کمی سواد سیاسی داشتن بد نیست …

کمی سواد سیاسی داشتن بد نیست …
(مطلبی کوتاه در مورد حزب کمونیسم کارگری ایران و بحثی در بارۀ آزادی بیان و سوسیالیسم )

حزب کمونیسم کارگری ،اسلام فاشیستی و آزادی بی قید و شرط احزاب …
حزب کمونیسم کارگری یکی طرفداران آزادی بی قید و شرط برای همگان است :
“یکی از بندهای برنامه یک دنیای بهتر میگوید: “آزادی بی قید و شرط عقیده، بیان، اجتماعات، مطبوعات، تظاهرات، اعتصاب، تحزب و تشکل”. در دنیای واقعی هیچیک از این آزادی ها بدون عبارت بی قید و شرط معنائی ندارد .” مصاحبه با اصغر کریمی در مورد بی قید و شرط بودن آزادیهای سیاسی
حزب کمونیسم کارگری اسلام را به درستی یک جریان فاشیستی میداند .
موضع آزادی همگانی این حزب و تحلیلش از اسلام یک تناقض بزرگ است .
شعار آزادی برای دشمنان مردم یک راست روی بزرگ است .
میان مقولۀ آزادی و فاشیسم یک دنیا فاصله است .
وظیفۀ انقلاب سرکوب جنایتکاران و احزابشان است .
به سرکوبگران مردم در همه حال نباید اجازۀ فعالیت داد . آنها را باید در هم کوبید و احزابشان را ممنوع باید کرد .
بهروز شادیمقدم
۲۰۱۵٫۳٫۲۷

Pirooz Poorjam :
آزادی که تو تجویز می کنی که حتی از آزادی پارلمانی دول بورژوازی محدودیتش کمتر است . آزادی سوسیالیستی حتی از پیشرفته ترین دموکراسی در دوران گذار به کمونیسم از هر جامعه بورژوازی بیشتر و قوی تر است
Mansoore Torkashvand
کتاب جدل سر این بند از برنامه ى حزب ما از خیلى از کتابها قطور تره .دوست عزیز واقعن فکر مى کنى بند بند جملات تو در آن مباحث طرح نشده و پاسخ نگرفته اند؟
با طرح هر گونه قید بر آزادى بیان ،شما بسمت دول سر کوبگر سقوط مىکنید .کسى که دنبال روشن شدن حقایق پس مسائل اجتماعى و سیاسیت از آزادى دیگران نمى ترسد،قرا ر باشد مثل خمینى اولین قید رو روى ازادى بگذارید تا اخرش باید بروید .نت من امرزو خیلى بده ولى شب در خدمت ام بند بند و کلمه به کلمه نقد خواهم کرد
Pirooz Poorjam :
مطمئنی که این بر چسب هایی که ردیف کردی معنی هاشو بلدی ،حسن آقا
Mj Azari :
پیروز عزیز–ایشان آزادی را برای خلق میخواهد و سرکوب وسانسور-زندان وشکنجه واعدام را برای ضد خلق..جامعه سوسیالیستی ایشان قبلا امتحانش را داده..حکومت استالین…حکومت مائو..وحکومت کره شمالی است..که بقول شما خیلی عقب افتاده تر ووحشتناک تر از حکومتهای غربی است…
جامعه ای که احزابش ممنوع است..مخالفش سرکوب میشود و اجازه مخالفت نباید داشته باشند..اینها همه حرف خود بهرور شادی مقدم است…آیا این جامعه فرقش با کره شمالی موروثی چیست.؟.فرقش با دوران سیاه استالین چیست؟..اصلا فرقش یا جمهوری اسلامی چیست؟ برای همین چپ سنتی دیگر در ایران ودنیا هیچ شانسی ندارد…آینده اش گذشته خونبار و دیکتاتوریش است..حکومت جنایتکار کره شمالی است با پرچم سرخ
بهروز شادیمقدم :
مخاطب کامنت های Pirooz Poorjam کیست ؟ حسن آقا کیه ؟ “ایشان” در کامنت Mj Azari چه کسی است ؟ سئوال درجهت روشن شدن است .
