پیدایش و تخریب سرمایه در ایران (قرن نوزده)

پیدایش و تخریب سرمایه در ایران
 (قرن نوزده)

                                 ــ قسمت اول ــ 

                                                     احمد بخردطبع   

   bekhradtab@yahoo.fr  

      به خاطره ی دانش آموز پیکارگر رفیق اسماعیل حسنوند 

      که پس از شکنجه و آزار به دلیل آرمانهای والای برابرطلبانه

      در تاریخ ششم تیر ماه ۱۳۶۰ بوسیله جنایتکاران جمهوری

      اسلامی در مسجد سلیمان تیرباران گردید.

   دنیای سرمایه داری در بحرانی عظیم فرو رفته است. نتایج این بحران و معضلات عمیق آن بر زندگی کارگران و زحمتکشان سراسر جهان در آینده خود را بروشنی ظاهر خواهد ساخت و حجم بیکاری را تا سال ۲۰۱۰ حداقل به ۲۰۰ میلیون میرساند و به فقر جهانی می افزاید. باید توجه داشت که اینها کارگران شاغلی هستند که معیشت خود و خانواده شان را از دست میدهند. ولی مسیر بحران فقط در بیکاری شاغلین محصور نمیگردد بلکه عواقب منفی آن شتاب خانمانسوز دیگری نیز خواهد داشت و آن سست شدن بیش از پیش آهنگ جذب کار است که فاصله طبقاتی را افزایش هرچه بیشتری میدهد. بیش از یکسال قبل در مقالات متفاوتی نشانه های اولیه بحران "سوپرایم" را متذکر گشته بودم و در آن مطابق با عصر نئولیبرالیسم امپریالیستی ، بحران را در تمامی ابعاد و شاخه های اقتصادی ترسیم می نمودم. بورژوازی جهانی از همان زمان میکوشید که از وضعیت فاجعه بار آن بکاهد و آنرا "موقتی" و "مقطعی" جلوه دهد ولی ابعاد فاجعه بقدری عظیم و برای جهان سرمایه داری دهشتناک است که همه ی نماینده گان نئولیبرال و بطریق اولی مرتجعین جهانی به عمق بحران اقتصادی معترفند و لذا خود را در خطر عظیمی مییابند.

   شکست انقلاب کبیر اکتبر در روسیه ، نظریه پردازان نظام سرمایه داری را به راهی رهسپار میسازد که باد در غبغب پیروزی خود را به رخ جهانیان میکشانند و ار این هم بالاتر آنرا شکست ناپذیر می نمایانند. در مقابل چنین یاوه هایی نیروهای برابرطلب سراسر جهان در دل بحران کنونی در تشتت و پراکنده گی قرار دارند که باید از هم اکنون خود را آماده سازند و مستقیمن در مسیر دیالوگ های انقلابی قرار گیرند تا در سالهای آتی از نتایج مثبت آن بهره برداری شود. بر چنین مبنائی است که قرن بیست و یکم ، قرن انقلابات سوسیالیستی است. قرنی است که نظام سرمایه داری بتدریج تضعیف و ناتوان میگردد.

   سوسیالیسم یعنی دموکراسی پرولتری ، یعنی نمودار ساختن ارزش های انسانی که در آزادیهای کیفی آن خود را نمودار خواهد ساخت. سوسیالیسم ، برابرطلبی همه ی انسانهاست. لذا هرگونه تفوق و برتری دموکراسی بورژوائی بر اهداف سوسیالیستی تحت هر بهانه ای صورت پذیرد و با هر فرمولی تئوریزه شود ، بجز خدمت به نظام سرمایه داری کاری از پیش نخواهد برد. جمهوری دموکرات و لائیک تبلوری است که در میادین بورژوازی به گشت و گذار میپردازد و در نهایت به نظام سرمایه داری می پیوندد. چیزی را که من در سابق باشتباه و با تفکری التقاطی بدان باور داشتم. تنها قدرت شوراهای اکثریت عظیمی از کارگران و زحمتکشان است که میتواند در خدمت دموکراسی سوسیالیستی قرار گیرد و تنه ی نهیف و بیمار بورژوازی را که به ظاهر همواره خود را قوی و شکست ناپذیر می نمایاند ، ضعیف و ضعیف تر سازد.

