اولین پیامدهاى بحران

سیاوش دانشور

بحران سرمایه دارى و مباحث حول آن٬ مانند کل طبیعت این نظام٬ دو اردوگاه متخاصم دارد. در یکسو روشنفکران طبقه حاکم٬ متخصصین و زعماى بانک فدرال آمریکا و "ابرمردها" و تئورسین ها و اقتصاددانانى هستند که اینروزها حاضرند سوراخ موش را بجاى کاخ قرض بگیرند! آنها بسادگى تلاش دارند همه چیز را مانند دنیاى بى روح شان منجمد کنند. یا در پرداختن به بحران از زگیل ها شروع میکنند و تلاش دارند مرهمى به همان نقطه عفونى بزنند٬ بدون اینکه به روى مبارک بیاورند که زگیل ها خود بخود و با ناپرهیزى صرف نمیرویند٬ و یا اینکه خود را در کلى گوئى هائى اخلاقى در "انتقاد" به بى ترمزى قطار سرمایه بانکى و بازار بورس و ضرورت زدن افسارى دولتى به آن محدود کنند. 

اینروزها سوسیال دمکراتها بى سر و صدا باد به غب غب مى اندازند که دور دیگرى باید بعنوان ناجیان "جامعه" (نظام سرمایه) جلو بیافتند. مشکل اینها اینست که پلاتفرمشان را فى الحال بوش و سارکوزى و آنجلا مرکل و روساى بانک جهانى و شبه خدایان بازار آزاد در دست دارند. درست مانند دوره پایان جنگ سرد که سوسیال دمکراسى از نظر اقتصادى عملا همین پلاتفرم را پذیرفت. پس خاصیت اینها در چیست؟ خاصیت اینها سیاسى است و نه پلاتفرم متفاوت اقتصادى. اینها کسانى هستند که بیشتر از بانکداران و بورس بازان و سفته بازان و نزول خواران مدرن میتوانند اعتراض کارگران را مهار کنند و یا به بیراهه ببرند. خودشان میدانند نه قرار است به سیستم دولت رفاه مدل کینزى برگردند و نه دعواى امروز برسر معادله بازار آزاد یا کنترل دولتى است. دراین میان از همه بامزه تر شبه سوسیال دمکراتهاى ایرانى هستند. اینها کسانى هستند که روز خودش بیشتر از هر کسى تاچر و ریگان را بعنوان مکه و مدینه دمکراسى شناخته بودند و حمله شان به شبه "کمونیسم" استالینى سابق خودشان و آرمان کمونیستى و مارکسى طبقه کارگر بیشتر از هر کسى بود. این ابن الوقتهاى سیاسى ایرانى٬ حال که با بى اعتبارى عمومى سرمایه دارى در جهان روبرو هستند و حال که افراطى ترین نمایندگانشان در جهان سر خر را به طرف دیگر کج کردند٬ میگویند "طرفدار سرمایه دارى با چهره انسانى هستند"! 

چه کسى نمیداند معنى "سرمایه دارى با چهره انسانى" در ایران یعنى رفتن پشت امثال حاج رفسنجانى و خاتمى با مقادیرى فلفل نمک ملى گرائى و نستالژى مصدق و اداى ولتر درآوردن؟ چه کسى نمى داند که این خط منحط همواره چرخ پنجم جناح هاى هارتر سرمایه دارى در ایران بوده و هیچوقت چند اپسیلون شهامت سیاسى همقطاران ادعائى شان در غرب را در کارنامه خود ثبت نکردند؟ پس اگر تاریخ و ظرفیتهاى اینها معرفه است این جار و جنجال برسر چیست؟ اینها صرفا میخواهند سرشان را بدزدند. از هر سو گلوله هاى نقد و نفرت و بى اعتمادى از سرمایه دارى به هر کسى که دندان خیر روى این نظام میگذارد میبارد. براى اینها وقت آن رسیده که "همرنگ جماعت شوند" و بخیال خام خودشان بار دیگر نقش ترمز گیر چپ مارکسیست و کارگرى را ایفا کنند. واقعیت اینست که اوربیتالهاى سیاست بسرعت دارند جابجا میشوند. بدنبال فروپاشى ایدئولوژى بازار و بى اعتبارى سرمایه دارى در مقیاس جهانى٬ و بدنبال شکست مفتضحانه الگوى ریگان و تاچر و سقوط اوهام نظم نوین جهانى به ابر قدرتى آمریکا که این بحران میخ آخر را به تابوت آن کوبید٬ هواداران این نظام و این خط باید خود را بازتعریف کنند. این بحران عمیق اقتصادى که بسرعت گوشه گوشه جهان سرمایه دارى را درمینوردد و همه متخصصین را انگشت به دهان کرده است٬ تنها تحولى اقتصادى نیست. این بحران همراه با کل آشفتگى موجود مسیرى را طى میکند که چهره نظام بین المللى را تغییر خواهد داد و بسیارى از امیدها و ارزشهاى دوره پیشین را بایگانى خواهد کرد. 

