معلمان، باز هم انتظار!

اوایل دهه ی٨٠ شمسی معلمان به مدت ۳ سال مبارزات مستمر و مکرری را سازمان دادند. از آن تاریخ تا کنون یک دهه است که  اعتراض و مبارزه پراکنده و مقطعی  و بعضا انتظار معلمان برای افزایش حقوق و نجات زندگی خود و خانواده هایشان از فقر و فلاکتی که به آنها تحمیل شده  و برای تغییر محیط خفقان آور مدارس و خاتمه دادن به دخالتهای مذهبی و پلیسی و عدم آزادی بیان و تجمع و تشکل …، ادامه داشته است

 در وزارت آموزش و پرورش حدود یک میلیون معلم  زیر خط  فقر مطلق  و گرسنگی محض زندگی می‌کنند. در چند سال اخیر  معلمان و فرهنگیان بارها در قطعنامه ها و بیانیه های تجمعات خود خواستهایشان را مطرح کرده اند.  افزایش حقوق، اجرای لایحه مدیریت خدمات کشوری و نظام پرداخت هماهنگ حقوق، استخدام شدن معلمان حق التدریسی،  بهبود شرایط تدریس، تغییر محتوای کتب درسی و به روز کردن سیستم آموزش، امنیت شغلی، رفع تبعیض کامل در آموزش و پرورش، آزادی بیان و عقلانیت در آموزش و پرورش..  از خواستهایی است که سالها است موضوع مبارزه فرهنگیان و جدال بین آنها و دولت است.

آیا دور جدید مبارزات معلمان که از ٣٠ دیماه و اول بهمن شروع شده است،  انتظار دردناک و  فقر طاقت فرسایشان را خاتمه خواهد داد؟ برای جواب به این سوال بار دیگر لازم است که تجارب تا کنونی را یاد آوری و راهکارهای آینده را بررسی کنیم.

Iتجارب تاکنونی  و محدودیتهای آن

مبارزات معلمان در چند  سال اخیر  به صورت  مقطعی و پراکنده  تا کنون ادامه داشته است. معلمان و کانونهای صنفی شان برای هر گونه پیشرفت در فعالیت و مبارزه دورجدید، نیازمند بررسی  تجارب مثبت و منفی مبارزه شان  در چند سال گذشته اند. این تجارب جلو چشمان ما است و سوالات متعددی که  جواب میخواهند: دلیل ناکارامدی مبارزات تا کنونی  معلمان چیست؟ آیا معلمان و بخصوص تشکلهای صنفی شان به موقعیت اجتماعی و ظرفیت مبارزاتیشان آگاهند؟ موثرترین  روشها و تاکتیکهای مبارزاتی کدامند؟ و …

١-  ناکارآمدی تشکل سراسری و صنفی معلمان در سازماندهی و هدایت مبارزه

ناکارآمدی، عدم تمرکز و هماهنگی تشکلهای صنفی و سراسری  یکی  از موانعی است که مبارزات معلمان با آن روبرو است. مدت طولانی است که تشکلهای  صنفی در هر شهر به ابتکار خود و در حد ظرفیت و آمادگی اعضا یا معلمان و فرهنگیان آن شهرواگذارگردیده اند.  بعضی کانونهای صنفی محلی تعطیل شده و بخشی از فعالین حقوق معلمان تحت تعقیب و آزار قرار گرفته و یا به تبعید تهدید و بخشا هم محکوم شده اند.  به این ترتیب میبینیم که  ظرفیت و توانائی و نیروی معلمان هنوز یک کاسه نشده است.

رهبری سراسری تشکلهای معلمان در این رابطه نقش تعیین کننده داشته است. زمانی  آقای محمود بهشتی دبیرکل سابق کانون صنفی معلمان اظهار میکرد که: “در صورتی که راهی برای ادامه فعالیت کانون در چارچوب قانون و مقررات وجود نداشته باشد، این نهاد منحل خواهد شد!” و یا آقای اکبر باغانی دبیر کانون و هاشمی دبیر کل سازمان معلمان در تجمع معلمان جلو مجلس گفتند، ” آمده ایم تا وفای به عهد و پیمان را به نمایندگان یادآوری نماییم”. این در حالی است که علیرغم سال ها انتظار، همین نمایندگان مجلس بارها به فرهنگیان وعده دادند که  برای بررسی و ارزیابی خواستهای معلمان هیات  تشکیل می‌دهند. اما هیچوقت این هیات تشکیل نشد.

