ادامه بحران اقتصادی و ادامه فرصت های بزرگ

ادامه بحران اقتصادی و ادامه فرصت های بزرگ

سخنرانی رضا مقدم در جلسه شورای مرکزی اتحاد سوسیالیستی کارگری – تاریخ۲۴  ژانویه ۲۰۱۵

 

با خوشامد به رفقا

بحران اقتصادی در تحلیل سوسیالیستها برای تشخیص اینکه شرایط عینی چقدر آماده است تا مبارزات کارگران در جامعه تغییرات اساسی بوجود آورد نقش مهمی دارد. بنابراین برای ما مهم است که همیشه اوضاع اقتصادی جامعه ای که در آن زندگی می کنیم و اوضاع اقتصادی جهان را دنبال کنیم تا ببینیم اوضاع عینی چقدر به پیش روی های ما امکان می دهد و چه سدهایی در مقابل مطالبات و مبارزاتی که ما می خواهیم پیش ببریم، به وجود میاورد. از سال ۲۰۰۸ که بحران فعلی شروع شده تا الان که وارد سال هفتم شده این بحران دائما کش و قوس هایی داشته و گاها از شتابش کاسته شده. اما همین الان در اواخر ژانویه ۲۰۱۵، تنها اقتصادی که گفته می شود با مشکلات کمتری روبرو است اقتصاد آمریکاست. همانطور که می دانید این بحران اقتصادی از آمریکا شروع شد و باعث ورشکستگی و بستن کارخانه ها و خانه خرابی مردم و کارگران آمریکا شد. آمریکا به قیمت خانه خرابی میلیونها مردم کارگر و زحمتکش می رود تا به مرور از اوضاع خراب اقتصادی بیرون بیاید. در اروپا که موتور اقتصادش آلمان است چندین بار نشانه هایی از بهبود مشاهده شده ولی دوباره همه چیز فرو ریخته و آشکار شده این بحران فروکش نکرده و مجددا ادامه یافته. الان بحران کشورهای جنوب اروپا حاد است. خیلی از کشورهایی که دارای بحران عمیق اقتصادی بودند با وجود قرض هایی که گرفتند، مطابق پیش بینی های شان، رو به رشد نبوده و از بحران بیرون نیامدند. حتی نتوانستند اقساط قرض های شان را بدهند و در بحران خودشان غوطه ورند. بنابراین هیچ نشانه ای از اینکه اوضاع اقتصادی کشورهای حوزه یورو بهتر شود، وجود ندارد. حتما اطلاع دارید که بهره ها که مدتی پیش، رو به افزایش بود مجددا دارد پایین میاید. در بعضی از کشورهای اروپایی بهره وام مسکن ۳۰ ساله تا ۲ درصد و وام دهساله تا نیم درصد کاهش یافته است. اکنون کم نیستند اقتصاد دانانی که پیش بینی می کنند وام با بهره صفر درصد و یا  با بهره منفی در چشم انداز است. یعنی رسما به کسانی که وام میگیرند جایزه نیز داده شود! به موازات این اوضاع اقتصادی، اتفاقاتی در اروپا در شرف وقوع است. همانطور که می دانید فردا در یونان انتخابات است. یونان یکی از وخیم ترین  کشورهای اروپا از نظر اقتصادی است که بحران اقتصادی اش کل کشور و مردم زحمتکش و کارگرانش را به خاک سیاه نشانده. چندین بار احزاب و جریانات مختلف سعی کردند سیاست های ریاضت کشی اقتصادی اروپا و بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را پیاده کنند و قرض هایی گرفتند اما قادر به پس دادن آن نیستند. یونان دوباره دچار بحران شده و دولتش استعفا کرده و فردا انتخابات است. پیش بینی می شود که یک جریان سوسیالیست و رادیکال ممکن است حزب اکثریت بشود و دولت تشکیل دهد. از همین الان خط و نشان های موسسات مالی به مردم یونان شروع شده که اگر این رادیکال ها به قدرت برسند و زیر شرایط پرداخت قرض های شان بزنند، چطور کل سیستم یورو ضربه می خورد. اینها در صدد هستند که مردم یونان را چنانچه به سوسیالیست ها رای دادند، مجازات کنند. پیروزی رادیکال ترین جریانی که در انتخابات یونان شرکت دارد ممکن است کل اروپا و کشورهای حوزه یورو را مجددا دچار بحران کند. این اتفاقی است که الان در اروپا در حال وقوع است. از اوضاع روسیه خودتان مطلع اید. به دلیل تشدید تضادهای امپریالیستها هنگام بحران اقتصادی، اروپای غربی و آمریکا با روسیه بر سر اوکراین وارد یک جدال شدند. روسیه را تحریم کردند و کاهش قیمت نفت، اقتصاد روسیه  را به آستانه ورشکستگی کشانده. آنچه که هنوز اقتصاد روسیه را با همین وضع لرزان سرپا نگه داشته، ذخیره بزرگ ارزی است که فعلا دارند. اینکه تا کی دوام می آورند قابل پیش بینی نیست.

شواهد نشان می دهد این بحران به پایان نرسیده و احتمال فروکش هم ندارد و این برای ما بعنوان سوسیالیست ها یک نتیجه دارد که فرصت هنوز هست. هنوز فرصت هست، زیرا زمینه عینی آماده هست برای سازمان دهی کارگران، مبارزات شان و دست یابی به مطالباتی که از نظر ما به نفع اکثریت مردم ایران است.

