کدامین راهکار؟!
رفرمیسم یا انقلاب؟
راهکار اصفهان یا مهاباد ؟!
صرف اینکه این شعار -” مهاباد اصفهان نیست “- را در نظر بگیریم و با آن مخالفت کنیم اساساً صحیحی و علمی نیست!
ما نیاز داریم که ببینیم پشت این شعار چه مفهومی و چه طبقهای قرار دارد. نماینده منافع طبقاتی کدامین نیروی اجتامی می باشد. اگر پشت این شعار طبقهی انقلابی باشد که بخواهد بین رفرمیسمی که در قالب اسیدپاشیهای اصفهان علیه زنان مطرح شد با حرت انقلابی که در مهاباد کردستان شد مرزبندی کند، ما با آن شعار و چنان محتوایی، موافقیم. چرا؟
چه در اصفهان دیدیم که اکثریتقریببهاتفاق تظاهرات کنندگان پشت سر دولت روحانی بهصف شدند و از دولت خواهان “عدالت” شدند! گفتند “داعشیهای بیفرهنگ، متحجر و تروریست مسئول این کارند” و بدین طریق بین اینوآن جناح هیئت حاکمه، جناح اصلاحطلب را انتخاب کردند!
مثل این است که در امریکا یک جوان سیاهپوست در بالتیمور توسط پلیس فاشیست کشته شد و خلق سیاهپوست بالتیمور خروشید و ماشینهای پلیس، بانکها این مراکز اقتصادی امپریالیستها را به آتش کشید و یا شیشههایش را شکست، حالآنکه در بالتیمور بورژواهای سیاهپوست همچون ال شارپن و جسی جکسون و تمامی نمایندگان کنگره و سنای سیاهپوست خواهان روند قانونی و دعوت سیاهان به آرامش از طریق اینکه “قانون” بورژوازی حاکم بر کشور باید رعایت شود و ماشینهای پلیس و مراکز امپریالیستی نباید به آتش کشیده شوند، تلاش بسیاری نمودند که مبارزه را به راه رفرمیسم بکشانند و برای آرام کردن و به خط کردن قشر تحتانی زحمتکش سیاهپوست در پشت دولت سرمایهداری-امپریالیستی امریکا در بالای منابر کلیسا و خیابانها به “پند و اندرزهای” رفرمیستی پرداختند! اما سیاهپوستان تحت ستم در قعر جامعه برایشان پشیزی هم ارزش قائل نشدند و با پلیس به جنگ و مبارزه خیابانی انقلابی پرداختند تا سرانجام حاکمیت مرکزی نظام سرمایه داری-امپریالیستی در واشنگتن به حکومت محلی بالتیمور چراغ سبز نشان دادند، که باید عقب نشست و آن ۶ پلیس را به دادگاه برد! این عقبنشینی هرگز از سوی هیئت حاکمه ی امریکا صورت نمیپذیرفت اگر مبارزه جانانه و انقلابی زحمتکشان تحت ستم بالتیمور در خیابانها بهعنوان حکم قطعی آنانی که در قعر جامعه امریکا هستند علیه چنان قتل دهشتناکی اعلام نمیشد، تا بتواند حمایت اکثریت مردم زحمتکش امریکا در شهرهای دیگر و حمایتهای انترناسیونالیستی خلقهای تحت ستم جهان را موجب شود.
همواره در هر جریان مبارزاتی و حرکت اجتماعی دو خط متضاد در مقابل هم عرضاندام میکنند. یکی راه رفرمیسم و بازتولید قوانین جامعهی کهن و یکی راه انقلابی که بشارتدهندهی دنیای نوین هست… که البته بین این دو خط متضاد انواع دیدگاهها با سایهروشنهای مختلف سر برون میآورد. اما در تحلیل نهائی تنها دو خط متضاد که نماینده دو جامعه کهنه و نوین هست، در جریان است…. از انقلاب مشروطه تاکنون در مبارزه طبقاتی اقشار و طبقات مختلف ایران این دو راه بنا به شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هر دوران وجود داشته است.
