اقتصاد سیاسی به زبان ساده(۲۴)

درآمد ملی یعنی چه؟

مجموع ارزش‌های تولید‌ شده هر کشوری در یک دوره یک ماهه و یا یک ساله را درآمد ملی می‌گویند.

با رشد سرمایه‌داری وضعیت طبقه‌ی کارگر به طور نسبی و مطلق وخیم تر می‌شود. هرچه ثروت جامعه افزایش می یابد، سهم طبقه‌ی‌ کارگر از درآمد ملی کم‌تر شده و از سوی دیگر سهم طبقه‌ی‌ سرمایه‌دار بیش‌تر می‌شود. به عبارت دقیق تر هرچه سهم کارگران از درآمد ملی کاهش یابد، سهم سرمایه‌داران بیش‌تر می‌شود. مثلا” هم اکنون در کشورهای سرمایه‌داری، یک تا دو درصد از جمعیت جامعه را طبقه صاحب سرمایه  تشکیل می‌دهند که بیش از ۸۰ درصد ثروت اجتماعی را در اختیار دارند. اخیرا” (ژانویه ۲۰۱۵) نیز اعلام شد که تا یک سال دیگر کل ثروت یک تا دو صد صاحبان سرمایه در جهان، برابر با کل ثروت افراد تشکیل دهنده‌ی جامعه جهانی است.

گردش دایره‌وار سرمایه‌

در گردش دایره‌وار سرمایه‌، ابتدا سرمایه‌ به صورت پول ظاهر و نمایان می‌شود. سپس با آن پول کالاهای سرمایه‌ای (زمین و خط تولید‌ کارخانه)، موادخام‌ و نیروی کار خریداری و با هم ترکیب شده و کالای جدیدی تولید‌ می‌شود که برای سرمایه‌دار دارای ارزش‌اضافی است.

سرمایه‌دار از فروش این کالا دوباره پول به دست می‌آورد. اما این پول دیگر به اندازه پول اولیه نیست، بلکه بزرگ‌تر و بیش‌تر است.

بنابراین می‌بینیم که سرمایه‌ در جریان گردش خود، از چند مرحله می‌گذرد و به شکل‌های مختلف در می‌آید. این مراحل به طور مختصر و ساده توضیح می‌دهیم:

مرحله‌ی یکم: در مرحله‌ی نخست سرمایه‌ به شکل و به صورت پول نمایان می‌شود، یعنی سرمایه‌ی پولی. سرمایه‌دار با این پول وسایل‌تولید‌ (وسایل‌کار + موضوع‌کار) و نیروی‌کار که همگی کالا هستند را خریداری می کند.

یعنی سرمایه‌دار، سرمایه‌ی پولی را به سرمایه‌ی مولد (سرمایه‌ تولید‌کننده) تبدیل می‌کند. یعنی:

پول              سرمایه‌ی‌پولی               کالا (وسایل‌، موضوع، نیروی‌کار‌)             سرمایه‌ی مولد

مرحله‌ی دوم: در مرحله‌ی دوم که مرحله‌ی تولید‌ نام دارد، نیروی‌کار با وسایل‌تولید‌ ترکیب می‌شود. یعنی با نیروی‌کار کارگران کالاهای جدیدی به وجود می‌آید که دارای ارزش‌اضافی است. در این مرحله‌، سرمایه‌دار، سرمایه‌ی مولد را به سرمایه‌ی کالایی (کالا شده) تبدیل می‌نماید. یعنی:

کالای قبلی در جریان تولید‌ تبدیل می‌شود به                        کالای جدید

سرمایه‌ی مولد در جریان تولید‌ تبدیل می‌شود به                سرمایه‌ی کالا شده

مرحله‌ی سوم: در سومین مرحله، که مرحله‌ی گردش کالاست، سرمایه‌دار کالاهای جدید را می‌فروشد و از این طریق سرمایه‌ی کالایی را به سرمایه‌ی پولی تبدیل می‌کند. کالای جدید به پول جدید تبدیل می شود. یعنی:

سرمایه‌ای که کالا شده تبدیل می‌شود به                              سرمایه‌ی پولی.

