نساجیهای سنندج، مقابله با بیکار سازی و راه حل کارگری ( بخش دوم )

محمد آسنگران

در بخش اول این نوشته ضمن برشمردن مشکلات و شرایط فعلی جنبش کارگری و همچنین نقاط قوت این جنبش در کردستان سوالات معینی را طرح و قرار بود در این بخش به جواب آنها بپردازیم.

سوالات مورد نظر اینها بودند: چگونه باید با روند بیکارسازی مقابله کرد؟ مسیر درست کدام است؟ کدام سد و مانع را باید شکست که پیشروی جنبش کارگری میسر بشود؟ آیا تشکلها و فعالین کارگری موجود قدرت و پتانسیل شان همین حد است که تا کنون شاهد آن بوده ایم؟ و…   

واقعیت این است که مشاهدات جریانات مختلف کم و بیش یکی است. همه میدانند که بیکارسازی وسیع عدم تامینی شغلی و تعطیل کارخانه ها یکی بعد از دیگری در جامعه به امری عادی تبدیل شده است. اما راه حل ها مثل مشاهدات و دیدن معضلات، مشابه نیستند. تا جایی که به خود کارگران و تشکلهای موجود در کردستان برمیگردد تلاش برای سازماندهی اعتراض و درجه ای از هماهنگی کارگران کارخانه های مختلف صورت گرفته است. فعالیت از راه شکایت به اداره کار و سازمان دادن تجمعات اعتراضی علیه کارفرما و ادارات دولتی مانند اداره کار و استانداری و شورای شهر و فرمانداری و… امری شناخته شده برای کارگران است. با هر تعرض کارفرما و یا مطرح شدن هر مطالبه کارگری، کارگران این نوع فعالیتها را از سر گرفته اند. در چند سال اخیر درجه ای از تشکل یابی در میان کارگران و یا تلاش برای متشکل شدن در جریان بوده است.

اما تمام بحث ما این بود که با وجود این نوع اعتراضات، کارگران هنوز نتوانسته اند جلو بیکار سازی را بگیرند و مطالبات خود را به سرمایه داران و دولت تحمیل کنند. در بهترین حالت مبارزات تا کنونی تا آن حد قدرت داشته است که بخش بسیار کمی از دستمزد و حقوق پایمال شده کارگران را به آنها برگرداند. اما همزمان ما شاهد این هستیم که به دلیل طولانی شدن پروسه اعتراض کارگران در کارخانه های مختلف، کارفرما و دولت این امکان را پیدا کرده اند که به مرور کارگران را به چند دسته تقسیم کنند. تعدادی ناچارا بازنشستگی زودتر از موعد را قبول کرده اند، تعدادی بازخرید شده و تعدادی بیکار شده اند. بنابر این سرمایه داران و دولت با کش دادن و عدم جواب گویی به مطالبات کارگران هر بار سعی کرده اند که پروسه طولانی و خسته کننده را به کارگران تحمیل کنند. این همان پروسه ای است که کارگران ناچارا در مقابل "غیر ممکن" شدن بازگشت به کار به آنها تن داده اند.

 

همچنانکه گفتم در قبال این مشاهدات تقریبا مشابه، جریانات مختلفی جوابهای متفاوتی داده اند. واقعیت این است که کارگران علیرغم اینکه نتوانسته اند بیکار سازی را متوقف کنند، اما دستاوردهایی معینی داشته اند. حداقل به بخشی از مطالباتشان دست یافته و درجه ای از انسجام سازمانی در میان خود ایجاد کرده اند. بحث اما این است که کارگران چکار باید بکنند که جواب مشکلات امروز و دورنمای فردا را با هم بدهند. پروسه این حرکت اعتراضی کارگران به کجا باید ختم بشود؟ با نگاهی به طرح و تاکتیک جریانات مختلف در رابطه با این موضوع متوجه میشویم که بسیاری از آنها نه تنها راهی را نشان نمیدهند بلکه به هر اندازه ای تاثیر داشته باشند خود آنها میتوانند بخشی از مشکل باشند.

 

طرح تاکتیک  تصرف کارخانه، تصاحب کارخانه و کنترل کارگری و مدافعان آن در تعادل قوای فعلی از این دسته هستند.

این طرحها خوشبختانه از جانب جریاناتی (اگر بشود آنها را جریان نامید) پی گرفته میشوند که جایگاه و پایگاهی در جنبش کارگری ندارند. اما به هر درجه که بتوانند هر چند نفر را تحت تاثیر قرار بدهند به ضرر کارگران و جنبش حق طلبانه آنها است و باید نقد و حاشیه ای شوند. من سعی میکنم به اختصار هر کدم از این "راه حلها" بپردازم.

 

تصرف کارخانه

تصرف کارخانه به عنوان یک آکسیون و برای وادار کردن کارفرما به تقبل مطالبات کارگران اقدامی است که هر وقت لازم بوده و یا کارگران توان آنرا داشته اند، بدینوسیله اولتیماتوم داده اند که باید به مطالباتشان رسیدگی شود. این تاکتیکی از نوع محبوس کردن کارفرما و مقامات کارخانه است. تاکتیکی از نوع ممانعت از خروج دستگاههای تولید و یا کالاهای تولید شده از کارخانه است، که بدینوسیله کارفرما را تحت فشار قرار دهند که مطالبات کارگران را قبول کند. در هر حال این اقدام مثل هر اقدام آکسیونی دیگری برای چند ساعت و یا چند روز قابل بررسی و قابل تامل است. اما مدافعین این سیاست، فکر میکنند با تصرف کارخانه کارگران صاحب آن میشوند و این همان اتوپی طرح تصاحب کارخانه است که پایین تر به آن میپردازم.

 

تصاحب کارخانه

تاکتیک تصاحب کارخانه یک اتوپی خرده بورژوایی بیش نیست. مدافعین این تاکتیک انگار متوجه نیستند که اکنون کارگران نه امکان و توان اجرای چنین تاکتیکی را دارند و نه حتی اگر امکانش را داشتند راه حل اصولی می بود. فراتر از شرایط کنونی حتی در یک حکومت کارگری هم قرار نیست که هر جمع کارگری صاحب و مالک کارخانه خود بشود و به رقابت با کارخانه بغل دستی بپردازد. طرح و سیاست این نوع جریانات هم به لحاظ تاکتیکی و هم به لحاظ اهداف و استراتژی سو