قتل فرخنده، جنبش روشنگری بر علیه مذهب در افغانستان و موانع پیشروی آن

قتل فرخنده، جنبش روشنگری بر علیه مذهب در افغانستان و موانع پیشروی آن

مرگ فجیع فرخنده دختری که در یکی از مساجد کابل دراعتراض به ملای مرتجع مسجد مورد حمله جمعیت مسلمانان متعصب قرار گرفته، بجرم واهی سوزاندن قران زیر ضرب و شتم وحشیانه جمعیت مهاجم به قتل می رسد، و بطور بیرحمانه ای جسدش به آتش کشیده می شود، یکبار دیگر چهره سیاه و نفرت بارمذهب را به وضوح به نمایش گذارد. این جنایت هولناک چنان دردناک و تاثربرانگیز بود که افکار عمومی مردم افغانستان را بشدت به تکان آورده و موج نفرت و اعتراض بی سابقه مردم بر علیه روحانیت فاسد و جنایتکار را که در تمام طول تاریخ تمدن در همه کشورها بخصوص افغانستان مسبب فجایع بیشماری بوده است، بر انگیخت.
بی شک این حرکت اعتراضی در ادامه خود می تواند تغییر و تحول در خور توجهی را در افکار مذهبی و خواب آلوده مردم افغانستان بوجود آورد، و با دامن زدن هرچه بیشتر به نفرت و انزجار نسبت به قشر تبه کار روحانیت، راه را برای شناخت مذهب، رویارویی با آن و نقش مخرب آن در جامعه هموار نماید. با این حال، جنبش روشنگری بر علیه مذهب در افغانستان که هنوز در مراحل اولیه و جنینی خود بسر می برد، ضمن اینکه در پرتو این نوع وقایع تکان دهنده و هشدار دهنده می تواند از محدوده اقشار تحصیل کرده و آگاه فراتر رفته، با نفوذ در میان توده مردم به نیروی مهمی در جهت کندن از عادات و افکار قرون وسطایی و پیشرفت جامعه به جلو تبدیل شود با اینحال، باید توجه داشت که در این مسیر برای آنکه به جنبش ضد مذهبی قدرتمند ی تبدیل گردد، باید بر موانعی که بر سر راهش قرار دارند، غلبه نماید.
یکی از مهم ترین این موانع، فقر اقتصادی، بیکاری، جنگ و مصائبی از این قبیل اند که چنان با زندگی روزمره کارگر و زحمتکش افغانی گره خورده، ذهن کارگر افغان را بخود مشغول داشته اند که به او اجازه نمی دهند لحظه ای از آنها فراغت یافته، مبارزه با مذهب را نیز، با آنکه لطمات و صدمات زیادی را، بخصوص در دهه های اخیر، به او وارد ساخته، و با جنایات و مفاسد خویش ماتریال لازم برای شناخت ماهیت ضد انسانی خود را بدست داده در دستور کار خود قرار دهد. از اینرو، مبارزه برای بهبود زندگی توده های مردم کمک موثری به رهایی آنان از بندهای اسارت مذهبی می نماید.
مانع دیگر، احساس ناامیدی، ضعف و ناتوانی حاصل از شکست ها و ناکامی های پی در پی ایست که در دهه های اخیر عاید او شده است. زحمتکش افغان با همه فداکاری ها و جان فشانی هایی که در مبارزه با اشغالگران روسی بخرج داد، در پایان، با همه هزینه سنگینی که در این راه داد تا شاید به زندگی اندک بهتر و آسوده ای دست یابد، در پی پیروزی بر اشغالگران روسی، نه تنها به زندگی بهتری دست نیافت و هیچگونه بهبودی در زندگی اش حاصل نشد، بلکه بطور نومیدانه ای شرایط کار و زندگی اش وخامت بیشتر یافته، بمراتب بیش از گذشته مورد سرکوب و چپاول دار و دسته های جنایتکار مجاهدین که در پی بیرون راندن اشغالگران روسی اکنون خود بر مسند قدرت نشسته بودند، قرار گرفت. این تجربه تلخ نیز به نوبه خود به اعتماد او به نیروی خود برای تغییر وضع، لطمه وارد آورده، او را بیش از پیش در سراشیبی نا امیدی و یاس نسبت به بهبود شرایط زندگی اش قرار می دهد. در یک کلام، سه دهه جنگ، کشتار، چپاول و سرکوب، بمباران های هوایی، بیکاری، فقر و گرسنگی، آوارگی و بی خانمانی، چنان توان و اعتماد به نفس او را در هم کوبیده که به کلی امید به ایفای نقش در سرنوشت خود را از دست داده، ناچار دل به تقدیر و آینده نا معلوم سپرده است. با چنین روحیه ای درافتادن با مذهب، هولناک ترین پدیده ای که برای انفعال و بی نقش کردن انسان در تعیین سرنوشت خویش بوجود آمده، را کاری بس دشوار و ناممکن می سازد.
یکی دیگر از موانع عقب راندن مذهب از زندگی فردی و اجتماعی مردم در افغانستان، همچون سایر کشورها، انتساب جنایات و زشتی های دین به مسلمانان و نه خود اسلام از جانب پاسداران دین است. محافظین دین، از قوانین اسلامی آنچه را که هنوز ماهیت زشت آن برای مردم آشکار نگشته است، در زمره افتخارات اسلام، و هر آنچه را که زشتی اش در نظر مردم برملا و اسلام را با خطر رویگردانی از آن مواجه ساخته، به مسلمانان و نه خود اسلام نسبت می دهند. باین ترتیب، با زیرکی و هنرمندی مانع از پی بردن توده ها به ماهیت کثیف و ضد انسانی مذهب و رویگردانی از آن از پی تجربه خود می شوند.