بنابراین سرمایه‌ی صنعتی به سه شکل ۱٫سرمایه‌ی پولی ۲٫سرمایه‌ی مولد (سرمایه‌ی تولیدکننده)۳٫سرمایه‌ی کالایی (سرمایه‌ کالا شده) ظاهر و نمایان می‌گردد و با فروش کالاهای مرحله‌ی سوم، دوباره به نقطه اول خود باز می‌گردد. اما این بار با جیب پر بیش‌تر، یعنی سرمایه‌ی پولی ثانویه بیشتر از سرمایه‌ی اولیه است.

و در کاپیتال جلد دوم آمده است:

دورپیمایی سرمایه‌ی پولی

حرکت دورانی سرمایه‌ در سه مرحله رخ می‌دهد که بنا به شرح مجلّد یکم، رشته‌های زیر را تشکیل می‌دهد:

مرحله‌ی یکم: سرمایه‌دار در بازارهای کالا و کار به عنوان خریدار ظاهر می‌شود؛ پولش به کالا تبدیل می‌شود یا عمل گردش M-C را انجام می‌دهد.

مرحله‌ی دوم: مصرف مولّد کالاهای خریداری شده توسط سرمایه‌دار. او به عنوان تولیدکننده‌ی سرمایه‌دار کالاها عمل می‌کند؛ سرمایه‌اش فرآیند تولید‌ را از سر می‌گذراند.

نتیجه کالایی است با ارزشی بیش‌تر از عناصر تولید‌ش.

مرحله‌ی سوم: سرمایه‌دار در مقام فروشنده به بازار بازمی‌گردد؛ کالایش به پول تبدیل می‌شود یا عمل گردش C-M را از سر می‌گذراند.

[به این ترتیب، فرمول دورپیمایی سرمایه‌ی پولی عبارتست از:M-C…P…C′-M′ که در آن نقطه‌ها نشانگرِ قطع فرایند گردش، و C′ و  M′نشانه‌ی افزایش C   و M  توسط ارزش اضافی هستند]۱

 به طور بسیار خلاصه گردش دایره‌وار سرمایه‌ (چرخه‌ی سرمایه‌) را می‌توان این چنین هم نوشت:

سرمایه‌متغیر:

نیروی‌کار

پول‌اولیه

سرمایه‌‌ثابت:

وسایل‌تولید

تولید

کالا

پول‌بیش

از پول‌اولیه

امرار معاش‌سرمایه‌دار‌


نمودار گردش دایره‌وار سرمایه‌ (چرخه‌ی سرمایه‌)

سود سرمایه‌داران صنعتی:

مخارج تولید‌ برای سرمایه‌داران

ارزش هر کالایی که در کارخانه تولید‌ می‌شود، از سه جزء تشکیل می‌یابد:

۱- ارزش سرمایه‌ ثابت؛ یعنی بخشی از ارزش ماشین‌ها و ساختمان‌، ارزش موادخام و مواد سوختی و غیره که در کالا نهفته است.

۲- ارزش سرمایه‌ متغیر؛ یعنی مزدی که کارگران در ازای انجام کارلازم می‌گیرند.

۳- ارزش‌اضافی؛ که از کاراضافی کارگران حاصل می‌شود.

اما سرمایه‌دار فقط دو جزء اول و دوم را پرداخته است. یعنی در واقع مخارج تولید‌ برای او کم‌تر از ارزش کالای تولید‌ی، تمام شده است. یعنی:

سرمایه‌ متغیر + سرمایه‌ ثابت = هزینه تولید‌ کالا برای سرمایه‌دار

اما چیزی که سرمایه‌دار به دست می‌آورد:

ارزش‌اضافی + سرمایه‌ متغیر + سرمایه‌ ثابت = ارزش کالا برای سرمایه‌دار

وقتی سرمایه‌دار کالای تولید‌ شده را به بازار عرضه می‌کند، آن را به قیمتی که برای خودش تمام شده، نمی‌فروشد، بلکه کالا را بنا به ارزش واقعی یا قیمت واقعی آن به فروش می‌رساند.

