سیاست، ادامه جنگ است با وسائل دیگر

سیاست، ادامه جنگ است با وسائل دیگر[۱]!

این گفته معروف کلاسویتز که جنگ ادامه سیاست است با وسائل دیگر، شاید براى قرن ۱۹ و اوائل قرن۲۰ صحت داشت، اما در قرن فعلى، “در دوران  سرمایه دارى پسین، باید گفت این سیاست است که به پوششى براى ادامه جنگ تبدیل شده است”[۲]. اگر دیروز قرارداد صلح به معناى پایان جنگ بود، امروزه فقط زمانى امضا مى شود که شرایط براى تدارک جنگ بعدى فراهم شده باشد. دستگاه هاى نظامى-امنیتى آمریکا، سرکرده نظام جهانى امپریالیستى، سیاست هایى را دنبال مى کنند که جنگ و تخریب را به یکى از سودآورترین حوزه هاى اقتصاد سرمایه دارى پسین تبدیل کرده است. حال این سیاست است که گاهى به جنگ تبدیل مى شود، یا جنگ که با سیاست تدارک دیده مى شود؟

“در دوره سرمایه دارى پسین که انقلاب تکنولوژیک مداوم به موتور محرک رشد اقتصادى تبدیل شده، انحصار تکنولوژیک مهمترین راه براى کسب سود اضافى [اضافه بر نرخ متوسط سود] است و انحصار تکنولوژیک در صنایع نظامى بالاترین نرخ اضافى را تضمین خواهد کرد. کالاهاى این بخش از عمده ترین قوانین بازار مصون اند. مثلا، مبادله در بازار نمى تواند بین میزان کار اجتماعا لازم در تولید آن و ارزش مبادلاتى آن رابطه اى برقرار سازد.”[۳]

بدین ترتیب، سرمایه براى تعیین میزان سرمایه گذارى در تحقیقات تکنولوژیک در حوزه نظامى محدودیت بسیار کمترى از سایر بخش ها خواهد داشت. بودجه دولتى آمریکا (یعنى مالیات ها) بقاى این بخش را تضمین خواهد کرد، در حالى که بودجه دولتى اقمار آمریکا فروش کالاهاى آن با قیمت هاى انحصارى را از شر قوانین عرضه و تقاضاى بازار رها خواهد ساخت. پیشرفت تکنولوژیک در صنایع نظامى آمریکا به یکى از دینامیک ترین حوزه هاى پیشرفت سرمایه دارى پسین تبدیل شده است. و در نتیجه، اشباع تولید در این بخش یکى از مهمترین پدیده هاى بحران عمومى اشباع تولید در سرمایه دارى پسین است[۴]. جنگ جهانى دوم خود انگیزه اى شد براى رشد بى سابقه ابداعات تکنولوژیک در طول جنگ و انقلاب مداوم صنعتى بعد از پایان جنگ انگیزه اى شد دائمى براى جنگ مداوم. هیچ تفسیرى از وضعیت فعلى نظام جهانى سرمایه دارى نمى تواند این واقعیت را نادیده بگیرد که امروزه آمریکا با در دست داشتن عظیم ترین انبار اسلحه جهان  به جنگ افروز شماره ۱ تبدیل شده است. فاکت ساده اى که توگویى هنوز به گوش هیچ یک از کارمندان وسائل شستشوى مغزى جهان نرسیده است!

بحران هاى ادوارى جامعه سرمایه دارى با تخریب ارزش راه را براى سرمایه گذارى هاى بعدى فراهم مى سازند. کالاهاى نظامى آمریکایى امر تخریب “ارزش” را به یکى از بخش هاى  دائمى اقتصاد سرمایه دارى پسین تبدیل کرده است. آن هم با فرهنگ یانکى امپریالیستى کشتار و نابودى فیزیکى. بدین ترتیب هرچه اقتصاد سرمایه دارى جلوترمى رود، آتش جنگ در نقاط بیشترى از دنیا شعله ور خواهد شد. سیاست “ضربات نظامى پیشگیرانه” – که پس از فروپاشى شوروى به استراتژى اصلى آمریکا و ناتو تبدیل شده است – خود انعکاسى است از نیازهاى اقتصادى این بخش از سرمایه دارى آمریکا. هیچ منطق دیگرى عملکرد غیر منطقى دولت آمریکا در راه انداختن جنگ هاى پایان ناپذیر اخیر را توضیح نمى دهد غیر از نیاز درونى به نابودى دنیایى  که حیاتش را تهدید مى کند. امپریالیزم آمریکا هر روز در برابر چشمان جهان از هیچ و پوچ شرایط و دلایل جدید براى جنگ هاى بعدى را مى آفریند.

