یک روز فقط باقی ست

«یک روز فقط باقی ست»
به خاطره ی چریک ها در فتحِ ۲۱ بهمن ۵۷
من نمی دانم به کجا چنگ برآرم پیوند؟
وز کجا باید جُست
به خون وُ به قسم
مشتِ همراهیِ بیدار دلی را
سوگند!
من به جان آشفته
در ره وُ در آمد
وز ندامتگه خوف
بر دلم می لرزد
بانگِ توبه توبه
کز دهانِ یاری
به هراس وُ خواری
می کند خون به جگر!

هان کجایی ای عزیز؟!
تو به سنگر مُردی
تو به مهتاب شبی با همه همراهانت
از دلِ کوچه وُ از هر سنگر
سخنِ فتح بگفتی، نه غمِ تنهایی!

من به جان آشفته
من به خونِ تو قسم
دست می گردانم
که بیابم هر دم
قامت ات را به بغل
مَسلک ات را پیوند!
آبان ۹۳
علی سالکی