حال اگر هزینه تولید‌ کالا برای سرمایه‌دار را از ارزش واقعی کالا کم کنیم، آن‌چه باقی می‌ماند، ارزش‌اضافی است که آن را سرمایه‌دار تصاحب می‌کند. یعنی:

هزینه تولید‌ کالا برای سرمایه‌دار- ارزش کالا یا هزینه واقعی کالا= ارزش‌اضافی

نرخ سود میانگین یا متوسط

قبلا” نوشتیم هرچه رشد نظام سرمایه‌داری بیش‌تر شود و وسایل‌تولید‌ از نظر تکنیکی پیشرفته‌تر گردند، ترکیب ارگانیک سرمایه‌ بالاتر می‌رود و نیروی‌کار کم‌تری جذب می‌کند.

مثلا” فرض کنیم سرمایه‌ی ثابت فرد سرمایه‌داری که دارای ماشین‌های تولید‌ مجهز و پیشرفته‌ی اتومبیل سازی است، ۹۰۰۰ میلیون تومان و سرمایه‌ی متغیرش ۱۰۰۰ میلیون تومان باشد؛ حال اگر سرمایه‌دار دو برابر مزدی که به کارگران می‌دهد از آن‌ها کار بکشد، (یعنی کارلازم و کاراضافی کارگران مساوی باشد، نرخ استثمار ۱۰۰% است.)، ارزش‌اضافی‌ای که عاید سرمایه‌دار می‌شود، برابر با ۱۰۰۰ میلیون تومان خواهد بود؛ و نرخ سود او می‌شود:

ارزش‌اضافی

۱۰۰ × ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ = نرخ سود

سرمایه‌ی متغیر + سرمایه‌ی ثابت

                                                                ۱۰۰۰۰۰                        ۱۰۰۰

۱۰% =ــــــــــــــ=۱۰۰× ـــــــــــــــــــــــ = نرخ سود

                                                            ۱۰۰۰۰                      ۱۰۰۰ + ۹۰۰۰

حال اگر سرمایه‌دار دیگری را در نظر بگیریم که دارای ماشین‌های تولید‌ی پارچه‌بافی و ارزان‌تر باشد، در نتیجه سرمایه‌ی ثابت سرمایه‌دار پارچه‌باف از سرمایه‌ ثابت سرمایه‌دار اتومبیل‌ساز، کم‌تر خواهد بود.

اگر سرمایه‌ی ثابت سرمایه‌دار پارچه‌باف، ۸۰۰ میلیون تومان و سرمایه‌ی متغیر ۲۰۰ میلیون تومان باشد و این سرمایه‌دار نیز دو برابر مزدی که به کارگران می‌دهد از آن‌ها کار بکشد، ارزش‌اضافی ۲۰۰ میلیون تومان و در نتیجه نرخ سود او ۲۰% خواهد شد:

ارزش‌اضافی

۱۰۰ × ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ = نرخ سود

سرمایه‌ی متغیر + سرمایه‌ی ثابت

                                                                ۲۰۰۰۰                        ۲۰۰

۲۰% =ــــــــــــــ=۱۰۰× ـــــــــــــــــــــــ = نرخ سود

                                                                ۱۰۰۰                      ۲۰۰ + ۸۰۰

می‌بینیم که سرمایه‌دار کارخانه اتومبیل‌سازی ده درصد کم‌تر از سرمایه‌دار کارخانه‌ی پارچه‌بافی سود به دست آورده است. به عبارت دیگر این مفهوم را می‌رساند که هرچه تکنیک کارخانه پیش‌رفته باشد ضمن این که سرمایه‌ی متغیر کم‌تر می‌شود، سود او کاهش نمی‌یابد، اما نرخ سود او کاهش می‌یابد. یعنی سودش نسبت به پولی که سرمایه‌‌گذاری کرده است، کاهش می‌یابد. حالا این چه اثر اجتماعی بر جا می‌گذارد؟

