چرا دستمزدها هرگز از افزایش چشمگیری برخوردار نمی شود؟

چرا دستمزدها هرگز از افزایش چشمگیری برخوردار نمی شود؟
کمیته پیگیری ایجاد تشکل های کارگری ایران – آیت نیافر
عدم کسب پیروزی و موفقیت طبقه کارگر را در کدام نقطه از جنبش کارگری باید جستجو کرد!!؟ سوالی که ما فعالان کارگری و کارگران آگاه و پیشرو باید به آن پاسخ دهیم. بررسی شرایط سخت طبقه کارگر که دستمزدی نازل و چندین برابر زیر خط فقر دارد و پایداری دستمزدهای پایین را در کجا باید پیگیری نماییم؟ بیکاری، گرانی، تورم، قراردادهای سفید و موقت، عدم امنیت شغلی ، ممنوعیت اعتصابات و اعتراضات کارگری عدم وجود تشکل های واقعی مستقل از دولت، حقوق های عقب افتاده و همه این مشکلات و معضلاتی که روی سرخانواده های کارگری و دیگرمزدبگیران فرو دست جامعه آوار گردیده است. چگونه به جنبش کارگری باید جهت داد.موفقیت طبقه کارگر جهت بدست آوردن رفاه اجتماعی را چطور باید پیشبرد؟ تمامی آن، مطالبات کارگران است، که این طبقه اجتماعی بزرگ را به حرکت وا می دارد. درست است که رفاه کارگران با افزایش دستمزد میسر می گردد و افزایش دستمزد یک محور اساسی و اصلی طبقه کارگر است . اما از آمار ۱۲ میلیون کارگرانی که حق بیمه پرداخت می کنند که قابل استناد است . آیا حداقل۱۰% این کارگران برای افزایش دستمزد پا به میدان گذاشته اند؟ یعنی اعتراضات و اعتصاباتی جهت«افزایش دستمزد»به وقوع پیوسته است؟ آیا کسی سراغ دارد؟ متأسفانه چنین امری در جنبش کارگری اتفاق نیفتاده است!! باید پاسخ داد چرا، چنین نشده است؟ مگر به فقر و فلاکتی که زندگی شان را فرا گرفته، می توان شک کرد؟ البته که نمی توان شک کرد. با توجه به اجاره مسکن، قیمت ۳۰ هزار تومانی گوشت، و دیگر ارزاق عمومی گران، با داشتن حتی یک فرزند محصّل، دانشجو یا بیکار ، حمل و نقل بهداشت، آموزش، پوشاک، قبوض افزایش یابنده هر فصل(آب، برق،گاز،تلفن). خوراک حتی نان و سیب زمینی باشد.
آیا با وجود فاکتورهای نام برده شده، بازجای شکی برای شخصی باقی می ماند؟؟
باید پرسید: چرا جنبش«افزایش دستمزد»در ایران پدید نمی آید؟!
آیا می توان گفت اختناق و سرکوب مبارزات کارگران است؟
آیا می توان گفت : عدم وجود تشکل است و عدم امنیت شغلی است؟
آیا می توان گفت عدم آگاهی لازم و جوان بودن طبقه کارگر است؟
آیا می توان گفت: پاسخ را بایدجای دیگری جست؟
شرایط موجود برای طبقه کارگر و جنبش آن را بیشتر، کند و کاو کنیم.
افزایش دستمزد، مطالبه ای که برای کارگران حیاتی بوده و از بدو پیدایش نظام سرمایه داری با آن متولد شده است. این خواسته کارگران ، به پرچم اعتراضات کارگران بدل شده بود.
هم اینک نیز جایگاه ویژه خود را دارد، اما با توجه به تغییر شرایط اجتماعی، مطالباتی پیش آمده که افزایش دستمزد ، به پس زمینۀ دیگر مطالبات کارگران در آمده است.
اینک تعطیلی‏کارخانه‏ها، پدیده اخراج های دست جمعی، قراردادهای موقت و سفید امضاء، عدم پرداخت دستمزدها، تشکیل تشکل‏ها و تغییر قوانین کار، به یکباره کل هستی طبقه کارگر را زیر سوال برده است. بوجود آوردن چنین شرایط سختی برای کارگران، واقعاً اولویت تک‏تک مطالبات را از میان برداشته است، ممکن است که حفظ موقعیت برای کارگران در مقابل یورش همه جانبه سرمایه و دولتش، آنها را تنهادر حالت تدافعی قرارداده باشد.
