مفهوم حق گرایش

به رسمیّت شناختن اقلیّت و در نظر گرفتن جایگاه و حقوقی برای نظریات مختلف و مخالف در درون یک تشکیلات انقلابی به این دلیل است که اعضا، در درون یک سازمان انقلابی، بر اساس پراتیک انقلابی در حوزه های مختلف مبارزاتی در جامعه، به آگاهی هایی متفاوت و گاه متضاد با یک دیگر می رسند. اعضا در نتیجۀ مبارزات عملی شان به آگاهی ای می رسند که با درک و آگاهی برخی دیگر از اعضای همان سازمان در حوزۀ دیگر مبارزاتی متفاوتست.از این رو اعضا و کادرهای یک حزب واحد در دخالت های روزمرّۀ خود، مابین دو کنگرۀ حزبی، به اخذ تاکتیک های متفاوت و مختلف می رسند. تجارب آن ها، نسبی و حتی در بسیاری مواقع ناکامل است. برای نمونه ممکن است میان اعضای کارگر یک سازمان انقلابی در مورد مثلاً شعار «تشکل مستقل کارگری» و نحوۀ دخالتگری برای تحقق آن، اختلاف نظر به وجود آید. شاید، برخی از اعضای حزب در مورد استقلال تشکلات کارگری از احزاب سیاسی به این نتیجه برسند که این استقلال کارگری می باید شامل حزب آن ها نیز گردد، و بالعکس برخی دیگر ممکن است به نتیجه رسیده باشند که خیر! این نظریه شامل حزب کمونیستی خود آنان نمی گردد. این نوع اختلاف نظریات ممکن است در موارد دیگر نیز مشاهده شود. بدیهی است که نمی توان از پیش مطمئن بود که کدام یک از نظریات به نتایج مطلوب می رسد و صحیح است. تنها با اجرا و تجربۀ عملی است که نظریات (یا تئوری ها) در نهایت به اثبات می رسند. از دیدگاه مارکسیستی، تئوری تنها چکیدۀ عمل (پراتیک) است.

بدیهی است که برای همگونی و اتفاق نظر، برای اجرای این تاتیک ها و به منظور جمع بندی نظریات مختلف و اجرای متحدانۀ آن باید شرایطی در حزب انقلابی وجود داشته باشد که امکان تبادل نظر و ایجاد گرایشات مخالف با نظر اکثریّت تسهیل شود.

تحت چنین شرایطی است که دمکراسی درونی در درون یک حزب انقلابی از اهمیّتی حیاتی برخوردار می شود.حزبی که از بدو پیدایش خود حق گرایش برای نظریات مختلف و مخالف را به رسمیّت نشناسد، نمی تواند یک حزب مارکسیستی انقلابی- حزبی که قرار است برای انقلاب کارگری تدارک ببیند- باشد. حزبی که درک نکرده باشد تنها از طریق تبادل نظریات میان اعضا، می توان برنامۀ حزب را صیقل و امر دخالتگری مؤثر را سازمان داد، بدون تردید، در تندبادهای مبارزات طبقاتی، به انحراف خواهد رفت و نقش انقلابی ایفا نخواهد کرد.

اعضای حزب که در عملِ مبارزاتی به نظریات متفاوت می رسند، در کنگرۀ حزبی نظریات خود را ارائه می دهند (تا این جا شاید احزاب منحرف نیز این حق را بپذیرند). امّا، مسأله زمانی به وجود می آید که عدّه ای (حتی یک نفر) با نظریات اکثریّت و یا خطّ رهبری اختلاف داشته باشد. در چنین وضعیتی بدیهی است که حزب انقلابی می باید جایگاهی برای این اقلیّت قایل بشود تا نظریت خود را میان کلیه اعضا از طریق بولتن درونی و ترتیب جلسات اشاعه دهد (بنا به منطقی که پیش تر توضیح داده شد)؛ این اقلیّت باید حق تشکیل یک “گرایش” (Tendency) را داشته باشد. گرایشی که با توافق اکثریّت و ایجاد ابزارهای تبلیغاتی درونی از سوی رهبری به وجود آمده است، و معقولانه و در محیطی رفیقانه به بحث و اشاعۀ نظریات خود تا دورۀ بعدی می پردازد. زیرا یک حزب انقلابی به خوبی می داند هر تاکتیکی که به وسیلۀ عدّه ای (حتی اکثریّت) ارائه داده می شود، “الزاماً” در عمل نظریات صحیحی نمی باشد. تنها عمل مبارزاتی می تواند نشان دهد که کدام یک ازنظریات با واقعیّت منطبق تر بوده است. اگر به فرض پس از یک سال تجربه، نشان داده شد که نظر اقلیّت اشتباه بوده است، بدیهی است که این اختلاف نظر دیگر منتفی می گردد و گرایش خود را منحل اعلام می کند. امّا اگر نظر اقلیّت درست بوده باشد (و نتیجتاً نظر اکثریّت نادرست)، نظر آن اقلیّت که از سوی همۀ اعضا شناخته شده است، به نظر اکثریّت مبدّل می شود. بدین ترتیب، هم برای اقلیّت و هم برای اکثریّت سازمان فرصتی برای اثبات نظریات خود وجود خواهد داشت.