 معلمان و تشکل شان می دانند که در چنین بربریت اسلامی که سگ صاحبش را نمی شناسد، توقع شفقت و حفظ حرمت و کرامت انسانی از سران جمهوری اسلامی ونمایندگان سرمایه داران ایران، توقعی بیهوده است؟ اگر شما یک آیه در جلب شفقت این ها بیاورید هر امام جمعه شان صدتا آیه در توجیه و تفسیر نظام سرکوب و خفقان و بربریت و تبعیض و نابرابری اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در جیب دارند.

تجربه یک دهه مبارزه معلمان کافی است  نشان دهد که توکل به بالا و توسل به استغاثه و توقع الطاف دولت و دلسوزی و شفقت سران دولت جمهوری اسلامی پوچ است. معلمان بعضا مجلس اسلامی را “نمایندگان خود در خانه ملت” نامیدند و بارها جلو درب آن اجتماع کردند، اما غیر از تحقیر و تهدید جوابی نگرفتند.

کانون صنفی معلمان اگر بخواهد تشکل واقعی و رادیکال معلمان باشد، باید اولا به نیروی میلیونی معلمان و حامیانشان در میان دانش آموزان واولیایشان و دیگر طبقات و اقشار زحمتکش جامعه متکی باشد و دوما مطالبات معلمان را بی کم و کاست و بدون توهم از دولت و مجلس اسلامی و با قاطعیت تمام پیگیری کرده و در مقابل هرگونه طفره روی و بی تفاوتی و جواب سربالا و یا تهدید سرکوب با جدیت بایستد

کانون صنفی معلمان نمیتواند نماینده اجرای این وظیفه انسانی و تاریخی معلمان باشد مگر اینکه این کانون را فعالین رادیکال و مبارز معلمان رهبری کرده و سکانش را به دست بگیرند. این اولین شرط هر گونه پیشروی و پیروزی در احقاق حقوق معلمان و اعاده حرمت و آزادی ورفاه به معلمان و خانواده هایشان است

٢- معلمان از موقعیت اجتماعی و ظرفیت مبارزاتیشان  تا کنون استفاده نکرده اند

 معلمان از موقعیت اجتماعی و شخصیتی بسیار خوبی در جامعه برخوردارند. این قشر محبوب به هیچ کس بدهکاری ندارند و صمیمانه و دلسوزانه نسلها را آموزش و پرورش میدهند. میلیونها دانش آموز از متحدین معلمانند. معلمان میلیونها انسان سمپات، دوست و متحدخود در میان خانواده دانش آموزان را دارند. معلمان سمپاتی ودوستی وسیع اجتماعی را پشت سر خود دارند…

متاسفانه تا کنون نه نیروی خود معلمان به تمامی به میدان آمده و نه سمپاتی وسیع اجتماعی پشت خواستهای عادلانه و انسانی معلمان بسیج شده است.  نیروی آکتیو در مبارزات کنونی یک هزارم کل نیروی اجتماعی معلمان نیست.
راه هرگونه پیشرفت در پشت سر گذاشتن این موانع و انتخاب و اتخاذ شیوه و راههای موثر و رادیکال مبارزه  و استفاده از همه نیروی معلمان و ظرفیتهای اجتماعی او است.

IIراهکارهای آینده

پیشروی معلمان در گرو فاکتورهای زیر است:

١- وجود یک رهبری سراسری  روشن و مصمم و جدی و رادیکال.  تنها چنین رهبری سراسری ای میتواند صفوف معلمان، تشکلها و نمایندگانشان را منسجم و یکپارچه و هماهنگ کند.  اگر معیار اظهار نظرهای تا کنونی و شیوه های مبارزه باشد، باید متاسفانه گفت که رهبری کنونی به شدت متوهم، ناکارامد در بکار گیری کل نیروی اجتماعی معلمان برای تحقق خواستهایشان است. این رهبری به نیروی واقعی معلمان متکی نیست و یا باور ندارد.

