انکار و بایکوت حقیقت

انکار و بایکوت حقیقت

روز ۱۳ فروردین امسال، ابراهیم علیزاده در نشستی که با دانشجویان بخش علوم سیاسی دانشگاه سلیمانیه عراق داشته است، به بررسی زمینه های تاریخ “تشکیل حزب کمونیست ایران”، پرداخته است.

 او میگوید که تصمیم “کومەله” برای تشکیل حزب کمونیست ایران در کنگره دوم آن سازمان، فروردین ۱۳۶۰- آوریل ۱۹۸۱- گرفته شد. این درست، اما، اضافه میکند که همزمان “کنفرانس وحدت” بین سازمانهای موسوم به “خط سه” در جریان بود و در ادامه نمایندگان آن کنفرانس وحدت با کومه له دور هم جمع شدند و در “کنگره موسس حزب کمونیست ایران”، حزب کمونیست ایران را تشکیل دادند!

 من هر اندازه سعی کردم تا بلکه بفهمم که آیا  ابراهیم علیزاده که دقیقا در جزئیات چگونگی سیر تشکیل حزب کمونیست ایران بود، در مورد فاکتهای آن مقطع دچار “ابهام معرفتی” شده است، به نتیجه ای نرسیدم. چه، او خود یکی از فعالان جانبدار خط مارکسیسم انقلابی در کنگره دوم کومەله بود. خود او حدود سه سال پیش، با “مسئولیت خود”، یک کپی از کل نوارهای ضبط شده آن کنگره را در اختیار من گذاشت. اسم بردن از کنفرانس وحدت، که  حدود ۲ سال قبل از کنگره دوم کومه له، یعنی در اردیبهشت سال ۱۳۵۸- برگزار شد که مباحث آن مطلقا ربطی به کنگره دوم کومەله نداشت و؛ “حذف” عمدی “اتحاد مبارزان کمونیست” و مارکسیسم انقلابی، آنهم از جانب ابراهیم علیزاده، برای من بسیار حیرت آور است.

به ابراهیم علیزاده، آدرس آشنائی بدهم؟ سخنان خود او را در کنگره دو و سه و چار و پنج و شش کومەله و در کنگره موسس حزب کمونیست ایران و کنگره دوم این حزب به عنوان اسناد مصور و مستند رفاقتهای فراموش نشدنی، بیادش بیاورم؟  به خاطرش بیاورم که او در همه این دورانها از تداعی شدن با “مام جلال” و سنتهای پیشمرگایه تی کردستان عراق برحذر بود؟ بیادش بیاورم که درست در جریان کنگره موسس هنگامی که رفقای اتحاد مبارزان کمونیست پیشنهاد کردند که در جلسه رسمی کنگره چند جمله ای به مناسبت سالروز جان باختن فواد  گفته شود، او به درست استدلال کرد که عکس فواد در سالن کنگره کافی است و درست نمیداند که کومەله و حزب کمونیست به میدان “شهید پرستی” و فرهنگ طاق نصرت و مجسمه پرستی وارد شوند؟ به او یادآوری کنم که از من که مسئول تدارکات مرکزی کومەله بودم بخاطر تعلل در تهیه پتو برای رفقای اتحاد مبارزان کمونیست که در روستائی بالاتر از “سلامت”، اولین و تنها کنگره خود را گرفته بودند، برآشفت؟ به یادش بیاورم که به مسئول تدارکات مقر مرکزی کومەله گفت برو هر چه پتو در مقرهای اطراف است جمع کن و “همین الان” آنها را به “زیراندول” ببر؟ چه حکمت و فلسفه ای حذف عمدی آن عمیق ترین عواطف انسانی و بی قرب و منزلت کردن و “بایکوت” آن روحیه ناشی از مبارزه بر سر “باورهای مشترک” را توضیح میدهد؟ چه “معامله”ای بر سر حراج کردن آن خاطرات عزیز و آن عواطف مالامال از احساس رفاقتهای کمونیستی در جریان است؟ براستی چه “منافعی” را نزد مخاطبان آن روایت جعلی، که دروغین بودنش بر خود او اظهر من الشمس است، تعقیب میکند؟

بیش از ۲۵ سال است که بخاطر “مصلحت کُرد” و “دولت نوپا”، مبارزه مُسّلحانه با رژیم اسلامی را کنار گذاشته اند. گارد و ارتش “شخصی” سرمایه دار کُرد، در برابر چشمانشان کارگر سیمان تاسلوجه را به رگبار بستند، نویسنده و “اهل قلم” و شاعر سکولار را ربودند و کُشتند، زن را در سایه حمایت از اسلامیون و ملاهای مرتجع و تقدیس عقاید “مردم مسلمان کُرد” در مراسم شنیع، سنگسار کردند، لب از لب نگشودند، هیچ، اسم این همراهی با “تجربه کُرد در کردستان عراق” را “عقل” و درایت نام گذاشتند. گام گذاشتن به میدان برائت از هر اثر و میراث “کمونیسم” در کل تاریخ کومەله را چه خواهند نامید؟