   از آنجا که بحران اقتصاد جهانی ، امروزه افکار بسیاری را در سراسر جهان به ایده های انقلابی مارکس بویژه کتاب آن بنام "سرمایه" جلب میکند که در آن به تفسیر و تحلیل نظام سرمایه داری میپردازد ، بازبینی نوشته ای از خود را ضروری میدانم. این مقاله را ۱۹ سال قبل یعنی سال ۱۹۸۹ نگاشته بودم که اساس پیشبرد و نتایج اهداف مقاله برمبنای مطالعاتی بود که از "سرمایه" مارکس حاصل میگردید. لذا با گذر ار مکانیزم آن قصد داشتم عناصر و روند بعضی از مفاهیم اقتصادی آنرا در بطن جامعه ی ایرانی و در چارچوب نظام کهنه ترسیم نموده و در چنین راستائی توضیح داده شود که نظام سرمایه داری چگونه عرض و اندام میکند و عناصر کلیدی خود را بمراتب در بطن جامعه میگستراند و بطور خلاصه و فشرده از چه ماهیت و کیفیت اولیه ای برخوردار است. در مقاله مذکور و با استفاده از "سرمایه" و یا "کاپیتال" مارکس ، تحقق انباشت سرمایه را در ایران قرن نوزده طرح مینمایم و تا آنجا که آگاهی دارم همه نوشته هایی که در این زمینه حتا از قدیم نگارش یافته بودند به نفی انباشت سرمایه میرسیدند. این مسئله باعث میشود که از تئوری اقتصادی مارکس مبنی بر انکشاف "ترکیب تکنیکی سرمایه" استفاده نمایم و آنرا بجای "ترکیب ارگانیک" آن قرار دهم و به نتایج انباشت برسم. از طرفی نیز باید اذعان دارم که بازبینی آنرا از نگاه دیگری از این نظر ضروری میدانم که مقوله بورژوازی ملی و تمام مفاهیمی که از نظر سیاسی در گفتمان دموکراسی بورژوائی قرار میگیرد و بطریق اولی مضامین "ملی ـ مذهبی" و غیره را در اهداف فعالیت های سیاسی ـ اجتماعی خویش می گنجاند ، در قرن بیست و یکم کاملن بسر رسیده است.    

   در انتها باید خاطر نشان سازم که مارکس در اولین پیشگفتار جلد اول "سرمایه" یا "کاپیتال" که ترجمه جدید آن بوسیله "جمشید هادیان" صورت پذیرفته ، مینویسد:

   «آنچه کشور صنعتی پیشرفته به کشور عقب مانده تر از خود نشان میدهد چیزی جز تصویری از آتیه آن نیست.». آیا ما میخواهیم باین آتیه ای که از دیدگاه اقتصادی و نیز سیاسی در واقعیت امر ظالمانه ، استثمارگرانه و غیر انسانی عمل مینماید وارد شویم. روشن است که نمیتوان عملکردهای وحشیانه یاد شده را در غالب جامعه ی امروزی ایران تجربه نمود و دموکراسی ظاهر فریب بورژوائی را بر دموکراسی سوسیالیستی کارگران و زحمتکشان ترجیح داد. بویژه آنکه وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی ایران امروز خارج از کلریکالیس
م سیاسی آن ، بر مبنای تضاد کار و سرمایه قرار دارد و نظام سرمایه داری را نماینده گی میکند. پس فقط سوسیالیسم انقلابی است که میتواند بدیل منطقی را در برابر توطئه های رنگارنگ از جمله نفوذ در جنبش کارگری بوسیله سندیکاهای زرد و ستم طبقاتی ایجاد نماید و برابری و نیز ارزش های انسانی را شکوفا سازد.

   قابل به تذکر است که جزوه مذکور با نام مستعار "الف ـ پیمان" در پاریس انتشار یافته بود. در ضمن به خاطر اینکه قسمت های مقاله طولانی نشود و قادر گردم بخش های متفاوت آنرا در سه قسمت انتشار دهم بعضی نکات بویژه در رابطه با مسائل تاریخی ـ سیاسی قرن نوزده ایران حذف خواهم نمود تا مسائل اقتصادی جلوه بارزتر و اساسی تری را در مقاله اشغال نماید.

