زیر میز مذاکرات هسته ای ٫ پرسش ها و پاسخ هایی دربارۀ روابط جمهوری اسلامی و قدرت های امپریالیستی

زیر میز مذاکرات هسته ای

پرسش ها و پاسخ هایی دربارۀ روابط جمهوری اسلامی و قدرت های امپریالیستی

رویا توانا

س: سران جمهوری اسلامی ادعا میکردند که «تحریمها اثری نداشته و نعمت الهی است». بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار از حساب مردم را هزینه تاسیسات هستهای و گسترش آن کردند. گفتند اگر تهدیدهای آمریکا و اسرائیل نزدیک به عمل شود، بمب اتمی هم خواهند ساخت. اما چه اتفاقی افتاده که حاضر به عقب نشینی و محدود کردن تلاشهای هستهای شدهاند؟ از سوی دیگر قدرتهای امپریالیستی در دورههای مختلف سیاست تهدید نظامی ایران را برجسته کرده و گزینه بمباران تاسیسات هستهای ایران را روی میز قرار میدادند. اما چرا این سیاست را تعدیل کرده و «دیپلماسی و مذاکره» را جایگزین کردهاند ؟ چرا اوباما این تفاهم را «تاریخی» مینامد؟ چرا امروز «شیاطین کوچک و بزرگ»، دست دوستی به سوی هم دراز میکنند؟

 

ج: واقعیت تاریخی اینست که قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری و به خصوص آمریکا در این که خیزش توده‌های مردم علیه نظام سلطنتی در سال ۵۷ چه سمت و سویی پیدا کند، نقشی مهم بازی کردند. این فقط مشتی مرتجع بنیادگرای دینی به رهبری خمینی و در اتحاد با نیروهای بورژوا مسلک ارتجاعی مانند نهضت آزادی نبودند که قیام مردم را در آن سال‌ها دزدیدند. بلکه دولت‌های غربی نقشی بزرگ در این فرایند داشتند. آن‌ها می‌کوشند تا نقش خود را در به ظهور رساندن بختک جمهوری اسلامی پنهان کنند. اما اگر به نیروی اسلام‌گرای مرتجع تحت رهبری خمینی چراغ سبز نشان نمی‌دادند، اگر در کنفرانس معروف گوادالوپ تصمیم به رفتن شاه و آمدن خمینی نمی‌گرفتند، اگر سیاست‌های امپریالیستی برخاسته از سود و رقابت در این منطقه استراتژیک الزامات دیگری را تحمیل می‌کرد، اوضاع می‌توانست طور دیگری شکل بگیرد. جمهوری اسلامی، موجودیتش را از همان بدو شکل‌گیری، مدیون دخالت گری‌های امپریالیسم آمریکا، مذاکرات و نشست و برخاست‌های آشکار و نهان با آن است. بحران انقلابی که در آن دوره جامعه ایران را فرا گرفته بود قابلیت این را داشت که عمق پیدا کند. قابلیت این را داشت که کمونیست‌های انقلابی نفوذ پیدا کرده و برنامه زیر و رو کردن ساختارهای ارتجاعی ستم و استثمار را عملی کنند. قابلیت این را داشت که در آن دوره سنگین معروف به جنگ سرد میان دو بلوک تحت رهبری آمریکا و شوروی، راه را برای قطب رقیب آمریکا یعنی سوسیال امپریالیسم شوروی در ایران بگشاید. قابلیت این را داشت که نیروهای سکولار صحنه گردان شوند و…. همه این‌ها برای قدرت‌های امپریالیستی غرب در آن دوره یک معنا داشت: نیرویی باید آلترناتیو نظم از هم پاشیده سلطنتی شود که هر چند مانند شاه «دوستش نمی‌داریم» اما در کل متحد ماست و جریان انباشت سودآور سرمایه را در این کشور تضمین خواهد کرد. حافظ منافع استراتژیک ما در منطقه خواهد بود. این نیرو، اسلام‌گرایان مرتجع تحت رهبری خمینی بودند. ضدانقلاب اسلامی سال ۵۷، نتیجه مماشات و همراهی این نیرو با امپریالیست‌های آمریکایی بود. این مهم ترین واقعیت تاریخی در مورد رابطه جمهوری اسلامی و آمریکا است که باید در ذهن‌ها حک شود.

س: ولی جمهوری اسلامی و آمریکا، طی همه سالهای پس ۵۷ با یکدیگر تضاد داشتند و سر شاخ میشدند.