وظیفۀ انقلاب سرکوب جنایتکاران و احزابشان است .به سرکوبگران مردم در همه حال نباید اجازۀ فعالیت داد . آنها را باید در هم کوبید و احزابشان را ممنوع باید کرد .
Mj Azari :
وظیفه انقلاب از بین برن حکومت جبار وسرنگونی سیستم سرمایه داری است وتمام مقاومتشان….اما ما داریم از یک جامعه سوسیالیستی حرف میزنیم..از یک جامعه شورایی حرف میزنیم…از یک جامعه آزاد وبرابر حرف میزنیم…چرا باید در این جامعه اگر کسی بگوید من شاه دوست هستم…سرکوب شود..زندان شود-سانسور شود-شکنجه شود؟ خب در جامعه آزاد وبرابر همه مردم حق حرف زدن دارند..نه فقط همفکران استالین وشادیمقدم…خب فرق این جامعه با کره شمالی واستالین چه است؟
در یک جامعه شورایی که دیگر قرار نیست کسی کسیی را سرکوب کند..حکومت شورایی است وهمه جامعه شورایی اداره میشود..وهر کس مخالف وموافق حرف میزند…چرا باید سرکوب شود؟چرا حزبش نبایست فعالیت کند؟چرا حکومت مردم-شورایی باید از حرف وحزب مخالف بترسد؟مگر اینکه خودش سربکوبگر باشد..مثل استالین-کره وپول پوت
بهروز شادیمقدم :
در آثار مارکسیسم و در ارتباط با جامعۀ سوسیالیستی هیچ بحثی از آزادی همگانی نیست . بحث دیکتاتوری سیاسی یک طبقه بر طبقات دیگر است . یعنی دیکتاتوری پرولتاریا .
Mj Azari :
اگر مارکس گفته جامعه سوسیالیستی مثل جامعه استالین وکره شمالی است.خب چه دلیلی دارد ما طرفدار مارکس باشیم؟ مگر ما به مارکس بدهکار هستیم؟…انسان باید دنبال یک جامعه آزاد وبرابر باشد که هر کس بتواند حرفش را بزند وسرکوب نشود.اعدام نشود-سانسور نشود….اگر مارکس این جامعه را وعده داده من از او حمایت میکنم..وگرنه به او کاری ندارم
بهروز شادیمقدم :
اینکه Mj Azari میگوید : “ما داریم از یک جامعه سوسیالیستی حرف میزنیم..از یک جامعه شورایی حرف میزنیم .از یک جامعه آزاد وبرابر حرف میزنیم” – جامعۀ سوسیالیستی یک جامعه آزاد وبرابر نیست . در این جامعۀ (سوسیالیستی) هنوز طبقات وجود دارد و انسانها برابر نیستند و چون بخشی از جامعه (بورژوازی)باید سرکوب شود ،در نتیجه آزادی هم نیست .جامعه آزاد وبرابر ،جامعۀ کمونیستی است .
Mj Azari :
اما شما مارکس را به روایت استالین وپول پوت متوجه شدی….تمام بحث مارکس این است که انسان در کل دنیا آزاد شود..که انسان هر چه دلش خواست بگوید واز هیچ احدی نترسد……دیکتاتوری پرولتاریای مارکس یعنی آزادی برای طبقه کارگر و نابودی طبقه سرمایه دار…جامعه سوسیالیستی وشورایی که دیگر طبقه سرمایه دار حاکم نیست…این طبقه قبلا توسط دیکتاتوری پرولتاریا(حکومت پرولتاریا) سرنگون شده…..خود جامعه شورایی خود حکومت سوسیالیستی یعنی دیکتاتوری پرولتاریا..منظور مارکس از دیکتاتوری یعنی حکومت پرولتاریا…این حکومت قرار است جامعه را آزاد وبرابر کند..همه انسانها با هر عقیده ای حرف بزنند و از هیچ احدی نترسند….نه اینکه تازه روز از نوع روزی از نوع بنام حکومت پرولتری مردم را شلاق بزنند-سانسور بکنند–سرکوب کنند-زندان بکنند-اعدام بکنند…این جامعه سر مایه داری دولتی نوع استالین است نوع حکومت کره شمالی است..ربطی به سوسیالیسم ومارکس وجامعه آزاد وبرابر ندارد
