برای ساختن حرب نقد وضعیت موجود را، از کجا باید شروع کرد؟

برخی از رفقا که دارای گرایشاتی در قالب سازمانی یا محفلی هستند، در هنگام بیان و تبلیغ نظرات و تئوری های اعتقادی خود تاکید مکرر می کنند، که تئوری ها و نظرات باید در جامعه به محک گذاشته شوند، با آب و تاب توضیح می دهند که تئوریها و نظرات باید به میدان مبارزات جاری بروند، و توسط توده ها و فعالین انقلابی در حال مبارزه به محک گذاشته شوند، تا درستی یا نا درستی آنها مشخص شود، در واقع یکی از پارامترهای ملاک تشخیص درستی یا نادرستی آنها پذیرش یا عدم پذیرش آنها توسط توده ها و فعالین است ، تا اینجا این رفقا بسیار انقلابی و اصولی حرف می زنند، و الحقو والانصاف حرفشان درست است، اما همین رفقا هرگز تن به محک گذاشتن تئوریها و نظرات خود نمی دهند، ما می گوییم برای اینکه یک نظر یا تئوری امکان به محک گذاشتن را داشته باشد باید کانال ارتباطی ، و بستری عملی وجود داشته باشد، تا از ان طریق نظرات و تئوری های بیان شده به میان توده ها و فعالین رفته و محک بخورد، برای اینکه بتوانیم چنین کانال ارتباطی و بستر عملی داشته باشیم باید عمکرد مشترک داشته باشیم، اصولا” در حال حاضر فقط در نقاط مشترک فعلی می توانیم عملکرد مشترک داشته باشیم، تا از آن طریق هم اقدام به انجام وظایف خود تا جای که ممکن است نماییم، و هم با عملکرد های مشترک در نقاط مشترک فعلی امکان گسترش کانال های ارتباطی و بستر سازی لازم برای به محک گذاشتن تئوریهای طرح شده و رشد و هدایت جنبش ایجاد نماییم، اما رفقای فوق در مقابل چنین پیشنهادی با صدها پیچ و تاب و آسمان و ریسمان بافتن مقاومت کرده تن به عمل مشترک نمی دهند، بیان می کنند، تا زمانی که به چهار چوب های مشترک نرسیدیم نمی توانیم عمل مشترک داشته باشیم ، از نظر ما در واقع این مانع تراشی در مقابل اعمال مشترک در نقاط مشترک است، چون اقدام به عمل مشترک را وابسته به پذیرش چهار چوب های(تئوریها و نظرات) پیشنهادی خود می کنند، که هنوز به میان توده ها و فعالین برده نشده اند و محک نخورده اند و از طرف دیگر ایجاد کانال ارتباطی و بستر عملکرد مشترک را وابسته به قبول تئوری های محک نخورده خود می کنند، در حالی که تئوری های فوق را به محک خوردن موکول می نمایند، این می شود دور تسلسل اسب اعصاری یا آواره مانند … که نمی دانست از کدام علف بخورد، تا اینکه از گرسنگی مرد، ما نیز با چنین روشی دچار بی عملی دائمی خواهیم بود، از طرف دیگر همین رفقا با تلاش برای قبولاند اینکه باید قبل از همکاری در عمل چهار چوبی را بپذیریم می خواهند، خلاف بیان خود را عملی کنند، و می خواهند تئوری های که محک نخورده اند را به بقیه تحمیل نمایند، و ادامه کاری را منوط به چنین تحمیلی کرده اند، که این یعنی بشکست کشاندن هر گونه تلاش برای پیدا کردن راه خروج از بن بست و بحران رهبری، اینجا دیگر به نقطه مقابل انقلابی گری خود تبدیل می شوند،این رفقا مشخص نمی کنند که تئوریهای آنها و چهار چوبی که می خواهند بقیه بپذیرند، از چه طریقی و در چه زمانی محک خورده است، یا از طریق کدام کانال ، بستر یا سازماندهی باید به میان توده ها و فعالین برده شود، تا محک بخورد(بدون شک نمی توانند تشکیلات و یا محفل موجود خود را بستر چنین پروسه بیان کنند چون تاریخا” اثبات شده است چنین کاری از آن ممکن نیست)، این رفقا فکر می کنند، همین که در سخنرانی ها ، مناظرات و یا مصاحبه ها یا برنامه های نوشته شده تئوری و نظرات خود را بیان کردند، کافی است، توده ها و فعالین به محض شنیدن صدای آنها گفته هاشان را سرمه چشم خود خواهند کرد، هرگز از خود نمی پرسند برای بردن این نظرات و تئوری ها میان توده و فعالین چه باید کرد؟ و از خود هرگز نمی پرسند، اگر تنها بیان نظرات از طریق سخنرانی، مناظره ، مصاحبه یا مقالات یا برنامه های حزبی نوشته شده کافی است و نیازی به محک دوباره در عملکرد جدید وجود ندارد، پس چرا بعد از مثلا” سی یا چهل سال توسط توده و فعالین جوابی مشخص به بیانات مکرر آنها داده یا پذیرفته نشده است؟ برخی از این رفقا می گویند این تئوری ها علم رهایی طبقه کارگر است و در طی ۱۵۰ یا بیشتر سال از طرف توده ها و فعالین پذیرفته شده اند ما می گوییم :

۱- اگر علمی باشند در هر زمانی که به محک گذاشته شوند پذیرفته خواهند شد پس نباید ترسید.
۲- چون یک زمانی پذیرفته شده اند نمی توان آنها را برای تمامی زمانها و شرایط ها ثابت دانست و به صورت لایتفییر و دگماتیسم پذیرفت اگر فکر می کنید علمی و درست و اصولی هستند چرا از به محک گذاشته شدن انها در اعمال مشترک دوری می کنید؟
۳- اگر آنها جواب گویی نیاز توده ها ، فعالین و جنبش سوسیالیستی – کارگری باشد بدون شک باز هم پذیرفته خواهند شد اما بدون شک باید با شرایط فعلی وضعیت جنبش سوسیالیستی – کارگری انطباق بیابند، چون اگر بدون باز سازی و تنها بر اثر انطباق صد یا ۱۵۰ سال پیش امکان پذیر بود، ما نباید امروز دچار بحران رهبری، بحران هویت و دچار پراکندگی می شدیم، ولی حال که دچار بحران رهبری ، بحران هویت و دچار پراکندگی شده ایم، باید بپذیریم، که در نقاط مختلف حتی نظرات و تئوری هایمان مشکلات عدم انطباق وجود دارد، که با رفتن به درون توده ها و فعالین می توانیم، آنها را پیدا و بر طرف نماییم، خلاصه پذیرش آنها به عنوان چهارچوب بدون محک خوردن دوباره خطایی است که طی چندین دهه همه ای انقلابیون مرتکب شدند، و حاصلش وضعیت کنونی است. یا اینکه این رفقا از خود نمی پرسند، علی رغم اینکه خودشان سالهاست این تئورها و نظرات را منتشر می کنند و به بحث می گذارند، پس چرا محک نخورده و بازخورد نداشته است ؟
ما با پیش کشیدن موضوع بستر سازی جدید در واقع می خواهیم، متد قدیمی ساختن حزب را که منحرف شده از مارکسیسم – لنینیسم است، و بدون توجه به متد علمی لنینیسم ( مثلا” تحلیل مشخص از شرایط مشخص) می خواهد بدون انطباق اصول پایه با وضعیت و شرایط امروزی اقدام به ساختن حزب نماید، را به نقد بکشیم،
اعتقاد گرایشات مدعی ظهور آگاهی طبقاتی به صورت خود به خودی در اشکال مختلف باعث می گردد، این مدعیون اقدام عملی برای محک زدن تئوریهای خود نکنند، و تمامی آنها بدون توجه به دلیل و پارامترهای عوامل شکست در دهه های گذشته در رابطه با ساختن حزب انقلابی طبقه کارگر هم چنان بصورت رباتیک که با برنامه های ثابت و دگم طراحی شده اند هر باری که می خواهند برای ساختن حزب فعالیت کنند، همان برنامه و روش و متد شکست خورده گذشته را پیش می گیرند ، ادامه می دهند و در نهایت شکست می خورند، که وجود دهها حزب کنونی حاصل چنین عملکردهای دهها بار تکرار شده هستند، بر مبنای چنین بر داشتی است که ما