پوتین های بنی صدر و وقایع کردستان

رویدادهای کردستان در مقطع قیام ۵۷ و وقایع بعد از آن چیزی نیست که به سادگی دست از سر دستور دهندگان و کسانی بردارد که فرمان دهنده، بانی و مسبب قتل و کشتار هزاران نفر از مردم کردستان بودند. هر سال به مناسب رویدادهای آن ایام در کردستان، فرصتی فراهم میشود که بنی صدر بعنوان اولین رئیس جمهور اسلامی، که به سربازانش دستور داد تا “رفع غائله” پوتین‌هایشان را از پا در نیاورند، می کوشد خود را از دایره وقایع آندوره مبرا جلوه دهد و نه تنها چهره ای “مقبول” و مورد “ظلم واقع شده” از خود نشان دهد بلکه کومه له را هم بعنوان مقصر اصلی لشکرکشی جمهوری اسلامی به کردستان معرفی کند. جنگ ۲۴ روزه سنندج، رویدادهای کردستان و قتل و کشتار مردم در آن دوران، همیشه کماکان لکه ننگی بر پیشانی بنی صدر و دیگر رهبران امروز و دیروز جمهوری اسلامی باقی خواهد ماند.

اخیرا شبکه تلویزیونی “من و تو” بتاریخ ۵ مارس ۲۰۱۵ برنامه ای تحت عنوان “رو در رو” با شرکت بنی صدر و شخصی بنام عبدلرضا کریمی (که بگفته خودش در آندوران با سازمان چریکهای فدایی خلق بوده و بعدها بدنبال انشعاب اقلیت و اکثریت در این سازمان، به حزب دمکرات کردستان ایران پیوسته است) پخش کرده که در آن ظاهرا به بررسی اتفاقات، حمله به کردستان، جنگ ۲۴ روزه سنندج و … پرداخته است.

در این برنامه هم بنی صدر رئیس جمهور و فرمانده کل قوای جمهوری اسلامی در آن زمان تطهیر میشود، هم جمهوری اسلامی و هم حزب دموکرات و تنها مقصر و خاطی گویا کومه له است که به ادعای بنی صدر به زور اسلحه خود را به مردم سنندج تحمیل کرده است. متاسفانه نماینده حزب دموکرات عبدالرضا کریمی نیز با همین تصویر همراه میشود.

حقیقت اینست که کردستان در سال ۵٨ و ۵٩ مورد لشکر کشی وسیع جمهوری اسلامی از زمین و هوا قرار گرفت و هزاران نفر زن و مرد و کودک و پیر و جوان قتل عام شدند. بسیاری از این قربانیان در خانه هایشان با خمپاره و موشک و بمب لت و پار شدند. علاوه بر موجود بودن عکس،  فیلم و تصویر، شاهدان این وقایع زنده هستند. بنی صدر کسی است که وقتی به ریاست جمهوری اسلامی رسید به ارتش دستور داد که تا غائله کردستان را تمام نکرده اید پوتین نباید از پا در آورید. و اکنون همین شخص مدعی و طلبکار شده است و گویا نیروهایی که در مقابل این تهاجم ایستادگی کردند مقصر بوده اند. اسم این را جز بیشرمی و وقاحت چه چیز میتوان گذاشت؟

من اینجا بعنوان کسی که در جریان رویدادهای آندوره و در کل پروسه وقایع قبل از قیام و بعد از آن در کردستان و مشخصا شهر سنندج، از نوروز خونین تا جنگ ۲۴ روزه سنندج و رویدادهای بعد از آن قرار داشته و دخیل بوده ام،  لازم میدانم مروری بر جنگ کردستان در سالهای ۵٨ و ۵٩ و بعد از آن داشته باشم و نشان دهم که واقعیات چگونه بوده است.

