مذاکرات هسته ای، احتمالات و عواقب!

اخبار رسمی اعلام شده در باره مذاکرات اتمی تصویر گاها متفاوت و حتی متضادی ارائه میکند. شواهدی حاکی از ادامه وضع کنونی یعنی تمدید مکرر مذاکرات است. شواهدی دیگر حاکی از احتمال شکست مذاکرات است. و شواهدی هم حاکی از این است که گویا هر دو طرف خیلی جدی هستند و شانس رسیدن به توافق بالاست. سرنوشت مذاکرات هر چه باشد، برای اکثریت بزرگ مردم محروم مهم این است که آثار آن در زندگی خودشان چه اقتصادی و چه سیاسی و موقعیت حکومت اسلامی چه در  میان جامعه جهانی و منطقه و چه در سطح داخل ایران چه خواهد بود. 
بن بست یا شکست!
علیرغم حفظ ظاهر در مواجهه با خبرنگاران میتوان در اظهارات بعد از هر مذاکره بوضوح دید که گره های بزرگی باقیمانده که باز شدنش مستلزم عقب نشینی جدی هر دو یا یک طرف است. در بهترین حالت شاهد یک پیشروی لاک پشتی هستیم. روند تاکنونی مذاکره، بن بست، تمدید، مذاکره، بن بست و تمدید مکرر میتواند ادامه دار باشد. ۱۰ روز مانده به آخرین مهلت توافق پایه ای و سیاسی، تیتر گزارشات این است که نتیجه مذاکرات مثل سکه ای است که میتواند شیر یا خط روی زمین بیافتد.
به نظرمن فاکتورهای موثری تاکنون مانع پیشروی به سمت یک توافق شده اند که پابرجا هستند و اگر این فاکتورها همچنان عمل کنند حتی سناریوی اعلام رسمی شکست مذاکرات محتمل است.
در هر دو طرف نیروهای سیاسی ای که در ساختار قدرت نقش موثر دارند  چه به لحاظ محاسبات جنگ قدرت در دورن دو کشور و چه به لحاظ اهداف استراتژیک ترشان نمیخواهند این مذاکرات به سرانجام برسد و حتی در صورت هرگونه توافق سعی خواهند کرد در قدمهای بعدی آن را عقیم کنند.
نامه ۴۷ سناتور جمهوریخواه به خامنه ای مبنی بر اینکه توافق احتمالی اوباما و روحانی عمرش به اندازه ریاست جمهوری اوباما خواهد بود و بیانیه ۲۶۰ نماینده مجلس اسلامی که هر توافقی فقط در صورت لغو کامل و فوری همه تحریمها ممکن است فقط دو نمونه از تلاشهای مشابه در دو طرف است.

خامنه ای بارها گفته است که به آمریکا و وعده هایش اعتماد ندارد. راست جمهوریخواه در آمریکا هم دقیقا با همین منطق تبلیغی سراغ مساله رفته است. اینکه به ادعای جمهوری اسلامی مبنی بر “صلح آمیز بودن پروژه اتمی” اعتماد نداد. اما “فقدان اعتماد” اینجا فقط یک ظاهر تبلیغاتی اخلاقی است که روی انگیزه های ایدئولوژیک و سیاسی و محاسبات استراتژیک کشیده است.
در طرف آمریکا، محافل مهمی از ساختار قدرت هنوز در فضای جنگ گرم دو قطب تروریستی بسر میبرند که در آن حکومت اسلامی عضوی از محور شر بود. محوری که قرار بود به نیاز آمریکا برای ابراز وجود میلیتاریستی مشروعیت جهانی بدهد. میلتاریسمی که برای شکل دادن و تحکیم موقعیت در حال فروریزی آمریکا درجهان بعد از پایان جنگ سرد یک ابزار اصلی محسوب میشد. در چهارچوب این استراتژی، جمهوری اسلامی یا باید تماما رام شود و در چهارچوب مقررات آمریکا بازی کند و یا کنار برود. از نظر اینها هرگونه توافق اتمی این عضو محور شر را به عضوی مشروع از جامعه جهانی تبدیل میکند و به این ترتیب یک مهره مهم از صفحه شطرنج میلیتاریسم آمریکا حذف میشود.
