تبریک و تذکر یک نکته ” بی اهمیت”

بینا داراب زند

خبر تشکیل "سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه" همه ی فعالان کارگری را شاد نمود. مدت ها بود که طبقه کارگر در عین رشد کمی مبارزاتش، پیشرفت کیفی ای از خود نشان نمی داد. به علت شرایط مادی معیشتی، کارگران شاغل و در حال اخراج مجتمع ها و کارخانه ها مجبور به مبارزه می شدند. طبیعتاً برای پیشبرد مبارزه ی خود متحد شده و بعضاً نمایندگانی را نیز از میان خود برای پیشبرد مذاکرات و طرح دعوای شان با طرفیت کارفرما و یا نمایندگان حکومتی برمی گیزیدند، اما، به همان سرعت نیز، یا به علت دریافت بخشی از مطالباتشان و یا حتی فقط قول رسیدگی به خواسته هایشان و یا سرکوب اقدام متحدانه شان، پراکنده گشته و از ایجاد یک تشکل دائم و رسمی مستقل خود باز می ماندند. البته کوشش های متعددی برای بازگشایی سندیکاها و تشکلات قدیمی از طرف فعالان کارگری صورت گرفت که تنها نمونه ی نسبتاً موفق آن بازگشایی "سندیکای کارگران شرکت واحد…" در سال ۸۴ بود.

 این واقعه امیدهای زیادی در دل فعالان کارگری بوجود آورد، اما به علت غالب گشتن "سندیکالیسم" و سوسیال لیبرالیسم بر رهبری این تشکل، و دور شدن نمایندگان "سندیکای کارگران شرکت واحد" از پایه های توده ای خود، توانایی تحمل ضربات وارده از طرف حکومت سرمایه داری را از دست دادند و تبدیل به جمع محدود دیگری از فعالان کارگری گشتند. البته هنوز رسماً نماینده ی کارگران شرکت واحد می باشند و وظیفه ی کلیه ی فعالان کارگری است که از هیچ کوششی در حفظ ایشان و اتحادشان خودداری نکنند.

اما، خوشبختانه، در عرض چند ماه گذشته، شاهد وقایعی در کردستان و اینک در شوش و "مجتمع طرح نیشکر هفت تپه" می باشیم که می تواند نشانه هایی از تغییر کیفی در شرایط مبارزه طبقه کارگر ایران باشد. و اگر چنین باشد، وظایف خطیری را در مقابل فعالان کارگری قرار می دهد. مسلماً یکی از این وظایف همکاری و همگامی با کارگران معترض است تا به اتحادهای مقطعی شان شکل دائمی داده و به کمیت کارگران متشکل در تشکلات مستقل بیافزایند. وظیفه ی عیان دیگر ایشان نیز چیزی جز حفظ اتحاد درونی این تشکلات نیست و می بایست از درگیر کردن این تشکلات در مبارزات ایدئولوژیک گروهی خودداری کنند و به دمکراسی درونی این نهادها احترام گذراند. اما مهمترین بخش از وظایف ایشان مبارزه با عدم آگاهی و احیاناً اشتباهات نظری ای است که این نهادها و رهبرانشان به آن دچارند. تعداد زیادی از فعالان کارگری به مرض لیبرالیسم و اکونومیسم و دنباله روی از جنبش خودبخودی دچارند و تنها کاری را که لازمه ی شرایط روز می پندارند، تشویق و ترغیب کارگران در ایجاد "سندیکاها" است. و این دنباله روی را تا جایی پیش می برند که اگر فردی به اشتباهات نظری کارگران اشاره کند، موضوع اشاره را بی اهمیت و فرد اشاره کننده را "تفرقه افکن" می نامند. در صورتیکه مهمترین وظیفه ی فعالان کارگری ای که با علم مبارزه طبقاتی آشنایی دارند، انتقال این دانش در روند مشخص مبارزات کارگران است که عمدتاً در شکل نکته های "بی اهمیت" نمایان می شوند. بنا بر این، بدون آنکه بخواهیم به انگیزه و منافع چنین "فعالانی" در عدم دستیابی رهبران جنبش خودبخودی کارگری به علم مبارزه ی طبقاتی اشاره کنیم، بر روی این وظیفه تأکید کرده و خود در ادامه ی این مطلب سعی می کنیم یک نکته ی کوچک، اما مهمی را به دوستان و رفقای سندیکاهای کارگران شرکت واحد و هفت تپه و دیگر فعالان و رهبران کارگری گوشزد کنیم.