فضای حاکم بر نشست

مجری و یا تهیه کننده این برنامه ابتدا بعنوان مقدمه از دیدگاههای مخالف و قرار دادن آنان در مقابل هم پیرامون این موضوع سخن می گوید. برای من که این برنامه را دنبال کرده ام آنچه که غایب بود همانا دیدگاههای مخالف یا متضاد در این “رو در رویی” است. بنی صدر بعد از خروج از ایران در ائتلافی با سازمان مجاهدین خلق و حزب دمکرات کردستان ایران، جبهه ای بنام “شورای ملی مقاومت” را تشکیل دادند که بعدا هم عملا این جبهه منحل شد. دعوت و شرکت عبدلرضا کریمی در این “رو در رو”، بنابه موقعیت آن دوره ایشان، انتخاب درست و مناسبی برای مرور و بررسی اتفاقات آن دوران نیست. از این رو انتخاب فردی از حزب دمکرات کردستان ایران آنهم کسی که کمتر شناخته شده است، بعنوان طرف مقابل بنی صدر، تقابل یا بررسی تاریخ وقایع جنگ در کردستان و مشخصا جنگ ۲۴ روزه سنندج بین دو طرف “متفاوت” را نمی تواند بطور عینی و واقعی توضیح دهد. عبدلرضا کریمی خود می گوید که در جریان وقایع سنندج در آنجا حضور نداشته است و در بخش اول این برنامه که ابتدا خود به تنهایی با مجری برنامه سخن میگوید، کل مساله مردم کردستان را خودمختاری، فدرالیسم و حق زبان محلی و امثال اینها تصویر میکند و گویا مردم مشکلی با حاکمیت جمهوری اسلامی نداشته اند. این حقیقتی است که اینها حداکثر سیاستهایی بود که حزب دموکرات دنبال میکرد و به همین دلیل نیز همیشه در پی سازش و مصالحه با جمهوری اسلامی بود. اما مردم کردستان “گناهشان” این بود که با انقلاب ۵٧ و سرنگونی دیکتاتوری پهلوی میخواستند به خواستهایشان یعنی خلاصی از دیکتاتوری و سرکوب وفقر و تبعیض برسند و به همین دلیل به جمهوری اسلامی و پادوها، نیروها و سرکوبگرانش تمکین نکردند و پاسخی که گرفتند بمب و خمپاره و موشک و جوخه های اعدام بود. بیننده و شنونده ای که از اوضاع کردستان و جنایات جمهوری اسلامی در سالهای ۵٨ و ۵٩ کوچکترین اطلاعی دارد انتظار این را دارد که ایشان از موضع مخالف، بنی صدر را بعنوان کسی که در کنار خمینی و فرمانده ارتش به سرکوب مردم کردستان پرداخته است مورد مواخذه و زیر فشار قرار دهد اما برعکس این انتظار، ایشان مخلصانه و در فضایی سرشار از تفاهم با بنی صدرصحبت میکند تا جاییکه بسیاری از گفته های بنی صدر را با گرفتن حالات همدردی گونه ای که از خود نشان میدهد با تکان دادن سر تایید می کند و این دیدار عملا به بازگو کردن درد دل ها و خاطرات هر دو طرف تبدیل میشود. در پایان نیز مجری برنامه با رضایت کامل از وظیفه اش، از خوشحالی دچار ذوق زدگی میشود. او حتی در جایی میگوید

“آقای بنی صدر کار مثبت مفصل زیاد کرده است مخصوصا با آن شهادت شجاعانه اش که نقش اساسی داشت در دادگاه برلین.” برای مردم کردستان که عزیزانشان با فرمان خمینی و بنی صدر بی رحمانه کشتار شدند، این اظهارات تنفر انگیز است.

حکمت انتخاب حزب دمکرات برای این ملاقات

حزب دمکرات کردستان ایران در آندوره علیرغم اینکه تنها یکی از جریانات دخیل در مسایل کردستان بود و بعدها بدنبال تصرف مجدد شهرها از سوی سازمانهای سیاسی در آبان ماه سال ۵۸، عضوی از “هیئت نمایندگی خلق کرد” بود (هیئت نمایندگی خلق کرد متشکل از شخصیتهایی از کومه له، حزب دمکرات کردستان ایران، سازمان چریکهای فدایی خلق و عزالدین حسینی بود)، اما در پروسه وقایع کردستان مشخصا عبدالرحمان قاسملو دبیر کل این حزب بارها به تنهایی با خمینی، بازرگان، طالقانی، منتظری، بنی صدر و هیئت دولت موقت ملاقات و مذاکره میکرد. حزب دمکرات کردستان ایران چه قبل از تشکیل هیئت نمایندگی و چه بعد از آن، ضمن برسمیت شناسی خمینی و حمایت از حاکمیت جدید، می کوشید که از بالای سر مردم و نیروهای سیاسی مطرح تر در کردستان، به تنهایی موقعیتی را برای خود نزد خمینی دست و پا کند. بالاتر نیز به شرکت حزب دمکرات در “شورای ملی مقاومت” اشاره کردم. توضیح این نکات از آن رو اهمیت دارند که بگویم در حالی که سازمانها و نیروهای سیاسی دیگری در این وقایع دخیل بودند و بدرجات زیادی سازمان کومه له که خواستهای مردم انقلابی را نمایندگی میکرد، اتنخاب فردی از سوی حزب دمکرات علاوه بر همسویی در دوره ای از همزیستی با بنی صدر، رنج بردن ایشان از نظر محدویت در اطلاعات لازم و کافی از وقایع که مهمان بنی صدر در این گفتگوی دوستانه بود، برای بررسی یک تاریخ پرتلاطم در وقایع و تحولات آندوران، فاقد اعتبار در بازگو کردن حقیقت و انتقال آن به بیننده و شنونده می باشد. حکمت انتخاب فردی از سوی حزب دمکرات کردستان ایران در دیدار با بنی صدر، خاصیت “نه سیخ بسوزد نه کباب” را دارد.