در طرف جمهوری اسلامی، اگر چه مذاکرات اتمی با چراغ سبز خود خامنه ای شروع شده است، اما این چراغ سبز بیش از آنکه حاکی از یک تغییر در استراتژی سیاسی باشد، تاکتیکی از سر لاعلاجی است. همه سران حکومت از جمله خود ولی فقیه به این واقعیت واقف هستند که اولا، “جامعه جهانی” یعنی آمریکا و متحدینش نخواهند گذاشت حکومت اسلامی اتمی شود و ثانیا، تحریمهای وسیع اقتصادی هم میدان چپاول را تنگتر کرده است و هم وضع مردم را که به یمن حکومت اسلامی در وضع نا بسامان اقتصادی زندگی میکنند بدتر کرده اند. البته روشن است که حکومت اسلامی غم نان مردم را ندارد بلکه ترس جان خودش از شورش مردم گرسنه نگرانش کرده است.
روشن است که حتی جناح خامنه ای و “اصولگراترین” باندهای این جناح هم دیگر امیدی به صدور ضد انقلاب اسلامی به جهان ندارند. اما مخصوصا با توجه به وضعیت در عراق و افغانستان و سوریه و حدودا لبنان و با توجه به تضعیف موقعیت غرب در منطقه هنوز امیدهای زیادی به تبدیل شدن به قدرت منطقه ای دارند. اتمی شدن از نظر این طیف یک ابزار بسیار کارساز برای رسیدن به چنین هدفی بوده و هست. حکومت اسلامی که در داخل زیرپایش داغتر و داغتر میشود، روی اتمی شدن به مثابه ابزاری در جهت تحکیم موقعیتش در منطقه و به این اعتبار جهان و بقای موجودیت ایدئولوژیک و سیاسی اش در منطقه و جهان حساب میکند. اتمی شدن در نهایت از نظر راست جمهوری اسلامی نوعی تلاش برای بقای سیاسی حکومت بوده و هست.
شکست مذاکرات و جنگ جناحها!
خواست اصلی جمهوری اسلامی رفع تمام تحریمها و رفع فوری آنهاست. خواستی که اصولا حکومت اسلامی را به پای مذاکره با “شیطان بزرگ” کشانده است. و آمریکا و غرب دقیقا به همین خواست تن نداده اند. صحبت بر سر لغو تدریجی تحریمها متناسب با پایبندی حکومت اسلامی به مفاد توافق و اعتماد سازی است. بر اساس اطلاعات قطره ای درز شده به بیرون، از میان خواستهای اصلی غرب موضوع تاسیسات فردو در زیر کوه، توان غنی سازی (نه الزاما حق غنی سازی) و محدوده “تحقیق و توسعه” در زمینه غنی سازی معلق هستند. تمام تلاش غرب این است که با تحمیل محدودیتهای جدی در زمینه های مورد ذکر “زمان گریز” را برای جمهوری اسلامی افزایش دهد. “زمان گریز” آن مدت زمانی است که از لحظه تصمیم  تا امکان عملی ساخت بمب اتم لازم است. غرب میخواهد توان غنی سازی جمهوری اسلامی را آنقدر کاهش دهد که “زمان گریز” یکسال باشد. این به آمریکا و متحدینش وقت کافی میدهد تا با دسترسی عملی جمهوری اسلامی به بمب اتم به موقع مقابله کنند.
یک لحظه تصور کنیم که با توجه به همه معادلات و محاسبات تو در توی جهانی و  ملاحظات و مسائل درونی بالاخره مذاکرات به شکست بیانجامد. در صورت شکست مذاکرات، استفاده سیاسی از این شکست برای پیروزی سیاسی باند خودی، جنگ جناحها در بالای حکومت را حادتر خواهد کرد. جناح روحانی – رفسنجانی کارشکنیهای باند خامنه ای و اصولگرا را مسبب شکست قلمداد خواهد کرد و البته روی هر بخشی از جامعه که امیدی به توافق اتمی و رفع تحریم و گشایش اقتصادی داشت سرمایه گذاری خواهد کرد. جناح اصولگرا هم شکست مذاکرات را به عنوان یک برگ برنده سیاسی در مقابل جناح رقیب خواهد گذاشت. در باب توهم جناح مقابل به آمریکا تبلیغات خواهد کرد. دوراندیشی و تدبیر ولی فقیه را در بوق خواهد کرد که گفته بود به آمریکا اعتماد ندارد و شکست مذاکره را نشانه دیگری از مشروعیت و صحت روش خودش در قبال آمریکا تلقی خواهد کرد.
اما با شکست مذاکرات، در میان مردم و هر بخشی از آن حتی اگر تتمه ای از انتظار وجود داشت بخار میشود و هوا میرود. اعتراضاتی که همین الان جریان دارد گسترده تر میشود. بیش از پیش برای مردم آشکار میشود که هیچ امیدی از هیچ نظر به هیچ جناحی از حکومت نیست و تنها راه برای هر درجه بهبود در وضع اقتصادی و وضع سیاسی فراتر رفتن از حکومت اسلامی، سرنگونی آن است.