سندیکا یا اتحادیه های حرفه ای ( Trade Unions )

یکی از مشکلات نظریِ "بی اهمیتی" که ما از همان زمان نامگذاری "سندیکای کارگران شرکت واحد…" به تشکیلات ایشان متوجه گشتیم، معنی و مفهوم علمی "سندیکا" در تاریخ جنبش کارگری جهان است. اصولاً "سندیکا" یا با عنوان دیگرش "اتحادیه حرفه ای" به تشکلاتی گفته می شود که کارگران حرفه و رشته ی کاری به خصوصی را با یکدیگر متحد می سازد. مثل "سندیکای کارگران نقاش و تزئینات ساختمانی" و یا "سندیکای کارگران برق و فلزکار" و …. تاریخچه ی این نوع از تشکلات کارگری به قرن های بسیار دور باز می گردد. یعنی زمانیکه "استاد کاران" منفرد در کارگاه صنایع دستی با شاگردانشان مشغول کار بودند. در آن زمان ها هنوز "سرمایه دارهای صنعتی" شکل طبقاتی به خود نگرفته بودند. این "استادکاران" که حرفه ی خود را از پدر به ارث برده بودند، در چنین تشکلاتی متحد می گشتند تا رقابت ایشان باعث نگردد "کیفیت" محصولاتشان و یا قیمت کالایشان از حداقل قابل قبول پایین تر بیاید. بعدها و با تولد "کارگاه های صنایع دستی" (مانوفاکتورها) و انشعاب طبقاتی استادکاران به سرمایه دار و کارگر، سندیکاها تبدیل به نهادهای متحد کننده ی سرمایه داران آن رشته ی مشخص شدند. و سپس، پس از مبارزات فراوانی، کارگران آن حرفه ها نیز توانستند سندیکا ها و یا اتحادیه های حرفه ای خود را تأسیس نمایند.

البته، پس ازانقلاب صنعتی و ظهور کارخانه های بزرگ، این نوع تشکلات کارگری تا حد زیادی کارایی خود را از دست دادند. چرا که در مجتمع های صنعتی نوظهور، کارگران زیادی با حرفه های مختلف مشغول به کار گشتند. گاه می شد که در یک کارخانه و در مقابل یک کارفرما، چندین سندیکا قرار می گرفت که در مقاطع لازم نمی توانستند کلیه کارگران یک کارخانه را به عکس العمل متحد و یکپارچه بکشانند. اما هنوز کارایی بسیاری داشته و دارند. این نوع از تشکلات کارگری قادر ند که کارگران یک حرفه را در کارخانه ها، شهرها و حتی کشورهای مختلف متحد سازند. به همین علت است که هنوز اعتبار تاریخی خود را حفظ کرده اند. مثلاً در زمان مبارزه ی طبقه کارگر آفریقای جنوبی با آپارتاید سرمایه داران سفید پوست، دعوت سندیکای کارگران ترابری آفریقای جنوبی به تحریم کالاهای کارفرماهایشان، تبدیل به حرکتی جهانی گشت و کلیه کارگران ترابری سراسر جهان از بار زدن و حمل و نقل کالاهای تولید شده در آفریقای جنوبی خودداری کردند. این اقدام متحد کارگران ترابری سراسر جهان، یکی از اقدامات اساسی ای بود که عاقبت به سرنگونی رژیم آپارتاید انجامید.

اتحادیه های کارگری ( Labor Unions )