نقدی به مقاله “مفهوم حق گرایش” نوشته مازیار رازی

نقدی به مقاله “مفهوم حق گرایش” نوشته مازیار رازی

مخاطب من، نخست فعالین گرایش سوسیالیستی جنبش کارگری است که به ضرورت تشکیل حزب انقلابی رسیده اند و توسط شاهرخ زمانی از درون زندان با صدای بلندی روی به جامعه اعلام کرده اند. همه تشکل های کارگری به ویژه جمعی از سندیکاهای موجود، که اخیرا در مبارزه برای افزایش دستمزد سال نو، در یک اتحاد عملی چشم گیری پا جلو گذاشته اند، بعلاوه کمیته های حمایت از کارگران زندانی خصوصا کمیته حمایت از شاهرخ زمانی، مخاطبین این مقاله هستند. در سطح عمومی اش نیز هر دانشجو و هر فعال سیاسی چپ، که مبارزه سازمانیافته برای نابودی نظام سرمایه داری را اولین دغدغه فکری و عملی خود قرار داده مخاطب من می باشد. امیدوارم بتوانم این نوشته مازیار رازی را طوری نقد کنم که انگیزش کافی برای نقادانه نگریستن به نظریات او قوت گیرد، و امیدوارم طوری مستند حرف بزنم که بتوانم نیروی انقلابی و نقادی مخاطبینم را به این حرف و ادعای سیاسی مازیار رازی حول “مفهوم حق گرایش” و انطباق آن با اَعمال شخص او و یارانش در «گرایش مارکسیست های انقلابی» و به اصطلاح مارکسیست های انقلابی هرچه دقیق تر جلب کنم.

مقدمه

ارنست مندل، که بعد از تروتسکی پی گیرترین کمونیست در مبارزه با بورکراسی در انترناسیوال چهارم بود، در اثر معروف خود “در باره بوروکراسی” در بخش مربوط به «منشا مربوط به انحطاط بوروکراتیک دولت های کارگری» در صفحه پنجاه کتاب، چنین گفته: “اگر حزب بلشویک مساله را به موقع، اوایل دهه بیست درک کرده بود -اگر موجودیت جناح های درون حزب و سایر احزاب شوروی را مجاز دانسته بود و هم گام با آن، رشد خودمدیریت کارگران را به نحوی سیستماتیک تشجیع کرده بود- آنوقت مقاومت علیه بوروکراتیزه شدن، به حد غیرقابل قیاسی فزونی می یافت…”. خود مازیار رازی بنا به توضیحی که در جمع «گرایش مارکسیست های انقلابی» می داد، در یک فرایند زمانی محسوسی، عضو انترناسیونال چهارم و همرزم ارنست مندل بوده و بنا به اختلافی که با مندل سر موضع اشتباه او به جمهوری اسلامی داشته، از انترناسیونال بیرون آمده یا اخراج شده بود. اما همین مازیار رازی که همیشه می گفت که ما کمونیست ها باید از تجارب جنبش کارگری، از مبارزات مارکس و انگلس و لنین و تروتسکی، از پیروزی و شکست انقلاب روسیه و از هر فعالیت انقلابی درس بگیریم، هیچوقت از ارزشهای مبارزه ضد بوروکراسی مندل سخن نگفت! مازیار رازی، بطور مدام از اعضای همرزمش می خواست که نوشته ها و سخنرانی های ویدیویی او را در فیس بوک و اینجا و آنجا تبلیغ کنند، اما هرگز مشاهده نشد که خواندن این اثر بسیار ارزنده و انقلابی مندل را نیز به ضرورت مطالعاتی جمع اعضا «گرایش …» بگنجاند.