طبقات در کجا وجود دارند؟ در جامعه سوسیالیستی طبقه کارگر دارد حکومت میکند…طبقه بورژوازی هم سرنگون شده ودر حکومت نیست..جامعه هم دارد شورایی ادره میشود..خب این دولت میخواهد با کدام طبقه مبارزه کند؟ کدام طبقه را سرکوب کند–سانسور کند وشلاق بزند-اعدام کند؟ میشود استالین..هر کس حرف زد ومخالفت کرد..میگوید بورژوازی بود..نوکر امپریالیست بود..طبقه سرمایه دار بود…فعلا آزادی نیست…برابری نیست…صبر کنید تا کمونیست بیاید بعدا همه اتان آزاد وبرابر میشوید…فعلا با حکومت مخالفت نکنید…برابری فعلا موجود نیست…آزادی همه جامعه مقوله بورژوازی است….اگر مخالفت کنید ودنبال آزادی وبرابری باشید شکنجه واعدام میشوید
Saeed Salehinia :
من اینجا چند نکته می گویم برای توسعه بحث :
اول: مجید اذری و حزبش در عمل نشان دادند که حامی ازادی بیان نیستند.اینها بطور سیستماتیک چه در فیسبوک و چه در سایت روزنه انهم سالها نظزات مخالفشان را سانسور کرده اند و مدعی شده اند که “سانسور را دولتها می کنند” لذا اینها اگر سانسور کردند سانسور نیست.لذا ادعای ازادی بیان را در عمل نتوانسته اند پیاده کنند و فقط ادعایش را دارند.
دوم: بهروز شادیمقدم برای بحث ازادی یا هر بحث دیگر دنبال این می رود که در نوشته مردگان اون بحث باشد! این درک ایدئولوژیک و بسیار نادرست نمونه وار کمونیزم ایرانیست.یعنی تلاش برای پاسخگوئی به مسائل امروز از طریق رجوع به مردگان!
سوم: سوال امروز (نه دیروز) اینست که چگونه جامعه را باید رشد داد؟ چگونه انسانها را می شود متقاعد کرد که نظام سوسیالیستی بهتر است از نظام موجود در دنیای غرب؟ ایا غیر از متقاعد کردن جامعه راه حل دیگر هست؟ ایا می شود پولپوت وار جامعه را بزور به سوسیالیزم کشاند؟ اگر نه پس سوال را با منطق می گذاریم وسط و می خوهایم حامیان دیکتاتوری و سانسور پاسخش دهند!
لذا اینجا ما دو متد متضاد در پاسخ دادن به مسئله ازادی داریم یکی می رود پاسخش را با مردگان بیابد و دیگری می اید این سوال را زنده و با منطق مستقیم بررسی می کند.کدام علمیست؟ من مدعی هستم منطق مستقیم تحلیل مستقیم علمیست و نه رچوع به مردگان و اثار “کلاسیک”!
فعلا اینجا طرح مسئله کردم و منتظر می شوم بهروز شادیمقدم یا حامیان سانسور و دیکتاتوری بنام پرولتاریا پاسخ دهند.فعالین فرقه کمونیست کارگری را نخودیهائی می دانم لوده که اترزش بحث جدی ندارند.امتحانشان را پس داده اند!
Ali Atai :
بهروز گرامی طبقه کارگر تنها با تکیه بر آزادی بدون قید شرط است که در جامعه سرمایداری چه جامعه سوسیالیستی میتواند منافع خود را به پیش ببرد
Saeed Salehinia :
یک معضل درک کمونیزم لنینیست همین معضل درک ازادی بیان مخالف است.من افتخار دارم بیشترین مقالات را در زمانی در این موضوع نوشتم که بسیاری هنوز کمونیزم را بات لنینیزم تداعی می کردند و راهی بجز سرکوب مخالف برای پیشبرد کمونیزم نمی شناختند! فرقه کمونیست کارگری هم این سرکوب لنینی را توجیه شرعی می کرد که در “استدلالات حمید تقوائی ” ثبت شد!
