منظور از سرمایهی بازرگانی و سود بازرگانی چیست؟
تجربه به سرمایهدار صنعتی (سرمایهدارهایی که در بخش صنعت فعالیت میکنند.) میآموزد که کالاهایش را به سرمایهدارانی بفروشد که هم بازارهای مصرف در اختیار داشته باشند و هم از نظر مالی دارای اعتبار و پشتوانه باشند. او از این طریق پول خود را سریعتر به دست میآورد.
سرمایهای که بازرگانان با آن کالاهای تولیدی سرمایهداران صنعتی را خریداری میکنند، سرمایهی تجاری (سرمایهی بازرگانی) میگویند. اما پر واضح است که بازرگان هم، به خاطر به دست آوردن سود دست به خرید کالاهای سرمایهدار صنعتی میزند. بنابراین سرمایهدار صنعتی که به طور مستقیم ارزشاضافی را تصاحب و مالک میشود، بخشی از آن را به تاجر(بازرگان) میدهد. یعنی سودی که عاید تاجران میشود نیز بخشی از ارزشاضافیای است که از کار پرداخت نشده کارگران کارخانه به دست میآید.
آیا سرمایهدار تجاری میتواند به کالاها، ارزشی اضافه کند؟ خیر، زیرا ما میدانیم که ارزش، زمانی به کالا اضافه میشود که بر روی مواد اولیهی آن کالا، کار انجام بگیرد. در نتیجه تاجری که هیچگونه فعالیت تولیدی بر روی کالا انجام نمیدهد، چگونه میتواند ادعا نماید که سودی که عاید من میشود ارزشی است که به کالا اضافه شده است؟ مگر به خودی خود، به کالایی ارزش افزوده میشود؟ خیر. در خارج از کارخانه به هیچوجه ارزشی به کالاها اضافه نمیشود. سودی هم که نصیب تاجر میشود، بخشی از ارزشی است که کارگران بدون دریافت مزد آن به کالاها وارد کردهاند و به وسیلهی سرمایهدار صنعتی به تاجر پرداخت میشود.
بازرگانی داخلی
تجارت داخلی، یعنی مبادلهی کالاها در داخل کشور. این تجارت که به آن بازرگانی داخلی هم میگویند به دو شکل صورت میگیرد: یکی تجارت عمده فروشی و دیگری تجارت خردهفروشی.
تجارت عمدهفروشی: تجارتی است که بین سرمایهداران صنعتی و سرمایهداران تجاری انجام میگیرد. آنها با خرید انبوه کالاهای کارخانهداران و توزیع تدریجی آن بین تجار خردهفروش که همان مغازهداران هستند، ارزشاضافی هنگفتی را بدون این که ساعتی کار انجام بدهند، به جیب میزنند. جالبتر آن که در جامعهای مثل ایران که اقتصادش در بحران رکود و تورم دست و پنجه نرم میکند، روزهایی برای آنها پیش میآید که یک شبه قیمت اجناس انبارهایشان دو و یا چند برابر میگردد.
تجارت خردهفروشی: در این نوع تجارت، خردهفروشان یا همان مغازهداران و دستفروشان، اجناس خود را از عمده فروشیها تهیه کرده و به تدریج آن را به طور مستقیم به مصرفکننده نهایی یعنی مردم میفروشند. مانند مغازههای پوشاک، کفش، کیف، خواربار، قصابی و دستفروشان داخل مترو و اتوبوس و پیادهروها.
بازرگانی خارجی
مبادلهی کالاها بین دو یا چند کشور را بازرگانی خارجی گویند. به فروش رساندن و خارج کردن کالاها از کشوری به کشور دیگر را صادرات و خریدن و وارد کردن کالاها به کشور را واردات میگویند.
در این مبادلات هر کشور سرمایهداری سعی میکند که کالای خود را با بیشترین قیمت صادر و در عوض کالای مورد نیازش را با کمترین قیمت وارد نماید. مانند کشورهای پیشرفته سرمایهداری که کالاهای صنعتی خود را با گرانترین قیمت صادر و نفت و گاز و زغال سنگ را با نازلترین قیمت وارد کشور خود مینمایند.
اقتصاد خواندههای هرکشوری پس از مدت معینی مثلا” یک سال، قیمت کلیهی کالاهای صادراتی و وارداتی را محاسبه و نسبت آنها را به دست میآورند. مثلا” در یک سال ۱۰ میلیارد تومان کالا صادر و در همان مدت ۱۵ میلیارد کالا وارد کشور شده است. نسبت بین قیمت کلیهی کالاهای صادر شده و قیمت کلیهی کالاهای وارد شده در مدت معین مثلا” یک سال را موازنهی بازرگانی میگویند.