از آنجا که اقتصاد ایران در اقتصاد جهانی ادغام نبوده، بجز نفت هیچ وقت بحران اقتصادی جهان، تاثیرش را مستقیما در اقتصاد ایران نگذاشته است. از چند سال پیش بحران اقتصادی که باعث تضادهای منطقه ای و بهم ریختن آرایش منطقه ای و کنار کشیدن آمریکا از عراق و اخیرا از افغانستان شد، باعث سر بر آوردن کشورهای منطقه برای رقابت با هم و تبدیل شدن به قدرت اول منطقه شده است. بحث غنی سازی اورانیوم و سیاستهای اتمی رژیم و تلاش کشورهای پنج باضافه یک برای مهار رژیم اسلامی و تعیین سهمی است که آنها مناسب میدانند ایران در منطقه داشته باشد. اکنون کاهش قیمت نفت حلقه ای است مستقیم برای سرایت بحران اقتصادی جهانی به اقتصاد ایران که قبلا خودش را در چهارچوب تحریم های اقتصادی بر سر سیاست های اتمی نشان می داد. یعنی بحران اقتصادی جهانی با یک حلقه سیاسی بر سر مهار کردن رژیم اسلامی در منطقه، سر ریز شد به ایران. از چند ماه قبل کاهش قیمت نفت در سطح جهان، اقتصاد ایران را وارد یک بحران عمیق کرده است.  الان بطور مستقیم از طریق همان تنها رشته ای که اقتصاد ایران به اقتصاد جهانی وصل است، بحران اقتصادی دارد تاثیرات خودش را در اقتصاد ایران و طبعا زندگی کارگران و زحمتکشان و مردم ایران می گذارد.

اینها موضوعاتی است که باید روی آن تمرکز کرد: اوضاع اقتصادی و سیاسی ایران و مذاکرات هسته ای؛ بحران حکومتی و شکاف های عظیم جناح ها و جریانات و باندهای مختلف؛ اوضاع جنبش کارگری؛ اوضاع منطقه خاورمیانه که یکی از پر آشوب ترین مناطق جهان است. در همین زمانی که داریم صحبت می کنیم جریانات ارتجاعی اسلامی یک آدمکشی عظیم در منطقه راه انداخته اند. طبعا در تاریخ نسل ما چنین آدمکشی هایی بی سابقه است و تنها با کشتارهای جنگ جهانی اول در این منطقه، یعنی کشتارهایی که منجر به فروپاشی امپراطوری عثمانی شد، قابل مقایسه است.

آنچه که باید رویش تمرکز کرد سه عامل است تا آنجایی که به اوضاع عینی برمی گردد و همچنین یک عامل هم موقعیت جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری است.

عده ای پیش بینی میکردند یا جناحی از رژیم اسلامی و لیبرالها تلاش می کردند چنین جلوه بدهند که انتخاب روحانی میتواند منشا پایان  بحران حکومتی باشد که از سال ۸۸ بوجود آمد و شکافی عظیم در سیستم رژیم اسلامی بوجود آورد و این شکاف هر روز دارد شدیدتر میشود. چند وقت پیش دیدیم که نطق مطهری در مجلس به چه مسایلی منجر شد.

بحران حکومتی یکی از مشخصه های اصلی اوضاع سیاسی ایران است در دل بحرانی که شرایط عینی بی سابقه ای را برای عروج جنبش های کارگری و هر جنبش آزادی خواهانه در ایران بوجود آورده. بحران حکومتی یک نقطه مثبت به نفع جنبش کارگری و هر جنبش مردمی علیه رژیم اسلامی است. اما چرا بحران حکومتی مهم است. وقتی بحران حکومتی در کشور یا جامعه ای ایجاد می شود، راه را برای پیشرفت جنبش های انقلابی و تاثیر گذاریشان فراهم می کند. برای این که کل سیستم را از اتخاذ سیاست های واحد و اتحاد باز می دارد و باعث از هم پاشیدگی می شود. اگر به کل کشورهای اروپایی و یا آمریکایی نگاه کنیم در تنها کشوری که این بحران اقتصادی با مبارزات کارگران و تظاهرات و انتخابات به بحران حکومتی منجر شد، یونان بود و هنوز هم به هیچ ثباتی نرسیده است و همین راه را فراهم آورده که نظر سنجی ها می گویند فردا روز یکشنبه که انتخابات است، یک جریان سوسیالیست تقریبا گمنام و خیلی کوچک بزرگترین حزب سیاسی یونان خواهد شد. در آلمان و آمریکا و اسپانیا تظاهرات داشتیم ولی هیچکدام تبدیل به یک بحران ساختاری حکومتی نشد و حکومت ها توانستند آن را مهار و سرکوب کنند، اگر چه هنوز از نظر اقتصادی نتوانسته اند بهبودهایی را بوجود بیاورند. اکنون بحران حکومتی در رژیم اسلامی وجود دارد و آتش زیر خاکستریست که ممکن است هر موقع از جانب مردم و کارگران ایران شعله ور شود و کل سیستم را دچار لرزش های اساسی و تغییرات اساسی کند. بنابراین وجود بحران حکومتی بسیار بسیار مهم و نقطه مثبتی است برای مردم و کارگران ایران و برای پیشرفت مبارزاتشان.

دو عامل مهم دیگر هم وجود دارد. یکی مذاکرات اتمی است و دومی کاهش قیمت نفت. مدتهاست که مذاکرات اتمی شروع شده و مدام به هم وقت میدهند. ۶ ماه، ۳ ماه، و آخرین آن ۷ ماه است تا تیر ماه آینده. مطابق تمام گزارشات غیر رسمی – نه اخبار رسمی – بلکه چیزهایی که نماینده های مجلس، گاه گداری از چیزهایی که شنیده اند می گویند، رژیم اسلامی تقریبا تمامی خواسته های کشور های پنج باضافه یک را قبول کرده است بجز چند مورد:

۱- رژیم اسلامی هنوز در زمینه موشک های قاره پیما که یکی از قطعنامه های سازمان ملل  هم علیه آن است، کوتاه نیامده. و حتی بعضا اجازه نداده که رسما وارد دستور مذاکرات بشود. فقط در حاشیه جلسات خیلی درباره آن حرف زده اند. این یکی از نکات مبهم است که عاقبت آن قابل پیش بینی نیست هم برای شورای امنیت سازمان ملل و هم برای کشورهای پنج باضافه یک و هم برای رژیم اسلامی.

۲- چگونگی پایان یافتن تحریم ها. غربی ها خواهان یک دوره راست آزمایی ۱۰ ساله هستند که تحریم ها به مرور و در پایان این دوره کاملا لغو می شوند. رژیم اسلامی خواهان یک دوره سه ساله است و در مجموع رژیم اسلامی می خواهد تحریم ها به سرعت از بین برود تا بتواند معضلات اقتصادی که از طریق تحریم ها دارد را حل کند. این مهمترین معضل این مذاکرات است.