توجیهات بنی صدر

آنچه که در این برنامه و در اظهارات بنی صدر عنوان شد تازگی نداشت. اینبار نیز بنی صدرعلاوه بر دفاع همیشگی از خود و باز هم مقصر دانستن کومه له، “عمدتا” خمینی را مسئول آنچه که در کردستان و مشخصا در جنگ ۲۴ روزه سنندج بوقوع پیوست معرفی می کند. ایشان تلویحا می گوید که از طرف ما یعنی خمینی و دولت، نیرویی که کارشکنی میکرد (خمینی) وجود داشت و از آنطرف هم نیرویی که نمیگذاشت مذاکرات به ثمر برسد (کومه له) وجود داشت. با این بیان میخواهد “حقانیت” خود و حزب دمکرات کردستان ایران را که “کارشکنی نمیکردند” ثابت کند!

در این برنامه بنی صدر حضور نیروهای مسلح کومه له که اکثریت قریب به اتفاق آنان را اعضای شوراهای محلات، بخشهای مختلف جامعه، زن و مرد، کارگر، و جوانان دختر و پسر تشکیل می داند را بعنوان افرادی خارج از حیطه زندگی مردم بتصویر میکشد که گویا به زور در خانه های مردم پناه گرفته بودند و برای اثبات این گفته ها نیز نامه حزب دمکرات را شاهد میگیرد که آنها نیز بر این باور بودند که کومه له “آشوبگر” است. این یعنی اوج وقاحتی که بنی صدر در این برنامه از خود بنمایش می گذارد. طرف “مخالف” او نیز این وقاحت را تایید میکند. او در عین حال هرجا که سخن از جنایات جمهوری اسلامی است خود را بیگناه معرفی میکند و همه چیز را به گردن خمینی می اندازد و حتی ارتش و پاسداران را نیز تطهیر میکند. اینکه باید خمینی را بعنوان عامل اصلی همه جنایات انجام گرفته در کردستان و در سراسر ایران بحساب آورد شکی نیست اما نقش و ماهیت ارتجاعی خمینی چیزی از نقش بنی صدر و دیگر رهبران آن دوره که بدور خمینی حلقه زده بودند را در وقایع کردستان بهیچ وجه کمرنگ نمی کند، همانگونه که تا به امروز نقش سرکوبگرانه دیگر مهره های حکومت اسلامی قابل پاک شدن نیست.

بنی صدر می گوید: “در مقابل فرمان عفو خمینی به نیروهای موجود در کردستان مبنی بر کنار گذاشتن اسلحه، به آنها گفته بودم این کار را نکنید (منطورش خطاب به حزب دمکرات کردستان ایران است). چون اگر اسلحه زمین بگذارید قتل عام خواهید شد.” در ادامه می افزاید: “من در سفر بودم و از رادیو شنیدم که خمینی بعنوان فرمانده کل قوا دستور حمله داده است. سر راه گفتم به راننده برویم به طرف قم. به منزل اشراقی که خمینی آنجا بود رفتم و ازش پرسیدم: همچین چیزی شما امضا کردید؟ گفت بله. گفتم: مردم شما را معنویت می دانند از آسمان معنویت فرود آمدید. عین اعلاحضرت همایونی بزرگ ارتش داران؟. یعنی چی چطور این را امضا کردید بعنوان فرمانده کل قوا؟ شما حکومت تعین کردید اختیار به اون حکومت است شما چرا خودتان را وارد این قضیه کردید؟ شما مثل پدر باید آشتی ایجاد بکنید. خمینی گفت: به من گفته اند ارتشیان عمل نخواهند کرد مگر اینکه من این کار را بکنم. گفتم: مگر هر چه گفتند باید شما عمل کنید؟ شما یک مقام معنوی هستید نه یک فرمانده کل قوا که دستور جنگ صادر میکند با یک قسمت از کشور خودش. بله این اعتراض را به او کردم”.

