اطلاعیه … خطر رفع شد , برای اطلاع دوستان و همه آنهایی که من را میشناسند

اطلاعیه- خطر رفع شد
برای اطلاع دوستان و همه آنهایی که من را میشناسند

دوستان عزیز با درودهای صمیمانه

همانطور که اطلاع دارید من برای مدتی حدود ۱۰ ماه ساکت و تقریبا ناپیدا بوده ام و در این مدت تعداد زیادی از دوستان و آشنایان قدیمی و جدیدم از طریقهای مختلف تماس گرفته اند و از عدم حضورم در فیسبوک و دنیای مجازی انترنت و یا مجامع عمومی و حضوری ابراز نگرانی کرده اند و جویای حالم شده اند. پیشاپیش از همه آن عزیزان تشکر و قدردانی می کنم.
از شما دیگر چه پنهان، مریض بودم. مبتلا به سرطان پروستات.
قبلا برای مدت طولانی تری درد داشتم و به دکتر مراجعه می کردم و بلاخره اواخر ماه می پارسال ۲۰۱۴ نتیجه معلوم شد و فورا تحت درمان قرار گرفتم. پس از دوره درمان بلاخره در اواسط ماه فوریه ۲۰۱۵ تحت عمل جراحی قرار گرفتم و طبق نظر دکترم همه چیز خوب پیشرفته و هم اکنون وضع عمومی ام بهتر است، اما هنوز باید دید که نتیجه نهایی چه خواهد شد.

من بعد از اطلاع از مریضی ام تصمیم گرفتم که مسئله را پنهان نگه دارم. تنها یکی از برادرزاده هایم را در جریان قرار دادم. تصمیم بسیار سختی بود و برای حدود دو هفته تحت فشار روحی و عاطفی زیادی قرار داشتم و بلاخره روحیه بسیار بالای که داشتم به من آرامش خاطر داد و متقاعد شدم که تصمیم بسیار درستی است. مهمترین عاملی که باعث این تصمیم شد این بود که خودم شخصا در جریان بیماری سرطان مادرم، خورشید مهدی زاده که در سال ۱۹۹۹ در کشور فنلاند درگذشت به عنوان شخص دوم یا اطرافیان عمیقا تحت تأثیر منفی روحی و عاطفی و انسانی زیادی قرار گرفتم و همچنین در سالهای بعد این تجربه سخت را در جریان بیماری سرطان چند تن از دوستانم که از نزدیک شاهد بودم دوباره برایم تکرار شد و تأثیرات روحی و عاطفی غیرقابل تحملی بر رویم گذاشت. در نتیجه تصمیم گرفتم تا مریضی من تا بعد از معالجه و نتیجه نهایی پنهان بماند و تأثیران منفی و نگرانی را برای هیچکس به جا نگذارد. کار آسانی نبود، اما اراده کردم و به خود اعتماد داشتم که از عهده اش بر می آیم و آمدم. هم اکنون از نتیجه این تصمیم خوشحالم.

در طول مریضی یک مسئله از همه چیز برایم مهمتر و دغدغه اصلی ام بود و آنهم زندگی و آینده دختر کوچلویم آلکساندرا پنج ساله بود. زیرا جدا از علاقه و عشق عمیقی که به همدیگر داریم او شدیدا به من احتیاج دارد. به او قول دادم که هنوز برایش زنده می مانم. در مورد خودم زیاد برایم مهم نبود، اگر چه زندگی زیباست و یک بار است و باید تا توانست زندگی کرد، اما برای من و یا کسان دیگری مثل من که بیش از ده سال و در شرایط سخت دهه ۱۳۶۰ پارتیزان بودیم و علیه رژیم قاتل و سرکوبگر اسلامی ایران در کردستان جنگیدیم و یا آن زندانیان سیاسی مبارزی که در سیاه چالهای مخوف رژیم اسلامی مقاومت می کردند که در کنار دستمان صدها و هزاران جوان مبارز ۱۸ تا ۲۵ سال جان باختند، برای من که ۵۰ سالم هست ۲۵ تا ۳۰ سال اضافی عمر کرده ام، زیرا مبارزین نسل من فراریان از مرگ ماشین کشتار رژیم اسلامی ایران بوده و هستیم. لذا برای مرگ غصه نمی خوردم.

در طول معالجه علیرغم مشکلات زیادی که دور و برم را احاطه ام کرده بود اما از روحیه بسیار بالایی برخوردار بودم، امیدواری و مثبت فکر کردن و پیاده روی هم بخش مهمی از فعالیتهایم بود. صحبت کردنها و رفتارهای لذت بخش آلکساندرای کوچلویم بهترین و مؤثرترین داروی روحی بود که خوشحالم می کرد. دوست داشتم همراه اعلام خبر مریضی ام کمی از تجربه هایم بگویم. امیدوارم هیچکدام از شما این تجربه را نکنید، اما درصورت اتفاق اراده و روحیه قوی، مثبت فکر کردن و پیاده روی را توصیه می کنم.

در اینجا لازم می دانم که به اطلاع برسانم که من در تاریخ ۱۶ آگوست ۲۰۱۴ طی نامه کوتاهی به مرکزیت حزب حکمتیست از آن حزب کناره گیری کردم و در آنموقع آنرا علنی اعلام نکردم. بلاخره می بایست آنرا علنی می کردم و تصمیم کرفتم بعد از معالجه آنرا اعلام کنم. خیلی کوتاه فایده نداشت، راحت نبودم، مشکلات زیادی داشتم، احوالی نپرسیدند. به این نتیجه رسیدم وقت را تلف نکنم و بر مشکلات و مسئله معالجه ام متمرکز شوم. امیدوارم آنها هم موفق شوند.

در پایان خیلی خوشحالم از اینکه بعد از معالجه خبر مریضی ام و مقداری از تجربه های این دوره را همراه احساسات درونی ام را با شما در میان گذاشتم. وضعم خوب است و نگران من نباشید. برای همه شما عزیزان آرزوی سلامتی و تندرستی کامل می کنم.

رئوف افسایی
۱ مارس ۲۰۱۵