ج: همین طور است. ما در جهانی با تضادهایی پیچیده به سر می‌بریم. هیچ برنامه و سیاستی ابدی و پایدار نیست و تضادهای گوناگون سد راه هر برنامه ریزی «داهیانه» ارتجاعی می‌شود. در عین این که هیئت حاکمه اسلامی از همان ابتدا در ارتباط تنگاتگ با نظم سرمایه‌داری حاکم بر جهان قرار داشت اما برای دستیابی به موقعیت منطقه‌ای برتر در میان سایر دولت‌های منطقه جفتک پراکنی می‌کرد. بر عقب افتاده‌ترین نیروهای اجتماعی تکیه زده و «مرگ بر آمریکا» را فریاد می‌زد و از نیروهای اسلامی ضدآمریکایی در منطقه حمایت می‌کرد. از تضادهای میان قدرت‌های بزرگ «شرق و غرب» استفاده کرده و مانور می‌داد. شوروی سوسیال امپریالیسم در آن دوره (و روسیه پس از فروپاشی) از این تضاد بهره برده و تلاش برای گسترش نفوذ خود داشت. این‌ها همه تخاصماتی را میان جمهوری اسلامی و دولت آمریکا سبب می‌شد. این تخاصمی واقعی بود که هر چند ربطی به منافع اکثریت توده‌های تحت ستم و استثمار نداشت اما در تعارض با منافع جهانی و منطقه‌ای آمریکا قرار می‌گرفت. جمهوری اسلامی هیچ گاه با امپریالیسم به مثابه یک نظام سرمایه‌داری متکی بر استثمار مخالفتی نداشته و خود بخشی از نظام جهانی و کارکرد آن بوده است. امروز از جانب جمهوری اسلامی و امپریالیسم آمریکا وانمود می‌شود که مذاکرات اخیر چیزی جدید است و منحصر به فرد. اما این واقعیت ندارد. هنگام جنگ ارتجاعی میان ایران و عراق با آن چه عنوان «پرونده ی ایران/ کنترا گیت» به خود گرفت مواجه بودیم. طبق این پرونده قرار بود با بده بستان هایی، جمهوری اسلامی از آمریکا سلاح دریافت کند و بخشی از پول‌های رد و بدل شده از طرف جمهوری اسلامی به نیروهای مزدور آمریکا در نیکاراگوا واگذار شود. در دوره پس از پایان جنگ ایران و عراق، در سال ۶۷، جمهوری اسلامی دست به جنایتی فراموش ناشدنی و نابخشودنی زد. هزاران زندانی سیاسی اعدام شدند تا آرامش و امنیت برای حرکت و تامین سود طبقه حاکم و سرمایه‌های امپریالیستی بر این جامعه حکم فرما شود. در برابر این جنایت، اعتراض و سخنی از جانب دولت‌های غربی به گوش نرسید. این که کدام مذاکرات و یا بده بستان‌ها در آن دوره میان این دو نیرو صورت گرفت که به قیمت جان بهترین دختران و پسران این کشور تمام شد، پرونده‌ای است هم چنان باز. راه دور نرویم. درست پیش از انتخابات سال ۸۸، کابینه اوباما در حال پیگیری و به انجام رساندن توافقات و سازش‌هایی با جمهوری اسلامی بود و مشخصا با کابینه احمدی نژاد. اما در آن سال عامل دیگری به میدان آمد که کاسه کوزه هر دو طرف را در هم شکست. میلیون‌ها نفر به میدان مبارزه آمدند. این وضعیت چرخشی در رویکرد آمریکا نسبت به ایران به وجود آورد. بار دیگر ندای «تغییر رژیم» از جانب مقامات آمریکایی سر داده شد. و از طرف جمهوری اسلامی، همراه با سرکوب و اختناقی وحشیانه، عربده «انرژی هسته ای» گوش‌ها را آزار داد. این‌ها واقعیت‌های تاریخی است. جمهوری اسلامی، جمهوری «پرونده»های بسته نشده است. پرونده‌هایی بسیار مهم‌تر از پرونده هسته ای.

