تناقضات جمهوری اسلامی با جامعه لاینحل است

تناقضات جمهوری اسلامی با جامعه لاینحل است

حسن روحانی با سخنرانی، مسافرت به شهرهای مختلف ایران و نشست و گفتگو با نهادهای دولتی و انتظامی، تلاش میکند زمینه های مهیا کردن ورود سرمایه های خارجی را برای باز سازی و راه اندازی اقتصاد ویران ایران، فراهم نماید. لازمه این کار و وجه مشخص این سیاست برطرف نمودن موانع حقوقی و اداری و متکی کردن دستگاه انتظامی، ارگان ها و نهادهای فاسد دولتی و سپاه پاسداران و فرمانده هان باج بگیر آن به قانون و رعایت حقوق سرمایه دارن خصوصی و پذیرفتن مقررات اقتصاد بازار آزاد است. روحانی و دولت در صددند این راه را در سایه تفاهم لوزان و با حمایت ضمنی خامنه ای هموار و طرح اقتصادی قدیمی رفسنجانی را در شرایط جدید پیاده نمایند.

واقعیت این است تا کنون هیچ یک از طرح های اقتصادی جمهوری اسلامی چه در زمان صدارت رفسنجانی، چه در دوره خاتمی که با سایه روشن هائی یک سیاست و خط واحد اقتصادی را تعقیب کرده اند، قادر به عبور از بحران و ایجاد بهبود در اوضاع اقتصادی مردم ایران نبوده اند و نمیتوانستند باشند. و امروز روحانی که کپی اعتدال رفسنجانی است و در شرایط بغرنج تری از دوران رفسنجانی هم قرار دارد به طریق اولی قادر به کمترین بهبود در زندگی مردم نیست و نخواهد شد.

در کشوری که فساد و دزدی کلان به امری عادی تبدیل شده است، سپاه پاسدارن برای حرف رئیس جمهور و اجرای قانون تره هم خرد نمی کند، بسیج از اجرای قانون سر باز میزند و مجلس به مصوبات دولت اعتنایی نمی کند و هر وقت دلش خواست وزیری را برای بازخواست و حتی استیضاح به مجلس می کشاند. در کشوری که بارها سپاه بخشی هائی از مراکز تولیدی را با پرداخت مبلغ ناچیزی با فشار و زور تصاحب کرده و ۷۰ تا ۸۰ در صد آنرا به نام خصوصی سازی تحت کنترل خود در آورده است و حتی امنیت را از سرمایه های دیگر نیز سلب نموده است. مهم تر از این در جامعه ای که سایه شوم جمهوری اسلامی آنرا به یکی از نا امن ترین کشورهای جهان تبدیل کرده است و کارگران، زنان و جوانان هر روز با خطر بازداشت، زندان و شکنجه روبرو هستند، در کشور بی قانون ایران هر کسی را بدون حکم دادگاه هر وقت خواستند بازداشت میکنند، فعالین کارگری را بدون اطلاع قبلی و بدون ارتکاب جرمی و فقط به دلیل فعالیت صنفی و دفاع از معیشت خود و خانواده اش، گاها ماهها و سالها در زندان نگاه میدارند، سه شنبه و چهارشنبه این هفته تنها برای جلوگیری از برگزاری اول ماه مه ۵ فعال کارگری را بی هیچ دلیلی دستگیر کرده اند، بدون اینکه به کسی جوابگو باشند. در کشوری که کنترل جوانان و هجوم وحشیانه بسیج و ماموران انتظامی به زنان و حتی خطر اسید پاشیدن اوباش اسلامی به سر و روی زنان روزانه جامعه را تهدید میکند. ادعای رسیدگی و کنترل و قانونمند کردن نیروی انتظامی و بسیچ، جلوگیری کردن از تعدی سپاه و متکی کردن این نهادهای نظامی و اقتصادی به قانون، رفع موانع اداری موجود بر سر اقتصاد بازار و تحکیم رابطه فعال با غرب و از این طریق باز سازی و به تحرک در آوردن اقتصاد بیمار ایران، ادعای پوچ و غیر واقعی از جانب حسن روحانی است. گذشته از این ورود سرمایه های خارجی مستلزم روشن بودن آینده سیاسی ایران و فرض گرفته شدن کنترل دراز مدت غرب و شرکت ها و کمپانی های غربی بر فضای سیاسی و اجتماعی ایران است. در صورتی که ثبات ایران نه تنها امروز بلکه در آینده نیز قابل پیش بینی نیست.