پیشنهاد دادیم بیاید، قبل از ساختن حزب دقیقا” برای ساختن و تدارک ساختن حزب اقدام به ساختن بستری کنیم که از پیش برد بستر فوق معایب متد ساختن حزب را پیدا کرده بر طرف نماییم، تا از بن بست تاریخی نجات بیابیم، یعنی با مشارکت بدون شرط و شروط با هم راه خروج از بن بست را بیابیم، شروع کار را جهت یافتن راه حل در روش جدید اقدامات موازی در عمل و بحث پیشنهاد کردیم، با توجه به اینکه هنوز بسیاری از رفقا ، سازمانها و احزاب با نادیده گرفتن موضوع و یا بعضا” مخالفت های غیر مستقیم و در بیشتر موارد بر خورد سانتریستی تلاش در به شکست کشاندن پیشنهاد فوق دارند، در این جهت هر کاری می کنند، تا که محافل خود را دور نگهدارند، که مبادا زیر سوال بروند، از طرف دیگر رفقا و گرایشاتی که به پیشنهاد جواب مثبت داده وارد مباحثه شده اند نیز تمام تلاش خود را به کار می برند که همان قالب و متد شکست خورده قبلی را به جمع قدم اول تحمیل نمایند، در واقع از طریق این رفقا نیز تحمیل متد قبلی یعنی به شکست کشاندن پشنهاد فوق است.
مثلا” تعدادی از رفقا در جمع قدم اول بسیار مصر هستند، که اول باید قالب و چهار چوبی را مشخص کنیم، تا هر کسی و خود ما بدانیم، با چه کسانی یا گرایشاتی می توانیم کار کنیم، یا با چه کسانی یا گرایشاتی نمی توانیم کار کنیم، ما به این رفقا می گوییم به گواه تاریخ اگر چنین شرط و شروطی را بگذارید، شما با هیچ کس و هیچ کس با شما نمی تواند کار کند، یعنی تعین چهارچوب های فوق در شرایط فعلی در واقع تن دادن و محکم کردن ادامه وضعیت و متد موجود است، چون بقیه گرایشات نیز دچار همین شرط و شروط گذاشتن هستند، ما نمی گوییم، شما اصول خود را رها کنید، خود ما نیز اصول خود را رها نمی کنیم، اما می خواهیم یک قدم به عقبتر از اصول برگردیم و بستری گسترده با هر کسی که مدعی انقلابی و کارگری است بسازیم، تا در ان بستر همه بتوانند اصول ، تئوری ها و نظرات خود را طرح کرده مورد بررسی و نقد قرار بدهند،هر کسی تلاش کند بقیه را نسبت به اصول و تئوری های خود قانع کند و در همین حین از طریق اعمال مشترک در نقطه نظرات مشترک به محک گذاشته شوند، انگاه هر تئوری یا اصولی درست ، انقلابی و سوسیالیستی و کارگری باشد مهر تایید خواهد گرفت، آنگاه می توانیم آنها را به عنوان اصول چهار چوب خود برای ساختن حزب بپذیریم، از نظر ما هر کسی یا گرایشی از چنین فضای باز و برابر برای طرح نظرات خود و شنیدن نظرات بقیه دوری کند، نه تنها سوسیالیست و انقلابی نیست، بلکه ربطی به طبقه کارگر نیز ندارد، چرا که فقط طبقه کارگر است، که می تواند چنین فضای باز و برابر را تحمل کرده و حتی گسترش بدهد.این خود می تواند محک بسیار دقیقی برای مشخص شدن جریانات کارگری و انقلابی باشد. اگر هر کدام از ما فکر می کنیم اصول و تئوریهای مان بهترین و کم عیب ترین نسبت به بقیه است، بدون نگرانی می توانیم آنها را به مبان میدان بحث بگذاریم ودر بحث و در جریان اعمال نظر فعالین و توده ها و دخالت پراتیکی صیقل یافته باز پس گیریم، در بستر و فضای مورد بحث ما به عنوان مارکسیسم – لنینیسم بدون اینکه اصول اعتقادی خود را به عنوان شرط و شروط قرار بدهیم حاضریم، با هر مدعی در مباحثات گسترده شرکت کنیم و اگر معایبی داشتیم خواهیم پذیرفت، از بقیه گرایشات نیز همین را می خواهیم و لاغیر.