س: پس چرا امروز این دو نیرو تفاهم میکنند و بر سر این تفاهم این اندازه سر و صدا میکنند؟

ج: رویکرد نظام سرمایه‌داری جهانی به خاورمیانه همواره رویکردی استعماری/نواستعماری و سلطه جویانه بوده است. اینجا منطقه‌ای است که بیش از ۶۰ درصد ذخایر نفت و گاز را در اختیار دارد. ذخایری که برای سوخت و ساز سرمایه‌داری جهانی، برای رقابت‌جویی‌ها و کنترل و دست بالا داشتن در رقابت‌های درون امپریالیستی، اهمیتی حیاتی دارد. نفت و گاز که به خودی خود هیچ نیست جز یک فراورده طبیعی، این منطقه را به منطقه‌ای «زرخیز»، منطقه رقابت و جنگ‌های ارتجاعی، منطقه نابودی محیط زیست تبدیل کرده است. نفت و گاز برای چرخه سود آوری و انباشت سرمایه حیاتی است و همین مساله توضیح دهنده اقدامات امپریالیستی در این منطقه، نوکر صفتی تمام و کمال دولت‌های ارتجاعی در این منطقه و مانورهای سیاسی هر یک از این هاست. دست زدن به کودتاها، نشست و برخاست‌ها و مذاکرات، یک روز سیاست «تغییر رژیم»‌ها و روز دیگر سازش با همین رژیم‌ها روندی است دردناک و تکرار شونده. سرمایه‌داری یعنی کسب حداکثر سود، یعنی رقابت افسار گسیخته و تحمیل بیشترین رنج و مشقت بر توده‌های مردم. تامین و تضمین همین وضعیت و نیازها و ضرورت‌های واقعی، امروز امپریالیست‌ها و جمهوری اسلامی را به پای میز مذاکره کشانده است.

س: چه نیازها و ضرورت هایی؟

ج: جهان سرمایه‌داری زیر فشار تضادهایی است که سیاست‌های نوین را تحمیل می‌کند. هر دو طرف (جمهوری اسلامی و قدرت‌های غربی به ویژه آمریکا) با مشکلات عدیده‌ای روبرو هستند. از دید آمریکا، توافق هسته‌ای با ایران حکم پلی را دارد که ایران را بیش از پیش به نظم جهانی تحت سلطه‌اش متصل و مرتبط خواهد کرد و از این به بعد جمهوری اسلامی به جای ایجاد مزاحمت و جفتک‌ انداختن در برنامه‌های آمریکا (در سوریه، لبنان، فلسطین و عراق و یمن) بیشتر نقش همکار و همدست را ایفا خواهد کرد. چنین سیاستی اگر به علت گوناگونی و حاد بودن تضادهای جهانی و منطقه‌ای ناکام نماند و با موفقیت انجام شود، معنایش تقویت موقعیت آمریکا در این منطقه و در رویارویی با روسیه و چین (دو کشوری که در ایران نفوذ زیاد و موقعیت ممتاز اقتصادی سیاسی دارند) خواهد بود. اما همین مساله در بدو امر با موانعی روبرو شده است. کابینه اوباما برای انجام این سیاست با مخالفت‌های جدی از طرف نیروهایی در درون هیئت حاکمه آمریکا و آن چه «لابی اسرائیل» نام دارد روبروست. از سوی دیگر روسیه، ممنوعیت تحویل سامانه موشکی اس ۳۰۰ به ایران را که از پیشرفته‌ترین سلاح‌ها در نوع خود است لغو کرده. قرارداد فروش این تسلیحات ۱۰ سال پیش بین جمهوری اسلامی و روسیه منعقد شده بود که به خاطر مخالفت آمریکا، تحویل آن‌ها متوقف شد. به فاصله کمی پس از تفاهم لوزان روزنامه‌های ایران از قول سرمایه‌داران بزرگ عنوان زدند که «چین از ایران نخواهد رفت» و گفتند: «…روابط ایران و چین بلند مدت طراحی شده و غربی‌ها جای چین را در بازار ایران نمی‌گیرند….. زنگنه وزیر نفت اعلام کرد که ایران و چین پس از لغو تحریم‌ها به همکاری خود ادامه می‌دهند و این همکاری‌ها در حوزه‌های مختلف انرژی گسترش بیشتری می‌یابد…» (روزنامه شرق ـ ۲۲ فروردین ۹۴).

