“اجرای اسلام” یا “اجرای قانون”؟! در حاشیه عربده های خامنه ای و روحانی

حسن روحانی در سخنرانی شنبه گذشته گفته بود: “وظیفه پلیس “اجرای اسلام” نیست بلکه “اجرای قانون” است”. خامنه ای در واکنش به این سخنان گفت: “وظیفه پلیس اجرای اسلام است”
اما قضیه به همینجا خاتمه نیافت و حسن روحانی، روز دوشنبه ۱۴ اردیبهشت، طی یک سخنرانی در نهاد ریاست‌جمهوری گفت: ” نمی‌شود به هرکسی گفت که تو مجتهدی و می‌توانی اجتهاد کنی، آن وقت سنگ روی سنگ بند نخواهد شد” و “نمی‌توانیم به قوه قهریه نظام که دستبند و کلت همراهش است بگوییم بیا و اجتهاد کن.”

“اجرای اسلام” ولی فقیه و “اجرای قانون” حسن روحانی دو پدیده مجزا و متفاوت از هم نیستند. اجرای اسلام همان است که از ابتدای ظهور حکومت اسلامی در قوانین این رژیم آمده است. جالب این است که ادعاهای “قانون مدارانه” حسن روحانی طیفی از جریانات درون و بیرون از حکومت را به این صرافت انداخته است که آنرا “مقبول” ارزیابی کنند و این در حالی است که در مدت زمان یکسال و هشت ماه گذشته که ایشان رئیس جمهور بوده است بالاترین شمار اعدامها و اسید پاشیها در دوران صدارت حسن روحانی بعنوان مدافع “اجرای قانون” صورت گرفته است. اعدامها، افزایش بازداشت و دستگیری فعالین و رهبران کارگری و هر گونه توحشی که در زمان صدارت حسن روحانی علیه مردم صورت گرفته است، همان اجرای قوانینی بوده است که همگی بر اساس احکام اسلامی انجام گرفته است. پز و ادعای حسن روحانی مبنی بر “اجرای قانون” تاکنون چیزی جز اجرای همین احکام اسلامی نبوده است. در سیستم و نظام جمهوری اسلامی، اجرای قانون و قانون مداری را بدون اتکا به احکام و فرامین ضد انسانی اسلام نمیتوان توضیح داد. آنچه که ۳۶ سال گذشته در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی انجام گرفته است، اجتهادی بوده که به قانون تبدیل شده است و قوه سرکوب رژیم با همین دسبتد و کلت قانونی اش وظیفه ای بجز اجتهاد نداشته است.

دعوا و شاخ و شانه کشیدنهای جناحهای رژیم اسلامی علیه یکدیگر صرفا اختلافات جناحی آنان نیست بلکه سالها است این عربده کشیها و گاز گرفتنهای مقامات حکومت از همدیگر را مردم معترض و متنفر از کل نظام در دامنشان گذاشته اند. بدون حضور ونقش مردم در اعتراضات هر روزه شان در مقابل کل حاکمیت، چنین مجادلاتی بین دارودسته های حکومتی موضوعیت نداشت. اکنون نیز در گرماگرم عقب نشینی هسته ای، سرکشیدن جام زهر و وحشت از خیزش توده ای مردم، هر کدام از جناحها روایت خود را برای بقای نظام بسوی هم پرتاپ میکنند. این بهم ریختگی گویای هراس و وحشتی است که سراپای وجود مقامات بالای حکومت را در بر گرفته است. هر یک از این تقلاها که برای حفظ نظام و تداوم عمر نکتب بار اسلامی دارد صورت میگیرد در ماهیت یکی هستند. مردم بیش از سه دهه است فرامین اسلامی و موازین قانونی برگرفته از آن را بر زندگی خود تجربه کرده اند. وظیه هر یک از روسای دولتهای تاکنونی رژیم اسلامی نیز اجرای قوانین همین احکام اسلامی بوده است. پاسخ مردم اما برچیدن کل بساط اسلام و قوانین آن است. اجرای قانون واقعی و برگرفته از اراده و خواست آزادانه امروز کل جامعه یعنی برچیدن کل بساط اسلامی و محاکمه سران حکومت. *