درک انقلابی و عملی از مقاله مازیار رازی، بنا به یک دلیل مشخص، برای خوانندگان به ویژه برای فعالین کارگری که بشدت درگیر مبارزه با دستمزد، فقر، سرکوب، زندان و پیش بردن مسائل عینی تشکل یابی خودشان هستند، قدری پیچیده و گنگ خواهد بود. هیچ کسی مثل ما چهار فعال سیاسی، یعنی سارا قاضی و یاشار آذری طی بیست سال سابقه فعالیت حرفه ای دوشادوش مازیار رازی، سعید صادقی بعد از ده سال و ناصر احمدی (خودم) یکسال، که در اواخر سال ۲۰۱۴ از «گرایش مارکسیسست های انقلابی» از طریق سایت «آزادی بیان» اعلام انشعاب کرده ایم، و کمی بعد نیز از طریق همان «سایت ..» با نام «کمیسیون مبارزه با بوروکراسی و دفاع از دمکراسی کارگری» اعلام موجودیت کرده ایم نمی داند و نمی تواند عملکرد ضد مارکسیستی مازایار رازی و یارانش را آنهم بطور همه جانبه با اسناد و مدارک کتبی و صوتی نقد کند و به  جنبش کارگری و چپ بشناساند.

هدف من در این نقد مشخصم، صرفا این است که در قبال «گرایش مارکسیست های انقلابی» که به رهبری شخص مازیار رازی، نشریه «تدارک حزب انقلابی» را نیز راه انداخته اند و شش شماره از آن را تا اینجا به چاپ رسانده اند، که خود این مقاله مازیار رازی هم یکی از مقالات مهم درج شده در همان نشریه بوده، و هم اکنون نیز در سایت آزادی بیان بطور مستقل درج شده است، هدفم نقدا و صرفا این هست که نشان بدهم که یک صدای انقلابی دیگری نیز هست. کمونیست ها همیشه میراث دار تجارب جنبش کارگری جهان و تکامل دهنده تئوری های مارکس و لنین و نظریات انتقادی و انقلابی در برابر نظام سرمایه داری و ایدئولوگ های این نظام می باشند. بعبارت دیگر، شما بزودی از طریق همین سایت «آزادی بیان» و فیس بوک و …، نقد انقلابی مفصل و همه جانبه ما را در برابر بوروکراتیسم غالب بر «گرایش مارکسیست های انقلابی» به رهبری مازیار رازی، آنهم همانطوری که گفتم با اسناد کتبی و صوتی اش که از طرف «کمیسیون مبارزه با بورکراسی و دفاع از دمکراسی کارگری» ارائه خواهد شد ملاحظه خواهید کرد، و به دنبال ارائه مطالب مستدل و مستند مان نیز آنوقت جهت روشن شدن حقایق سیاسی مربوط به جنبش کارگری و مارکسیسم انقلابی، مازیار رازی و علی رضا بیانی را به مناظره رادیو تلویزیونی دعوت خواهیم کرد. مایار رازی و علی رضا بیانی همیشه می گفتند که لیدر حزب کمونیست کارگری حمید تقوایی، هرگز به دعوت ما برای مناظره پاسخ مثبتی ندادند. بنابراین در آن هنگام، خوانندگان نیز مشاهده خواهند کرد که خود مازیار رازی و یارانش چه عملکردی در قبال دعوت ما نشان خواهند داد.

برای یاری کردن به ذهن خواننده، لازم می دانم که پیشاپیش دو مطلب مهمی را به اطلاع برسانم.

هر کدام ما چهار فعال سیاسی، بعد از تلاش و تقلای مسئولانه و رفیقانه و کمونیستی مان، و موفق نشدن به تحکیم «سانترالیسم دمکراتیک» در قبال «سانترالیسم بوروکراتیک»ی که به رهبری مازیار رازی در هیچ درجه ای خود را ملزم به رعایت «دمکراسی کارگری» نمی کرد، در گام اول مان، به تشخیص و تصمیم خودمان از ظرف و تشکل مربوط به «جمع اعضای گرایش مارکسیست های انقلابی» بیرون آمده بودیم. در گام و مرحله دوم نیز که همچنان با احساس مستولیت انقلابی سعی در ادامه مبارزه رفیقانه و متقاعد کردنشان داشته ایم، هر چهار نفر ما را، با بکار بستن دو شیوه متفاوت اما با یک هدف و جهت، با شنیع ترین و ضد کمونیستی ترین اقدامات، از «جمع احیای مارکسیستی» که یک جمع فیس بوکی با جلسات هفتگی بود نیز اخراجمان کردند، و در اینجا بوده که بناچار در اواخر ۲۰۱۴ از طریق سایت «آزادی بیان» روی به جنبش کارگری و جامعه، از «گرایش مارکسیست های انقلابی» اعلام انشعاب کردیم.