Iraj Abshar:
اسلام سیاسی در قدرت و تطاولگر را قلاده می کنیم و با مسلمان سازمان نیافتهٔ باورمند پلمیک . به نظر می رسد بهروز متوجهٔ تفاوت این دو نگشته است . اینکه سازمانهای مسلح اسلامیست و حکومتهای دینی و غیره عرفی را به زیر بکشیم یک حرف است و اینکه افراد را به جرم مسلمان بودن خفه کنیم و قتل عام چیز دیگری .
Mansoore Torkashvand :
کسى که به حقیقت باور دارد، کسى که به قدرت اکثریت مردم باور دارد ،کسى که دروغى با خود حمل نمى کندو ریگى در کفش ندارد،از آزادى بى قید وشرط بیان دفاع مى کند
مارکس در نقد برنامه گوتا دقیقن روى همین نقص برنامه بحث دارد ،بهروز گرامى اگر ما از مارکس نقل قول بیاوریم تمام است؟یا اگر استدلال پشت استدلال گذشتیم حقیقت را مى پذیرى؟
جالب این است که شما راه خمینى و امثالهم را توصیه مى کنید و ما به راست روى متهم مى شویم! اتفاقن برعکس خیلى باید چپ باشى،خیلى باید کمونیست باشى تا به آزادى بیقید شرط بیان انسانها برسى.انسانها یکبار بدنیا مى آیند و یکبار فرصت زندگى دارند ، چه کسى وچه کسانى بخودشان حق مى دهند حق داشتن نظر غلط یا درست را از آنان بگیرند؟راستها یا چپ ها؟؟
راست روانه ترین راه بر خورد به آزادى بى قید وشرط بیان عملن جاریست. عملن در همه جاى این عالم روى بیان انسانها قید وشرط گذاشته اند.سندى بزرگتر براى راست روانه بودن قید و شرط گذاشتن روى بیان انسانها از آنچه فل حال در دنیا جارى ست سراغ ندارم،شما دارید بهروز جان؟اتفاقن تمام راستهاى عالم بدون استثناء روى بیان انسانها قید وشرط گذاشته اند، چه کسانى عاقبت باید خلاف این رویه حرکت کنند؟
بیشتر این کلمات را من از جدلها بر سر این بند برنامه و نوشته هاى مارکس و منصور حکمت نوشتم .چپ رادیکال بر خلاف تمام راست روان عالم، بر خلاف تمام محافظکاران عالم سیاست آزادى بیقید شرط بیان را تضمین مى کنند و انسانها را در آزادى به حقیقت مى رسانند نه با سر کوب وزندان و بگیر وببند!
آنچه مرا متعجب مى کند این است که امروز باید از بندهایى دفاع بکنیم که سالیان سال کسى نتوانسته است یک کلمه در موردشان بنویسد، اخیرن فداییان خلق نیز جانانه تصمیم گرفته بودند از اعدام “انقلابى”دفاع کنند و البته وقتى به سد ما خوردند بسبک فرصت طلبانه ى جاویدان فدایى بحث را یواشکى دلیت کردند! من از جماعت فرصت طلب و ریا کار بیشتر فدایى انتظارى ندارم ، اینها عمریست همینطور سیاسى بوده اند ،اما از دوستانى که تشنه ى حقیقت اند انتظار دارم مباحث بر سر بند بند برنامه یک دنیایى بهتر را بخوانند
بهروز شادیمقدم :
دوست من ،Iraj Abshar اگر به نوشته و کامنت های من توجه کنی میبینی بحث توده های معتقد به اسلام و افراد مسلمان نشده است . در مورد اسلام فاشیستی بحث شده است .
نقطه نظرات دوستان مجید و سعید در اینجا فردیست و به مارکسیسم و نظرات مارکسیسم در مورد سوسیالیسم ربطی ندارد . درنتیجه میشود خارج از این بحث با آنها پلمیک داشت . اگر کسی بخواهد .
دوست من Mansoore Torkashvand ،مقولۀ آزادی بی قید و شرط و همگانی در سوسیالیسم غیر ممکن و یک تناقض است . اگر انقلاب سوسیالیستی صورت گرفته که دشمن و تمام دستگاه های تبلیغاتی ،حزبی و دولتی اش را سرکوب و از میان بردارد و شما تازه دم از آزادی آنها و حزبشان میزنی . بحث و عمل سوسیالیسم در مقابل دشمن و احزابشان فقط دیکتاتوری و سرکوب آنهاست .