امّا حتی اگر نظرات اکثریّت اشتباه باشد، اقلیّت با حفظ اعتقادات و نقد خود به اکثریّت، برای دوره ای (تا کنگرۀ بعدی)، در بیرون از حزب می باید نظریات اکثریّت را به اجرا گذارد. این حزب با وجود اختلافات درونی، در سطح جامعه می باید یک پارچه عمل کند و نظریات بخش اکثریّت را در عمل تجربه کند تا نتیجۀ عملی آن به اثبات رسد (چه مثبت و چه منفی). کنگرۀ آتی حزب به ارزیابی و جمع بندی نوینی متکی بر عملکرد دورۀ پیش، خواهد رسید.

اگر اختلافات اقلیّت پس از سپری شدن یک دوره (بین دو کنگره) حل نگشت چه؟ در این مرحله دو علت می تواند وجود داشته باشد. اوّل این که این اختلافات هنوز در سطح مسایل تاکتیکی باقی مانده و زمان بیش تری برای اثبات نظریات نیاز است. در این صورت گرایش مخالف همانند دورۀ پیش و تا دورۀ بعدی که مسایل مورد مرور قرر می گیرند، درحزب باقی می ماند. امّا در برخی موارد امکان دارد اختلافات فرای صرفاً اختلافات تاکتیکی باشد. اختلافات عمیق سیاسی نیز می تواند در حزب به وجود آید. در جامعۀ سرمایه داری ایدئولوژی حاکم، ایدئولوژی هیئت حاکم است.این امکان همواره وجود دارد که حتی اعضا یا رهبری یک حزب انقلابی تحت تأثیر عقاید دشمن طبقاتی قرار گرفته باشند. در نتیجه برخی از اختلافات می تواند از تفاوت های تاکتیکی فراتر رود. برای نمونه، امکان دارد عدّه ای به این ارزیابی برسند که خطّ رهبری حزب دچار انحرافات طبقاتی شده و ضروری است که مبارزۀ عمیق تری برای جلوگیری از خطّ انحرافی صورت گیرد. در آن صورت بنا بر تشخیص آن بخش از معترضان، رهبری حزب باید حق ایجاد “جناح” (Faction) را برای آن عدّه قایل گردد. این عدّه باید بتوانند در درون یک حزب انقلابی باقی بمانند و حتی بنا بر تعداد طرفداران شان در سطح رهبری حزب نیز شرکت داشته باشند. بدین تریب فرصت کافی به آن ها داده شود که نظریات خود را در درون حزب و در سطح رهبری تبلیغ کنند. در واقع تشکیل یک “جناح” گام جدّی تری برای مبارزه با خط انحرافی اکثریّت در درون یک حزب انقلابی است. تشکیل “گرایش” در مورد مسایل تاکتیکی است و شاید زودگذر باشد.

امّا اگر پس از دوره ای جناح موجود به این نتیجه رسید که رهبری و اکثریّت حزب در حال عبور از خطّ طبقاتی است و امکان متقاعد کردن اکثریّت اعضا نیز وجود ندارد، این جناح، در این مقطع، باید از حق تشکیل “جناح علنی” (Open Faction) برخوردار باشد.

در واقع تشکیل جناح علنی به مفهوم تدارک برای انشعاب است. جناح علنی می تواند نظریات خود را حتی رو به جنبش کارگری و علناً اعلام کند و طبقۀ کارگر را از انحراف موجود اکثریّت (به زعم خود) مطلع کند. یک حزب انقلابی این فرصت تشکیلاتی را نیز باید به این اقلیّت بدهد که نه تنها نظریاتش به دست همۀ اعضا برسد، بلکه آن نظریات در ارگان رسمی حزبی هم درج گردد. بدیهی است که اگر توافقی حاصل نشد و چنان چه جنبش کارگری مواضع اکثریّت را تغییر نداد، گام بعدی یک انشعاب در حزب خواهد بود. امّا این انشعاب نیز می تواند معقولانه و رفیقانه، بدون اتهام پراکنی و فحاشی صورت گیرد. تاریخ، صحّت یا سقم نظریات طرفین را نشان خواهد داد. چه بسا پس از دوره ای، اشتباه نظریات “اکثریّت” در عمل نشان داده شود و “اقلیت” انشعابی متقاعد به الحاق مجدّد به حزب واحد گردد. بدیهی است که اگر کار به جنگ، دعوا، اتهام زنی و نفرت از یک دیگر بکشد، این دو گرایش- حتی اگر به نظریات واحدی در آینده برسند- هرگز نمی توانند در درون یک حزب در کنار هم قرارگیرند.

مازیار رازی

فوریه ۲۰۱۵