تعطیلی شرکت‏ها و کارخانه ها، یکی پس از دیگری، لشکر بزرگ بیکاران را هر روز انبوه‏تر می سازد، در چنین موقعیتی، آیا افزایش دستمزد می تواند پرچم کارگران باشد؟ کارگری که بیکار می شود. آن اندک دستمزد رانیز از دست می دهد(یا داده است) آیا اصلاً جایی برای طرح افزایش دستمزد وجود دارد؟؟
یا اینکه برای مزدی کمتر از حداقل دستمزد، نزد کارفرمایان گردن کج می کنند تا به کار گمارده شوند؟
کارگرانی که ماه هاست، دستمزد خود را نگرفته اند، حتی دیگر قادر به پرداخت هزینه قبوض آب و برق و گاز نیستند. این شریانهای حیاتی برای زنده ماندن را نیز از دست داده باشند، آیا می توانند افزایش دستمزد را طلب نمایند. اعتصابات،تجمع ها، راه بستن کارگران، قریب به اتفاق به دلیل تأخیر در دریافت حقوق ها بوده است.
اکنون بیش از ۸۰% کارگران با قرار داد موقت و یا سفید امضاء شاغل هستند. یا کارگرانی که در مجموعه های تولیدی کمتر از ده نفر شاغل هستند، و از شمول قانون کار خارج شده اند، هر روز را با دلهره و نگرانی برای از دست ندادن همین شغل خود، از خواب بیدار می شوند، سرکار می روند، و در طول روز شرایط سخت کار را تحمل می کنند، هم چنان با دنیایی دل نگرانی برای حفظ آن شغل، روز را به شب می‏رسانند. آیا طرح افزایش دستمزد را می توانند حتی به تخیل خود راه دهند؟! روی آوردن به شغل دوم و سوم و فکر شاغل شدن همسران و سرکار رفتن کودکان، راه برون رفت از جبران دستمزدهای اندک است.
دولت سرمایه داری شرایطی را بوجود آورده است که توانسته، زندگی ۹۹ درصد جامعه را به راحتی از آنان سلب نماید. عدم موفقیت طبقه کارگر در این معضل نهفته است که این مطالبات به جزء جزء حرکت های متفاوت و پراکنده تبدیل شده، که عدم دستیابی به طبقه کارگر به مطالباتش منتهی گردیده است.
معضل مهم دیگری جنبش کارگری، در فعالیت، فعالین و تشکل های غیر متمرکز و خارج از کارخانه ای کارگران است.
اگر ما فعالین خود را آگاه به امر جنبش کارگری و همچنین پیشرو این جنبش به حساب بیاوریم و مقید به روابط و اصول انسانی بدانیم. باید همکاری عملی و جامع و کاملی را با یکدیگر در پیش بگیریم.
زیرا که امر سازماندهی نه یک گروه یا جمعیت کوچک، بلکه بخش بسیار بزرگی از جمعیت یک جامعه تقریباً ۱۵ میلیون نفری کارگران را در پیش روی خود داریم. این جمعیت بسیار بزرگ، حداقل به افراد حرفه‏ای، سازمانده وفعالین کارگری قابل ملاحظه‏ای نیاز دارد.
حالا اگر ما تعداد افراد بسیار کم(فعالین کارگری)، میان خود را با افکار و عقاید و سلیقه ها خط کشی کنیم. فعالیت ما جز آب در هاونگ کوبیدن بیش نخواهد بود.
امر سازماندهی جمعیت بزرگی، به افراد فعال حرفه ای زیادی نیاز دارد، تا تحقق امر مطالبات و معضلات آن را پیش ببرند. لذا اگر این تعداد افراد، تنها و تنها برای منافع این طبقه اجتماعی فعالیت کنند، آنگاه می توان از امید و آرزوی ، پیروزی سخن گفت.
لذا نزدیک شدن ما فعالین به یکدیگر یک ضرورت است که با مدیریت و برنامه ریزی، حوضه فعالیت خود را تعیین کنیم و به عنوان کار پروژه ای فعالیت خود را تعریف نماییم. مسلماً موفقیت هایی را در پی خواهیم داشت.
البته موارد حیاتی دیگری از فعالیت های اجتماعی که جنبش کارگری نیازمند آن است، وجود دارد. ما فعالین کارگری باید به آن بپردازیم.
عدم دسترسی به اذهان عمومی کارگران
عدم دسترسی به رسانه های جمعی
در اختیار نداشتن ابزار و وسایل لازم و کافی برای تصویب، قوانین حمایتی از حقوق کارگران
امیدوارم با گشوده شدن این بحث ها، گامی جهت موفقیت طبقه کارگر بدست آوریم.