متاسفانه رفقا علی رغم اینکه پیشنهاد را پذیرفته اند ولی در همکاری ها عمل و مسیری را طی می کنند که افراد یا گرایشاتی که پیشنهاد را نپذیرفتند یا هیچ جوابی به آن نداند طی می نمایند، با توجه به این موضوع این سوال پیش می اید که بین آنهایکه پذیرفتند با انهای که نپذیرفتند چه تفاوتی وجود دارد؟ و دهها سوال دیگر…
با توجه به متن پیشنهادی که در بولتن شماره یک آمده و در بولتن های بعدی بارها تکرا شده است، که ما می پذیریم هیچ کدام از ما به تنهای توان جواب گویی به نیازهای مبارزاتی جنبش کارگری را نداریم، از این جهت لازم است در دو بستر هم جهت … همکاری نماییم، اما این رفقا پس از قبول چنین موضوعی با عدم اقدام عملی در نقاط مشترک ، عملا” با پیشنهادی که خود پذیرفته اند به مخالفت بر خواستند ، ما از این رفقا می خواهیم، مجددا” متن را بخوانند و به آن عمل کنند.(لازم است اضافه کنم منظور من از همه ای ما در این پاراگراف شامل حال کلیه احزاب و سازمانها و محافل موجود مدعی انقلابی – کارگری است که هیچ کدام توان انجام وظایف خود را ندارند و تاریخ مبارزاتی بخصوص اینکه الان توده ها به اشکال مختلف در حال مبارزه هستند و بقول شاهرخ توده ها صدها کیلومتر از انقلابیون مدعی جلوتر هستند، ولی احزاب ، سازمانها و محافل موجود هیچ نقشی در سازماندهی مبارزه جاری ندارند این به تنهایی محکمترین دلیل اثبات ناتوانی یک به یک همه ی ما است تنها نقشی که احزاب ، سازمانها و محافل در مبارزه هر روز افزاینده موجود دارند خبر رسانی به صورت ژورنالیستی آنهم بسیار ضعیفتر از لیبرالها است.)
ما می گوییم لطفا” اصول خود را حتی اگر صد در صد درست هم باشد، بعنوان چهار چوب همکاری به ما تحمیل نکنید، ما نیز چنین کاری نمی کنیم، بلکه بیاید همگی اصول خود را رو به فعالین و توده ها بیان کنیم و به بحث بگذاریم، هر کدام از آنها سالم یا باز سازی شده و سر بلند از محک فوق بیرون آمد به عنوان چهار چوب تدارک حزب مورد نظر به پذیریم، هشیار باشیم که اگر قبل از چنین پروسه ای یکی از آنها را به عنوان چهار چوب بپذیریم، دیگر امکان خروج از بن بست را نخواهیم داشت.
تفاوت نقد ما به موضوع با دیگر موارد بسیار فرق دارد، ما ضمن اینکه اعتقاد داریم تئوریها و نظرات و بدنبال آنها اقدامات عملی دارای انحرافات بسیاری هستند، بلکه اعتقاد داریم مهمتر از انحرافات موجود در آنها متد عملکرد به انها نیز دچار انحراف از اصول سوسیالیسم علمی است، بنابراین تا متد عملکرد به اصول و تئوریها اصلاح نشود، هر تئوری یا اصولی را ملاک عمل قرار بدهیم، نتیجه و حاصل تفاوت نخواهد کرد. در نتیجه اعتقاد داریم، قبل از پرداختن به نقد انحرافات موجود در تئوریها و اصول باید به نقد انحرافات در متد اجرایی بپردازیم، تا زمانی که چنین کاری نکردیم، با نقد کردن اصول و تئوریها راه به جایی نخواهیم برد.