توافق هسته ای و عواقب آن!
آن گرایشی در محافل سیاسی آمریکا که به رام کردن جمهوری اسلامی و ورود حکومت اسلامی به “جامعه بین المللی” و به تبع آن تبدیل کردن حکومت اسلامی به نیرویی خودی در منطقه امید بسته است، توافق اتمی را گام مهمی در این پروسه “رام سازی” میداند. این گرایش محصول شکست کامل استراتژی میلتاریستی در دوره جنگ دو قطب تروریستی است که در قالب اوباما به ریاست جمهوری رسید. همین گرایش است که جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان را همین دیروز از لیست خطر تروریستی به مناقع آمریکا خارج کرد و همزمان لزوم مذاکره با  اسد را مطرح کرد. در میان این گرایش اراده سیاسی جدی برای رسیدن به توافق اتمی وجود دارد.
در مقابل، آن گرایشی در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی که هم در سطح جهانی به شکست قطعی استراتژی غرب ستیز واقف شده است و هم در سطح داخلی متوجه شده است که ادامه این جهت زیر پایش را خالیتر میکند، توافق اتمی را گام مهمی در ورود خودش به “جامعه جهانی” و سفت کردن زیر پایش در داخل تلقی میکند. در این گرایش هم اراده سیاسی برای رسیدن به توافق وجود دارد.
اگر از میان همه این تناقضات و معادلات مربوط به تغییر استراتژی، جنگ قدرت داخلی در درون هر دو طرف و کارشکنیها و موش دواندنهای جناحهای رقیب بالاخره توافق صورت بگیرد، چنین توافقی با تحمیل خواستهای مهم غرب به جمهوری اسلامی امکانپذیر خواهد بود. یعنی شکست جمهوری اسلامی در قالب توافق. روشن است که جمهوری اسلامی تمام تلاش خود را به کار خواهد بست که عقب نشینیهای تحمیل شده در عرصه های محوری را رنگ آمیزی کند و ظاهر آبرومندانه ای به آنها بدهد.
با هر درجه از توافق هسته ای موقعیت جمهوری اسلامی از جنبه های متعددی قابل توجه است:
۱- مناسبات جمهوری اسلامی با جهان:
آیا این توافق جایگاه جمهوری اسلامی در جامعه بین المللی را تغییر خواهد داد و مثلا راه را برای متعارف شدن رابطه این حکومت با جامعه جهانی باز خواهد کرد؟ این تصویری است که طیف اصلاح طلب درون حکومتی و آن بخشی از اپوزیسیون که تز متعارف شدن جمهوری اسلامی را دارند رواج میدهند.
به نظرم آن شاخصهای ایدئولوژیک و سیاسی هویتی جمهوری اسلامی که از همان اول مانع متعارف شدن حکومت اسلامی و تبدیل شدن به  عضوی از پیکره سرمایه داری جهانی شده است پایه ای تر و قوی تر و بینادی تر از آن است که توافق هسته ای بتواند خنثی کند. برعکس، این توافق هسته ای است که هر لحظه ممکن است به زور همان بنیادها فروبریزد.
متعارف شدن اقتصاد و رابطه اقتصادی جمهوری اسلامی در سرمایه داری جهانی اساسا به خاطر اسلام سیاسی ضد غرب به مثابه هویت پایه ای این حکومت ممکن نیست نه به خاطر پروژه اتمی. اگرچه پروژه اتمی هم به عنوان یک مانع عمل کرده است. اصلا اگر جمهوری اسلامی از اسلامیت خود و ادعاهای ضد غربی خود دست میکشید که غرب مشکلی با اتمی شدن ایران نداشت. و اگر از اینها دست نکشد با ده تا توافق اتمی هم هنوز مانع اصلی تبدیل شدن به کشور واقتصادی با مناسبات متعارف و به مثابه بخشی از جامعه جهانی سرمایه داری همچنان سرجایش است. و روشن است که حکومت اسلامی نمیتواند از این مشخصات هویتی دست بشوید و همچنان حکومت اسلامی بماند.
