اقتصاد سیاسى به زبان ساده(٢٧)

کار مولد و غیرمولد
در این بخش می خواهیم کارمولد و غیرمولد را از نگاه و منظر اقتصادسیاسی  جستجو و تعریف کنیم. این دو مقوله در شرایط شیوه تولید‌ سرمایه‌داری‌ و نگاه فرد سرمایه‌دار است که تقسیم بندی می‌شود.

از نظر یک سرمایه‌دار کاری برای او مولد است که پول به سرمایه‌ی قبلی‌اش اضافه کند. از نظر او هر کاری را که پول به جیب‌ش سرازیر نکند، کار مولد نیست. به بیان علمی‌تر هر کاری که ارزش اضافی تولید‌ نماید، کار مولد است در غیر این صورت بقیه‌ی کارها غیرمولد است. کار مولد مانند کار کارگران تولید‌ اتومبیل و هواپیما، یخچال‌سازی، کولرسازی و غیره. و کار غیرمولد از منظر سرمایه‌ مانند کار زنان خانه‌دار و کشاورزان خُرد.

به طورکلی هر کاری که در تولید‌ ارزش‌مصرفی نقشی داشته باشد و فرآورده‌ای تولید‌ نماید که به مصرف برسد و برای فروش نباشد، کار غیرمولد است. اما هنگامی که فرآورده ای برای فروش تولید شود و این کالا در رابطه‌ی تولیدکالایی ساده یعنی “فروختن برای خریدن” قرار گیرد، باز هم این کار غیر مولد است.

فقط کالاهایی که در شیوه تولید‌ سرمایه‌داری‌ پیش‌رفته و انحصاری در رابطه‌ی “خریدن برای فروختن” قرار می‌گیرند، کار مولد است. کار مولد باید سرمایه‌ بسازد و در امر انباشت سرمایه‌ دخیل باشد.

“بعضی‌ها به قول معروف مته را به خشخاش می‌زنند و می‌خواهند همه‌ی کارها را به طور مشخص به مولد و غیرمولد تقسیم نمایند و دسته‌بندی آن‌ها را قطعی نمایند. فرض کنیم که شماها مشخص کردید که کار صندوق‌دار مولد است یا نامولد. در عمل و در زندگی واقعی چه فرقی برای آن کارگر دارد و چه تاثیری در زندگی او. هیچ. این فقط از منظر سرمایه‌ است که کاری که برای او ارزش‌اضافی تولید‌ نکند کار غیرمولد است.”

“چون کار مولد برای سرمایه کاری است که ارزش اضافی تولید می‌کند، پس تمام کارگرانی که (کارگران بخش بهداشت، معلمان، دانشمندان، محققان و غیره) در افزایش ارزش اضافی برای سرمایه شرکت می‌کنند باید هم‌تراز با کارگران صنعتی یا به طور غیرمستقیم مولد قلمداد شوند.”

“تمایز کار مولد و غیرمولد صرفاً برای تحلیل متغیرهای مختلف و با اهمیت اقتصاد سرمایه‌داری حائز اهمیت است: نظیر ارزش نیروی‌کار، نرخ و حجم ارزش‌اضافی و بدین ترتیب آهنگ انباشت سرمایه. این امر برای جدی گرفتن این تمایز دلیل کافی به دست می‌دهد. چون مارکسیست‌ها‌‌ صرفاً با بررسی این متغیرها می‌توانند به شکل مناسبی مسیر تاریخی و نوسان‌ها‌‌ی ادواری انباشت سرمایه را مورد تحلیل قرار دهند.”

“مارکس درباره‌ی این تعریف می‌گوید: «آدام اسمیت در مورد کارمولد و غیرمولد اساساً نظر درستی داشت، درست از نظر اقتصاد بورژوایی»۱.”