قیمت‌‌ تولید‌ چیست؟

قیمت‌ تولید‌ با هزینه‌ی تولید‌ فرق دارد. هزینه‌ی تولید‌ برای هر کالایی برابر است با مجموع سرمایه‌ی ثابت به اضافه‌ی سرمایه‌ی متغیر. یعنی:

سرمایه‌ی متغیر + سرمایه‌ی ثابت = هزینه‌ی تولید‌ کالا

حال اگر نرخ سود را با هزینه‌ی تولید‌ جمع ببندیم، قیمت‌ تولید‌ آن کالا به دست می‌آید. بنابراین‌ قیمت‌ تولید‌ برابر است با:

نرخ سود + سرمایه‌ی متغیر+ سرمایه‌ی ثابت = قیمت‌ تولید‌ کالا

کارل مارکس می‌نویسد:

“بهای جاری یک کالا همیشه یا بالاتر یا پایین‌تر از هزینه‌ی تولید آن است۲.”

گرایش نزولی نرخ سود

نرخ سود سرمایه‌دارها همیشه به سوی تنزل یعنی پایین آمدن و کم شدن گرایش دارد.

قبلا” نوشتیم که کل سرمایه‌‌ی یک سرمایه‌دار برابر است با مجموع سرمایه‌ی ثابت و سرمایه‌ی متغیر. یعنی:

سرمایه‌ی متغیر + سرمایه‌ ثابت = کل سرمایه‌

و نیز نوشتیم که نرخ سود از تقسیم ارزش‌اضافی‌ بر کل سرمایه‌ به دست می‌آید:

ارزش‌اضافی

                                           ۱۰۰ * ــــــــــــــــــــــــــــــ = نرخ سود

سرمایه‌ی متغیر + سرمایه‌ی ثابت

یا:

ارزش‌اضافی

                                                          ۱۰۰ * ــــــــــــ = نرخ سود

کل سرمایه‌

رقابت در بین سرمایه‌دارها برای به دست آوردن سود بیش‌تر، همانند یک نیروی ذاتی و درونی این نظام‌ عمل می‌کند. بنابراین‌ هرچه سرمایه‌ بیش‌تر رشد می کند، آن‌ها به منظور عقب نماندن از رقبا، مجبور هستند که ماشین‌های تولید‌ و تاسیسات خود را مدرن، بزرگ‌تر و به روزتر نمایند و در واقع مقدار سرمایه‌ی ثابت آن‌ها افزایش می‌یابد. اما به همان اندازه، سرمایه‌ی متغیر که به حقوق و دستمزد کارگران‌ اختصاص دارد، افزایش نمی‌یابد و حتا ممکن است به دلیل به روز شدن ماشین‌های تولید،‌ به کارگران‌ کم‌تری نیاز داشته باشد.

در نتیجه با توجه به فرمول نرخ سود که در بالا بیان نمودیم، مقدار عددی کل سرمایه‌ که در مخرج کسر وجود دارد افزایش می‌یابد. و از طرف دیگر می‌دانیم که هرچه مخرج یک کسر بزرگ‌تر باشد، آن کسر کوچک‌تر می‌شود؛ به عنوان مثال در کسرهای ½ و ¼ ، مخرج کسر¼ بزرگ‌تر است، اما کسر ¼ از کسر ½ کوچک‌تر است.

هرچه کل سرمایه‌ بیش‌تر باشد، نرخ سود کم‌تر خواهد شد.