 هر چهار نفر ما بشدت درگیر نگرش ابزاری، دروغ و توهین های سیاسی، محروم شدن از اظهار نظر سیاسی، تحمل رفتارهای لمپنیستی، شیوه حذف گرایی و فریبنده ترین نوع اخراج شده بودیم. همانطوری که اشاره کردم امیدوارم که با نقد مستند و همه جانبه ای که بزودی از طرف «ما» ملاحظه خواهید کرد، جنبش کارگری و هر مارکسیست حقیقتا انقلابی بتوانند «هم مو را ببینند و هم پیچش مو» را. ما بسیار مصمم هستیم که بسهم خودمان به مهم ترین درسی که از ارنست مندل در مبارزه با بوروکراسی گرفته ایم پایبند باشیم، یعنی با حساس بودن به این گفته مندل: “اگر حزب بلشویک مساله را به موقع، اوایل دهه بیست درک کرده بود … آنوقت مقاومت علیه بوروکراتیزه شدن، به حد غیرقابل قیاسی فزونی می یافت…” ما نیز سعی خواهیم کرد که در همین ابتدای حرکت و کوچک بودن امواج بوروکراسی در تشکل های انقلابی، بموقع و از همین الآن، جنبش کارگری را از زلزله های احتمالی در سال های بعد از شکل گیری حزب انقلابی، باخبر و آگاه کنیم.

—————————————————————————–

مازیار رازی می نویسد:

به رسمیّت شناختن اقلیّت و در نظر گرفتن جایگاه و حقوقی برای نظریات مختلف و مخالف در درون یک تشکیلات انقلابی به این دلیل است که اعضا، در درون یک سازمان انقلابی، بر اساس پراتیک انقلابی در حوزه های مختلف مبارزاتی در جامعه، به آگاهی هایی متفاوت و گاه متضاد با یک دیگر می رسند. اعضا در نتیجۀ مبارزات عملی شان به آگاهی ای می رسند که با درک و آگاهی برخی دیگر از اعضای همان سازمان در حوزۀ دیگر مبارزاتی متفاوتست.از این رو اعضا و کادرهای یک حزب واحد در دخالت های روزمرّۀ خود، مابین دو کنگرۀ حزبی، به اخذ تاکتیک های متفاوت و مختلف می رسند. تجارب آن ها، نسبی و حتی در بسیاری مواقع ناکامل است. برای نمونه ممکن است میان اعضای کارگر یک سازمان انقلابی در مورد مثلاً شعار «تشکل مستقل کارگری» و نحوۀ دخالتگری برای تحقق آن، اختلاف نظر به وجود آید. شاید، برخی از اعضای حزب در مورد استقلال تشکلات کارگری از احزاب سیاسی به این نتیجه برسند که این استقلال کارگری می باید شامل حزب آن ها نیز گردد، و بالعکس برخی دیگر ممکن است به نتیجه رسیده باشند که خیر! این نظریه شامل حزب کمونیستی خود آنان نمی گردد. این نوع اختلاف نظریات ممکن است در موارد دیگر نیز مشاهده شود. بدیهی است که نمی توان از پیش مطمئن بود که کدام یک از نظریات به نتایج مطلوب می رسد و صحیح است. تنها با اجرا و تجربۀ عملی است که نظریات (یا تئوری ها) در نهایت به اثبات می رسند. از دیدگاه مارکسیستی، تئوری تنها چکیدۀ عمل (پراتیک) است.

بدیهی است که برای همگونی و اتفاق نظر، برای اجرای این تاکتیک ها و به منظور جمع بندی نظریات مختلف و اجرای متحدانۀ آن باید شرایطی در حزب انقلابی وجود داشته باشد که امکان تبادل نظر و ایجاد گرایشات مخالف با نظر اکثریّت تسهیل شود.