در اقتصادسیاسی همیشه سخن آخر و نهایی از آن کارل مارکس است. او می‌نویسد:

“کار به عنوان خدمت ساده‌ای به منظور ارضای نیازهای فوری به سرمایه محتاج نیست چون سرمایه‌ در انجام آن دخالتی ندارد. اگر سرمایه‌داری هیزم شکنی را اجیر کند تا برای او هیزم بشکند و با آن هیزم کباب درست کند، این‌جا نه فقط هیزم شکن در ارتباط با سرمایه‌دار بلکه سرمایه‌دار هم با هیزم شکن در رابطه‌ی مبادله‌ی ساده قرار می‌گیرد. هیزم شکن خدمات – ارزش مصرفی-  خود را به او ارائه می‌کند، که این خدمات، افزایش سرمایه را به دنبال ندارد بلکه برعکس سرمایه‌ در آن مصرف می‌شود: سرمایه‌دار به ازای آن خدمت، کالای دیگری به شکل پول به هیزم شکن می‌دهد. این رابطه در مورد همه‌ی خدماتی که کارگران با پول اشخاص دیگر مستقیما” مبادله می‌کنند و توسط آن اشخاص مصرف می‌شود مصداق دارد. این نوعی مصرف درآمد است که به این صورت گردش ساده انجام می‌شود، این مصرف سرمایه‌ نیست چون یکی از دو طرف قرارداد در برابر آن دیگری به منزله‌ی سرمایه‌دار قرار نمی‌گیرد. این گونه خدمات را نمی‌توان از مقوله‌ی کار دانست. از خدمات فواحش تا زحمات پاپ اعظم از این قبیل آشغال کاری‌ها زیاد است. اما لومپن پرولتاریای شریف و “زحمت‌کش” هم به همین مقوله تعلق دارد یعنی انبوه عظیم ولگردان و بیکاره‌هایی که در شهرهای بندری آماده‌ی انجام هر خدمتی هستند. پول‌دار در این رابطه فقط خریدار خدمت به عنوان یک ارزش مصرفی‌ست که بی‌درنگ از جانب وی به مصرف می‌رسد در حالی که طرف دیگر پول می‌خواهد و چون دارنده‌ی پول به کالا توجه دارد، و دارنده‌ی کالا عرضه کننده‌ی خدمت به پول، پس هر دو فقط طرفین یک گردش ساده‌اند. واضح است که پادوی بیکاره‌ای که فقط طالب پول یا شکل عام ثروت است می‌کوشد تا هالوی پول‌دار را که خدا برای وی رسانده هرچه بیشتر تلکه کند و این عمل برای پول‌دار حسابگر به ویژه از آن رو گران تمام می‌شود که خدمت مورد نیاز وی جز از آدم‌های بی‌سروپایی چون او از کس دیگری ساخته نیست، و پول‌دار مذکور هم به خدمت مورد بحث از دید سرمایه‌دار نگاه نمی‌کند. تعریف آدام اسمیت از کار مولد و نامولد اساسا” و از دیدگاه اقتصاد بورژوایی درست است. دعاوی اقتصاددانان مخالف یا پرت‌وپلاگویی‌ست (مثلا” استورش و حتا ملال‌آورتر از آن سنیور،…) مثلا از این قبیل که هر عمل به هر حال نتیجه‌ای دارد. و بدین ترتیب اغتشاشی در مفهوم فرآورده به معنای طبیعی و اقتصادی آن ایجاد می‌شود چندان که بیکاره‌ی همه کاره هم تبدیل به کارگر مولد می‌شود چرا که غیر مستقیم باعث تولید این همه رسالات حقوق کیفری شده است.(با این استدلال می‌توان قاضی را هم یک کارگر مولد دانست چرا که حامی جامعه در برابر دزدی‌ست!)؛ یا مانند کار بعضی از اقتصاددانان جدید است که بادمجان دور قاب‌چین‌های بورژوازی شده، می‌خواهند به آنان ثابت کنند که حتا جستن شپش‌های سر ارباب یا خاراندن پشت او هم یک کار تولیدی‌ست چون با این اعمال خستگی مغز او- مغز تیره‌ی او – بر طرف می‌شود. و روز بعد با نیروی بیشتری در دفتر کار خود حاضر خواهد شد. پس این که اقتصاددانان‌های با انصاف کارگران تولیدات تجملی را کارگران مولد می‌شمرند و تی‌تیش مامانی‌های مصرف کننده‌ی این تولیدات را یک قلم از زمره‌ی پول هدرکن‌های غیرمولد به حساب می‌آورند درست و در عین حال معنی‌دار است. این کارگران “از آن‌جا که سرمایه‌های ارباب‌شان را که از نقطه‌نظر ماهیت تولیداتش غیرمولد است، زیاد می‌کنند” واقعا” هم مولدند. حقیقت این است که کارگر به کثافتی که مجبور به تولید آن است کم‌ترین توجهی ندارد همچنان که سرمایه‌دار هم به تخمش نیست که واقعا” دارد چه چیزی تولید می‌کند، بگذریم۲.”