 در کنار این اوضاع، با به قدرت رسیدن جمهوری خواهان در هر دو مجلس قانونگذاری آمریکا، قابل پیش بینی نیست که آیا نتیجه این مذاکرات مثبت خواهد بود یا نه. با اینکه رژیم اسلامی حاضر به تسلیم شده و تقریبا هر آنچه کشورهای پنج باضافه یک خواستند را قبول کرده ولی الان مباحث هر دو مجلس آمریکا بر سر مذاکرات اتمی و اختلافات شان با اوباما، اوضاع را شکننده کرده است. و این شکنندگی در روشن نبودن آینده مذاکرات یک ضربه اساسی زده به اقتصاد ایران و به تصمیم و سیاست دولت روحانی که می خواست به هر قیمتی، امیدی به مردم و کارگران ایران بدهد برای بهبود اقتصاد ایران تا مردم دست به عمل مستقیم برای بهبود اوضاع شان نزنند و منتظر باشند تا اوضاع درست شود.

و اما کاهش قیمت نفت. عده ای می گویند عربستان سعودی باعث کاهش قیمت نفت شده تا به رژیم اسلامی و روسیه ضربه بزند. عده ای میگویند که عربستان سعودی دارد قیمت نفت را پایین می آورد تا به نزدیک ۴۵۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری در استخراج نفت شیل ضربه بزند. اگر قیمت پایین بیاید، برداشت و استخراج نفت از آن طریق به صرفه نیست و بسته میشوند. خود عربستان سعودی رسما و علنا ادعا دارد که برایش بازار مهمتر از قیمت نفت است. عربستان سعودی تحت هیچ شرایطی حاضر نیست تولید نفت را کاهش دهد تا مبادا سهم خود از بازار و مشتری هایش را از دست بدهد. نتیجه آن برای رژیم اسلامی این است که اول بودجه را با قیمت ۷۴ دلار در بشکه دادند به مجلس و بعدا آنرا تا ۵۰ دلار کاهش دادند و اکنون بحث بر سر ۴۵ دلار است و روشن نیست که مجلس چه رقمی را در بودجه ، به عنوان درآمد فروش نفت می گذارد برای سال ۹۴٫  چرا این مهم است؟ به دو دلیل:

۱- تاریخا در ایران، بخش مهمی از بودجه در چهارچوب فعالیت های عمرانی دسته بندی و خرج می شده است. دولت به عنوان یک مشتری بزرگ وارد بازار می شده و برای مثلا جاده سازی، سد سازی، راه آهن، بیمارستان ها و عمران عمومی کشور، همیشه دولت مدرن در تاریخ ایران از این طریق به حرکت اقتصادی سمت و سو می داده و جهت گیری های اقتصادی را تعیین می کرده و  میزان بزرگی از رشد اقتصادی را با سفارشاتی که خودش به بازار می داده، تعیین می کرده است. با کسر بودجه ای که با کاهش قیمت نفت بوجود میاید، که حتی با قیمت نفت بشکه ای ۷۴ دلار هم کسری بودجه بزرگ بود، تقربیا اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان مجلس و کل سیستم تلاش می کنند از بودجه عمرانی بزنند و این چیزی بجز کاهش رشد اقتصادی دروغینی که روحانی می گفت، نیست. روحانی آخرین بار گفت که ۴ درصد رشد داشتند. بانک جهانی صدایش درآمد که رژیم اسلامی در عرض این مدت چگونه ۸ درصد رشد داشته، یعنی از منهای چهار به باضافه چهار رسیده، بدون اینکه بیکاری کم شده باشد و بدون اینکه مردم ایران حس کنند رشد اقتصادی داشته اند. بدون اینکه کسی متوجه بشود. تازه نان هم گران شد و قیمت خیلی از اقلام که مردم روزمره استفاده می کنند، گران شد. و این الان بزرگترین ضربه به سیستم قول های دولت که کسی کاری نکند و دست به عمل اعتراضی نزند تا اقتصاد درست شود، بود. از این نظر ابزار تبلیغاتی و فریب در انتظار نگه داشتن مردم و کارگران از دست دولت دارد می افتد.

۲- یکی از راه های دیگری که برای جبران کسری بودجه صحبت می کنند، کم کردن از تعداد کسانی است که یارانه می گیرند. وقتی که روحانی روی کار آمد فکر می کرد که خیلی پایگاه توده ای در میان مردم پیدا کرده و از مردم خواست داوطلبانه از گرفتن یارانه خودداری کنند که شکست بزرگی برای روحانی و سیستم بود. طوری که سروته اش را  سریع هم آوردند. تعداد خیلی کمی داوطلبانه خواهان نگرفتن یارانه ها شدند و بحث بر سر این است که ۲۰ میلیون را حذف کنند ولی چطوری، معلوم نیست.

بحث دیگر افزایش مالیات هاست. سیستم دولتی ایران سیستم مالیاتی اش تا آنجایی که به کارگران و زحمتکشان و مزد بگیران برمی گردد سفت و سخت است ولی سیستم مالیاتی در مورد دیگران تقریبا صفر. دولت هیچ امکاناتی برای آن ندارد. دوره شاه هم همینطور بود. سیستم مالیاتی ایران درست شده برای اینکه کارگران و حقوق بگیران قبل از اینکه دستمزدشان را بگیرند مالیاتشان را ازشان می گیرند. هیچ کارگر و حقوق بگیری این اختیار را هیچ وقت پیدا نمی کند که مالیات ندهد. برگه حقوق را که می دهند، مالیاتش را قبلا برداشته اند. فقط کسانی که مالکیت دارند و باصطلاح شغل آزاد دارند و غیر کارگر و مزد بگیر هستند، این سیستم برایشان تعبیه شده تا بتوانند از زیر بار مالیات فرار کنند و آنطور که فکر می کنند و به نفع شان هست مالیات بدهند و یا اصلا ندهند. در این سیستم، تلاش برای اضافه کردن ۴۰ یا ۵۰ درصد درآمد مالیاتی، رژیم اسلامی را درگیر با کسانی می کند که همیشه پشتیبان شان بوده واین به شدت برای شان سخت است، مثل سپاه، آستان قدس رضوی و نهاد های زیر نظر خامنه ای و دیگر نهادهای مذهبی.