هیئت حاکمه ایران نیز به دنبال اهداف خود از این توافق است. اقتصاد وابسته، جمهوری اسلامی را به زانو در آورده است و سقوط بهای نفت خواب حکام اسلامی را به هم ریخته. رفع قسمی برخی تحریم‌های صنعتی و مالی و بانکی می‌تواند وضعیت بحرانی اقتصاد را مقداری تخفیف دهد. از طرف دیگر این وضعیت نارضایتی و اعتراضات فزاینده ی توده‌های مردم را موجب شده که در شرایط وخامت بیشتر و یا تحت تاثیر تکان‌های سیاسی داخلی و منطقه‌ای می‌تواند زمینه ساز خیزش‌های توده‌ای شود. علاوه بر این جمهوری اسلامی گسترش جریان بنیادگرایی سنی مذهب را در منطقه تهدیدی برای منافع خود می‌بیند. هیئت حاکمه ایران به دنبال فضایی برای تنفس است و امیدوار است که با برقراری رابطه تنگاتگ‌تر با امپریالیست‌های غربی بتواند نقش قدرت برتر  منطقه را ایفا کند و به عنوان یک ژاندارم مهم به بازی گرفته شود. اما وجود دولت‌های منطقه که متحدین و دست نشاندگان کلیدی آمریکا هستند، مانند عربستان و ترکیه و اسرائیل و مصر و… اجازه نمی‌دهد که جمهوری اسلامی بی دردسر به خواسته هایش دست پیدا کند. بی جهت نیست که در میانه مذاکرات لوزان، ائتلاف تحت رهبری عربستان با شرکت ۹ کشور عربی/اسلامی در مورد یمن شکل می‌گیرد. افغانستان با این ائتلاف اعلام همکاری می‌کند. درست هنگامی که قرار است تضادی تخفیف پیدا کند، تضادهای دیگری از گوشه‌ای با شدت سربلند می‌کند.

س: مقامات جمهوری اسلامی ایران وعده میدهند که در نتیجه این تفاهم و رفع تحریمها، با رونق اقتصادی و بهبود و رونق و ایجاد اشتغال روبرو خواهیم بود. آیا این درست است؟

ج: اول این که قرار نیست تحریم‌ها همه و یک جا لغو شود (برعکس دروغ‌ها و تبلیغات رسانه‌ای جمهوری اسلامی). علاوه بر این چند روز پس از این که تب و تاب «توافق تاریخی» و «دلار هزار تومانی» خوابید، اعلام کردند که حتی اگر همه تحریم‌ها هم لغو شود معنایش رفع گرانی و اشتغال زائی در کوتاه مدت نیست! اما هجوم سرمایه‌های خارجی (به فرض اینکه چیزها بدون دست‌انداز و بی تضاد جلو برود) می‌تواند به طور مقطعی و محدود تحرکی در بخش‌هایی از اقتصاد و به ویژه آن بخش‌هایی که برای سرمایه مالی امپریالیستی و کارگزاران بومی‌اش مهم است به وجود بیاورد. مثلا به پروژه‌های نفت و گاز و زیرساخت‌های مربوطه احتمالا تحرکی داده خواهد شد. سرمایه‌داران کراواتی و عمامه‌ای می‌توانند از این «نعمت الهی» به نان و نوایی بیشتر برسند. اما تغییری محسوس در زندگی و معیشت توده‌های محروم نخواهد داشت و معنایش استثمار بیشتر کارگر فارس و عرب و ترک و کرد و بلوچ و افغانی و… است. به واقعیت جامعه نگاه کنیم. چرا تحریم‌ها موثر بوده؟ این چه اقتصاد و مناسباتی است که وقتی با بایکوت‌های امپریالیستی روبرو می‌شود این چنین درمانده می‌شود و به زانو در می‌آید و زندگی میلیون‌ها نفر را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟ و چرا وقتی با «رونق و سازندگی» روبرو می‌شود باز به سرعت بحرانی می‌شود و فرو می‌پاشد؟ پس سوال اساسی اینست که با این اقتصاد وابسته و متکی بر درآمد نفتی چه باید کرد؟ جامعه ایران در تقسیم کار اجتماعی امپریالیستی حاکم بر جهان جایگاهی تعیین شده دارد. همین رابطه است که باید در یک انقلاب واقعی گسسته شود. انقلابی واقعی است که نقطه پایان بر این رابطه تولیدی امپریالیستی بگذارد و بر اساس منافع توده‌های مردم نوع دیگری از اقتصاد را با اتکاء به قابلیت‌های زیست بومی و آگاهی مردم سازمان دهد. از میان بردن این وضع در گرو سرنگونی این نظام و قطع این رابطه است. وگرنه این دور باطل همچنان ادامه خواهد یافت.

