این رژیم منحوس تا کی بر سر کار خواهد بود ؟

 بهروز شادیمقدم 

تیتربالا عنوان گفتاری تهیجی و شیندنی بود که درسال ۶۱ از صدای انقلاب ایران  (رادیو کومه له ) با صدای گیرا و مهیج رفیق محمد کمالی گویندۀ محبوب ومسلط  پخش گردید . 

 
انگار سرنوشت سیاسی جامعۀ ایران چنین بود که بعد از سالیان سال این سئوال امروز جواب بگیرد . اینجا این سخن مارکس اثبات میشود که " تنها کافی نیست که تفکر واقعیات را بررسی کند و با اَن منطبق شود  بلکه لازم است واقعیات نیز تفکر را قبول و درک نماید ".
 
به عبارت دیگر ایده و تفکر انقلابی اگر چه از خاستگاه طبقاتی و رادیکال برخاسته باشد و بخواهد در متن جامعه جایی گیر شود ، به تنهایی کافی نیست ، جامعه و واقعیاتش نیز باید این تفکرات را قبول کنند .
 
جامعه ایران در سالهای بعد از قیام سرنگونی حکومت اسلامی را قبول نمیکرد . چرا ؟

لنین در نوشتۀ کوتاه و جالب " بورژوازی خفته بیدار میشود " برای قیام و سرنگونی هرحکومتی و جایگزینی اَن با حکومت مردم دو شرط اساسی قائل میشود :
 
یک _ حکومت دیگر قادر به حاکمیت نباشد و نتواند حکومت کند .
 
دو _ مردم این حاکمیت را قبول نداشته باشند .
 
و در ادامه اَن میگوید که این دو اصل ضروریست اما هنوز کافی نیست . باید مردمی که حاکمیت را نمیخواهند ، برای سرنگونی اَن به پا خیزند . بدون انجام دادن این عمل از قیام و سرنگونی رژیم خبری نخواهد شد . 
 
 
جامعه ای با  طیف وسیع دهقانی ( دهقانانی که در جریان قیام ۵۷ موضع بی طرف و در واقع طرفدار ارتجاع را داشتند . قطعا" در مبارزات اَتی هم بنا به ماهیت محافظه کارانه ، دیرجنبی و کودنی که خصلت نمای این طبقه است  مشکل بتوانندو بخواهند همراهی و ازخود گذشتگی نشان دهند . ) و اقشار خرده بورژوازی و مردمی که تازه قیامی را از سر گذرانده و حکومتی که از پایگاه توده ای برخوردار بود و مردم هنوز به حاکمیت جدید متوهم وخوش بین بودند ، پراکندگی ، ناهماهنگی مبارزات کارگری بمثابه تنها طبقه ای که در تغیر وتحول جامعه و نظام اَن نقش تعیین کننده خواهد داشت . و در کنار اَن غیاب حزب پیشرو کمونیستی وکارگری که اَلترناتو واقعی باید باشد و حکومت کنونی را به مصاف بطلبد ، نمیتوانستند بلافاصله در اَن سالها برخیزند و قیامی دیگر برپا کنند . حتی اگر این مردم خواستار سرنگونی حکومت هم باشند باز هم جهت تدارک و ملزومات قیام بعدی دوره ای طولانی باید طول میکشید .
 
اکنون لازم است اوضاع اجتماعی و سیاسی جامعه ایران را در قبل و بعد از قیام به طور خلاصه ارزیابی کنیم و در ادامه سرنگونی حکومت و وضعیت سرنگونی خواهان ومشخصا" در این جا جریان چپ را مورد باز بینی قرار دهیم .
 