از زاویه دیگری نیز می توان ضرورت نیاز به پراتیک مشترک را اثبات کرد، متاسفانه رفقا در تلاش جهت تحمیل متد شکست خورده بر جمع قدم اول و رفقای دیگر با نپیوستن به این جمع ندانسته از به روز شدن متد علمی جهت ساخته شدن حزب جلو گیری میکنند ، ما به همه رفقا می گوییم، همه ای ما و شما دچار بحران هویت ، بحران رهبری و پراکندگی هستیم، این را وضعیت کنونی جنبش کارگری و سوسیالیستی صد در صد و بطور واضح اثبات میکند، هر کدام از ما طرح و برنامه و نظراتی برای خروج از بن بست و وضعیت فعلی داریم، که بدون شک همه ی آنها باید در جریان واقعی مبارزات محک بخورند، هر کدام علمی و اصولی باشد پذیرفته خواهد شد، اما شرایط هر کدام از ما در زمان حال چنان بغرنج است، که هیچ کدام از ما به تنهای امکان بردن تئوریها و نظرات خود به میان مبارزه زنده و جاری را نداریم، برای برطرف کردن این نیاز احتیاج به بستری داریم که از طریق پراتیک مشترک در نقطه نظرات مشترک کنونی ممکن می گردد، به این دلیل است که پیشنهاد کردیم، و تکرار می کنیم، که بیاید ضمن پذیرفتن ناتوانی خود از اینکه هیچ کدام از ما به تنهای نمی توانیم تئوریها و نظرات خود را به میان توده ها و فعالین برده به محک بگذاریم، بنا براین لازم است، به پذیریم، برای عبور از این بن بست نیز، نیاز مبرم به همکاری یکدیگر داریم، پیشنهاد کرده و تکرار می کنیم این همکاری را باید بدون هیچ گونه شرط و شروطی با اقدام به پراتیک مشترک در نقطه نظرات مشترک به دو صورت موازی (۱- عملکرد مشترک در نقطه نظرات مشترک ۲- پرداختن به بحث و مناظره در نقاط افتراق) که مجموعا” می تواند بستری گسترده برای شنیدن حرف همدیگر و گفتن گسترده حرف هایمان در حین انجام وظایف ممکن باشد، وقتی چنین بستری با جمع شدن آگاهانه ما دور هم که نسبت به اشتراکات و اختلافات مان آگاه هستیم، می تواند بستر و فضای بسازد، که نظرات و تئوری همه ی ما از کانال فوق به درون توده ها و فعالین جاری شود، سپس محک خورده پذیرفته شده ها بازخورد خواهند یافت، از این طریق مجموعه ی جنبش کارگری و سوسیالیستی می تواند میان همه ی ما در مورد اصولی یا غیر اصولی بودن تئوریها ونظرات مان حکم حکمیت داشته باشد.
نپذیرفتن این پیشنهاد از دو حال نمی تواند، خارج باشد، هر گروه و تشکیلاتی یا افرادی نپذیرد ۱- فکر می کنند توانایی جواب گویی به نیازهای جنبش کارگری و سوسیالیستی را به تنهای دارند ۲- خود را بزرگ می دانند و بقیه را نادیده می گیرند.
اما وضعیت جنبش کارگری طی ۱۰ سال گذشته ثابت کرده است که هیچ کدام از جریانات موجود توان جواب گویی ندارند، هر کدام که ادعای جواب گویی دارد، در واقع دچار توهم هستند، در مورد بزرگی باید گفت نتیجه و حاصل و کیفیت عمل کردشان طبق نتایج بدست امده نزدیک به صفر است، بنا براین بزرگی انها به درد نخور و بی اثر است، حتی اگر دهها هزار عضو و میلیونها هوادار داشته باشند بی کیفیت هستند، و بزرگی شان مشکلی را حل نمی کند.
محمد اشرفی