عمر ایلخانی زاده گفته است، تشکیل حزب کمونیست “اشتباه” بود، عبداله مهتدی گفته است کمونیسم بطور کلی و کمونیسم کارگری بطور مشخص یک “بیماری” بود که کومەله “کُردی” را فلج کرد. اما ابراهیم علیزاده، برای همان نتیجه گیری و تعبیر یک روایت کردستانی و “کنفرانس وحدت”ی از کومەله، به “انکار” منصور حکمت، “انکار” اتحاد مبارزان کمونیست،“انکار” مارکسیسم انقلابی و انکار و “حذف” مهمترین دوره حیات اجتماعی و با شکوهترین دوره از تاریخ فعالیت سیاسی شخص خویش روی آورده است. ابراهیم علیزاده اگر “میخواست”، میتوانست در برابر فشارها مقاومت کند. اگر “اراده” میکرد  ممکن بود که که بتواند تصویر دیگری از کاراکتر سیاسی شخض خویش و موقعیت “کومەله” در برابر آن فشارهای همه جانبه را در صحنه محفوظ کند. اما، بالاخره و در “نهایت” تسلیم شدن به آن هجومهای سازمانیافته و همه جانبه برای نوشتن شناسنامه و تاریخ و رگ و ریشه  کومەله  در بستر آرمان ملی بورژوازی عشیرت زده کُرد، او را سرانجام به لاک و مُهر کردن جذاب ترین دوره فعالیت مشترک در راه کمونیسم و  سنگسار و نفرین دوران رفاقت با منصور حکمت ناچار ساخت. فکر میکنم، قصد و نیت واقعی رساندن همین پیام و این “کاپیتالاسیون” به مخاطبین “اصلی”تر و بیرون از آن سالن سمینار او در سلیمانیه کردستان عراق بود: یک تاریخ چندین ساله و مبارزه در راستای باورهای مشترک با منصور حکمت و “طرفدارانش” با تمامی شخصیت های حاضر و غایب آن در صفوف کومەله، از جمله برجسته ترین مقطع فعالیت سیاسی خود ابراهیم علیزاده، “وجود خارجی” نداشته است. هدف واقعی “خاطر جمع” کردن همان مخاطبین اصلی از این “اعلام موضع نهائی” و نقطه پایان گذاشتن بر هر ابهام و تردید و “شایعه پراکنی” و “پرونده سازی” مابقی “طیف” کومەله زحمتکشانی ها بود. و این برای من و فکر میکنم برای بسیاری دیگر که به هر سختی و زجر و شکنجه و مقاومت و رزم و نبرد در طول دوران “فعال” زندگیشان تن دادند و روی آوردند تا “کمونیسم” را  بر نقشه سیاسی ایران و “کردستان”، قرار بدهند؛ بشدت آزار دهنده است. تلخ است که با این واقعیت زمخت روبرویت کنند که در طول تاریخ “کومەله”، همواره کمونیسم “غریب”،”بیگانه”،”وارداتی”، “تحمیلی” و عاریه ای بوده است و برعکس خرافه و پیشداوریهای ناسیونالیستی و قوم پرستی کُرد، نیرو و جوهر “هویتی”.

“امتداد” این موضع و “سیاست”  ابراهیم علیزاده را میتوان “خواند”: فاصله گیری “نهائی” از “میراث”های فکری و سیاسی منصور حکمت، برای جا گرفتن در حاشیه ائتلافها و یار و یار گیری ها بخاطر “منفعت کُرد” در اوضاع بحرانی و ناپایدار و متشنج منطقه.

برای من که در طول دوران فعالیت بیش از ۴۰ سال تلاش کرده ام تا یک سازمان “کمونیستی” و یک “کومەله” کمونیست را در برابر انواع و اقسام احزاب عشیره ای و جریانات هفت خط ناسیونالیستی و بورژوائی و اسلامی در معرض انتخاب مردم بگذارم، چند و چون ناسیونالیزه شدن مدعیان نام کومەله فاقد کمترین اهمیت است. برای من دیگر مهم نیست که آیا این اعلام برائت از تاریخی ترین مقطع حیات کومەله در همسوئی با “افکار منصور حکمت”، بر محدودیتهای کمک مالی و تدارکاتی از جانب احزاب حاکم بر کردستان عراق و برای تداوم اردوگاه نشینی در کنف حمایت آنها موثر خواهد بود یا خیر. در دنیای نوستالژیکم، اما، کور سوئی از “امید”م به کسانی متمرکز است که هنوز کومەله و رهبران سیاسی و فرماندهان نظامی آن را “کابوس” رژیم اسلامی میشناسد. من هنوز از آن تاریخ دل نکنده ام که رهبری کومەله، تصمیم ناسیونالیسم کُرد و حزب دمکرات برای اعلام جنگ سراسری برای به زانو در آوردن کومه له کمونیست را، در یک نبرد حماسی و شجاعانه، به شکست کشاند. من هنوز همراه با این طیف از انسانها، از اینکه “ضد ناسیونالیسم” و کردایه تی بوده ام، احساس شرم و خجالت نمیکنم.

 ۲۰ آوریل ۲۰۱۵

iraj.farzad@gmail.com