مثلا” فرض می‌کنیم که کل سرمایه‌ی یک سرمایه‌دار، برابر با ۵۰۰ میلیون تومان باشد؛ که ۴۰۰ میلیون تومان آن سرمایه‌ی ثابت و ۱۰۰ میلیون تومان آن نیز سرمایه‌ متغیر را تشکیل دهد، اگر کارگران‌ دو برابر مزدی که می‌گیرند کار انجام دهند (یعنی نرخ ارزش‌اضافی‌۱۰۰% باشد.) ارزش‌اضافی‌‌ای که عاید سرمایه‌دار می‌شود برابر با ۱۰۰ میلیون تومان خواهد بود. در نتیجه نرخ سود او برابر خواهد شد با ۲۰% یعنی:

ارزش‌اضافی

                                                           ۱۰۰  × ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ = نرخ سود

سرمایه‌ی متغیر + سرمایه‌ی ثابت

۱۰۰                           ۱۰۰

۲۰% = ۱۰۰ * ـــــــــــــ =۱۰۰ ×ــــــــــــــــــ = نرخ سود

   ۵۰۰                  ۱۰۰ + ۴۰۰

حالا فرض می‌کنیم که از این ۱۰۰ میلیون تومان سود، سرمایه‌دار ۵ میلیون تومان از ارزش‌اضافی‌ را برای مصرف شخصی خود و خانواده‌اش برداشت می‌کند و ۱۰ میلیون تومان از ارزش‌اضافی‌ را به سرمایه‌ متغیر و بقیه را که ۸۵ میلیون تومان است را به سرمایه‌ ثابت اضافه می‌کند. (انباشت سرمایه‌) در چنین صورتی خواهیم داشت:

۵ میلیون تومان برای مصرف شخصی:        ۹۵ =  ۵ – ۱۰۰

۱۰ میلیون تومان هم به سرمایه‌ متغیر:   ۸۵ = ۱۰ – ۹۵

که در نتیجه؛

سرمایه‌ متغیر برابر می‌شود با: ۱۱۰ = ۱۰ + ۱۰۰

یعنی ۱۰۰ میلیون تومان سرمایه‌ متغیر قبلی با ۱۰ میلیون تومان اضافه شده در این مرحله برای دستمزدها که جمعا” می‌شود ۱۱۰ میلیون تومان.

و ۸۵ میلیون تومان باقیمانده از ارزش‌اضافی‌ را به سرمایه‌ ثابت قبلی می‌افزاید یعنی:

سرمایه‌ ثابت برابر است با:   ۴۸۵ = ۸۵ + ۴۰۰

اکنون در این مرحله سرمایه‌ متغیر ۱۱۰ میلیون تومان است، اگر کارگران‌ دو برابر مزدی که می‌گیرند کار کنند، یعنی نرخ استثمار ۱۰۰% باشد، ارزش‌اضافی‌ به دست آمده برابر با ۱۱۰ میلیون تومان خواهد شد، و در نتیجه نرخ سود می‌شود:

ارزش‌اضافی

                                                             ۱۰۰  × ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ = نرخ سود

سرمایه‌ی متغیر + سرمایه‌ی ثابت

۱۱۰                           ۱۱۰

۴۸/۱۸%=۱۰۰ * ـــــــــــــ =۱۰۰ ×ــــــــــــــــــ = نرخ سود

   ۵۹۵                  ۱۱۰ + ۴۸۵

بنابراین‌ می‌بینیم که چگونه نرخ سود از ۲۰% به ۴۸/۱۸% تنزل کرد.

آیا سرمایه‌دار می‌تواند جلوی تنزل نرخ سود را بگیرد؟

سرمایه‌دار نمی‌تواند جلوی پایین آمدن نرخ سود را بگیرد، اما می‌تواند تا حدودی با اعمالی که به کار می‌برد آن را خفیف‌تر کند. مواردی که سرمایه‌دار تنزل نرخ سود را خفیف می‌کند عبارتند از:

۱- یکی از راه‌هایی تخفیف تنزل نرخ سود، که سرمایه‌دارها بلافاصله به سراغ آن می‌روند، این است که درجه‌ی شدت‌کار را افزایش می‌دهند. به عبارت دیگر درجه استثمار کارگران‌ را شدیدتر می‌کنند و از کارگران‌ تا آن‌جایی که می‌توانند کار می‌کشند.

