حمایت از طرح ضدپناهندگی دولت محافظه کار کانادا و الگو گرفتن آن برای اروپا نارواست!

این روزها در فیس بوک فراخوانی پُست می شود که از کشورهای پناهنده پذیر می خواهد حق پناهندگی افرادی را که به داخل ایران سفر می کنند لغو نمایند. ”مبتکران” این فراخوان، در تلاشند تا طوماری از امضاء را گردآوری نموده و آن را به پارلمان های اروپایی و سازمان ملل ارائه دهند.

فراخوان دهندگان این طومار، ضمن دفاع از یکی از طرح های دولت محافظه کار کانادا که با انگیزه ای کاملاً راسیستی و در تکمیل یک پکیج ضدانسانی و قطع خدمات اجتماعی مطرح شده است، از پارلمان اروپا می خواهند که چنین طرحی را الگو بگیرند و پناهندگی سیاسی افرادی را که به داخل ایران سفر می کنند، لغو کنند.

بنظر می رسد آنهایی که خواهان اجرای چنین طرحی هم برای اروپا هستند، از این رنج می برند که گویا: عده ای فرصت طلب و بعضاً مشکوک برخوردار از همان حقوق پناهندگان سیاسی واقعی، به موقعیت شان لطمه می زنند و نگرانی هایی امنیتی هم برایشان فراهم آورده اند.

به باور مبتکران این اقدام و امضاء کنندگان این طومار، بسیاری از همین پناهندگان سیاسی ”غیرواقعی”، با نفوذ در دوایر دولتی و حکومتی به پرونده ها و وضعیت سیاسی و هویت فردی و شخصی آنها دسترسی دارند و جاسوسی هایی هم برای جمهوری اسلامی می کنند و تهدیدی امنیتی برای پناهندگان واقعاً سیاسی بحساب می آیند.

اینان، در جمع ها و محافل خود با تأسف یادآور می شوند که: ما از روی تمایل و به اراده خودمان به خارج کشور نیامده ایم بلکه ازسر اجبار خودتبعیدی را برگزیده ایم و چه ناگوار است که شاهدیم کسانی دیگر بی هیچ دغدغه و بیم و هراسی می آیند و می روند و همچون ما هم ”پناهنده سیاسی” بحساب می آیند.

راه اندازان این طومار، در متن طومارشان در توصیف وضعیت پناهندگان ”غیرسیاسی” یادآور می شوند که اینها ”به قصد دیدار و یا داد و ستد با نظام حاکم، عازم ایران می شوند و سپس به اروپا باز می گردند.” و نفس این رفت و آمدها را تهدیدی علیه امنیت خود می دانند!

همینجا از کسانی که متأثر از چنین ”منطقی” پای چنین طوماری امضاء گذاشته یا می گذارند و قرار است طومارشان و طرح کاناد را برای برخورد به پناهندگان ”غیرسیاسی” روی میز پارلمان های اروپایی برای تصویب بگذارند، باید پرسید که:

مگر کم هستند کسانی که پاسپورت های شان مُهر پناهندگی سیاسی هم ندارد، اما آزادانه می آیند و می روند و بی آنکه پناهندگان سیاسی واقعی هم بویی ببرند آنها را هم جاسوسی می کنند و سَر و سِرشان را با سفارت دولت های متبوعشان سر و سامان می دهند؟

اصلاً مای تبعیدی سیاسی که یکی از پرنسیب های سیاسی مان جهان وطنی است و آرزو داریم هیچ مرزی باقی نماند و انسان ها آزادانه بتوانند به هرجایی سفر کنند و در هرجایی که دوست دارند اقامت گزینند و دنیای بدون مرزمان آرزوست، چرا باید راه مبارزه با جاسوسی و تهدیدات امنیتی را در این بدانیم که دولت ها را تشویق به تصویب لغو پناهندگی کسی بکنیم.