—————————————————————————————

یک – یک سال و نیم پیش بود که من در یک نقد بی رحمانه بیست صفحه ای که هم هویت سیاسی خودم را و هم حزب کمونیست کارگری را دربر می گرفت ، از حزب کمونیست کارگری و از کل مدار منصور حکمت روی کندم و به «گرایش مارکسیسم انقلابی» پیوستم. این مقاله، در آرشیو «سایت آزادی بیان» در صفحه مربوط ناصر احمدی در دسترش شماست. در اینجا جا دارد که نقدا تشکر و قدردانی خودم را از مسئولین خیلی فعال سایت «آزادی بیان» اعلام کنم که چنین شرایط بسیار ارزنده ای را برای در دسترس بودن مطالب سیاسی نویسندگان و آسان نمودن مبارزات انقلابی جامعه و جنبش کارگری ممکن کرده اند. در آن روزها بود که در اولین شماره نشریه «میلیتانت» به قلم شورای دبیری «گرایش مارکسیست های انقلابی»، این جمله نوشته شد: “ناصر احمدی در این حرکت سیاسی، گسست صحیح و پیوست صحیح کرده است …”

فعالیت رسمی من با «گرایش مارکسیست های انقلاب»، نخست از طریق یک جمع فیس بوکی بنام «احیای مارکسیستی» شروع شد و بزودی بعنوان عضو خیلی فعال این جلسات هفتگی وارد عمل شدم. من بنا به تشخیص خود مازیار رازی و پذیرش همه اعضای آن «گرایش …» مسئولیت نوشتن دستور جلسات هفتگی «احیای مارکسیستی» را که با مشورت و همراهی شخص مازیار رازی پیش می رفت بعهده گرفتم و بمدت یک سال تمام، یکی از فعالین پرکار و منظم این جلسات فیس بوکی حساب شدم. هر فعال سیاسی جنبش چپ، به غیر از توده ای – اکثریتی و تواب و غیره میتوانست بدون هیچ تبصره ای و صرفا با پذیرفتن «چهار مولفه احیای مارکسیستی» در این جلسات شرکت کند. این جمع فیس بوکی که تا زمان انشعاب ما تعداد شرکت کنندگانش از ۱۶ نفر هم فراتر نرفت آنهم با این توجه که نصف این تعداد هم درواقع اعضای خود «گرایش مارکسیست های انقلابی» بودند، درواقع بستری بود برای عضو گیری به «گرایش مارکسیست های انقلابی» و در مدت یکسال، توانست دو سمینار و مناظره مشخصی را در آلمان برقرار کند، که سمینار آخری اش بطور مشخص مناظره ای بین منصور اسانلو و مازیار رازی روی «اهمیت دمکراسی در جنبش کارگری» بود. در پایان همین سمینار بوده که نقد و نظر من و رفیقانم در اعضای انشعابی، به ویژه انتقادات خودم از نحوه کار بوروکراتیک مازیار رازی، با کمیته رهبری گرایش و شخص مازیار رازی شروع شد، که نقد و نظر مفصل آنرا همانطوری که گفتم بزودی با اسناد کتبی و صوتی ملاحظه خواهید کرد.

نه تنها خود «گرایش مارکسیست های انقلابی» یک تشکل انقلابی محسوب می شد بلکه حتی خود این جمع فیس بوکی «احیای مارکسیستی» نیز درواقع یک ظرف و تشکل انقلابی و فیس بوکی حساب می گشت که در جوامع آلمان و سوئد و نروژ آکسیون های دفاع از کارگران زندانی برپا می کرد، و «کمیسیون کمک مالی به خانواده های کارگران زندانی» را هدایت می کرد و با احزاب چپ ترکیه و انگلیس و فرانسه و آلمان در راستای شکل گیری احزاب کمونیست و انقلابی فعال بود.