س: آیا این تفاهم شکننده است یا طولانی مدت؟

ج: این فرایندی است با تداخل تضادهایی بسیار پیچیده. حتی اگر در ۱۱ تیر به آن توافق جامع دست یابند هم باز نمی‌توان از روندی قطعی صحبت کرد. چیزی پایدار نیست. تضادهای منطقه ای، درون امپریالیستی، درون دولت‌های ارتجاعی منطقه، درون هیئت حاکمه ایران و درون هیئت حاکمه آمریکا، و تضاد بزرگ میان اکثریت مردم با قدرت سیاسی حاکم، همه می‌توانند مانند یک سد و مانع عمل کنند.

س: آیا کل هیئت حاکمه ایران با این سیاست توافق دارد؟

ج: همانطور که گفته شد منافع این هیئت حاکمه و جناح‌های گوناگونش تعارضی ماهوی با نظام سرمایه‌داری امپریالیستی نداشته و زندگی‌اش در چرخه این نظام می‌چرخد. این جناح‌ها حتی در زمینه روبنایی هم تفاوتی اصولی با هم ندارند. اتکاء به پس مانده‌ترین تفکرات دینی و خرافه و جهل، کاری است که همه‌شان انجام می‌دهند. هذیان گویی احمدی نژاد که پیشرفت‌های هسته‌ای را «تحت عنایت آقا امام زمان» می‌خواند تفاوتی با هذیان گویی روحانی در اولین سخنرانی‌اش پس از تفاهم لوزان که آن را «دستاوردی تحت عنایت بانو فاطمه زهرا» خواند ندارد. اما یک اختلاف دیرینه درون جناح‌های درونی جمهوری اسلامی وجود دارد که هم بر سر میزان وابستگی به قدرت‌های امپریالیستی رقیب است و هم بر سر این که کدام جناح رهبری سیاست خارجی و ارتباط با غربی‌ها را در دست داشته باشد؛ در واقع کدام جناح از قدرت و امتیازات اقتصادی سیاسی بالاتر در رقابت با جناح‌های دیگر برخوردار باشد. علاوه بر این‌ها، تحریم‌ها موجب انباشت ثروت سرشار و بی نظیری برای بخشی از بورژوازی در قدرت شده که نهادهای امنیتی و نظامی نقش تعیین کننده‌ای در آن داشته‌اند . «طبیعی است» که اینان نگران آجر شدن نان‌شان باشند. و یا نگران این که در جریان سهم بری از دلالی برای امپریالیست‌ها دست پائین پیدا کنند. این که اختلافات کنونی به کجا برسد، خیلی روشن نیست. تمام تضادهای منطقه‌ای و رقابت‌جویی‌های قدرت‌های بزرگ و یار و یار کشی‌های آن‌ها، و تضاد بزرگ و اساسی میان توده‌های مردم با کلیت این مرتجعین می‌توانند در تشدید یا تحدید تضادهای درونی جمهوری اسلامی نقش بازی کنند.

س: خامنهای در اولین واکنش دیرهنگاماش به این تفاهم موضع خنثی گرفت و اعلام کرد که او نه موافق است و نه مخالف. این را باید چطور تحلیل کرد؟

ج: ریاکاری و فرصت طلبی. نهاد ولایت فقیه، نهادی بی مایه است. مترسکی بالای سر نظام اسلامی و عقب مانده‌ترین نیروهای اجتماعی است. مترسکی که کلاغ‌های نشسته بر آن نیز بر «اقتدارش» شک برده‌اند . رسانه‌های امپریالیستی و مفسرین آن‌ها و یا نیروهای سیاسی طبقاتی سازشکار می‌خواهند به مردم به قبولانند که مشکل جامعه ایران به واسطه حضور نهادی تک فردی است که دست آخر باید و نباید‌ها را تعیین می‌کند. این یک فریب کاری بیشرمانه است. فاشیست ترین نیروها نیز در عصر سرمایه‌داری در قالب دولت طبقاتی‌شان و منافع این دولت قرار می‌گیرند و حرکت می‌کنند.