اما بیائید فرض کنیم که روحانی به کمک خامنه ای و کل جمهوری اسلامی توان عبور از موانع موجود را داشته باشند، یعنی جمهوری اسلامی فرش قرمز برای سرمایه گذاران پهن کند و بدرجه ای شاهد تحرک اقتصاد هم باشیم، آیا تغییری در سهم کارگر و فقر و فلاکت کنونی بوجود می آید؟ سران جمهوری اسلامی بارها اعلام کرده اند که مردم نباید انتظار داشته باشند بزودی بهبودی در سطح زندگیشان حاصل شود، باید فرصت راه اندازی چرخ تولید را به دولت بدهند. و این یعنی عسرت باز هم بیشتر مردم. راه اندازی اقتصاد ایران از طریق سود آور کردن واحدهای تولیدی، واضح است که برای بهبود سطح زندگی کارگران نیست، بلکه بخاطر سود بیشتر برای سرمایه داران و جزء تفکیک ناپذیر اعمال فشار بیشتر به کارگران و مزدبگیران و تحمیل فقر بیشتر به جامعه است.

بهر حال مصاف های فرهنگی و اجتماعی و تقابل طبقاتی بعد از توافق لوزان در جامعه ایران فرصت فرجام تدریخی به روند بازسازی که در خود نیز با موانع زیادی روبرو است نمیدهد و همچنین تقابل درونی حاد جناحهای رژیم و بورژوازی را بدنبال خواهد داشت. آنچه مهر خود را به سیر توسعه سیاسی و اقتصادی خواهد زد نه روند تدریجی بازسازی اقتصادی، بلکه تشدید تقابل طبقاتی در جامعه ایران است. معلمان و کارگران پیشاپیش به مصاف این شرایط رفته اند، اما هنوز تقابل وسیعتر فرهنگی و اجتماعی جوانان و زنان برای کوتاه کردن دست جمهوری اسلامی و قوانین ارتجاع اسلامی از زندگی خصوصی مردم در راه است. شکاف عمیق جمهوری اسلامی با دنیای امروز و مردم آزادیخواه ایران، به فاکتورهای بنیادی تری مربوط است که خارج از قلمرو اقتصاد ایران عمل میکند و به ماهیت و موقعیت جمهوری اسلامی در منطقه و تناقضات جمهوری اسلامی و بی ربطیش به جامعه ایران برمیگردد. بن بست سیاسی واقتصادی رژیم نیز از این تناقض سرچشمه میگیرد.

درد و رنج مردم ایران فراوان و غیر قابل توصیف است، فقر و فلاکت بی سابقه، دستمزد چند مرتبه زیر خط فقر، نبود تامین اجتماعی، بیش از ۱۰ میلیون بیکار، ۵ میلیون معتاد، ۳ میلیون کودک کار و خیابانی، رواج وسیع تن فروشی از روی ناچاری و برای تامین معیشت خانواده، بیحقوقی زنان، کنترل رابطه اجتماعی مردم و دخالت در زندگی خصوصی افراد و دهها مشکل و معضل دیگر، ناشی از بی ربطی رژیم اسلامی به جامعه ایران است. جمهوری اسلامی ایران با نفرت وسیع و عـمیق مردم ایران روبرو است و شکاف جمهوری اسلامی با دنیای پیرامون و تناقضش با مردم ایران نیز قابل ترمیم نیست. برای پایان دادن به این تناقض و دست یافتن به آزادی و رفاه باید جمهوری اسلامی را سرنگون کرد.*
۳۰ آوریل ۲۰۱۵