از این نظر، با سیستم مالیاتی رژیم اسلامی هم افزایش درآمد مالیاتی ساده نیست و هم تشخیص درآمدها برای حذف از لیست یارانه بگیرها که تبعات سیاسی و اجتماعی بزرگی برای رژیم دارد. بنابراین به دلیل وجود همین سیستم مالیاتی، رژیم اسلامی نمی تواند تشخیص بدهد چطوری ۲۰ میلیون از یارانه بگیران را حذف کند و نه می تواند به تعداد کسانی که مالیات می دهند، آنطور که می خواهد اضافه کند. در رژیم اسلامی فقط کارگران و زحمتکشان و حقوق بگیران همیشه مالیات شان را از قبل داده اند و بیشترین اجحاف در استفاده از خدمات اجتماعی هم به خود کسانی شده که همیشه مالیات شان را داده اند و کسانی که از امکانات اقتصادی و اجتماعی کشور بیشتر استفاده کرده اند، همیشه از زیر بار مالیات فرار کرده اند.

این ها، عرصه هایی است که در خود دولت و مجلس دارند تلاش می کنند که یک جوری این کسر بودجه را جبران کنند. تا حالا صحبتی از این نکرده اند که از بودجه سپاه که در همین بودجه سال ۹۴ افزایش هم یافته کم کنند. مصباح یزدی و تمام ارگان های ارتجاعی و جنایتکاری که وجود دارند و جزو مفت خورها و انگل های اجتماعی هستند، به بودجه اشان اضافه شده است. هیچ بحثی بر سر کم کردن از کمک به بشار اسد نیست یا کم کردن کمک به مزدوران رژیم در عراق یا حزب الله لبنان و یا حذف بودجه ی سیاست های اتمی. برای جبران کسر بودجه تنها در مورد این سه موضوع، بحث است و این چیزی به جز تعمیق بحران اقتصادی و فشار بیشتر به کارگران و زحمتکشان و چپاول حتی همان چیزی که الان دارند نیست. یک بحث حاشیه ای هم افزایش قیمت مواد سوختی و از جمله بنزین است. قبلا می گفتند که یارانه به مواد سوختی را قطع می کنند تا قیمت مواد سوختی در ایران به قیمت بازارهای منطقه  نزدیک شود. اکنون با کاهش قیمت نفت، بهای بنزین در خیلی از کشورها پائین آمده بجز ایران و معنایش نزدیک شدن قیمتها به هم است منتها نه از زاویه ای که برای رژیم درآمد آن چنانی کسب کند.

و این به ما می گوید که سال آینده می رود که کارگران و زحمتکشان اوضاع اقتصادی بدتری داشته باشند و زمینه آماده باشد برای عروج جنبشهای کارگری و زحمتکشان علیه گرانی و برای دستمزد بهتر و غیره. در همین دو سه هفته اخیر شاهد بودیم برای اولین بار کارگران اتوموبیل سازی ها به حرکت درآمدند برای دستمزد بهتر و  اعتراضات وسیع و سراسری معلمان در چندین استان و شهر را شاهد بودیم برای اضافه دستمزد. آنچه که میتواند یک وحدت بزرگ در میان مردم ایران که اکثرا کارگر و زحمتکش هستند، بوجود بیاورد مبارزه برای اضافه دستمزد در دل شرایطی است که توده های مردم ایران ناگزیرند برای بهبود اوضاع مبارزه کنند. بنابراین یکی از کارهای ما بعد از اجلاس شورای مرکزی، عملیاتی کردن نتایج پراتیکی از اوضاع فعلی سیاسی و اقتصادی سال آینده است که ایران دارد به سمتش می رود و کارهایی که باید برایش انجام بدهیم.

یکی از نکات مهم، وحدت در جنبش کارگری بر سر مبارزه برای اضافه دستمزد است. تا آنجایی که به فعالین جنبش کارگری در ایران برمی گردد، بار بزرگی روی دوش آنهاست و الان در بهمن ماه هستیم و هنوز حرکتی علنی دیده نشده از طرف فعالین کارگری در ایران برای پیشنهاد یک عدد معین برای اتحاد حول آن. هیچ کدام از ارگانها و تشکیلات های کارگری جلو صحنه نیامده اند تا رقمی را اعلام کنند و مخالفان شان را قانع کنند و ابهام داران را تشویق کنند به اتحاد حول آن و یک جریان بزرگ و واحد راه بیاندازند. سال پیش ۲ میلیون تومان طرح شد و الان خود شورای اسلامی و جانیان اش از چیزی بالای سه میلیون صحبت می کنند. خط فقر را ۳ میلیون می دانند. برای حرکت جنبش کارگری، چه برای اعتراضاتی که الان وجود دارد در خودروسازی ها و معلمان و چه سال آینده، داشتن یک رقم که از طرف فعالین جنبش کارگری عرضه شده باشد کلیدی است و ما باید تلاش کنیم و فعالین جنبش کارگری ایران را تشویق کنیم که هر طور شده یک چنین کاری را انجام بدهند و یک سد بزرگ در مقابل مبارزه کارگری برای اضافه دستمزد را بردارند. باید در سوق دادن فعالین جنبش کارگری ایران به این سمت تلاش کنیم.

اما در این شرایط عینی چه موقعیتی کارگران پیشرو دارند و جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری ایران دارد. جنبش کارگری ایران دارای دو جناح بزرگ است: گرایش چپ و گرایش راست.