طبقه کارگر و جنبش کمونیستى کارگران باید هزار بار بیشتر حواسش به این منادیان همیشه ضد کمونیست طرفدار سرمایه باشد. هیچ کارگرى توهمى به الگوى سرراست و زمخت سرمایه داران طرفدار استثمار شدید و آزادى عمل بى حد و حصر سرمایه ندارد. کارگران در ایران این پدیده را در قاموس شرکتهاى برده دارى مدرن و محیط کار و مناسبات قرون وسطائى و فقر شدید تجربه میکنند. اما کسانى که کارشان پاک کردن دستان خونین سرمایه و عملکرد نظام آن است اگر از آنها بیشتر خطرناک تر به حال جنبش سوسیالیستى و کمونیستى کارگران نباشند کمتر نیستند. 

ایتالیا و فرانسه

هفته گذشته رم ایتالیا شاهد خروش وسیع کارگران و مردم علیه اقدامات جدید دولت برلوسکونى بود. همه دارند میبینند آن سرمایه هاى هنگفتى که قرار است سرمایه داران بزرگ و موسسات اقتصادى و بانکها را سرپا نگهدارد از جیب طبقه کارگر و زدن خدمات عمومى بیرون مى آید. ولخرجى از جیب مردم کار دولتهاى لاشخور سرمایه دارى است. طرح فعلى دولت برلوسکونى اینست که على الحساب ١١ میلیارد یورو بودجه نظام آموزشى ایتالیا را کاهش دهد. این فقط گام اول است. وعده ها و تعهدهائى که در جلسات متعدد سران دولتهاى بورژوائى در اروپا و جهان داده میشود و هدف خود را کنترل بحران اعلام کرده است٬ قرار است هزینه اش را از کاهش بودجه آموزش و پرورش و بیمارستانها و منجمد کردن دستمزدها و کاهش آن و اخراجها تامین کند. تظاهرات وسیع و مکرر در رم و شهرهاى دیگر ایتالیا که کارگران و دانشجویان وسیعا در آن شرکت داشتند تنها اولین واکنش گسترده است. 

در فرانسه اخراج هزاران نفره در رنو و کاهش دستمزدها سنگر اول تهاجم دولت سارکوزى است. استدلالها هم ساده و کلاسیک است؛ رکود و بحران است٬ بازار فروش کاهش شدید دارد٬ براى ایجاد توازن ناچاریم بخشهائى را ببندیم و چند هزار نفر را بیکار کنیم٬ همینطور دستمزدها را باید پائین آورد٬ دوره سختى براى همه است٬ باید فداکارى کرد! کارگران رنو به این سیاست واکنش نشان دادند و به اعتراض خیابانى و نوعى از اشغال محوطه کارخانه و ورودیهاى آن دست زدند. چند هزار کارگران رنو خود را براى جنگ بقا آماده میکنند. جنبش کارگرى فرانسه و رادیکالیسم موجود در بدنه آن بدون تردید در مقابل این اوضاع ساکت نخواهد بود. صحنه هاى سالهاى گذشته برسر قانون اول استخدام در اشکال جدیدى تکر