س: وقتی تفاهم هستهای اعلام شد، مردم به خیابان ریخته و پایکوبی کردند. در این مورد چه میگوئید؟

ج: همین طور است. ترکیبی از توهم عمومی و منافع طبقاتی. آقا زاده‌هایی که نگران واردات تجهیزات کامپیوتری‌شان بودند که شامل تحریم شده بود اسکناس یک دلاری را همراه با یک ۱۰۰۰ تومانی به نمایش گذاشتند. بگذریم از این که فردای همان روز مقامات بانکی ایران آب پاکی روی دست‌شان ریختند و اعلام کردند: «دلار پائین‌تر از ۳۲۰۰ تومان برای اقتصاد ایران منطقی نیست!». در این حرکت که بدون هیچ فکر و آگاهی و سازماندهی از پیش صورت گرفت، گرایشات متفاوتی مشاهده شد. بالایی‌هایی که به طور مثال مشغله‌شان رفع معاملات خارجی‌شان بود، و پائینی‌هایی که هرچند با توهمات بسیار، اما محتاط‌تر و با تردید بیشتر برخورد می‌کردند. مانده بودند که آیا این ماجرا کمکی به چندرغاز معیشت آنان می‌کند یا نه؟ به قول یک پرولتر برای او تفاوتی ندارد زمانی که خط فقر بیش از ۲ میلیون تعیین شده دستمزد ۸۰۰ هزار تومانی او به فرض یک میلیون بشود. به قول یک دستفروش برای او باید زمین به متری ۲۰ هزار تومان برسد تا بتواند مسکنی برای خود مهیا کند. فرقی بین ۲ و ۳ میلیون با ۴ میلیون نیست.اما این تردید‌ها و بی اعتمادی‌ها در بین پایینی‌ها اگر به آگاهی طبقاتی منجر نشود، حاصلی انقلابی و رهایی بخش نخواهد داشت و به خودی خود به جایی نخواهد رسید.

س: نیروهای اپوزیسیون رژیم چه گفتند؟

ج: دستجات رنگارنگ ضدمردمی وارد گود شدند. سازمان مجاهدین خلق آشکارا همسو با جناح به اصطلاح تندرو امپریالیسم آمریکا و نتانیاهو از آمریکا خواست تا سیاست تحریم و فشار و حتی حمله نظامی به ایران را ادامه بدهد. این نیرو که خود را آلترناتیو جهوری اسلامی می‌داند آلترناتیوی ارتجاعی است که هرگاه امپریالیست‌ها بحث سازش و مذاکره با جمهوری اسلامی را دارند احساس می‌کند موقعیتش تضعیف شده و به قیمت رنج مردم حتی با ریختن بمب بر سر مردم اعلام توافق می‌کند. نیروهای دیگری نیز مانند توده ای/اکثریتی‌ها، گونه‌های ملی ـ مذهبی، حزب دمکرات و بخش‌هایی از سلطنت طلبان، معرکه بیار این ماجرا شدند و از سر عقل آمدن جمهوری اسلامی حرف زدند. در این میان رسانه‌های فارسی زبان غرب نقش خود را ماهرانه ایفا کردند. تا توانستند شستشوی مغزی دادند. هر وقت هم که کسی با اینان تماس گرفت و نگاهی نسبتا درست‌تر از کل این روند و منافع پس پرده پیش گذاشت صدایش را خفه کردند.

س: ما چه میگوئیم؟

ج: ما می‌گوئیم توده‌های مردم تا زمانی که منافع طبقاتی پشت هر سیاست و برنامه‌ای را ندانند، محکوم به اسارت اند. قهر و آشتی‌های مرتجعین برای از بین بردن رنج و محرومیت مردم نیست. برای از بین بردن جنگ‌های و درگیری‌های ارتجاعی نیست. بلکه برای حفظ و تثبیت مناسبات اجتماعی و اقتصادی و نظم سیاسی است که مسئول رنج توده‌های مردم است. ما می‌گوئیم توهمات را باید به دور ریخت و برای سازمان دهی یک دگرگونی واقعی، آگاه و متشکل و آماده شد. ما می‌گوئیم با تفاهم بی تفاهم، با تحریم بی تحریم، تا زمانی که پرولتاریا با حزب کمونیست و برنامه انقلابی خود در میدان نباشد نیروهای رنگارنگ ارتجاعی و یا راست و سازشکار با ارائه راه‌های «دم دست» و موجود، توده‌های پرولتر و مردم محروم را به دنبال خود می‌کشانند؛ نیرو و انرژی آنان را به هرز می‌برند و نظم استثمار و ستم تداوم پیدا می‌کند. پس برای تغییر این وضعیت باید کار و تلاش کنیم و قطب کمونیستی را به روی نقشه بیاوریم. .

به نقل از نشریه آتش شمارۀ ۴۲ ـ اردیبهشت ۱۳۹۴

atash1917@yahoo.com

           n-atash.blogspot.com