همگان می دانند که هیچیک از مقامات، زیردستان و پادوهای آندوره خمینی با چنین لحن و بیانی که بنی صدر در این برنامه از خود بروز میدهد نمی توانستند با خمینی حرف بزنند. اکنون هم برای تبرئه خود و بعد از گذشت بیش از سه دهه از آن تاریخ می گوید: “منظور من از ختم غائله کردستان، سرکوب یاغی ها بوده است نه مردم کردستان”. یاغی ها هم از نگاه بنی صدر و خمینی، همان نیروهای سیاسی مسلح، شوراهای محلات، چپ برآمده از بطن جامعه که خواست و مطالبات انقلاب ۵۷ را نمایندگی میکرد و هر بار دولت موقت برای مذاکره با آنان به کردستان می آمد بودند. بنی صدر سالها در رکاب کسی چون خمینی بود که در وحشت از تداوم مسیر درست انقلاب مردم ایران گفته بود: “من فرمان قیام نداده ام”.

یا باید از بنی صدر بپذیریم که همان فرمان صادر کردن خمینی بقول ایشان حمله به یک قسمت از کشور خودش است که ایشان توصیه کرده به آن بخش از کشور که اسلحه زمین نگذارند وگرنه قتل عام خواهند شد، یا گفته های شخص بنی صدر را بپذیریم که برای ختم غائله کردستان و پاک کردن یاغی ها ارتش پوتین از پا در نیاورد. بنی صدر هم میکوشد خود را همه کاره جلوه دهد که حتی جرات تحکم و پرخاش به خمینی را داشته است، هم وقتی پای جنگ عراق و دستور به ارتش و پاسداران است خود را دستور دهنده و سیاستگزار معرفی میکند، اما وقتی صحبت از جنایات این نیروها در کردستان میشود بناگهان هیچ کاره میشود!  مساله اساسی اینست که کسی که رئیس جمهور و فرمانده کل قوای جمهوری اسلامی بوده است با هیچ دروغ و جعل و انکاری نمیتواند خود را در برابر مردم بیگناه معرفی کند.

او در جای دیگری میگوید: “جمهوری اسلامی در مقابل حمله افراد مسلح از خودش دفاع میکرد و من به ارتش گفته ام دفاع کنید از خودتان”. هر کس که چهار روز کار نظامی کرده باشد این را میداند که قاعدتا در قانونمندی جنگی، جبهه ای که تاکتیک دفاعی را بر میگزیند ضربه پذیرتر است و جبهه ای که حمله و تعرض را در دستور میگذارد میزان موفقیت و وارد ساختن ضربات بر جبهه و کسانیکه موضع دفاعی را اتخاذ کرده باشند را بهمراه دارد. جالب این است که بزعم بنی صدر، در اتخاذ موضع “دفاعی ارتش و سپاه پاسداران”، این مردم شهر و روستاهای کردستان و نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی هستند که گویا با “حمله”، بیشترین میزان تلفات، کشته و زخمی را از خود بر جای گذاشته و خانه و کاشانه شان با خاک یکسان میشود. این گفته ها و توجیهات ناشی از عدم اطلاع ایشان از قانونمندی نظامی نیست بلکه فقط میتوان گفت که بنی صدر در دنیای دروغ و تناقض بسر می برد و او را در مقابل واقعیت سر سخت تاریخ آندوران قرار داده است که اینگونه به هذیان گفتن بیافتد. تاریخ این را به ثبت رسانیده است که بنی صدر با فرمان سرکوبش علیه مردم کردستان و سازمانهای سیاسی، عملا بعنوان پادو و همدست خمینی ایفای نقش کرد و رسالت ایشان در خدمت به اسلام و خمینی، با هیچ عذر و بهانه ای قابل زدودن نیست. باید گفت آنچه را که خمینی، بنی صدر، خلخالی، ارتش و سپاه پاسداران در کردستان از خود برجای گذاشتند در ردیف جنایات و عملکردی بود که داعش در کوبانی، شنگال و کل منطقه انجام داد و می دهد. متاسفانه آن دوران تکنولوژی و میدیای اجتماعی در چنین سطحی که امروز هست وجود نداشت که تصاویر توحش اسلام خمینی را در مقابل چشم جهانیان قرار دهد.