از طرف سیستم سرمایه داری به جنبش کارگری ایران یا هر کشور دیگری تقریبا فشاری واحد وارد می شود، اما برای مقابله با این فشارهای سیستم علیه کارگران، پاسخی یکسان وجود ندارد. در عین اینکه تقریبا فشار یکسان است. دسته بندی پاسخ های متفاوتی که از درون جنبش کارگری در اعتراض به وضع موجود داده می شود، پایه سازنده گرایشات در جنبش کارگری است. ما از این طریق دو گرایش داریم که همیشه با هم در گیر بودند و اختلاف و معضل داشتند بر سر راه حل های برون رفت از اوضاع . گرایش راست راه حل هایی داشته برای برون رفت از اوضاع که گرایش چپ قبول نداشته و کار ساز نمی دانسته و سازشکارانه می دانسته وغیره. و گرایش چپ هم راه حل های خودش را داشته. تا آنجایی که به اوضاع اقتصادی فعلی برمی گردد، گرایش راست زمینه عینی رشدش کم است. برای اینکه گرایش راست همیشه باید  حدی از مطالبات را مطرح کند و از طرف سرمایه دارها و دولت با آن مطالبات موافقت بشود و این گرفتن بخشی از خواسته های جنبش کارگری، پایه مادی بشود برای توده های کارگر که جذب راه حل های گرایش راست بشوند. در شرایطی که الان صحبت می کنیم از طرف سیستم سرمایه داری و رژیم اسلامی، هیچ نیرویی که حاضر باشد با حدی از مطالبات گرایش راست توافق کند که آنها از این طریق بتوانند توده های کارگر را حول امکان پذیر بودن و قابل تحقق بودن مطالبات شان بسیج کنند، وجود ندارد. در عین اینکه گرایش چپ از آنجا که هیچ مرزی برای تاختن علیه سرمایه داری به رسمیت نمی شناسد، محدودیتی برای خودش قائل نیست. هیچ وقت خواسته توده های کارگر بنظرش زیاد نیست یا خواسته اضافه دستمزد ۵۰۰ درصد یا ۶۰۰ درصد زیاد نیست و هیچ وقت چنین موضعی نداشته. بنابراین در اوضاع فعلی هر چقدر فاصله بین آنچه که الان کارگران دارند با آنچه که می خواهند بیشتر بشود، فقط شرایط را برای سوسیالیستها و جناح چپ فراهم می کند که هیچ دغدغه حفظ سیستم و بارآوری سرمایه و غیره را ندارند. به جز توده کارگران و زندگی شان و معاش خود و خانواده و آینده تحصیل و بهداشت بچه های شان به چیز دیگر فکر نمی کنند. این ها همه دارد می گوید که زمینه عروج جناح چپ و تاثیر گذاری اش بر توده های میلیونی کارگر فراهم است. این شرایط عمومی و تحلیل موقعیتی است که ما الان داریم.

 منتها جریانات چپ پیشروی های بزرگی در یک سال گذشته کردند:

۱- اسانلو یکی از بزرگترین رهبران گرایش راست، به راهی رفت که  ضربه بزرگی به گرایش راست زد طوری که دیگر نمی توانند سر بلند کنند و او را به عنوان رهبر فعال خود اعلام کنند. در حال حاضر، گرایش راست جنبش کارگری ایران رهبر و فعال و نظریه پرداز سرشناسی ندارد که حتی مورد اعتنای سیاست ایران، گرایش چپ و یا توده های کارگر باشد. بخشا خود گرایش راست یک موقعی توان نفوذ داشت مثل نفوذ اسانلو در شرکت واحد. بنابراین در یک سال گذشته، خروج اسانلو از ایران و پیوستنش به جهانشاهی و پس از آن به سلطنت طلبها و جمهوری خواهان عرفی – که استراتژی آنها برای موفقیت در گرو به قدرت رسیدن اصلاح طلبان است- گرایش راست موقعیت و فعالینش را در جنبش کارگری از دست داده است هم به دلیل کارهایی که خودشان کردند که قدرت دفاع ازش ندارند و هم به خاطر مقابله بسیار گسترده و قاطع گرایش چپ و سوسیالیست علیه جریاناتی که می خواستند جنبش کارگری و منافع اش را بفروشند. بحث های راجع به اسانلو را خیلی از رفقا دنبال کرده اند. اما وقتی اسانلو از سلطنت طلب ها پول گرفت، احزاب و سازمانهای چپ هم وسیعا وارد ماجرا شدند. خیلی ها به نفع اسانلو موضع گرفتند، از جمله حکمتیست ها و به ویژه بخش خانوادگی آنها تمام قد از اسانلو حمایت کردند. حزب کمونیست کارگری هم که دریافت کمک مالی از دولت های غیر اسلامی را مجاز می دانند، انتقادی به پول گرفتن اسانلو از سلطنت طلبان نمی توانستند داشته باشند. بعلاوه، خیلی از فعالان ریز و درشتی که می شناسیم در این ماجرا شکست خوردند و یک فضای خالی از ضربه ای که به گرایش راست خورد بوجود آمد ولی گرایش چپ هنوز نتوانسته آن فضا را اشغال کند. مناطق بزرگی در جنبش کارگری از دست گرایش راست گرفته شده. اما چپ ها نتوانسته اند آنرا اشغال و مال خود کنند و این یکی از مسائل ماست برای بعد از کنفرانس، در سال آینده ، برای پیدا کردن راه حل هایی که فعالین جنبش کارگری و جناح چپ و سوسیالیستی در ایران را به آن ترغیب کنیم.