Mansoore Torkashvand :
بنظر من بند آزادى بى قید شرط بیان و اختلاف نظر در آن یکى بزرگترین اختلافات ما با بورژواها و تئوریسنهاى آنهاست .اصلن واساسن چرا روى بیان و آزادى بیان قید مى گذارند؟مثلن چرا خمینى گفت آزادى بله، توطئه نه؟
در جامعه ى سر مایه دارى اگر قید وبند روى بیان نگذارند چه مى شود؟اول اتفاقى که مى افتد این است که کار گرا ن مى پرسند ؛چرا باید دستمزد شان برابر کالاى نیروى کارشان باشد؟چرا نباید کل ارزش کارشان را ببرم؟کار گران وزنان و کودکان هزاران چرا دارند که هر کدام دهها بار از چراهاى روشنفکران عمیقتر است، قید بند روى آزادى بیان مختص جامعه طبقاتیست ، نه سوسیالیسم، کى وکجا چنین حکمى داده که ازادى بیان با سوسیالیسم در تناقض است؟
درست برعکس براى فرو ریختن نظام طبقاتى ،براى رسوا کردن کل دلایل تئوریسنهاى جوامعه طبقاتى باید در سوسیالیسم بدون قید وشرط حرف زد!کسى که از نقد جامعه طبقاتى نترسد ،هر گونه قید وشرط روى آزادى بیان را بر مى دارد .اصلن چرا حکومت وسیستمى که قرار است اختلاف بین ادمها را بردارد از حیث بیان بینشان تبعیض قائل بشود؟
چرا در سوسیالیسم باید یک عده در بیان ارا و افکارشان آزاد باشند و عده ى دیگر نه؟!این دیگر چه مدل برابریست؟اگر قرار است سوسیالیسم به برابرى آدمها منجر بشود ،چاره ى جزء برداشتند قید از روى بیان احاد جامعه ندارد دوست عزیز!سوسیالیسمى که در آن آزادى بیقید وشرط بیان غیر ممکن باشد ،سوسیالیسم نیست!سر مایه دارى دولتیست!
سوسیالیسم تلاش براى بر قرار برابرى بین احاد جامعه است نه تولید نابرابرى حتى در بیان وکلام!قید گذاشتن روى آزادى بیان احاد جامعه اولین علامت نابرابر یست ، وربطى به سوسیالیسم ندارد .سوسیالیسم و برابرى با عدم حق برابر براى بیان احاد جامعه منافات دارد،درست برعکس جوامع طبقاتى!
دیکتاتورى پرولتاریا با باقى دیکتاتورى ها دقیقن این فرق را دارد!بر خلاف دیکتاتورى ها تا کنونى تاریخ که همیشه اجازه داده اند اقلیتى حرف بزند وباقى جامعه خفه خان بگیرند، دیکتاتورى پرو لتاریا آزادى بى قید و شرط بیان احاد جامعه را تضمین مى کند!
بزر گترین تفاوت دیکتاتورى پرولتاریا با باقى دیکتاتورى هاى تا کنونى در مورد ازادى به همین بند ختم مى شود!در دیکتاتورى کار گران بر خلاف دیکتاتورى هاى بورژواها همه ى احاد جامعه در بیان نظراتشان بدون قید و شرط ازادند وکسى حق ندارد به هر بهانه مانعه ازادى بیان کس دیگرى بشود .مسلمان فاشیست حرفش را بزن و مخالف ایشان هم حرفش را بزند والبته اجازه نمى دهیم به هیچ بهانه مثل مقدسات وغیره مانع ازادى بیان شوند
لطفن به نقد برنامه گوتا نظرى بیندازید تا احکام اشتباه به مارکس و انگلس منتسب نکنید
Saeed Salehinia :
بهروز شادیمقدم گرامی چند پاسخ اینجا برایت می گذارم.
