خورشید پنهان می شود

خورشید پنهان می شود

از: زهره مهرجو

۲۴ آوریل ۲۰۱۵

 

این چه زمانه ایست

که نشانه های خزان

در عمق بهارش پیداست ..

گل های لاله و نسترن

هنوز نشکفته

پژمرده می شوند

و خارها،

چه بسیار می رویند!

 

صدای پرندگان عاشق

زود خاموش می گردد …

و بی اعتمادی

همچو خصم

دست یاران را

ز هم می گسلد.

 

در بزم فاتحانۀ ستمگران

هر دم

چندتنی را

پیشکش خدایان شان می کنند.

– سرها کبک وار

به زیر ماسه ها پنهان می شوند:

“تا فرصت هست، زندگی کنیم ..!”

 

هیچکس به شگفتی های عشق، باور ندارد.

 

شب زنده داران را

غمی بزرگ فرا گرفته،

برای گفته ها

و حرکات شان،

گوشی شنوا

یا دیده ای بینا نیست!

آنان در جستجوی کلمات

و تصاویر تکراری اند.

 

ابرها از بارش

زود خسته می شوند …

و زمین در عطشی جانکاه

رها می گردد.

 

افسوس..

شب های ما

بسی عمیق اند،

ولی خورشید هر روز

در پشت ابرها

زود پنهان می شود!