امپریالیزم آمریکا پس از فروپاشى شوروى و پایان “جنگ سرد”، یعنى در سه دهه دوران “صلح طلایى”، تقریبا به اندازه جنگ جهانى دوم انسان کشته و کشور نابود کرده است. اگر دنیاى سرمایه دارى براى بسیارى از ما فقط سیرى نزولى در همه شئون زندگى را در بر داشته است، براى بخش نظامى امنیتى آمریکا  همه گراف ها صعودى است. تخمین زده مى شود که اگر سیاست هاى “ریاضت اقتصادى” فعلى تا ۲۰۲۰ ادامه یابد، سطح واقعى دست مزدها و میزان دسترسى به بیمه هاى اجتماعى در اروپا به قبل از دهه ۱۹۷۰ خواهد رسید. سهم بخش نظامى در اقتصاد آمریکا، سطح درآمدها، میزان سود، تعداد شاغلین و میزان تراکم و تمرکز سرمایه در این بخش در مقایسه با سایر بخش هاى اقتصاد آمریکا همگى در حال رشدند. و متناسب با این رشد تاوانى که ما باید براى نگهدارى آن بپردازیم نیز بیشتر و بیشتر شده است. امروزه بودجه نظامى کل دنیا یک سر وگردن کمتر از آمریکا به تنهایى است. از جنگ جهانى دوم به بعد “اقتصاد جنگى دائمى”[۵] به یکى از ابزار عمده سیاست گذارى بوروکرات هاى واشنگتن تبدیل شده است. “business” اصلى نزدیک به ۱۰۰ شرکت از ۵۰۰ شرکت بزرگ آمریکا، یعنى شرکت هایى به بزرگى هلى برتون و حتى بزرگتر از آن، چیزى جز جنگ نیست. میزان فروش اسلحه توسط ۱۰ شرکت بزرگ آمریکایى در سال ۲۰۱۱  بیش از ۲۰۰ بیلیون دلار بود. این ۱۰ شرکت به تنهایى بیش از یک میلیون نفر را در استخدام دارند[۶].

بى بى سى فارسى، سخنگوى وزارت خارجه امپریالیزم انگلیس، که این روز ها همواره چشمکى نیز به روحانى مى زند از این خبر که حکومت اوباما هفته پیش، درست در حساس ترین مراحل مذاکرات هسته اى با ایران، موانع بر سر راه فروش هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایى مجهز به آخرین موشک هاى  هدایت ‌پذیر از دور (با پَهپاد-  پرنده هدایت ‌پذیر از دور) به متحدین غرب در خاورمیانه را برداشته است، اظهار “تعجب” کرد. وزارت خارجه دولتى که خود بزرگترین شریک آمریکا در جنگ افروزى جهانى است، (و تنها شرکت غیر آمریکایى در ۱۰ شرکت بزرگ نظامى جهان در واقع انگلیسى است) از فروش اسلحه تعجب مى کند!

بنابراین، شیخ هاى مرتجع خلیج که با کمک هاى مستقیم آمریکا، ترکیه و اسراییل  نقدا یک مملکت کامل از تروریست هاى مزدور و مسلح به تجهیزات گسترده نظامى را در وسط خاورمیانه ایجاد کرده اند، بزودى مجهز به آخرین پهپاد هاى ریپر و پردیتور[۷] نیز خواهند شد. روساى دو شرکت بزرگ تولید کننده آن ها، جنرال اتومیکس و نورثراپ گرومن[۸]  از این خبر استقبال کرده و از قراردادهاى “بیلیون دلارى” که در شرف امضا با کشورهاى خلیج هستند، نوید دادند. و این در حالى که فقط در سه سال گذشته آمریکا بیش از ۷۰ بیلیون دلار اسلحه به این منطقه جنگ زده صادر کرده است.

درست دو روز بعد بى بى سى این خبر را هم پخش کرد که داعش یکى دیگر از انبارهاى سلاح آمریکایى درعراق را کشف و تصرف کرده است. امروزه دیگر هر ژورنالیست تازه کارى هم باید بداند که اگر آمریکا قصد برداشتن داعش را داشت تمام تجهیزات لشگرى را که خود در موصل ساخته بود تحویل نمى داد، و یا در شاهراه بین دمشق و بغداد در فضایى باز براى صد ها کیلومتر مى توانست ستون اصلى نیروى داعش را خود براحتى نابود کند. امروزه، پس از نزدیک یک سال، کوچکترین تلاشى براى شکستن حلقه لجیستیک پول-اسلحه-مزدور (اسرائیل، عربستان، قطر، ترکیه، پاکستان) بخرج نداده است. پس از هزاران بمباران هوایى در واقع فقط مرزهاى “خلافت اسلامى” داعش مشخص شده اند. فعلا بهترین ” ارتش آزاد سوریه” که امپریالیزم توانسته است ایجاد کند، داعش است. بنابراین، به شرط آن که داعش حدود و ثغور تعیین شده توسط امپریالیزم را بپذیرد نیرویى است که براى جنگ افروزى منطقه اى در خدمت آمریکا خواهد بود.