آیا متوجه هستیم که با اینگونه ”حساسیت سیاسی” نشان دادن ها کجا ایستاده ایم؟ آیا متوجه هستیم که با این انتخاب نادرست ”مبارزه با جاسوسی” و دیگر مشکلات، کسانی دیگر بهره داری می کنند؟ اصلاً خبرداریم که مبتکران راه اندازی چنین طومارهایی چه کسانی هستند و سرشان بکجا وصل است؟

چرا نباید دریافت که با اینگونه حساسیت نشان دادن ها که خیرش به جیب دولت های راست و راسیست می رود، آرزوی بزرگ مان که از میان برداشتن مرزهاست زیر سوال می رود و عملاً با راست ترین دولت های جهان همسو می شویم؟

این رسالت انسان هایی که از سیم خاردار و دیوار و خندق و مرز نفرت دارند نیست که طومار جمع کنند و به دولت های راست و راسیست بگویند که با چه طرحی با پناهندگان معامله کنند!

گفته می شود که در سوئد کسانی مشکوک و مأمور جمهوری اسلامی همچون اختاپوس در دوایر دولتی و بر هر عرصه ای چنگ انداخته اند و به پرونده همه پناهندگان سیاسی دسترسی دارند و امنیت و آرامش آنان را سلب کرده اند.

سوال این است که آیا باید از شدت عصبانیت از چنین وضعیتی، باید حق تعیین محل اقامت و حق پناهندگی را که برای آزادیخواهان و انسان های جهان وطن پرنسیپال است، زیر سوال بُرد و بجای اینکه راه دیگری برای مقابله با مشکل پیدا نمود، از طرحی حمایت کرد که در نفس خود راسیستی است و ضدیت با پناهندگی سیاسی دارد؟

آیا بهتر نیست با راه اندازی کمپینی جدی نه تنها کسانی را که مثل اختاپوس بر هر عرصه ای از دوایر حکومتی چنگ انداخته اند و علیه پناهندگان سیاسی واقعی خرابکاری می کنند، افشاء کرد و خود دم و دستگاه حکومتی سوئد و یا هر کشور دیگری را که سیستم اداری اش با وجود چنین عناصری آلوده و ناامن شده است، به چالش کشید؟

چرا باید از بغض اینکه ”آخر عده ای دارند سوء استفاده و فرصت طلبی و جاسوسی می نمایند و می آیند و می روند و بنام پناهنده سیاسی ما را هم بدنام می کنند”، حامی طرح هایی بشویم که اهداف خاصی را برای طراحانش تعقیب می کنند؟

چنین تمایلی، مستقل از نیت مبتکران و تأییدکنندگانش، مستقیماً در خدمت دولت هایی است که مصمم اند شرایط پناهنده پذیری را دشوارتر کنند. این دولت ها یکی پس از دیگری طرح های ضدانسانی و راسیستی خود را بعداز بزک کردن و عامه پسند جلوه دادن به تصویب می رسانند و طولی نخواهد کشید که طرح های دیگری را هم پیش خواهند کشید که حتی ممکن است گریبان خود امضاء کنندگان این طومار را هم بگیرد.

مخالفت کردن با جاسوسان و مأموران واقعی که با عناوین گوناگون و با طبیعی ترین و موجه ترین محمل ها به این کشورها اعزام می شوند، با همسویی با طرح های دولت هایی که بدون ویزا و پاسپورت و کارت اقامت هم، برای شان فرش قرمز پهن می کنند، پیش نمی رود.

نباید ازیاد بُرد که خیلی وقت ها احزاب حاکم کشورها، برای به تصویب رساندن طرح های شان، پشتوانه اجتماعی لازم دارند و چه زیرک اند این احزاب که با توسل به ترفندهایی ما را با خود همسو می کنند و چه ساده ایم ما که با اینگونه حمایت کردن های بی ملاحظه مان، عملاً به سیاهی لشکر آنها تبدیل می شویم.

اینگونه طرح ها در نفس خود راسیستی و در ضدیت با مقوله پناهندگی می باشند و طرح های پشت بندش هم در راهند. حمایت از چنین طرح هایی و تقاضا برای ابطال پناهندگی آنهایی که بقول معروف ”می آیند و می روند” و توصیه به قرص و قایم نگهداشتن مرزها کردن، حقانیت مبارزاتی ندارند.

کلام آخر اینکه با هر تدبیری که می توانیم به جنگ جاسوسان و فرصت طلبان و مزدوران رژیم ها برویم، باید رفت و کوتاه هم نیامد؛ اما از یاد نبریم که حمایت از چنین طرح هایی که اهداف خاصی را برای دولت های راست تعقیب می کنند، جنگ مدافعان حق اقامت انسان ها در هر جایی که خود بخواهند، نیست!

عطا خلقی ۱۲ مارچ ۲۰۱۵