٢- انتخاب موثرترین تاکتیک وشیوه مبارزه. اعتصاب سراسری و همزمان و هماهنگ موثرترین روش مبارزاتی  و کارساز است. تحصن ها و اعتصابات پراکنده و جدا از هم  در هر محل برای خود چندان کارساز نیست. یک اعتصاب عمومی و سراسری معلمان و فرهنگیان، جامعه را تکان میدهد و گوش مسوولین دولتی را برای شنیدن حرف نمایندگان معلمان باز و آنها را به تجدید نظردربرخوردشان  به خواستهای معلمان وامیدارد.

مذاکره نیز یک تاکتیک و شیوه مبارزه برای طرفین دعوا است. از این شیوه هم باید به درستی استفاده کرد و تسلیم وعده و وعیدهای طرف مقابل نشد.  تا زمانی که آموزش و پرورش و دولت،  نمایندگان منتخب معلمان یا تشکلهایشان را برای مذاکره به رسمیت نشناسند، هچگونه مذاکره خارج از این چارچوب و یا هر گونه تصمیم یک جانبه قابل قبول نیست.

٣- مجامع عمومی معلمان در سطح مناطق شهری، گردهماییهای مشترک معلمان و دانش آموزان، دعوت  از والدین دانش آموزان به گردهمایی در مدارس و آگاه کردنشان به شرایط کار و زندگی معلمان و جلب حمایتشان… معلمان را از پشتوانه عظیم  اتحاد درونی و حمایت اجتماعی  مردم برخوردار میکند.

۴- انتشارمجدد نشریه معلمان، پخش اطلاعیه های روشنگرانه خطاب به جامعه و مردم و بویژه خانواده دانش آموزان و خود دانش آموزان در مبارزه معلمان حیاتی است. اگر مدیا  پخش اخبار و مبارزات و خواستهای معلمان و شرایط فلاکتبار زندگیشان را سانسور میکند باید این سد سانسور را با  چاپ نشریه، برگزاری سمینارها و پخش بیانیه  و اطلاعیه های خبری و روشنگرانه شکست.

۵- خواستهای روشن و زمانبندی شده. خواستهای معلمان در قطعنامه تشکلهای صنفی هر شهر و محل به صورتهای مختلف منعکس است. ما همواره جای طرح یک مطالبه سراسری که  مهمترین خواستهای صنفی و سیاسی معلمان در سراسر کشور  را در بر گرفته باشد و همه تشکلهای محلی به آن استناد کنند و یک مبارزه سراسری حول آن راه بیفتد، خالی بوده است.
محکوم کردن میلیونی معلمان و خانواده هایشان به یک زندگی فلاکتبار و زیر خط فقر جرم است. عاملین آن  باید به جامعه معلمان، دانش آموزان و خانواده هایشان جوابگو باشند. این کمترین توقع و فوری ترین خواست شما معلمان است. حقوق و دستمزدهای کنونی در مقابل تورم و گرانی و فلاکتی که سرمایه داران و دولتشان به جامعه تحمیل کرده اند، ناچیز و هیچ است. گرسنگی مطلق دامن میلیونها خانواه کارگران، معلمان و مردم  زحمتکش را گرفته است.  هم اکنون سرنوشت حقوق  معلمان با دستمزد کارگران،  حقوق پرستاران و دیگر حقوق بگیران جزء جامعه گره خورده است. این همبستگی و هم سرنوشتی را باید نشان داد و سازمان داد. مراجعه به مجلس به خودی خود ایرادی ندارد اما تجارب تا کنونی مبارزات خود شما نشان داده است که نمایندگان مجلس ناجی معلمان نیستند. اینها حافظان قوانین تبعیض آمیز و نابرابرند. پشتگرمی شما و ضامن موفقیتتان توده عظیم و یک میلیونی معلمان و اعتصابات  سراسریشان است. دستهای گچی معلمان دل دولتمردان را به رحم نمی آورد. فقر و گرسنگی فرزندان زحمتکشان وجدان کرم خورده  این شکم سیران را بیدار نمیکند. به جای نشان دادن دستهای گچی، مشتهای گره کرده  را به این غاصبان نان سفره کارگر و معلم و پرستار باید نشان داد! ١۵ میلیون دانش آموز تحت فشار فقر و خواهان رهایی فرهنگی و اخلاقی حامیان معلمان هستند. می توان قدرت خود را دریافت، سازمان داد و به میدان آورد.