بدین ترتیب، هنوز قرارداد “صلح” با رژیم ولایت فقیه به مرحله امضا نرسیده اما مقدمات ادامه جنگ هاى بعدى فراهم مى شود.  همانند فیلم هاى هالیوودى، در واشنگتن نیز وعده برنامه هاى آینده “جنگ سوریه ۲”، “جنگ عراق ۳”، و احتمالا، (در صورت جلب تولید کنندگان بیشتر)  “جنگ افغانستان ۲” … تبلیغ مى شوند. از بر کنارى هیگل وزیر جنگ دولت آمریکا در دسامبر تا کنون، تمام بحث در واشنگتن پیرامون “بازگشت مجدد حزب جنگ” دور مى زند. بعد از دو دوره ریاست جمهورى اوباما، سیاست “تغییر” به سیاست جنگ تغییر کرده است.

انتخابات اخیر سنا نشان داد که نتیجه انتخابات رئیس جمهورى بعدى هرچه که باشد، تعداد سخنگویان لابى هاى نظامى امنیتى در دولت آمریکا افزایش خواهند یافت.  در نظر داشته باشید که سناتور مک کین، کارگردان اصلى البغدادى، رئیس کمیته نظامى سنا شده است. هم اکنون تعداد “مشاورین نظامى” در عراق دو برابر شده اند. سخنگوى دولت آمریکا دو هفته پیش اعلام کرد که پروازهاى “شبانه” در افغانستان از سر گرفته مى شوند. در کریدورهاى واشنگتن صحبت دیگر بر سر ارسال سرباز نیست بلکه آن “تعداد”ى که لازم است. یعنى تعدادى که بتوان به اذهان عمومى فروخت!.

پس حداقل در حوزه هاى فعال فعلى نه تنها جنگ کاهش نخواهد یافت که شدیدتر و گسترده تر خواهد شد. حوزه هاى جدید هم هر روز در حال افزایش اند. “جنگ لیبى ۲”، “جنگ یمن ۲”… برکنارى هیگل نشان داد که یا اوباما حاضر است براى جلب توافق سنا با نتایج مذاکرات اتمى با ایران اشتهاى “حزب جنگ” را در جاهاى دیگر ارضا کند و یا در واقع کل مذاکرات با ایران خود وسیله اى است براى توجیه جنگ افروزى بیشتر! براى مردم منطقه تفاوتى نخواهد داشت. تنها نتیجه منطقى سیاست هاى فعلى ادامه جنگ است و جنگ بیشتر.

در چنین شرایطى “توافق” با ایران چه معنایى خواهد داشت جز تبدیل ایران به شریک جرم در جنگ. یعنى همان همکارى که رژیم آخوندى در اشغال افغانستان و عراق بطور غیر رسمى انجام داده است. اگر نیروهاى “اصلاح طلب” و “سازنده” چشم امید به شکوفایى اقتصادى پس از توافقات با آمریکا و تضعیف جناح “اصول گرایان” دوخته اند، چیزى جز جنگ بیشتر و تقویت بخش نظامى امنیتى رژیم در انتظار نیست. باید در نظر داشت که آمریکا حتى براى شریک هاى بسیار نزدیک خود نیز آن چنان اهمیتى قائل نیست که حتى از شریک بودن شان خبر دهد. آمریکا نشان داده است که حتى از جنگ افروزى میان شرکاى خود نیز ابائى ندارد. هم با این علیه آن، و هم با آن علیه این. آیا تعجبى دارد که امپریالیزم انگلیس,کفتار پیر سیاست تفرقه، به “نیروى ویژه” جنگ افروزى هاى آمریکا بدل شده است؟

رژیم ولایت فقیه سال هاست که شریک امپریالیزم در منطقه بوده است. مساله بر سر رتبه در بین شرکاست. بهترین نتیجه اى که نزدیکى به آمریکا به براى بورژوازى ایران به ارمغان خواهد آورد رسیدن به رتبه شیخ هاى عرب است. یعنى کسانى که حق عضویت هاى کلان نیز براى این مشارکت مى پردازند، اما حتى به اندازه دربان جلسه از مذاکرات پیرامون جنگ بعدى آمریکا خبر ندارند. در واقع خامنه اى هم همانند شیخ هاى مرتجع منطقه مى تواند بگوید، من هستم چون رئیس راهزنان اجازه مى دهد که باشم!

۵ مارس ۲۰۱۵

ایمیل: info@revolutionary-socialism.com

از سایت: revolutionary-socialism.comm

[۱]  عاریت از عنوان سخنرانى تراب ثالث علیه خطر جنگ در ترینیتى کالج دابلین!ا

[۲] همان جا (بر اساس یاداشت هاى شخصى)

[۳] همان جا

[۴]  فصل “اقتصاد جنگى  دائمى” از کتاب سرمایه دارى پسین ارنست مندل.

[۵] Permanent War Economy

[۶] Ten Companies Profiting the Most from War – [ United Technologies, L-3 Communications, Finmeccanica, EADS, Northrop Grumman , Raytheon, General Dynamics , BAE Systems, Boeing, Lockheed Martin]. Samuel Weigley > http://www.hermes-press.com/10_warmongers.htm

[۷] Reaper and Predator drones

[۸] General Atomics and Northrup Grumman