۲-  سولیداریتی سنتر که همه آگاه اند که جناح چپ چطور صف بندی بزرگی علیه آن در جنبش کارگری ایجاد کرد و همه طرفداران سولیداریتی سنتر یکی یکی شکست خوردند و بعضی پیوستند به صف مقابل. چند وقت پیش که بحث کانون مدافعان و ماجرای ایجاد تشکل سراسری بوجود آمد، بخشی از آن مباحث عجین شد با سولیداریتی سنتر و بالاخره برای جنبش کارگری روشن شد که استقلال مالی جنبش کارگری بشدت مهم است. این بحث ثمر داد. تمام تلاش هایی که جنبش کارگری و جناح چپ کرده بودند، پیروز شد. گرایش راست که نه استقلال سیاسی جنبش کارگری را قبول داشتند همانطور که اسانلو فعلا رفته با جمهوری خواهان عرفی، نه طبعا استقلال مالی را قبول داشتند، به حاشیه رانده شدند و پیروزی جناح چپ تثبیت شد به عنوان پیروزی کل جنبش کارگری. برای اینکه یکی از ارکان مهم پیروزی جنبش کارگری علیه سرمایه داری، استقلال سیاسی اش است که بزرگان ما از صدها و دهها سال پیش روی آن تاکید داشتند و شرط پیروزی طبقه کارگر بوده و این اتفاق افتاد و این موقعیتی است که گرایش چپ همین الان بوجود آورده. هنوز بحث های چگونگی تشکل های کارگری به پایان نرسیده، یک پیروزی بزرگ برای جناح چپ بوجود آورد. جریاناتی که می خواهند از بالا برای جنبش کارگری و با بند و بست با شورای اسلامی و انجمن های صنفی، تشکیلات درست کنند به حاشیه رانده شدند و طرح شان شکست خورد و جریاناتی که معتقدند باید اتکا کرد به توده کارگر و در دل مبارزه کارگر تشکیلات اش را درست کرد و همانجا یادش داد که چطوری از خودش و تشکیلات اش دفاع کند و امکان پیشروی را بوجود بیاورد، پیروز شد. اگر چه این طرف و آن طرف، عده ای از خطوط دیگر نکاتی را مطرح می کنند، ولی این ماجرا تثبیت شد. اتکا به توده کارگر و بسیج توده کارگر، خط پر رنگ و همیشگی جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری بوده که به جز اتکا به توده کارگر هیچ چیز دیگری نخواسته و نتوانسته مطابق آرمان و آمالی که داشته به هیچ نیروی دیگری بجز طبقه خودش متکی باشد. این شرایط دارد به ما می گوید که با توجه به حرکت هایی که همین الان از طرف کارگران اتوموبیل سازی ها و معلمان و شرایط مبارزه برای اضافه دستمزد فراهم است، گرایش چپ و سوسیالیست جنبش کارگری امکانات زیادی دارد برای تاثیر گذاری بر جنبشی که در شرایط عینی مواجه با اعتراضات بزرگ باشد، برای رهایی کل مردم ایران و بهبود اوضاع زندگی کارگران و خانواده چند ده میلیونی اش.

______________________________________________________________________

بخش پاسخ به سئوالات و مسائل مطرح شده:

۱- اختلافات منطقه ای: مذاکرات اتمی بر سر موقعیت ایران در منطقه است. این درست که بحث تحریم ها مطرح هست اما اکنون بطور مشخص آمریکا راسا رهبری مذاکرات اتمی را بعهده گرفته و هماهنگ کننده اروپا که وسط می نشست، نیست و ظریف مستقیما با وزیر امور خارجه آمریکا مذاکره می کند. مقامات اروپایی هم خودشان عملا رهبری را بدست آمریکا دادند تا این ماجرا به یک سرانجامی برسد. بنابراین تحریم ها موقعی مطابق نظر رژیم اسلامی لغو می شود که رژیم آن حد و حدودی که در منطقه برایش قائل اند را بپذیرد. که پذیرفتنش هم الان دست فقط دولت آمریکا نیست. این انتخاباتی که هر دو مجلس قانون گذاری آمریکا را به جمهوری خواهان داد و اگر چه باعث تضعیف جریان “تی پارتی” شده و جناح های محافظه کار و لیبرال جمهوری خواه را قوی کرده است اما موقعیت دولت آمریکا را ضعیف کرده،  تضعیف اوباما یعنی تقویت موضع اسرائیل و عربستان سعودی. و اینها شرایط ایران برای تسلیم را سخت تر می کند درعین اینکه به رژیم اسلامی احتیاج دارند برای زدن داعش در منطقه. بنابراین کشمکش های منطقه ای و حد و حدود قدرت رژیم در منطقه، قرار است در دل خود همین توافقی که انجام می شود، حل شود. حتما شنیدید که ظریف و وزیر امور خارجه آمریکا بحث برسر جزئیات را کنار گذاشتند وعلنا می گویند که دارند راجع به یک توافق سیاسی عمومی حرف می زنند تا بعد در چهارچوب بدست آوردن آن توافق، تازه وارد جزئیات شوند. رژیم اسلامی پذیرفته تاسیسات فردو را تعطیل کند، اورانیوم غنی شده ۲۰ درصد را به مواد دیگری تغییر دهد و  بالای ۵ درصد اورانیوم غنی نکند. چند وقت پیش صالحی گفت که زیر توافق ۵ درصد زده اند و صحبت از  ۳٫۵ درصد می کنند. پذیرفته اند تاسیسات اراک را تغییر کاربری بدهند و پیشرفت آنرا متوقف کنند. بنابراین ما با این شرایط روبرو نخواهیم بود که ماجرای اتمی ایران حل بشود و هنوز مسائل منطقه ای باقی بماند. اینها یک بسته بندی است و همه با هم قرار است حل بشود. قدرتهای منطقه ای مثل قطر، عربستان سعودی و ترکیه پاهای اصلی رقابت با ایران هستند و علیه ایجاد یک کمربند شیعی در منطقه. دست بردار هم نیستند و آمریکا باید هوای مدافعینش را هم داشته باشد.

۲- درباره تبدیل شدن ما به یک تشکیلات سیاسی بزرگ: اتحاد سوسیالیستی کارگری هیچ وقت چنین دیدی نداشته و چنین هدفی جلوی خودش نگذاشته، اگر چه قوی شدن هر تشکیلاتی برای فعالیت هایی که در دستور دارد مهم و اساسی است. ما همیشه خودمان را بخشی از جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری دانستیم و همیشه فکر کردیم هر وقت آن جناح تقویت بشود ما هم تقویت می شویم. اگر جناح چپ جنبش کارگری تقویت بشود و ما نشویم یک اشکالی در رابطه ما با آنها وجود دارد، اشکالی در ما وجود دارد. ما به این واقفیم و اگر چنین اتفاقی بیافتد اشکالی در فعالیت های ما وجود دارد. بنابراین ما نمی توانیم به یک تشکیلات بزرگ تبدیل شویم به عنوان یک سازمان و مثلا اوضاع جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری مناسب نباشد. ما به عنوان یک سازمان خودمان را بخشی از گرایش چپ و سوسیالیست جنبش کارگری می دانیم و اتحاد سوسیالیستی عمر مفید سیاسی اش پایان پیدا می یابدهر قدرکه جنبش کارگری ایران به حزبی که می خواهد درست کند، نزدیک بشود. این اتفاق امیدواریم هرچه زودتر بیافتد. ما داریم تلاش می کنیم این اتفاق بیافتد و با این تلاش، در عین حال داریم به عمر مفید سیاسی خودمان به عنوان یک سازمان پایان می دهیم!  موقعی که جنبش کارگری ایران و جناح چپ آن در آستانه تشکیل حزب قرار بگیرند، ما به موفقیت خودمان رسیده ایم. اتحاد سوسیالیستی تابع تصمیم  آن حزب و تشکیلات اش نسبت به اتحاد سوسیالیستی است. اگر چه فعالیت اتحاد سوسیالیستی و فعالینش، بخشی از خود پروسه تشکیل آن حزب هستند. ما فکر نمی کنیم که بزرگ شدن اتحاد سوسیالیستی به مرور ما را تبدیل به حزب می کند. اما تقویت اتحاد سوسیالیستی باعث داشتن نشریه قوی و تاثیر گذار و تلویزیون خوب با برنامه های مناسب و تاثیر گذار می شود و از این زاویه کمک می کند به فعالیت ما به عنوان بخشی از جناح چپ و سوسیالیست جنبش کارگری و از این طریق به ایجاد حزب کمک می کند.