نوروز خونین سنندج و جنگ ۲۴ روزه سنندج

گاها اینجا و آنجا به اشتباه یا از سرعدم اطلاع دقیق از وقایع آن دوران، جنگ ۲۴ روزه سنندج و نوروز خونین سنندج بعضا یکی پنداشته میشود. بین این دو اتفاق ۱۳ ماه زمان وجود دارد که نوروز خونین و جنگ ۲۴ روزه سنندج را از هم تفکیک میکند. واقعه نوروز خونین سنندج از اینجا آغاز شد که دارو دسته احمد مفتی زاده همراه با چند نفر از هواداران خمینی به سرپرستی شخصی بنام صفدری، در صدد باز کردن جای پایی برای ضد انقلاب اسلامی برآمدند. مفتی زاده رهبر جریان مذهبی مرتجع محلی در سنندج بود که استانداری سنندج را به کانون تجمع نیروهای خود تبدیل کرده بود و صفدری نماینده خمینی نیز پادگان سنندج را برای ادامه سرکوب قیام و انقلاب مردم انتخاب کرده بود. نیروهای صفدری علاوه بر پادگان، در داخل شهر سنندج نیز یک مقر اصلی دایر کرده بودند.  بین این دو جریان مذهبی (صفدری و مفتی زاده) در رقابت با هم و برای حفظ برتری طلبی یکی بر دیگری، اختلافاتی بروز میکند که منجر به درگیری میشود. درگیری آنان سبب کشته شدن یک نفر و زخمی شدن سه نفر دیگر در شهر سنندج شد. این اتفاق در روز ۲۶ اسفند ۵۷ یعنی چهار روز قبل از آغاز نوروز خونین سنندج روی میدهد. این ماجرا سبب شد که تظاهرات گسترده ای از سوی مردم در سنندج علیه این دو جریان مذهبی شکل بگیرد. مردم به مقر استقرار نیروهای صفدری نماینده خمینی در داخل شهر حمله میکنند و بساط این جریان را در هم میپیچند. این واقعه بهانه ای برای دستور حمله خمینی به نیروهای ارتش و سپاه به سنندج و ایجاد نوروز خونین سنندج در اول فروردین ۵٨  گردید.

همانطور که اشاره شد زمینه های شروع نوروز خونین سنندج  در تاریخ ۲۶ اسفند ۵۷ شکل گرفت که با جنگ ۲۴ روزه سنندج که ۱۳ ماه بعد از آن  و در اولین روز اردیبهشت ۵۹ آغاز شد، در واقع دو رویداد از نطر تاریخی متفاوت اما در اصل مرتبط و در ادامه یکدیگر هستند. این تاریخ از سوی بسیاری از افراد و شخصیتهایی که در وقایع کردستان و در مقطع بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی شرکت داشته اند بصورت جزوه یا نوشته های دیگری مکتوب شده است. بسهم خود در کتاب “تاریخ یکدوره، مختصری از فعالیت سیاسی در کردستان” که در سپتامبر ۲۰۱۴ منتشر شده است تا حدودی وقایع و رویدادهای کردستان را بازگو کرده ام و مستنداتی از مواضع حزب دمکرات کردستان ایران و همچنین نقش بنی صدر، در این کتاب مورد اشاره قرار گرفته است.

مهمترین رویدادهای ۱۳ ماه

بعد از نوروز خونین سنندج و بازگشت آرامش به شهر تا جنگ ۲۴ روزه سنندج یعنی در فاصله ۱۳ ماه، تحولات و اتفاقات بسیاری روی داد، از جمله: “تشکیل شورای اداره امور شهر سنندج در ۲۴ فروردین ۵۸، اعتراضات و تظاهراتهای مردم علیه حضور نیروهای سپاه و ارتش در داخل شهر، درگیری مردم و نیروهای سیاسی مسلح  با مزدوران محلی در مریوان بتاریخ ۲۳ تیرماه ۵۸ و متعاقب آن کوچ مردم مریوان به بیرون از شهر در تاریخ ۳۰ تیرماه ۵۸، راهپیمایی هزاران نفر از مردم سنندج در روز ۵ مردادماه ۵۸ بطرف مریوان در حمایت از این کوچ تاریخی، فرمان حمله خمینی در ۲۸ مرداد ۵۸ و متعاقب آن اعدامهای دسته جمعی توسط خلخالی، فاجعه قارنا در روز ۱۱ اردیبهشت ۵۸، تصرف مجدد شهرهای کردستان از سوی نیروهای مسلح سازمانهای سیاسی با شرکت وسیع مردم و شکست و عقب نشینی نیروهای مسلح سپاه و ارتش در آبان ۵۸ از داخل و اطراف شهرهای کردستان و بدنبال آن تشکیل هیئت نمایندگی خلق کرد، از سرگیری مجدد مذاکرات نمایندگان دولت با هیئت نمایندگی خلق کرد، تحصن یکماهه مردم سنندج با خواست خروج نیروهای ارتش و سپاه در اواسط دیماه ۵۸ و بالاخره وقوع جنگ ۲۴ روزه سنندج در اول اردبیهت ۵۹ را میتوان بعنوان مهمترین رویدادهای این ۱۳ ماه برشمرد. بدین ترتیب در فاصله نوروز خونین تا جنگ ٢۴ روزه سنندج این رویدادها بوقوع پیوست.