 من بعد از پایان آن سمینار و در اولین جلسه فیس بوکی «احیای مارکسیستی»، ضمن انگشت گذاردن به پیروزمند پیش رفتن آن مناظره، که مناظره ای در نقد گرایش رفرمیستی به پیشگامی منصور اسانلو در جنبش کارگری را دنبال کرده بود، رسما اعلام جدایی از این جمع فیس بوکی کرده بودم. اما چیزی نگذشته بود که ضرورت برگشتن مجدد و یاری رساندن به رفقایم در مبارزه با سبک بوروکراتیک مازیار رازی و کمیته رهبری «گرایش …» را تشخیص دادم. در آنجا بود که اعضای باقی مانده «گرایش مارکسیست های انقلابی» به رهبری مازیار رازی، که انتقادات چند بعُدی و صریح مرا تجربه کرده بودند، اینبار دیگر به همان «چهار مولفه احیای مارکسیستی» بسنده نکردند بلکه با یک تبصره بوروکراتیک و بقول معروف من درآوردی، یعنی با این استدلال که ناصر احمدی فردی روانی است، نه تنها بطور کلی مانع از ورود دوباره من به این جمع فیس بوکی «احیای مارکسیستی» شدند بلکه اساسا با یک سخنرانی نیم ساعته توسط علی رضا بیانی، آنهم در نهایت سکوت و محافظه کاری مازیار رازی، آنهم در غیاب من و بدون ذره ای احترام به تحقق عملی «حق نظر مخالف» – چه برسد به حق گرایش- به تخریب مسائل خانوادگی من پرداختند! من در هیچ درجه ای، نمونه چنین حرکتی را یعنی دخالت کردن به مسائل شخصی انسان ها و تخریب جایگاه خانوادگی آدم ها را در آن شش سال فعالیتم در حزب کمونیست کارگری، نه تنها از حمید تقوایی بلکه از هیچ کادر و عضوی ندیده بودم.

همانطوری که گفتم یکی از فعالیت های «احیای مارکسیستی» تدارک برای کمک مالی به خانواده های کارگران زندانی بود که از طریق «کمیسیون کمک مالی به خانواده های کارگران زندانی« به مسئولیت رفیقی بنام سارا قاضی پیش می برد. من یکی از اعضای بسیار فعال این «کمیسیون …» و پرداخت کننده بیشترین کمک مالی ها بوده ام که بطور مشخص ۱۲۰۰۰ کرون نروژ در همان دومین سمینار آلمان به شخص مازیار رازی داده بودم. علاوه بر آن، دو میلیون و هفتصد و پنجاه هزار تومان نیز مستقیما از طریق ایران و با نظارت خود مازیار رازی، به آدرس هایی که بمن داده بود واریز کرده بودم. بازهم علاوه بر اینها، نه تنها حق عضویت ماهانه ام را بطور منظم به «گرایش مارکسیست های انقلابی پرداخت می کردم بلکه ۱۲۰۰۰ کرون دیگر نیز بعنوان کمک به خود صندوق «گرایش …» در همان سمینار به مازیار رازی پرداخت کرده بودم. اکنون شما با توجه به مقاله “مفهوم حق گرایش” مازیار رازی، ملاحظه کنید و ببینید که این چه نوع رعایت دمکراسی انقلابی و چه نوع «مفهوم حق گرایش» هست که نه تنها این همه پول ها را از من قبول کردند و نگه داشتند، نه تنها در پیوستن مجددم به جمع فیس بوکی «احیای مارکسیستی» به «چهار مولفه احیای مارکسیستی» یعنی به اصول خودشان که از یکسال پیش قوبل کرده بودم پایبند عمل نکردند، بلکه اساسا ضمن روانی خواندن من، در تخریب مسائل خانوادگی من نیز آنهم در غیاب من و بدون حق دفاع از خودم بیش از نیم ساعت سخنرانی کردند! علی رضا بیانی با نظارت مازیار رازی می گفت که: “این حزب کمونیست کارگری، چطور هست که اینهمه پول و کمک مالی از ناصر احمدی بعنوان یک فعال سیاسی می گیرد اما ناصر احمدی را با دلایل غیر سیاسی اخراج میکند”. نظر شما چیست خواننده عزیز؟