                             ۱۱ آبان ۱۳۸۷  ــ  اول نوامبر ۲۰۰۸  

                   —————————————————————————-

                   —————————————————————————-

   پیشگفتار : ابتدای قرن نوزده برای ایران سر فصلی است از برآمد و توسعه آرام تولید سرمایه داری ، که بمراتب تجلی گر شیوه ی نوینی از ساختمان اجتماعی گشته و مناسبات آنرا در عرصه های مختلف دستخوش تغییرات کمی و کیفی مینماید. تغییراتی در زمینه سیستم دولتی و سازماندهی نظامی ، افزایش نسبی جمعیت شهری ، جابجائی طبقات و جمعیت وابسته بآن ، و به موازات دگرگونیهای فوق ، تغییراتی در چارچوب سازماندهی اداری ، قضائی ، آموزشی ، امور مالی و تبلیغاتی و غیره بیانگر نقطه عطفی از استخوانبندی اجتماعی ـ افتصادی نوینی است.

   مختصات و مشخصات پدیده ی مذکور ، خود معلول ضرورت های تاریخی ـ جهانی و نتایج منطقی آن است. زیرا شرایط خاص هر جامعه نمیتواند بطور انتزاعی و منحصر به خویش در رشته ی تحلیل و تفسیرات اجتماعی قرار گیرد. بعبارت دیگر زوال تدریجی ساختمانی کهنه و طلوع و پیدایش سیستمی جدید در چارچوب سرحدات ملی ، هرگز آنرا بصورت جزیره ای دور افتاده و یا خارج از مدار ضرورتهای جهانی ترسیم نخواهد کرد. از چنین دیدگاهی ، برآمد تدریجی سرمایه داری قرن نوزده ی ایران هم تحلیل مشخص خود را دارد که در کلیت خویش نمیتواند از مدار ضرورت های جهانی آن دوره خارج باشد.

   بورژوازی ایران بمراتب در طول یک قرن در کشمکش با کالا های خارجی ، بازارهای ملی را از دست میدهد و سیستم سرمایه داری خودپو که میرفت دگرگونیهای وسیعی در سطح جامعه ایجاد نماید ، از دو بخش مورد تهاجم قرار میگیرد. یکی بوسیله قدرت سیاسی فئودالی و دیگری از طرف کالاهای خارجی که خود مورد حمایت دولتمردان قاجار بود. اتابک اعظم و امیر کبیر دو شخصیت برجسته ی بورژوازی در دربار شاهان قاجار بودند. بویژه امیرکبیر خدمات شایانی در زمینه ساختمان بورژوائی در سطح کشور بعمل میآورد و چه بسا دستآوردهای تمدن اروپائی را در رابطه با سیستم مذکور در اختیار بورژوازی ایران قرار میدهد.

   ولی شاهان قاجار قادر به تحمل آنان نبوده و به اشکال مختلف از میدان سیاست خارجشان میسازند. رشوه های فراوان کشورهای استعماری به درباریان قاجار در این رابطه جهت عقب کشیدن بورژوازی بومی و نماینده گان آن ، کار ساز بوده است.

   ولی قصد من نه تفسیر رویدادهای اقتصادی قرن نوزده ی ایران ، که تجزیه و تحلیل پیدایش و تخریب مکانیزم آن است. تمام هدفم در نوشته حاضر بدین اساس پی ریزی شده است.

 

                              مختصری در مورد وضعیت اجتماعی

   قرن هیجده برای اروپا تاریخ درخشانی است که تحول و گسترش عظیم سرمایه داری را بارمغان میآورد. ابتدا انقلاب صنعتی انگلستان که در روند تکاملی خویش با اختراع صنایع ماشینی ، توسعه بزرگ صنعتی را موجب میشود و انقلاب کبیر فرانسه در حرکت منطقی آن ، نظام سرمایه داری را در سرنوشت اجتماعی ـ اقتصادی خود حاکم میسازد. ماشین بخار موجب پیدایش واحدهای تولیدی بزرگی میشود و بارآوری کار و تولید و کلن ترکیب ارگانیک سرمایه را بحدی به درجه توسعه میرساند که اجبارن باید فزونی محصولات را در بازارهای جدید سرازیر نموده و بدینوسیله با گسترش بازارها به سودهای کلانی برسد.