تحریف و دروغپردازی بنی صدر

بنی صدر در این برنامه حق دارد که بعنوان مرید خمینی و یکی از مهره های اصلی حکومت جدید که خواب ریاست جمهوری را می دید، هر گونه وقایعی را که با طرح و ترفند حکومت تازه بقدرت رسیده اسلامی بوجود می آمد را به کومه له نسبت دهد، چرا که مردم و نیرویی همچون کومه له را مانع جدی در راه تحقق آرزوهای خود و استقرار حکومت اسلامی ارزیابی میکرد.

طی سالهای گذشته و بمناسبت رویدادهای کردستان، بنی صدر، چه بعنوان رئیس جمهور و چه بعنوان عضو شورای انقلاب کوشیده بود نقش خود را بعناوین مختلف در سرکوب مبارزات مردم کردستان، (نه آنگونه که عبدالرضا کریمی می گوید بخاطر فدرالیسم، خودمختاری و غیره، بلکه اساسا بخاطر دفاع از دستاوردهای قیام و انقلاب مردم ایران) یا انکار کند و یا مسئولیت رویدادهای کردستان را بگردن احزاب سیاسی و مشخصا کومه له بیاندازد. او پیشتر گفته بود که کومه له قصد تجزیه کردستان را دارد و به همین منظور از حکومت صدام حسین کمک تسلیحاتی دریافت میکند. علاوه بر این گفته بود که در جریان جنگ ایران و عراق کومه له با حکومت بعث علیه نیروهای جمهوری اسلامی همکاری داشته است. تناقض و دروغ پردازی بنی صدر آنجا آشکار میشود که در گفتگوی اخیرش در برنامه “رو در رو”، نمی تواند این افتضاح را که نوروز خونین سنندج حدودا یکسال و نیم قبل از جنگ ایران و عراق، و جنگ تحمیل شده ۲۴ روزه سنندج حدودا پنج ماه قبل از شروع جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد بپوشاند. در ثانی نه تنها بنی صدر بلکه حتی خمینی و دیگر مقامات دولت موقت نیز این را بخوبی می دانستند که چنین اتهامی هیچگاه واقعیت نداشته است و آنان فقط برای عوامفریبی و توجیهات عوام پسند در حمله به کردستان و سنندج به چنین ترفندهای نخ نمایی آویزان شده بودند. در رابطه با همین موضوع توجیه و داستان سرائی بنی صدر بسیار مضحک است. می گوید: “قطب زاده یک نقشه جنگی خرید به قیمت ۲۰۰ هزار دلار که عین این نقشه را مرحوم مکری (سفیر ایران در مسکو) آورد پیش من که هر دو یک محتوا داشت. که طرحی که قبلا گفتم یکی کودتای نوژه بود بعد هم حمله به غرب ایران و تصرف بخشی از غرب ایران و به ظاهر توسط نیروهای ایرانی بعد اعلام حکومت برای تصرف بقیه ایران. از این رو ما میدانستیم حمله عراق به ایران وجود دارد”.

این داستان سرایی و رجوع به کسی چون قطب زاده که اکنون زنده نیست قرار است توجیه گر لشکر کشی به کردستان به بهانه آمادگی برای جنگ با عراق باشد که شش ماه بعد آغاز شد.