۲- کشمکشها و تنشها و شکافهای بالای حکومت
گفتیم با شکست مذاکرات جنگ جناحها حاد خواهد شد. با توافق هسته ای هم جناحها در اشکال و ابعاد جدید به جان هم خواهند افتاد. باند روحانی – رفسنجانی توافق را به عنوان برگ برنده جناح خودش روی میز خواهد زد و سعی خواهد کرد مخصوصا در میان مردم برای خودش به عنوان مدیر و مدبر و کاردان و دیپلمات امتیاز بگیرد  و کلا موقعیت خودش را در ساختار سیاسی قدرت تقویت و تثبیت کند. چیزی که حتما با واکنش هیستریک تر باند خامنه ای جواب میگیرد. به این باید رقابت باندها برای چپاول از سفره رفع تحریمها را هم اضافه کرد که رقبای درون حکومت را بیشتر به جان هم خواهد انداخت.
۳- گشایش اقتصادی در زندگی مردم؟
آیا در صورت رسیدن به توافق هسته ای، تجارت با جهان عادی میشود و تولید راه میافتد  و  شغل ایجاد میشود و کالا در بازار بوفور یافت میشود و قدرت خرید طبقات محروم بالا میرود و کلا وضع اقتصادی برای اکثریت بهبود پیدا میکند؟
حتی اگر همه تحریمها لغو شوند و تمام داراییهای بلوکه شده آزاد شوند، تا جمهوری اسلامی سرکار است انتظار گشایش جدی در زندگی اقتصادی توده های وسیع مردم محروم پوچ است.
اولا، اقتصاد مبتنی بر قاچاق و دلالی و  احتکار و سفته بازی و دزدی در ایران آنچنان فروپاشیده و درهم شکسته است که هیچ درجه از لغو تحریم یا آزاد شدن داراییهای بلوکه شده ظرفیت تغییر آن را ندارند. همین الان ثروت عظیمی که کارگران تولید میکنند کجا میرود که خود کارگران زیر خط فقر به نابودی تدریجی محکوم شده اند؟ بساطی که با لغو تحریمها گسترده میشود قبل از اینکه از آن چیزی به سفره مردم تهیدست برسد در میان لاشخوران اقتصادی حاکم تقسیم خواهد شد. اقتصاد ایران شبیه یک جواهر فروشی است که همزمان مورد دستبرد چند دزد حرفه ای رقیب شده است. دزدانی که در وقت کوتاه و بدون فوت وقت بیشترین سهم را میخواهند بردارند و از صحنه فرار کنند. حکومتی که حیات سیاسی اش را موقت میداند، به هر فرجه اقتصادی حاصل از هر توافقی عینا مثل همان دزها نگاه میکند. هنوز نه به باره نه به داره که الیاس نادران نماینده مجلس اسلامی همین  هفته گذشته از یک قلم تازه از خروج چمدانهای پر از ارز آزاد شده در نتیجه توافقنامه ژنو خبر داد!
به این باید نیاز حیاتی مجموعه حکومت به گسترش و تحکیم هم ابزارهای ایدئولوژیک مثل شبکه امامان جمعه و حوزه های مذهبی و مساجد و غیره و هم دستگاهها و ارگانهای سرکوب را اضافه کرد. میتوان تصور کرد که بعد از رفع تحریمها چه مقادیر عظیمی از ارزهای آزاد شده به کام شبکه ایدئولوِژیک و امنیتی ریخته خواهد شد.
۴- مناسبات مردم و حکومت!
جناح روحانی – رفسنجانی اولا روی هر توافقی به عنوان نشانه ای از تدبیر سیاسی خود و فرجه ای برای کسب مشروعیت در میان مردم حساب میکنند. و ثانیا هر توافقی را به مثابه زمینه ای برای اشاعه روانشناسی انتظار در میان مردم میدانند: حالا که توافق شده است پس مردم منتظر بمانید  تا انشاء الله اقتصاد سرحال بیاید تا نتیجه اش را ببینید!
اما این مهم نیست که سران حکومت چه تصوراتی در سر دارند. مهم این است که آن تصورات را باید در میان کارگرانی پیاده کنند که سالها به نام تحریم اقتصادی سرکیسه شان کرده اند و بی تردید با هر توافقی همین کارگران با توقعات بالاتری برای بهبود اقتصادی در مقابل حکومت قرار خواهند گرفت. کارگرانی که همین الان هم یک دم از اعتصاب و اعتراض باز نایستاده اند. در  قلمرو سیاسی و فرهنگی هم با هر تغییر در رابطه غرب با جمهوری اسلامی مردم متعرضتر میشوند. و بالاخره با اولین دور دزدیها از سفره جدید و افشاگری متقابل فضای فراتر رفتن از حکومت اسلامی برای کوچکترین بهبودی در اوضاع حتی قوی تر میشود.