   صدور کالاهای فابریکی در اقصا نقاط جهان رشد بی سابقه ای مینماید و تجارت خارجی اهمیت قابل ملاحظه ای مییابد و منطقن باعث افزایش هر چه بیشتر فوق سود میشود. لذا قرن هیجده نقطه عطفی جهت بشارت و تحقق تحولات عظیم سرمایه داری در سطح جهانی است.

   انقلاب بورژوائی فرانسه اواخر قرن هیجده یعنی سال ۱۷۹۴ با پیروزی کامل به پایان میرسد و دقیقن در چنین تاریخی در ایران سلسله قاجار توسط آقا محمدخان ، موفق به کسب قدرت سیاسی میشود و خود را کاملن مستحکم میگرداند.

   ایران در اوائل قرن نوزده کشوری است عقب افتاده و قرون وسطائی که مناسبات آنرا ارباب ـ رعیتی و خانی ـ عشیرتی تشکیل میدهد. در چنین دورانی بدلیل تفوق کامل فئودالیسم هنوز از قوانین دولتی بر مبنای بروکراسی عریض و طویل و ارتش منظم سرمایه داری اثری نمیتوا
ن یافت. اسکلت اساسی ارتش ایران بوسیله عشایر تغذیه و تامین میگشت. سیستم فئودالی ایران دارای پنج شکل مالکیت ارضی بود که به ترتیب عبارت بودند از : ۱ـ املاک خالصه و تیول ۲ـ زمین های موقوفه ۳ـ مالکیت اربابی ۴ـ زمین های خرده مالکی ۵ـ مالکیت عمومی.

   املاک خالصه متعلق به دولت بود که آنرا بین مالکین با نفوذ واگذار میکرد و در مقابل ، مالکین از حق اجاره و واگذاری دوباره برخوردار بودند. چنین شکلی از مالکیت به استثمار شدید و بیرحمانه دهقانان میپرداخت. زمین های تیول بصورت مشروط ، موقت و یا طولانی از طرف شاه و سلطنت به خانها و مالکین سپرده میشد. زمین های موقوفه در مالکیت موسسات و مراکز مذهبی قرار میگرفت و در واقع آخوندهای با نفوذ با استثمار زارعین استفاده های کلانی به جیب میزدند. مالکیت اربابی بدست زمینداران بزرگی بود که اختیار تام نسبت به زمینهای شان داشته و از نسلی به نسل دیگر منتقل میگردید. زمین های خرده مالکی ، شکلی از مالکیت کوچک است که مطابق با اصول ویژه ای به دهقان تعلق میگیرد و بدین ترتیب رعیت خانه خود را در آن ساخته و بابت آن از پرداخت مالیات معاف میشود. املاک عمومی عبارت از مراتع و زمینهائی است که به مالکیت عمومی دهقانان درمیآید. چنین شکلی از مالکیت در همه جا وجود نداشت و بیشتر شامل ایلات میگردید.

   محصولات کشاورزی مطابق با اصول پنجگانه (زمین ، آب ، بذر ، گاو ، نیروی کار) بین مالکان و زارعین تقسیم میگردید و از آنجا که اکثریت دهقانان عمدتن بجز نیروی کار خود ، از وسائل و نعمتهای طبیعی و مادی محروم بودند ، لذا محصولات کشاورزی چهار قسمت به ارباب و یک بخش دیگر در اختیار آنان قرار میگرفت. در ضمن هدایا و مالیات های جنسی و نقدی و همچنین بیگاری ، کمر دهقانان را می شکست و آنانرا هر روز به ورشکستگی و بینوائی میکشاند. بنابراین علاوه بر مالیاتها و بیگاری اجباری ، سهم دهقانان از محصولات کشاورزی یک پنجم بوده و فقط بخش کوچکی از آنان موفق به اخذ دو پنجم محصول میگردید و آنرا بین خود و مالک زمین تقسیم می نمود. اینگونه، دهقان با کارهای طاقت فرسای خویش ، زیر منگنه و فشار ظالمانه ارباب قربانی و خرد میگردید و در نتیجه برای آینده خود و خانواده اش روزنه ی امیدی باقی نمی ماند.