“از زمانی که آدام اسمیت بین کار مولد و نامولد تمایز قائل شد، دعوا بر سر این که چه چیزی کارمولد است و چه چیزی نیست ادامه دارد. منشاء این دعوا تحلیل جنبه‌های متفاوت سرمایه است. کارمولد فقط آن کاری است که سرمایه‌آفرین باشد. سنیور می‌گوید: دیوانگی نیست که مثلا” پیانوساز، کارگر مولد باشد و پیانو نواز نباشد، گرچه بدیهی است که پیانو بدون نوازنده‌ی آن مضحک و بی‌معنی‌ست۳؟ دیوانگی باشد یا نباشد قضیه دقیقا” همین است. پیانوساز سرمایه را بازآفرینی می‌کند و پیانیست فقط مبادله‌گری است که کارش را فقط با درآمد مبادله می‌کند. اما آیا پیانیست هم موزیک نمی‌سازد؟ و گوش موسیقی‌شناس ما را نمی‌نوازد؟ پس آیا او هم به یک معنا مولد نیست؟ بی‌شک چنین است. نوازنده‌ی پیانو چیزی تولید می‌کند اما این چیز، مولد به مفهوم اقتصادی آن نیست. کار او همان‌قدر مولد است که کار یک مجنون سودایی پندارآفرین. کار تنها با تولید ضد خود مولد می‌شود. هستند اقتصاددانانی که طرز تلقی‌شان، کارگر نامولد را غیرمستقیم به کارگر مولد تبدیل می‌کند. (در مثال سنیور هم دیدیم) که نوازنده‌ی پیانو هم چون به تولید تحرکی می‌دهد، یعنی که انرژی یا شوق بیشتری در فرد بر می‌انگیزد، یا به بیان عامیانه‌تر نیاز جدیدی در او بیدار می‌کند که ارضای آن مستلزم جدیت بیشتری در امر تولید است، کارگری مولد به حساب می‌آید. همین استدلال نشان می‌دهد که تنها کار مولد سرمایه (یعنی همان جدیت در امر تولید ارزش اقتصادی بیشتر) کار تولیدی‌ست و هرگونه کار دیگری اعم از مفید یا زیانمند برای سرمایه‌سازی مفید نیست یعنی مولد نیست. اقتصاددانانی هم هستند که می‌گویند تمایز میان مولد و نامولد تابع امر تولید نیست تابع مفهوم مصرف است. در حالی که عکس قضیه کاملا” درست است. تولید توتون و تنباکو مولد است گرچه مصرفش نامولد است. تولید اعم از آن‌که برای مصرف مولد یا نامولد باشد در هر حال مولد است فقط به شرط آن که سرمایه‌آفرین باشد. حرف مالتوس که می‌گوید: “کارگر مولد کسی است که مستقیما” بر ثروت ارباب خود بی‌افزاید” حرف درستی است منتها فقط در یک معنای دقیق. چون بیان مالتوس بیانی زیاده از حد انتزاعی است زیرا این بیان را در مورد کار برده هم می‌توان به کار برد (در حالی که حاصل کار برده، سرمایه یا تراکم سرمایه به معنای علمی کلمه نیست.) تا آن‌جا که به کارگر (به معنای دقیق کلمه) مربوط می‌شود ثروتی که وی ایجاد می‌کند شکلی از ثروت مستقیما” مربوط با کار، یعنی سرمایه است. پس کار مولد آن است که مستقیما” بر سرمایه می‌افزاید۴.”

ادامه دارد

سهراب.ن ۰۲/۱۲/۱۳۹۳

۱-کارمولدوغیرمولد: تلاشی برای تبیین و طبقه‌بندی آن/ احمت توناک و سنگور سوران/ترجمه حسن آزاد http://pecritique.com/2014/08/10

۲ – کارل. مارکس؛ گروندریسه جلد یکم صص۲۳۳-۲۳۴-۲۳۵ ترجمه باقر پرهام و احمد تدین

۳ – Senior, Principesfondamentauxpp 197-206, {E,F}

۴ – کارل. مارکس؛ گروندریسه جلد یکم صص۲۷۰-۲۷۱ ترجمه باقر پرهام و احمد تدین