اگر صادرات کشوری بیشتر از وارداتش باشد، موازنهی بازرگانی را مثبت می گویند و اگر واردات بیشتر از صادرات باشد، موازنهی بازرگانی منفی است.
کشوری که موازنهی بازرگانیاش منفی باشد، یعنی وارداتش بیشتر از صادراتش شده باشد، باید قیمت کلیهی کالاهای صادراتی را از قیمت کلیهی کالاهای وارداتی کم کند و باقیمانده را که بدهیاش میباشد، از منابعی مانند ذخیرههای طلا و معادن کشور مانند نفت و گاز و زغال سنگ و یا از مالیاتی که از فروشندگان نیرویکار دریافت میکند، جبران نماید.
سرمایهی قرضی (استقراضی)
گاهی پیش میآید که سرمایهدار پولی در اختیار دارد و به آن نیاز ندارد و سرمایهی این سرمایهدار که معطل مانده، سودی برای صاحبش تولید نمیکند. و یا زمانی هم پیش میآید که سرمایهدار میخواهد ماشینهای تولیدی جدیدی بخرد، اما با کمبود پول روبرو است.
صاحب سرمایه، پولش را به واسطهها، یعنی بانکها میسپارد که برای او سودی در بر داشته باشد. سرمایهدار نیازمند پول، هم به بانک مراجعه میکند و جهت خرید ماشین آلات و یا مواد خام از بانک پول قرض میکند تا نیازهایش را برطرف نماید و با استفاده از ارزشاضافیای که به دست میآورد مقداری پول اضافی علاوه بر پول اصلی، به بانکدار میپردازد.
در چنین حالتی فرد سرمایهداری که پول بیمصرف داشت، آن را برای مدت معینی از طریق بانک و با مسئولیت بانک، به فرد سرمایهداری که به آن پول نیاز دارد میدهد و پس از پایان مدت معینی، پولش را همراه با مقداری پول اضافی دریافت میکند. به این پول اضافی بهره میگویند.
بنابراین سرمایه قرضی یا استقراضی، سرمایهی پولی میباشد که برای مدت معینی در مقابل مقداری پول اضافی، یعنی بهره قرض داده میشود. در فرهنگ عربی به بهره، ربا میگویند.
منشاء بهره کجاست؟ هنگامی که سرمایهدار پول بیمصرف سرمایهدار دیگری را از طریق بانک میگیرد و آن را به کار تولید انداخته و بدین طریق ارزشاضافی که از کاراضافی و بدون مزد کارگران حاصل میشود، به دست میآورد. این سرمایهدار تولیدکننده پس از به پایان رسیدن مدت زمان معین شده توسط بانک (سر رسید)، پولی را که قرضگرفته به اضافهی بهرهی آن که در حقیقت بخشی از ارزشاضافی میباشد، به سرمایهدار قرضدهنده میدهد. بنابراین میبینیم که بهره در واقع بخشی از ارزشاضافی میباشد.
کارگران به آسانی نمیتوانند متوجه شوند که سرمایهداران قرضدهنده هم در استثمار آنها سهیم میباشند، زیرا کارگران آنها را هیچگاه نمیبینند. اما سرمایهداران قرضدهنده از آنجا که بخشی از ارزشاضافی را تصاحب میکنند، در استثمار کارگران سهیم میباشند.
بانکها
بانکها همانند واسطهها و دلالها عمل میکنند. بدین معنی که پول را از یکی گرفته به دیگری میدهند و مقداری پول به دست میآورند. بانکها بدون فعالیت تولیدی مقداری پول که منشاء آن ارزشاضافی است به دست میآورند.
در حقیقت فعالیت بانکها، جمع کردن سرمایههای بدون مصرف سرمایهداران و نیز جمعآوری پول بقیهی مردم تحت عناوین قرضالحسنه و سپرده کوتاه مدت و بلند مدت و غیره و سپردن آنها به سرمایهدارانی که به آن سرمایهها احتیاج دارند، میباشد. امروزه به این سرمایههای مورد نیاز نقدینگی میگویند.
بهره بانکی منبع درآمد بانکها
هنگامی که سرمایهدار صنعتی و یا تجاری برای گرفتن وام به بانکها مراجعه میکنند، سرمایهدار بانکی در ازاء مقدار پولی که پرداخت میکند، از آنها میخواهد که پس از مدت معینی (سر رسید پولها) همان پول را، همراه با مثلا” ۱۸% بهره به بانک برگردانند.
و نیز هنگامی که سرمایهدار صنعتی و یا تجاری و یا عموم مردم پول خود را به عنوان سپرده به بانک میسپارند، بانک متعهد میشوند در مدت زمان معینی، مثلا” ۱۲% بهره به صاحبان پسانداز پرداخت کنند.