۳- مشخصات حزبی که ایجاد میشود: این حزب نمی تواند حزبی باشد در حال سرود خواندن در جاده پیروزی قریب الوقوع اما طبقه ای که به آن متکی است یعنی طبقه کارگر با اوضاع درب و داغون. وضعیت این دو باید با هم یک خوانایی داشته باشد، باید از جنس هم باشند و دو پدیده جدا از هم نباشند. باید حزبی درست شود از جنس جنبش کارگری و از همان ابتدا دخیل در سرنوشت کارگران، دخیل در سرنوشت مبارزه روزشان برای نان و دستمزد و دخیل در سرنوشت مبارزه آتی اشان برای رهایی. باید حزبی باشد دخیل در جنبش کارگری و توسط فعالین خود جنبش کارگری و از طریق بسیج و اتحادشان حول یک استراتژی معین طبقاتی ایجاد شود. الان ما تلاش می کنیم برای جنبش اضافه دستمزد، برای متقاعد کردن  فعالین جنبش کارگری و تشویقشان برای اتحاد در این مبارزه. به نتیجه رسیدن این تلاش میتواند ما را و جنبش کارگری را از این اوضاع فعلی بیرون بیاورد. تلاش برای ایجاد اتحاد و انسجام حول یک استراتژی سیاسی معین طبقاتی برای رهایی طبقه کارگر باعث ایجاد یک جریانی در جنبش کارگری می شود با کارکرد فعالیت حزبی بدون اینکه هنوز نام حزب داشته باشد. تدارک اینکه چطوری نام حزب هم روی خودش بگذارد دیگر کار خیلی دشواری نیست تا بر عکس درست کردن حزبی که این مشخصات را ندارد و تازه پس از تشکیل می خواهد سراغ کارگران برود. بنابراین همه تلاش های ما برای اتحاد در جنبش کارگری در خدمت مستقیم راهی است برای حزبی که از ابتدا دخیل باشد در جنبش کارگری. نقطه ضعف هایی در فعالیت ما در این مسیر که توسط رفقا مطرح شد، کاملا درست است و باید آنها را رفع کرد.

۴- درباره گرایشات جنبش کارگری: نفوذ و قدرت گرایش راست تابع شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یک کشور هست و زمینه های مادی است که آنها را بوجود می آورد. نه جناح چپ و سوسیالیست دست ساز است و نه گرایش راست. مسئله این است که کدام گرایش در جنبش کارگری دست بالا پیدا می کند. این دو گرایش در جنبش کارگری از بین رفتنی نیستند. در جدالهای سیاسی آینده ، ممکن است فعالین گرایش راست از احزاب سیاسی که این گرایش را نمایندگی می کنند جدا شوند و به گرایش چپ به پیوندند. در تحولات و تلاقی های سیاسی مهم، همین اتفاق ممکن است برای فعالین گرایش چپ هم روی دهد، یعنی جا به‌ جایی هایی صورت بگیرد. به عنوان نمونه، هر سه شاخه حزب کمونیست کارگری پول گرفتن از دولتهای غیر اسلامی را مجاز می دانند. قرار پلنوم ۱۰ کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری در ۱۹۹۹ تصویب کرده که پول گرفتن از دولتهای غیر اسلامی مجاز است. به دلیل همین قرار، فعالین کارگری متمایل به این ها برای مخالفت با سولیداریتی سنتر و دفاع قاطع از استقلال مالی جنبش کارگری با  معضلی جدی روبروهستند و قاطعانه نمی توانند بگویند مخالف پول گرفتن فعالین کارگری از سولیداریتی سنتر هستند. شاخه هایی از آنها  در عراق، همانطور که می دانید دارند با سولیداریتی سنتر همکاری می کنند و در کنفرانس های آنها شرکت می کنند. آمریکا حکومت صدام را با یک حمله نظامی انداخته و همه مراکز وابسته به آن مثل سولیداریتی سنتر در عراق فعال اند. منتها در ایران جناح چپ و سوسیالیست جلو افتاد و به یک مخالفت بنیادی در جنبش کارگری علیه سولیداریتی سنتر شکل داد. فعالینی که به کمونیست کارگریها گوشه چشمی دارند، الان در این تقابل طبقاتی آچمز شده اند و نمی توانند مبارز جبهه ی دفاع از خود اتکایی مالی جنبش کارگری باشند. استقلال سیاسی طبقه کارگر یک امر خدشه ناپذیر در سوسیالیسم است و از ارکان مهم پیروزی طبقه کارگر است. هیچ سوسیالیستی نمی تواند مخالف استقلال سیاسی جنبش کارگری از همه احزاب دارا و صاحب صنایع و احزاب طبقات دیگر باشد و این استقلال سیاسی نمی تواند معنا داشته باشد مگر اینکه متکی باشد به یک استقلال مالی و از این نظر متکی باشد به طبقه خودش هم در داخل و هم طبقه کارگر در کشورهای دیگر. بالاخره با فشار جنبش کارگری از پائین، عناصر متمایل به اینها ناچار می شوند بین منفعت حزب و منفعت طبقه اشان یکی را انتخاب کنند. تاریخ طبقه کارگر نشان می دهد که فعالین جنبش کارگری بر سر این دوراهی قرار می گیرند که منفعت طبقه اشان را حفظ کنند یا منفعت حزب شان را. آن فعالین جنبش کارگری که عضو سازمانها و احزاب هستند بطور دائم در تماس با طبقه اشان اند در معرض این قضاوت هستند که منفعت طبقه اشان را حفظ می کنند یا منفعت حزبشان را. اگر جناح چپ و سوسیالیست در محل قدرتمند باشند در اینکه آنها منفعت طبقه اشان را انتخاب کنند، نقش مهمی می توانند داشته باشند. بنابراین جابه جایی و کنده شدن از احزاب و گرایشات در جنبش کارگری امری عمومی و معمول است هنگامی که تقابل منفعت یک حزب و یک گرایش با منفعت جنبش کارگری آشکار شود و فعالین کارگری را بر سر دوراهی قرار دهد.