ناخشنودی از کومه له

بالاتر گفتم که حمله و لشکر کشی به کردستان آنگونه که عبدارضا کریمی میگوید گویا بخاطر خواست خودمختاری، فدرالیسم و زبان محلی و غیره بوده است، واقعیت ندارد. این مسایل بصورت دست و پا شکسته اینجا و آنجا مشخصا از سوی حزب دمکرات مطرح میشد که قاسملو به هر چیزی قانع بود اما  مساله اساسی مردم در اصل به این خاطر نبود. کومه له یکی از اصلی ترین نیروهای سیاسی مطرح در وقایع کردستان بویژه در جنوب کردستان و شهر سنندج بود که خمینی، بنی صدر، دولت موقت و حزب دمکرات کردستان ایران این سازمان را که از نفوذ اجتماعی و محبوبیت توده ای برخوردار بود مانعی برای رسیدن به بند و بست بین خود می دانستند. هاشمی رفسنجانی در همان ایام گفته بود:”هیئت حسن نیت باید با جناح عزالدین حسینی و دمکرات به توافق برسد و دیگر گروههای کوچکتر تابعیت کنند”. کومه له آن نیرویی بود که بدلیل دفاع قاطعانه و سازش ناپذیرش از خواستهای انقلابی مردم از یک سو و از سوی دیگر از آنجا که پیدایش جریان مذهبی خمینی و مکتب قرآن محلی مفتی زاده را بعنوان مانع اصلی در مقابل خواستهای انقلابی مردم ارزیابی میکرد، از طرف خمینی و نمایندگان دولت موقت نسبت به این سازمان چندان روی خوش نشان داده نمیشد. تلاش و تقلا برای به حاشیه راندن نقش کومه له از این نظر برای آنان مطرح بود که کومه له نه تنها بعنوان نیرویی چپ که از موقعیت اجتماعی و نفوذ توده ای گسترده ای برخوردار بود بلکه علاوه بر این، آینده روند اوضاع را با ظهور جریان مذهبی خمینی، خلاف توقع و انتظارات مردم از مطالبات و خواستهای انقلابیشان میدانست و از طرف دیگر برای دولت موقت که گوش بفرمان خمینی در بشکست کشانیدن انقلاب مردم که علائم آن همچنان در کردستان به مقاومت و ایستادگی خود ادامه میداند ناخشنود بودند. علاوه بر کومه له، سازمان چریکهای فدایی، سازمان پیکار و برخی دیگر از جریانات سیاسی در وقایع کردستان دخیل بودند. خمینی، هیئت دولت موقت و حزب دمکرات کردستان ایران، قدرت و وجود گرایش چپ اجتماعی در کردستان را می دیدند. علاوه بر این حضور چشمگیر جریانات مختلف سیاسی چپ و کمونیست بویژه در تهران و همسویی آنان با خواستهای انقلابی مردم کردستان، ارتباط نزدیک و تنگاتنگ بین سنندج و تهران و آمد و رفت های هر روزه مردم از تهران به سنندج بویژه در طول پنج ماه قبل از شروع جنگ ۲۴ روزه سنندج، این هراس و وحشت را در خمینی و دولت موقت بوحود آورده بود که تا جاییکه در توان دارند باید با هر طرح، ترفند و نقشه ای آنرا کنار بزنند. سنندج کانون حضور چپ اجتماعی، تقابل با مذهب و مدافع سرسخت و پیگیر خواستهای انقلاب بود و این آنچیزی بود که خمینی، بنی صدر و دولت موقت هیچگاه  نمی خواستند آنرا بپذیرند و با تمام قدرت در کوبیدن آن تلاش میکردند.

واقعه نوروز خونین سنندج، فرمان حمله ۲۸ مرداد ۵۸ خمینی، اعدامهای دسته جمعی خلخالی تحمیل جنگ ۲۴ روزه سنندج و بسیاری دیگر از لشکرکشیها به کردستان همگی در جهت کوبیدن مرکز و کانون چپ در کردستان و مشخصا شهر سنندج بود. فرمان بنی صدر مبنی بر “ارتش حق ندارد پوتین از پا درآورد مگر اینکه این خطه را از وجود این یاغی ها پاک کند” درست در راستای این سیاست بود که امروز و بعد از گذشت بیش از سه دهه ایشان در صدد توجیه آن است؛ غافل از این که همین عبارت بر پیشانی اش خالکوبی شده است.

ارتش حق ندارد پوتین از پا درآورد

بنی صدر در مورد عوارض و صدمات ناشی از جنگ ۲۴ روزه سنندج که بمدت ۲۴ شبانه روز در محاصره نظامی کامل ارتش و سپاه قرار داشت و از زمین و هوا کوبیده میشد میگوید: “در نتیجه این جنگ فقط در و پنجره و شیشه های منازل مردم خسارت دید”. این یعنی توجیه وقیحانه کل جنایات جمهوری اسلامی در کردستان که اسناد زیادی در مورد آن موجود است. بنی صدر برای تطهیر خود دارد تقلا میکند یک تاریخ پر از جنایت را کلا پاک کند. کم جلوه دادن فجایع آن دوران و ناچیز جلوه دادن نقش خود او در همدستی با خمینی، خلخالی، ارتش و سپاه پاسداران آن چیزی است که شاهدش هستیم. در آن جنگ بیش از پنج هزار گلوله توپ و خمپاره و صدها راکت بر سر مردم شهر فرو ریخته شد. هزاران خانه را ویران نمودند. صدها نفر از مردم شهر کشته و هزاران نفر زخمی بر جای ماند، تا جاییکه مردم جنازه کشته ها را در حیاط خانه هایشان دفن میکردند. تصاویر این کشت و کشتار بوقور قابل دسترس است که تعدادی از آنها حتی در حین صحبتهای بنی صدر از تلویزیون “من و تو” پخش شد آنگاه ایشان با بیشرمی تمام می فرمایند “تعدادی در و پنجره و شیشه های منازل مردم خراب شد”.