اول: گفتی نظرات من فردیست. ایا نظرات شما جمعی است؟ ایا منظورت اینست که شما نظراتت از مارکس می اید؟ یغنی وحی بهت می شود؟ لطفا توضیح بده دقیقا شکل حکومت دیکتاتوری پرولتاریا که مارکس گفته چه بوده؟ همینجا دقیق بنویس! تا اینجا که من می دانم مارکس چز یک بحث فلسفی و کلی حرفی در مورد دیکتاتوری پرولتاریا نکرده.منجمله اینکه در این دیکتاتوری اعدام وجود دارد! من مدعی هستم مارکسیزم چیزی جز روایت مدعیانش نیست!
دوم: فرمودی :”مقولۀ آزادی بی قید و شرط و همگانی در سوسیالیسم غیر ممکن و یک تناقض است . اگر انقلاب سوسیالیستی صورت گرفته که دشمن و تمام دستگاه های تبلیغاتی ،حزبی و دولتی اش را سرکوب و از میان بردارد و شما تازه دم از آزادی آنها و حزبشان میزنی . بحث و عمل سوسیالیسم در مقابل دشمن و احزابشان فقط دیکتاتوری و سرکوب آنهاست”
با فرمول بالا لنین چه کرد؟ ایا ماکسیم گورکی “دشمن ” یبود که نشریه اش در سال ۱۹۱۹ توسط پلیس لنین تعطیل شد؟ سوال اینست که “دشمن و احزابش” با چه مکانیزمی و توسط کی تعیین می شود؟
لطفا شما از موضع “مارکسیزم” به این سوالهای ساده پاسخ بده.خوشحال می شوم بالاخره یک مارکسیست و لنینیست این سوالهای ساده را پاسخ گوید
Yadi Kohi :
به نظر من بهروز نمیخواد فرق بین اسلام فعلن موجود در قدرت را با اسلام از قدرت افتاد را ببیند و از اسلام در قدرت یک پل سیخکی میزنه به اسلامی که بزیر کشیده شده و هر دو را یکی تعریف میکنه.
Mansoore Torkashvand :
اینطور دیدن پدیده ها و رخ داد ها بیش از حد متافیزیکیست ، اسلام که سقوط کرد و از قدرت افتاد ممکن است که اتفاقن بسیار مودب و صلح طلب بشود!!
بهروز شادیمقدم :
بحث “اسلام فعلن موجود در قدرت یا اسلام از قدرت افتاده” ، نیست . کلیتی فاشیستی به نام اسلام است . کشتن فرخنده نه توسط اسلام فعلن موجود در قدرت ،بلکه توسط مردم اسلامی صورت گرفت .
در مجموع بحث دوستان شرکت کننده در این ستون را در مورد سوسیالیسم و آزادی بیان بی ربط به مارکسیسم و مقولۀ سوسیالیسم میبینم .
” دیکتاتوری پرولتاریا ،یعنی متشکل ساختن پیشاهنگ ستمکشان بصورت طبقه حاکمه برای سرکوب ستمگران ،نمیتواند بطور ساده فقط به بسط دمکراسی منتج گردد .همراه با بسط عظیم دمکراتیسم که برای نخستین بار دمکراتیسم برای تهیدستان و مردم است ،دیکتاتوری پرولتاریا محرومیتهایی از لحاظ آزادی برای ستمگران،استثمارگران و سرمایه داران قائل میشود .آنها را ما باید سرکوب نماییم تا بشر از قید بردگی مزدوری رهایی یابد. مقاومت آنها باید قهرا در هم شکسته شود .بدیهی است که هر جا سرکوب و اعمال قهر وجود دارد در آنجا آزادی نیست ، دمکراسی نیست . ” لنین – دولت وانقلاب
Yadi Kohi :
دوستان من در مقابل استدلال بهروز که میگه در افقانستان چون فرخنده را کشتن پس ما در فردای بقدرت رسیدن احتمالی باید ازادی بیان مسلمانها را بگیریم انها را ممنوع کنیم کم آوردم اقرار میکنم که استدلال این رفیق خیلی محکمه.
بهروز شادیمقدم :
کجا نوشته ام : “ما در فردای بقدرت رسیدن احتمالی باید ازادی بیان مسلمانها را بگیریم .” ،نوشته ام را بیار .
آخر دوست من ،ممنوعیت اسلام فاشیستی ،یعنی جلو آزادی بیان مسلمان ها گرفتن ؟ کمی سواد سیاسی داشتن بد نیست .