۵- بحث اضافه دستمزد: مبارزه برای افزایش دستمزد این زمینه را دارد که یک حرکت در جنبش کارگری بوجود بیاورد و رهبرانش که در محیط کار قدرت پیدا می کنند و کارگران را بسیج می کنند، مجاب و تشویق می کنند برای حرکتی یا منع می کنند از رفتن به سمت دیگری، این رهبران را به جلو صحنه بیاورد و بسازد. حزب جنبش کارگری بر این شالوده رهبری کارگری ساخته می شود. نمی توان فعالین جنبش کارگری را در یک سالنی جمع کرد و حزب درست کرد قبل از اینکه این درآمیزی که گفتم در دل یک مبارزه بوجود آمده باشد. در انقلاب ۵۷ بعد از مدتی جنبش شورایی در کارخانه ها راه افتاد که تحت تاثیر هیچ حزبی نبود و این حاصل سوخت و ساز درونی چندین ده ساله بین فعالین جنبش کارگری بود که آموزش دیده بودند از نسل قبلی. جنبش ما از سال ۸۳ تکان هایی خورد و نزدیک به ۱۰ سال پیشرفت زیادی کرد و فعالین و رهبران کارگری بسیاری را به جلو صحنه راند ولی کافی نیست. ما نیاز به جنبش های توده ای کارگری بیشتری داریم تا فعالین کارگری را به صحنه بیاورد تا بتوانند حزب درست کنند. بحث اضافه دستمزد بحث حقوق های معوقه و بیکاری هم مطرح است. طبقه کارگر ایران خواسته های زیادی دارد و اما اضافه دستمزد خواست همگانی و متحد کننده جنبش کارگری است. حتی مقامات رژیم اسلامی هم دارند راجع به اضافه دستمزد صحبت می کنند. اینها ۳ ماه در سال اضافه دستمزد را مطرح می کنند. ما باید تلاش کنیم تا در پایان سال، هر چند پارسال موفق نبودیم، مسئله اضافه دستمزد کمرنگ نشود و بعنوان مشغله دائمی در ذهن توده کارگر بماند و برایش مبارزه کند.

اما درباره دو خواست مطرح بیکاری حقوقهای معوقه. گفته می شود بخشی از کارگران با اینکه حقوق های شان عقب افتاده است سر کار می روند و اضافه دستمزد هم نمی خواهند و قانع هستند که همان حقوق ایام کاری را که کرده اند دریافت کنند. این دو موضوع نشانگر محافظه کاری در جنبش کارگری است. جنبش کارگری ایران کمتر فرصت داشته تشکل های خودش را داشته باشد. سازمان های کارگری که در جلسه ای گفتگو کنند و خواست های شان را تعیین کنند و کارفرما را دعوت کنند برای مذاکره درباره آنها و کارفرما اگر قبول نکرد وارد اعتصاب شوند. ما این مکانیسم مبارزه را نداشته ایم. در دوره جدید جنبش کارگری، کارگران شرکت واحد در سال ۸۴ این کار را کردند، یعنی خواسته شان را علنی مطرح کردند و روز اعتصاب را اعلام کردند. این یکی از نقاط درخشان مبارزات کارگری دهه ۸۰ بود. جنبش کارگری ایران ساختار و مکانیسم خودش را دارد برای پیشبرد خواسته هایش. تاریخ جنبش کارگری ایران تاریخ جلو افتادن بخش های پیشرو جنبش کارگری است برای گرفتن یک سری خواسته ها تا بعد آن خواسته ها سرایت کند به بخش هایی نظیر کارگاه ها که متشکل شدن آنها بسیار دشوار است. کارگران کارگاه ها هیچ وقت چیزی را در مبارزه نگرفتند که بعد شامل بخش ها و مراکز صنعتی هم بشود و درست بر عکس بوده است. مثلا کارگران بخش چاپ همواره بخش پیشرو جنبش کارگری بوده اند در تهران. اما بعد از صنعتی شدن ایران، اتکای آن ها به چاپخانه های افست و ۲۵  شهریور که چند هزار کارگر داشتند، بود یا کارگران اطلاعات و کیهان. جنبش کارگری نباید سیاست و استراتژی خود را بر روی بخش های فعلا محافظه کار جنبش کارگری بنا کند. البته مهم این است که این ها مدافع سیاست های محافظه کارانه نیستند بلکه به دلیل موقعیت نا امن اقتصادی که دارند و از دست دادن شغل برای شان فاجعه بزرگ تری است محافظه کاری می کنند. جنبش کارگری باید اتکا کند بر بخش های پیشرو جنبش کارگری و بخش هایی که موجودیت رشته شان در خطر نیست مثل گاز و نفت و پتروشیمی و صنایع فلز و اتومبیل سازی ها و غیره. باید سیاست های خود را بر توان و قدرت این بخش ها بنا کرد. روی بخش های جنبش کارگری که موقعیت اقتصادی شان در خطر نیست. این ها وقتی جلو بیافتند و مبارزه کنند، محور تحرک در جنبش کارگری می شوند و پیروزی آنها باعث می شود بخش های غیر متشکل جنبش کارگری هم چیزی عایدشان بشود.