امروزه، در حالیکه مرتجعین اسلامی با اعمال جنایتکارانه و فوق ضد بشری خود، مانند سر بریدن اسرا، برده کردن زنان و تجاوز و فروش آنان، اعمالی که در قران با صراحت کامل بر آنها تاکید و خود محمد نیز در جنگها و غزوات خویش آنها را شخصا و یا توسط دیگران انجام می داده، و اعلام مفتخرانه ی انطباق این اقدامات با آیه های قران و سنت محمدی، خوشبختانه و با صداقت ابلهانه ای، اذهان مسلمانان را در مقیاس وسیع متوجه ماهیت پلید و ضد بشری اسلام و رویگردانی از آن می نمایند، معارضین حیله گر و دغلباز آنان نیز، از مسلمانان میانه رو و اصلاح طلب گرفته تا سران دول امپریالیستی غرب، می کوشند حقیقت امر را وارونه جلوه داده، با ادعای اینکه اسلام دین صلح و عدالت بوده، و اعمال جنایتکارانه مسلمانان افراطی هیچیگونه ربطی به اسلام و قران نداشته، با تعالیم گویا انسانی! و صلح طلبانه آن فرسنگ ها فاصله دارد، مانع ریزش اسلام در میان توده های وسیع مسلمان و بی اعتباری آن در انظار عمومی جهان می گردند. باین ترتیب، مسئله انطباق یا عدم انطباق جنایات دار و دسته های اسلامی با حقیقت اسلام و قران به حلقه مرکزی در مبارزه نظری در درون و بیرون دنیای اسلام، و عامل تعیین کننده در تعیین تکلیف تاریخی اسلام در جهان و بخصوص در ممالک اسلامی تبدیل می شود.
در مباحثات مربوط به علت و عامل اصلی قتل فرخنده نیز همین مبارزه و تلاش بین نیروهای درگیر بچشم می خورد.
در افغانستان، دوایر اسلامی، منجمله محافل و جریانات افراطی می کوشند تا با تاکید بر واهی بودن؟ اتهام سوزاندن قران به فرخنده، حرمت قران و و سوزاندن آن بعنوان یک گناه نابخشودنی، و در نتیحه مجازات مرگ را بعنوان قانون مقابله با این گناه، یعنی شرایط قبل از مرگ فرخنده را، که هر انتقاد از قران بعنوان توهین به آن مستوجب مرگ شناخته می شد، بهمان شکل گذشته حفظ نموده، و مانع از تضعیف موقعیت خود و اسلام در برابر فشار و تعرض مردم بدنبال مرگ فرخنده شوند. در حالیکه نیروهای پیشرو و مترقی، با محکوم نمودن هر گونه مجازات مرگ و اعدام بطور کلی و منجمله برای سوزاندن هر کتابی، حتی کتاب قران، علیرغم تقدس آن در نزد پیروانش، می کوشند حربه مرگ و اعدام را همچون وسیله ای در دست روحانیون و مقامات حاکمه سرکوبگر به منظور تداوم خفقان و رعب و هراس اسلامی در میان مردم و ترساندن آنها از هرگونه انتقاد و اعتراض نسبت به قوانین اسلامی، از دست آنان خارج نمایند.
بنابراین، کشمکش میان نیروهای متعا رض بر سر فرخنده و مرگ وی، برای آنکه بتواند سمت و سوی درستی یافته، به پیشروی جنبش آزادیخواهی و روشنگری بر علیه مذهب و تقویت آن منجر گردد، باید، نه به مسئله بی تقصیر بودن فرخنده بخاطر واهی بودن اتهام سوزاندن قران به او، بلکه به مسئله بی تقصیری وی حتی در صورت سوزاندن قرآن، و در واقع حق انسانها در سوزاندن قران و هر کتاب دیگری، بعنوان جزئی از حق آزادی بیان و آنها متمرکز شود.
حقیقت آنست که فرخنده قربانی چیزی جز خود قران و آموزش های وحشیانه آن نشد. زیرا اگر قران توسط ملایان، و به منظور جلوگیری از پی بردن مردم به اینکه چیزی جز مشتی خزعبلات نیست، مقدس و غیرقابل انتقاد، جلوه داده نشده بود، آنگاه هیچ جمعیتی بسوی کسی که متهم به سوزاندن آن شده بود، حمله نمی کرد، و این اعمال وحشیانه را بعمل نمی آورد. اگر قران با آموزش های تعصب آمیز خود، مثل قتل مرتد و مجازات سخت هر منتقدی تعصب را به پیروان خود نمی آموخت، دیگر هیچ ملای مسجدی باین سادگی قادر به تحریک مردم به قتل این و آن نمی گردید. بنابراین، فقر، احساس نومیدی، نا آگاهی و تعصب همگی شرایط مساعدی برای رشد مذهب، و تبعات آن می باشند که موانع مهمی را در برابر پاگیری یک جنبش قدرتمند بر علیه اسلام و قوانین ظالمانه و قرون وسطائی اش بوجود می آورند.
با اینحال، باید از خشم و نفرتی که مرگ فجیع فرخنده از دستگاه فاسد روحانیت ببار آورده برای آگاهگری مردم نسبت به مذهب و عقب راندن آن استفاده نمود.
موانع برپایی یک جنبش قدرتمند ضد مذهبی
فقر افتصادی و بیکاری که چنان ذهن کارگران را بخود مشغول داشته که مانع در الویت قرار دادن مبارزه با مذهب توسط او می شود. هم از نظر اینکه ذهن او را مشغول نگه می دارد، و هم از اینرو که زمینه روحی برای توسل به یک نیروی ماوراء الطبیعه را در او تقویت می نماید
بی سوادی
محیط رعب و هراس از انتقاد مذهبی از طریق مجازات منتقدین