مازیار رازی، چه در جمع اعضای «گرایش مارکسیست های انقلابی» و چه در جمع «فیس بوکی احیای مارکسیستی» بطور مدام ادعا می کرد که تمامی کمک مالی های دریافت شده، به دست خانواده های کارگران زندانی بطور منظم و ماهانه ارسال می شود. بعد از انشعاب از این «گرایش …» که بطور جمعی و عملا به تحکمِ بوروکراسی توسط مازیار رازی و کمیته رهبری آن «گرایش …» شناخت انقلابی حاصل کرده بودیم، شخصا این مسئله را پیگیری کردم و نتیجه نهایی و سند مند من در این تحقیقات بعمل آمده چینین شد. یک – آقای حسین جراحی پدر کارگر زندانی محمد جراحی، در ارتباط تلفنی گفتند که: “من تابحال هیچ کمک مالی از این «کمیسیون کمک مالی به خانواده های کارگران زندانی» دریافت نکرده ام”. دو – خانم رضا شهابی نیز از همین طریق به همین نکته اشاره کردند. سه – خود شخص رضا شهابی نیز از همین طریق تلفنی مان، همان جمله گفته شده پدر محمد جراحی را بیان کردند. چهار – به خانواده رسول بداغی چنین کمک مالی هایی نرسیده است. پنج – خانواده بهنام ابراهیم زاده نتوانستند از این طریق مطلبی بگویند. شش – در رابطه با شخص شاهرخ زمانی هم در حال پیگیری دقیق قضیه می باشم و نتایجش را اعلام خواهم کرد. اکنون سوال من این است که این چه نوع عمل کردن به وظیفه کمونیستی و ساختن حزب و «مفهوم حق گرایش» هست که تحت نام «کمیسیون کمک مالی به خانواده های کارگران زندانی» از مردم و از فعالین کمونیست، به ویژه از شخص خود من پول میگیرند و در اکسیون های مربوط به حمایت از کارگران زندانی پوستر های محمد جراحی، شاهرخ زمانی، بهنام ابراهیم زاده، رضا شهابی و رسول بداغی را از گردن مان آویزان می کنیم، اما آنچه که عملا انجام گرفته است درواقع دست خالی ماندن خود همین خانواده های کارگران زندانی بوده؟!

اعضای باقی مانده «گرایش مارکسیست های انقلابی» زیر نظارت لحظه به لحظه مازیار رازی و تحت ابتکارات غیر کمونیستی و حرکات بوروکراتیک و حیرت انگیز او، نه تنها اجازه سخن به منتقدین شان ندادند، بلکه اساسا هر سه رفیق دیگر مرا یعنی سارا قاضی، یاشار آذری و سعید صادقی را نیز از جمع فیس بوکی «احیای مارکسیستی» اجراج کردند. روش اخراج کردنشان در مورد من این بود که به «چهار مولفه احیای مارکسیستی» که اصول کمونیستی ما بود عمل نکردند و ناصر احمدی (من) را روانی خواندن و برای ادامه فعالیت سیاسی ام سدَ و مانع ایجاد کردند و راهم ندادند. روش اخراج کردنشان در مورد این سه رفیق نامبرده هم این بود که در پشت سر، برای خودشان یک جمع «احیای مارکسیستی» جداگانه ای ساختند و تمامی شرکت کنندگان از ایران و از خارج را به آن جمع می بردند، و این سه رفیق دیرین خودشان را نیز در یک «کمیسیون قلابی احیای مارکسیستی» درواقع زندانی کردند، و بدین شیوه بوده دیدیم که نهایتا هر چهار نفرمان هیچ راهی برای ادامه فعالیت جلوی رویمان باقی نماند، و لذا از روی ناچاری و ضرورت، با ارائه خط و سیاسی تعریف شده مان، تصمیم به انشعاب از «گرایش مارکسیست های انقلابی گرفتیم.

مازیار رازی در ادامه مقاله “مفهوم حق گرایش”، بحث اثباتی اش را از «سازمان های انقلابی» به دورۀ تشکیل «حزب انقلابی» گسترش می دهد. امیدوارم که شما خوانندگان گرامی، ادامه جامع و سیستماتیک این بخش از نقد و نقادی انقلابی در مورد مازیار رازی و کل «گرایش مارکسیست های انقلابی» را، بزودی و با اسناد کتبی و فایل های صوتی، به ویژه با نام و نشان مازیار رازی و علی رضا بیانی، ملاحظه کنید. امیدوارم دعوت به مناظره رادیو تلویزیونی، چه در همین سایت «آزادی بیان» و چه هر سایت و امکان دیگر را بپذیرند، و آنوقت شما با نظرات ما پیرامون «مفهوم حق گرایش» و «حزب انقلابی» و خیلی مسائل دیگر بنحو واضح و روشن آشنا خواهید شد، و بنا به تشخیص خودتان مورد نقد و نظر قرار دهید، و آنوقت همانطوری که بالاتر گفتم، بقول معروف هم «مو را می بینید و هم پیچش مو را».

ناصر احمدی ۲۰۱۵ . ۰۳ . ۱۱

nahmadi100@yahoo.com