در واقع بانکدار پول را با ۱۲% بهره از مردم و سرمایهداران صنعتی و تجاری میگیرد و آن را با بهرهی ۱۸% به دیگران میدهد. در نتیجه از تفاضل این دو عدد ۶% به دست میآید که به آن بهرهی بانکی۱ میگویند. که منشاء و منبع اصلی درآمد بانکها محسوب میگردد. البته امروزه به لطف شبکههای الکترونیکی خدمات بانکی، منابع درآمدی آنها باز هم بسیار افزایش پیدا کرده است.(رشد بانکها از رشد قارچها هم بیشتر است!) به طوری که همه میدانیم برای انجام هر یک از خدمات بانکی از قبیل؛ انتقال وجه، شارژ تلفن، پرداخت قبوض، گرفتن مانده حساب، خرید کالا، پرداخت، دریافت، واریز پول و غیره، مقداری پول از حساب کاربر (انجام دهنده خدمات بانکی) کسر میگردد. و در آینده باید انتظار این را داشته باشیم که هیچگونه خدماتی رایگان نخواهد بود!!
در حقیقت بانکها همانند زالو عمل میکنند. شرایط اقتصادی اجتماعی حاکم بر جامعهی سرمایهداری به آنها حکم میکند که مطلقا” نباید نسبت به مردم شفقت و مهربانی به خرج داد. با ظاهری آراسته و خوشتیپ با مردم برخورد میکنند اما از یک ریال بدیهی مردم هم نمیگذرند. در هر فرصت و شرایطی کارکنان آن در فکر تامین منافع بانکها هستند، حتا اگر هم اعمال آنها بسیار رذیلانه باشد. نمونهی آن بانکهای اروپا و آمریکا هستند که میلیونها نفر در بخش ساختمان در جهت منافع خود بیخانمان کردند. در اسپانیا اگر شخصی از بازپرداخت وام مسکن خود باز بماند، نه تنها مسکن را تصرف میکنند و به حکم قانون اسباب و وسایل منزلش را به بیرون میریزند، همچنین باید قسط بانکی خود را به پردازد. بنابراین بانکها فاسدترین و رذلترین ارگان اقتصادی جامعهی سرمایهداری محسوب میشوند. زالوهایی که هیچوقت سیر نمیشوند.
شرکتهای سهامی
برای به وجود آوردن شرکتهای بزرگ صنعتی و تجاری، احتیاج به سرمایههای بزرگی است که یک سرمایهدار به تنهایی نمیتواند سرمایه آن را تامین نماید. بنابراین برای به وجود آوردن چنین شرکتهایی، باید عدهی زیادی پولهای خود را روی هم بریزند تا بدین طریق سرمایههای بزرگی جمع شود. به همین دلیل شرکتهای سهامی به وجود آمدند.
به این جهت به منظور جمعآوری منابع مالی، شرکتهای سهامی را در میان عموم مردم گسترش داده و آنها را تشویق میکنند که به منظور سرمایهگذاری، سهام بخرند. برای مثال برای تاسیس شرکتی ۱۰۰ میلیون تومان سرمایه نیاز است. آنها این سرمایهی ۱۰۰ میلیون تومانی را به قطعات کوچکتر مثلا” ۱۰۰ هزار تومانی تقسیم میکنند و مقداری از آن را که زیر ۵۰% باشد در بازار دلالی بورس سهام به معرض فروش میگذارند و افراد با خرید تعدادی از این سهام، سهامدار شرکت محسوب میشود. اما چون سهم آنها اندک است نمیتوانند هیچگونه دخالتی در مدیریت شرکت داشته باشند، فقط در صورت سود شرکت، در پایان سال مقداری سود به این سهام تعلق میگیرد که به سود سهام معروف است و اگر شرکت ضرر نماید به همان نسبت زیان سهام را شامل میشوند.
اما سرمایهدارها به خوبی میدانند برای این که مدیریت شرکت از دست آنها خارج نشود، هیچ وقت سهم خود را کمتر از ۵۰% نخواهند کرد. جالب اینکه آنها با ابزارهای تبلیغاتی خود اعلام می کنند که کارگران هم میتوانند بیایند و سهام بخرند و تبدیل به کارخانهدار شوند تا فاصلهی طبقاتی هم از بین برود!!
ادامه دارد
سهراب.ن ۱۸/۱۱/۱۳۹۳
۱ – قاضیپور نمایندهی مردم ارومیه با اشاره به بهرهی بالای بانکها خاطرنشان کرد: بانکها پدر اقتصاد کشور را درآوردهاند و بهرهی ۳۰ تا ۴۰ درصدی دریافت میکنند.(۱۵/۰۷/۱۳۹۳) منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/440251