۵-  حمله پیشگیرانه برای مقابله با اعتراضات گسترده
با توجه به همه فاکتورهای بالا و با مسامحه میتوان گفت که توافق هسته ای جام زهر دیگری است که حکومت از سر اجبار سر میکشد. جام زهر قبلی درانتهای یک جنگ ویرانگر که آگاهانه کش داده میشد سر کشیده شد. اما خمینی و حکومتش با وقوف به تحرک اعتراضی گسترده مردم تصمیم گرفتند با قتل عام زندانیان سیاسی حیات جمهوری اسلامی را در مقابل هجوم احتمالی مردم از نابودی نجات دهند. آیا امروز هم چنین اتفاقی ممکن است؟
تردید نباید کرد که حکومت اسلامی روی سرکوب وسیع مردمی که میتوانند از میان فرجه توافق با اعتراضات گسترده برای خواستهای رادیکال ظهور کنند برنامه ریزی میکند . اما سئوال اصلی این است که توان و ظرفیت حکومت برای سرکوب چقدر است؟ به نظرم در مقایسه با پایان جنگ، حکومت اسلامی از موقعیت به مراتب ضعیفتری برخوردار است. آن قتل عام در مقابل چشم مردم ایران برای ایجاد بیشترین ترس اما دور از چشم جهان و با خیال راحت رخ داد. امروز اولا، امکان پنهان کردن توحش در ابعادی حتی بسیار کوچکتر از مردم جهان وجود ندارد.  و ثانیا  مهمتر از هر چیز، فضای اعتراضی در  جامعه وسیعتر و عمیقتر است. مدتهاست که اقدامات امنیتی حکومت نه تنها نمیتواند هیچ بخشی از جامعه را ساکت کند بلکه اعتراضات را وسیعتر و رادیکالتر میکند. اسید به صورت زنان پاشیدند، امواج اعتراض زنان  و مردان در خیابانها را تحویل گرفتند. زندانی کردن و آزار و شکنجه فعالین کارگری به یک امر روزمره تبدیل شده است، اما در مقابل اعتصابات و اعتراضات کارگری یکدم تعطیل نشده است. حتی زندانیانی سیاسی که در دست زندانبانان و بازجویان و حکام شرع قاتل اسیرند و تیغ خونین حکومت هر دم بالای سرشان است یکدم از اعتراض باز نایستاده اند. چماق سرکوب حکومت هر چقدر هم خونین باشد دیگر نمیتواند و نخواهد  توانست عزم اعتراض را حتی کاهش دهد.
دو استنتاج پایانی
۱- هر توافقی در هر سطحی باید از طرف مردم مثل سکوی پرشی برای فشار آوردن بیشتر به حکومت مورد استفاده قرار گیرد. سالهاست که تحریم اقتصادی را به کارگران نشان داده اند و دستمزدشان را زیر خط فقر نگه داشته اند؛ تحریم اقتصادی را به خیل وسیع بیکاران نشان داده اند و گفته اند زیر فشار تحریم تولید و اقتصاد زیر ظرفیت کار میکند و بسوزید و بسازید. و سالهاست که تهیدستی و محرومیت و فقر دهشتناک را به تحریم اقتصادی وصل کرده اند. حالا که این “مسبب” فقر و بیحقوقی دیگر در میان نیست، طبیعی ترین انتظار توقع مردم برای تغییر فوری وضع زندگیشان و اعتراضات گسترده برای تحقق آنهاست. اعتراضی که دیر یا زود در مقابل این حقیقت قرار خواهد گرفت که حکومت سرمایه داری اسلامی چه با تحریم و چه بی تحریم اولین مانع سیاسی در مقابل هر بهبود در وضع اقتصادی است و باید آن را سرنگون کرد.
۲ – بسیار محتمل است که متعاقب هر توافقی، دول غرب و مشخصا آمریکا  بیش از پیش به زیر پاگذاشتن حقوق مردم در جمهوری اسلامی بی اعتنا شوند. باید برای مقابله با چنین احتمالی آماده شد. باید به افکار عمومی مردم جهان مراجعه کرد. باید روی اعتراض این مردم به دولتهایشان علیه چنین تبانی کثیف حساب کرد. برای مقابله با سرکوب زیر نگاه “بیتفاوت” دول غرب باید روی شرافت و انسانیت توده های وسیع در همان غرب حساب کرد. باید در این زمینه اقدامات گسترده ای را در سطح جهان در دستور گذاشت.*