بنی صدر برای انکار نقش خود در سرکوب مردم کردستان مدام این را تکرار میکند که: “من در ۲۸

مرداد ۵۸ خطاب به ارتش و سپاه نگفته ام که تا خاتمه غائله کردستان پوتین هایتان را از پا در نیاورید”. دلیلی که می آورد این است که می گوید در مقطع فرمان حمله خمینی در ۲۸ مرداد ۵۸ به کردستان، هنوز رئیس جمهور و فرمانده کل قوا نبوده است که چنین حرفی زده باشد بلکه در آن تاریخ عضو شورای انقلاب بوده و در نتیجه چنین گفته ای و نسبت دادن آن به ایشان نادرست است. البته این سخنان بنوعی برای رد گم کردن این مسئله است. بنی صدر تقدم و تاخر تاریخی در این زمینه را درست میگوید چرا که ایشان پنج ماه بعد از فرمان حمله خمینی به کردستان، در تاریخ ۲۵ دیماه سال ۵۸  یعنی حدودا پنج ماه بعد از فرمان تاریخی امامش به ریاست جمهوری انتخاب شد. کسی هم نگفته است که بنی صدر در مقطع ۲۸ مرداد ۵۸ چنین سخنرانی بسیج دهنده ای کرده است بلکه این سخنان را ایشان در مقام رئیس جمهور و فرمانده کل قوا در تاریخ ۱۴ فروردین ۵۹ یعنی درست ۱۶ روز قبل از شروع جنگ ۲۴ روزه سنندج و ۱۱۰ روز بعد از انتخاب شدنش به ریاست جمهوری اسلامی این سخنرانی را انجام داد و در روزنامه اطلاعات ۱۴ فروردین ۵۹ منتشر شد. ویدئوی همین سخنرانی را در لینک زیر می توانید مشاهده کرده و بشنوید.

https://www.youtube.com/watch?v=hibQbGWxzAI#t=68

روزنامه اطلاعات پنجشنبه ۱۴ فروردین ۵۹ این بخش از سخنرانی بنی صدر را منتشر کرد: “کسی که یاغی گری پیشه کرده و عده ای را به گروگان گرفته و از جمله فرماندار خوی. دیروز در اجتماع شورای امنیت ملی ما این مسئله گفته شد که آنها سه روحانی فرزند پیغمبر را کشته اند و شش نظامی را تهدید کرده اند که اگر تا ۲۴ ساعت پادگانهای ژاندارمری را منحل نکنید و چون عده ای از آنها گرفتار شده اند و گفته اند اگر گروگانهای ما را رها نکنید ما گروگانهای شما را خواهیم کشت. در آنجا گفته شد که مبادله انجام بگیرد. من مخالف بودم و مخالفم. کسانی که در خدمت جمهوری اسلامی قبول خدمت می کنند شهادت قدم اول آنها است و باید آماده شهادت باشند. اگر رئیس جمهوری ما را هم به گروگان بگیرند شما حق ندارید تسلیم منطق دشمن بشوید بنابراین اگر اینها تهدید خود را اجرا کردند وانا الا علیه راجعون و ما آن گروگانها را شهید ملت تلقی میکنیم اما از همین لحطه ارتش حق ندارد پوتین از پا در آورد مگر اینکه این خطه را از وجود این یاغی ها پاک کند”.

توجیه و فرار بنی صدر از این سخنان در مقطع کنونی این است که می گوید: “منظور او مردم کردستان نبوده است بلکه منظورش آن افراد یاغی ای بوده است که این گروگان گیری را انجام داده اند”.با توجه به آنچه که در این نوشته به آن پرداخته شد در یک جمله می توان گفت که تمام وقایع و رویدادهای کردستان، لشکرکشی ها، توپ و خمپاره باران، اعدامهای دسته جمعی، کشتار مردم بدستور خمینی، صدور فرمان بنی صدر و هر یک از مقامات آندوره،  فقط بخاطر به شکست کشانیدن انقلاب مردم ایران بود. برگزاری برنامه هایی از نوع برنامه “رو در رو” از سوی شبکه تلویزیون “من و تو” که رسالت آن دوران بی بی سی را دارد انجام می دهد، نمی تواند نسل جدید جوان در جامعه ایران را از حقایق آن تاریخ منحرف کند، چرا که با دروغپردازی امثال بنی صدر و مهندسی افکار در تحریف حقیقت، مردم و نسل جوان در ایران حکم به رفتن جمهوری اسلامی داده اند. برخلاف عبدلرضا کریمی که در پایان ملاقاتش با بنی صدر گفت: “می بخشم ولی فراموش نمی کنم” ، مردم کردستان نه می بخشند  و نه فراموش خواهند کرد.

۹مارس ۲۰۱۵

۱۸ اسفند ۸۳