آنچه در اصفهان اتفاق افتاد بهصورت غالب و بهعنوان یک جریان اصلی در برخورد به اسیدپاشی که چیزی بهجز فرهنگ مردسالارانه و ضد زنی که جمهوری اسلامی نمایندهاش است، یک راهکار رفرمیسمی و سرکوبگر نرم نبود. نمایندهاش طبقه متوسط یا خردهبورژوازی راست که از انقلاب میترسد و با نظام جمهوری اسلامی از طریق دولت روحانی خواهان کنترل اوضاع و از دستشان خارج نشدن اوضاع و از صحنه بیرون کردن جناحی که در اصفهان خواهان مبارزه انقلابی بود، هست!
برای همین باید کمی عدسی دوربین نمان را همهجانبهتر کرد و به عقب کشاند و صحنهآرایی طبقات و اقشار مختلف را در هر حرکت مشخص و محتوی شعارهایشان که نماینده چشمانداز و افق آنها در متن ۲ راه کاملاً متضاد -یکی رفرمیسم دیگری رادیکالیسم انقلابی- است را عمیقاً دید.
بقول لنین:
” مادام که افراد فرانگیرند در پس هر یک از جملات، اظهارات و وعده و وعیدهای اخلاقی، دینی، سیاسی و اجتماعی منافع طبقات مختلف را جستجو کنند، در سیاست همواره قربانی ِ سفیهانهی فریب و خودفریبی بوده و خواهند بود”
مهاباد حرکت انقلابی تعرضی تودههای تحت ستم علیه جمهوری اسلامی در تقابل با حرکت عقبنشینی فعال و رخوت رفرمیسم قشر فوقانی خردهبورژوازی مرفه شهری همراه و همکار نظام حاکم بهطورکلی و دولت روحانی بهطور اخص که در قالب اصفهان در برخورد به اسیدپاشیهای زنان نمایان شد بود، هست.
حرکت تعرضی تودههای تحت ستم و استثمار مهاباد کردستان مرزبندی با بیراهه رفرمیسم را نمایان کرد.
اینکه ما کدامین راهکار را تأیید میکنیم و در ارتقاء آن تا سطح سرنگونی و یا ادامه ننگین نظام جمهوری اسلامی تلاش فعالانه میکنیم، یک چالش کلان در مقابل تمامی نیروهایی است که به انقلاب و ایجاد جامعهی نوین همچنان وفادارند.
برای به وجود آوردن جامعهای نوین، فارغ از ستم و جنگ و کشتارهای جنونآمیز و از جمله ستم مردسالارانه بر زنان ما نیازمند آنیم که بدون لحظهای توقف علیه قدرت حاکم دوشادوش یکدیگر مبارزه کنیم؛ و درعینحال ایدههای مختلف را به بحث خلاق گذاشته و از میان آن سره را از ناسره تشخیص داده و بهترین راه را برای پیشروی انتخاب نماییم. ما خواهان آزادی تمامی بشریت از طریق انقلاب اجتماعی رادیکال با شرکت میلیونها نفر هستیم، و نه چیزی کمتر از آن. برای خورد کردن ماشین دولتی و سرنگونی هیئت حاکمهی نظام سرمایهداری باید یک رهبری کمونیستی مسلح به استراتژی انقلابی علمی داشت تا بتوانیم با فعالیت آگاهانه شرایط انقلاب را تسریع(درحالیکه در انتظار فرارسیدن آن هستیم) داده و در زمانی که اوضاع مهیا میشود، امکان کسب قدرت سیاسی را فراهم آوریم.
پیش بهسوی سازماندهی تعرض انقلابی سراسری به جمهوری اسلامی!
برهان عظیمی
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ مصادف با ۸ مه ۲۰۱۵