IIIجنبش معلمان بر سر دو راهی

اکنون معلمان بر سر یک دوراهی قرار دارند. راه برگشت وجود ندارد. زندگی و کار کنونی معلمان قابل تحمل نیست. فقر و تنگدستی بیداد میکند و زندگی نمیگذرد. بنا بر این یک راه این است که معلمان به همین شیوه کنونی و گاه و بیگاه تحصن در مدارس ، تجمع جلو مجلس و وزارتخانه یا ادارات آموزش و پرورش در هر محل و یا اعتصابهای محدود و ناهماهنگ و غیر سراسری  ادامه دهند که تجربه نشان داده است کارساز نیست و دیگر جواب نمیدهد و رژیم هم به این شگرد عادت کرده و دهن کجی میکند.

حتی اعتصاب یکپارچه معلمان یک شهر هم میتواند گامی به پیش و الگویی برای سایر شهرها باشد. متاسفانه اعتصاب معلمان در سطح یک شهر هم تا کنون یکپارچه نشده و به بخشی از معلمان محدود میشود. اعتصاب یکپارچه در سطح یک شهر بخصوص در شهرهای بزرگ  هم کارساز است. اما در ایندوره که خواست معلمان سراسری است ،اعتصاب سراسری معلمان میتواند غاصبان نان سفره میلیونها معلم و خانواده هایشان را به زانو در آورد.

راه تعیین کننده و سرنوشت ساز،  اعتصابات سراسری  و سازمانیافته و همه گیر همزمان در همه شهر و مناطق است.  احتمالا رژیم بتواند با ایجاد تفرقه و با استفاده از اعتصاب شکنان تعدادی را به مدارس بکشاند. اما این سیاست را میتوان بادرایت و با تبلیغ و فعالیت معلمان مبارز خنثی کرد. همه معلمان در فقر و فلاکت و تنگدستی شریکند، دلیلی ندارد در مبارزه برای رفع این فلاکت همدل و همراه نباشند. انتخاب این راه بر عهده رهبری تشکلهای صنفی معلمان است. پا پیش گذاشتن رهبران و فعالین جنیش حق طلبانه معلمان و قانع کردن کسانی که به هر دلیل دچار تزلزلند و یا میترسند و به اعتصاب نمیپیوندد، تعیین کننده است. معلمان باید در مبارزه که حکم مرگ و زندگی را برایشان دارد موفق شوند. مفتخوران اموال جامعه باید حقوق مکفی برای یک زندگی مرفه را از بودجه کلان مملکت تامین کنند.

 نگه داشتن ده ها میلیون کارگر و میلیون ها معلم و پرستار و حقوق بگیر دیگر، زیر خط فقر و محتاج و گرسنه نگه داشتن شان، تعرض به عزت وحرمت انسانی آنها و جنایت است.  تعدادی سرمایه دار معمم و غیر معمم تمام سرمایه و درآمد مملکت را صاحب اند و اکثریت مردم نیازمند مسکنی مناسب، خوراکی کافی و دارو و درمان بچه هایشان اند!  جماعتی سرمایه دار در مراکز مذهبی و نظامی ودولتی و در بخش خصوصی کل دارایی های مملکت را در اختیار دارند، در مقابل فقر و فلاکت از سرو کول جامعه ٧٠ میلیونی انسان های کارگر و معلم و کارمند و پرستار و زنان و مردانی که چرخ های جامعه را می چرخانند،‌بالا می رود! جز با نشان دادن قدرت اجتماعی و عزم و اراده استوار، غاصبان حقوق و داراییهای مردم و جامعه،  تسلیم نمیشوند.

مظفر محمدی-  ۶ بهمن ٩٣ (٢۶ ژانویه ٢٠١۵)