حاکمیت دو هزار سالۀ پادشاهی در ایران ، کشوری با از سرگذارندن چندین و چند حمله وغارت و سرکوب از طرف حکومت های خارجی  ،تسلط وحشیانه اسلام بر این جامعه و عوارض اَن تا به امروز تا اَنجا که مذهب را به جزیی از فرهنگ تودۀ مردم تبدیل کرده است  . اختناق تاریخی و سرکوب اَزادیخواهان و توده های ستمدیدۀ مردم در سده های گذشته ، نبودن کوچکترین اَزادی سیاسی و حزبی ، اعمال فشار و قبولاندن نظام پادشاهی به مردم با ابزارهای خشونت ٍ ساواک ، پلیس و ارتش ، مصارف هنگفت برای این نظام و تشریفاتش و از طرف دیگر فقر و سیه روزی توده های مردم  ، نبودن هیچ حزب وتشکیلاتی که مردم را به دور خود چمع کند ، غیر از اَزادی نسبی ای برای اسلامیون (که همواره ضمن اینکه حکومت پهلوی با اَنها در تضاد و اختلاف بود ) که در سطح جامعه فعال بودند و امکانات وسیعی برای تبلیغ نظرات وبسیج مردم داشتند . سازش کاری جبهۀ ملی ، بدنامی و سابقۀ خیانت حزب توده ، جوان بودن چپ و مشغولیاتش  ( مشی چریکی ، پوپولیسم ، تصفیه و انشعابات ، پراکندگی ، ضعف و گیج سری سیاسی ، عدم  اَمادگی برای کسب قدرت سیاسی و صرفا" مخالف و اپوزسیون بودن ، تسلط افکار وگرایشات غیرمارکسیستی بر چپ برخاسته از فضای اختناق جامعه و متاثر از دولت ها و انقلابات و جنبش های غیر کارگری و با برچسپ کمونیستی ،  توهمات و گرایش این چپ به اسلام و فعالیت دیرینۀ اسلام سیاسی ( ۱۴ قرن ترویج اسلام و خرافه های اَن در بین توده های مردم در ایران ، سابقۀ فعالیت اسلام برای کسب قدرت سیاسی ، از ابتدای حکومت دوران محمد و بعد از اَن تا به قدرت رسیدن هرچند گاه در تاریخ جهان و در قدرت سهیم بودن ویا در حاشیۀ حکومت ها ماندن اسلام در ایران ، اکثر جنبشهای اجتماعی وسیاسی ایران را به مذهب و شعارهای اسلامی اَلوده کردن ، در جنبش مشروطیت در ابتدا ، یک پای رهبریش قرار گرفتن ( نقش اَیت الله ها : طباطبایی و بهبهانی  ) وفعالیت جمال الدین اسد اَبادی برای پان اسلامیسم در سطح بعضی کشورهای اروپایی و ادامۀ این فعالیت بعدهااز طرف خمینی ، نقش اَیت الله کاشانی در دورۀ مصدق ، فعالیت فدائیان اسلام و ترور و حضورشان بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲  ، حضور خمینی در مبارزات سال ۴۲ و در مقابل رژیم قرارگرفتنش که منجر به تبعیدش شد و ادامۀ فعالیتش در تبعید که در مجموع اعتباری به او بخشید تا در سالهای قیام ثمره اش را ببیند . تاثیر شریعتی و اَثارش در میان جوانان  و دانشجویان ٍ متمایل به مذهب ، روی اَوری ال احمد به مذهب و تایید خمینی از جانب او ، ال احمد به مثابه شخصیتی که در میان اهل ادب و مخالفین رژیم در سالهای دهۀ ۴۰ و ۵۰ جایگاه و اتوریتۀ خاصی داشت ، دراختیار داشتن کلیۀ تکایا ومساجد ایران که مذهبیون برای رواج برنامه و اهدافشان از اَنها استفاده میکردند ، نفوذ خمینی درمیان بازاریان ایران بخصوص بازار تهران همچون بخشی از سرمایه و نقشی که در روزهای قیام و بعد از اَن داشتند، نفوذ مذهبیون در بعضی مدارس ایران تا اَنج