   در بستر سیستم بیدادگر ارباب ـ رعیتی ، سرمایه داری در ایران با حرکت از ضرورت تاریخی ـ جهانی به تداوم و رشد آرام خویش مشغول بود. بحران های عمیق اقتصادی نظام فئودالی ایران در قرن نوزده ، پوسیده بودن سیستم مذکور را در سطح جامعه نشان میداد.

   به هر صورت سرمایه داری در حال نفوذ هر چه بیشتر بود. محصولات مهم صنعتی در کارگاههای صنایع دستی و در مقر کار پیشه وران تولید میپذیرفت. از پر اهمیت ترین صنایع دستی که علاوه بر تغذیه بازارهای داخلی به بازارهای خارجی صادر میگردید ، منسوجات و فرش ها بودند. «پیشه وران ۱۸ تا ۲۰ در صد جمعیت شهر را تشکیل میدادند»(۱). بازارهای ایران بصورت محلی و منطقه ای عمل می نمود و هنوز بازار واحد در سراسر ایران وجود نداشت. رشد صنعتی اروپا بطور طبیعی نمیتوانست ایران را از نفوذ سرمایه داری برحذر دارد. وجود منابع عظیم  مواد خام در ایران ، کشورهای اروپائی بویژه انگلستان را واداشت که گام های اولیه را جهت نفوذ هر چه بیشتر بسوی کشور ما بردارند و حیات اجتماعی ـ اقتصادی جامعه را بدست خویش سپرده و به تسخیر بازارها در رابطه با فروش کالاهای صنعتی نائل آیند. ورود کالاهای خارجی مانند ساعت ، چیت ، ماهوت ، چای و ظروف چینی و شیشه ای و غیره سبب پیدایش نماینده گی های تجارت سرمایه داری میشود و قشر بورژوازی تجاری را در صحنه ی مبادلات سرمایه داری ایران بوجود میآورد.

   اگر بخواهیم صادرات کشور ما را به بازارهای خارجی بررسی کنیم باید از : «پنبه ، برنج ، ابریشم ، خشکبار ، پوست ، ماهی ، خاویار ، گیاهان طبی ، قالی ، منسوجاتی از قبیل شال کرمان و زری و مخمل و تافته کاشی و قلمکار اصفهان»(۲). نام برد.

   ورود کالاهای خارجی به ایران موجب رقابت و ضعف مانوفاکتورها و صنعتگران منفرد و پیشه وران گردید و از طرف دیگر به انسجام نسبی بازارها کمکهای شایانی نمود. رشد کالاهای وارداتی و در پی آمد آن توسعه بازار و تجارت داخلی و خارجی و تشدید رقابت هر چه بیشتر بین تولیدکنندگان ملی و غیر ملی محصولات ، آشنائی با فرهنگ و مناسبات سرمایه داری ، موجب رشد نسبی شهرها و تغذیه آنان از روستاهای کشور میشود. «تهران که در زمان آقامحمدخان قاجار از جمعیت ۱۵ هزار نفری برخوردار بود ، در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه به مرز ۲۰۰ هزار نفر میرسد»(۳) و سایر شهرهای مهم ایران از چنین قانونی مستثنا نمیشوند و ازدیاد جمعیت را در خویش میگنجانند.

                                         نیروهای مخالف دولتی

   نماینده گان بورژوازی ایران دست به افشاگری هایی میزنند و با نامه و خطابیه به شاه و دولت فئودالی قاجار خواهان نظم و قوانین سرمایه داری میگردند. از مهم ترین اشاعه دهنده گان بورژوازی ایران میتوان از "ملکم خان" و "میرزا حسین مشیرالدوله(سپهسالار)" و غیره نام برد. شاهان قاجار فقط به حد مشخصی از مناسبات سرمایه داری تن میدادند که موجب تضعیف سلطنت و مالکیت شان نگردد ، ل