۲- اخراج گسترده کارگران‌ در دستور کار سرمایه‌دارها قرار می‌گیرد، به‌طوری که کار کارگران‌ اخراجی به کار کارگران‌ اخراج نشده و بدون دریافت مزد تحمیل می‌شود.

۳- چون لشکر ذخیره‌ی نیروی‌کار‌ افزایش می‌یابد، سرمایه‌دارها از فرصت استفاده کرده و دستمزدها را کاهش می‌دهند.

۴- صرفه‌جویی‌کردن در سرمایه‌ ثابت از طریق کم کردن مخارج مربوط به بهداشت، سرویس حمل و نقل کارگران‌، کاهش وسایل رفاهی زندگی کارگران‌ مانند سلف‌سرویس و غیره.

اثر اجتماعی کاهش نرخ سود سبب شدیدتر شدن تضاد بین کارگران‌ و سرمایه‌داران به علت عوامل فوق می‌شود.

سیر نزولی نرخ سود، هم‌چنین تضاد بین سرمایه‌داران را نیز شدید می‌کند؛ زیرا سرمایه‌داران برای وارد کردن سرمایه‌های خود در صنایعی که نرخ سود بیش‌تری دارند، دست به رقابت شدید برعلیه همدیگر می‌زنند. این عمل آن‌ها نه تنها در سطح کشوری بلکه در سطح جهانی به طور گسترده‌ای رخ می‌دهد.

وجود درگیری‌های سیاسی کنونی (۲۰۱۴) بین روسیه از یک طرف و کشورهای اروپایی و آمریکا از طرف دیگر، ریشه در تصاحب بازارهای مناسب جهت صدور سرمایه‌ و کالاهای خود دارد.

و نیز خبر داریم که هم اکنون شرکت‌های اروپایی در رقابت با یکدیگر، هر کدام به طور مستقل و به سرعت، مباشران خود را به تهران فرستاده‌اند. طوری که برای مثال شرکت‌های ایتالیایی، فرانسوی و آلمانی برای در اختیار گرفتن بازار مصرفی ایران از یکدیگر سبقت می‌گیرند.

 و بالاخره سرمایه‌داران برای به دست آوردن نرخ سود بیش‌تر، سرمایه‌ خود را به کشورهای عقب نگه‌داشته شده (از نظر اقتصادی و فرهنگی) مانند بنگلادش، کامبوج، میانمار، اندونزی و غیره، صادر می‌کنند؛ زیرا در آن‌جا دستمزد کارگران‌ فوق‌العاده پایین است. طوری که هم‌اکنون (۲۰۱۴) دستمزد کارگران‌ بنگلادش و کامبوج ۷۵ یورو در ماه است در حالی که کم‌ترین مزد در اروپا، بیست برابر این مقدار یعنی حداقل ۱۵۰۰ یورو در ماه است.

صدور سرمایه‌ نتیجه‌ی پایین آمدن نرخ سود در یک کشور یا در یک قاره است. سرمایه‌ در به در بر روی کره‌ی زمین به دنبال سود است. در کشورهای آسیایی و چین نرخ سود بالاتر است.

سرمایه‌داران به دو طریق سرمایه‌ صادر می‌کنند: یکی سرمایه‌‌ی مالی یا بانکی خود را با بهره بالا به کشورهای دیگر قرض می‌دهند و از پول‌شان پول در می‌آورند و مردم کشور قرض‌گیرنده تحت فشار ریاضت اقتصادی قرار می‌دهند، مانند یونان. طریقه‌ی دوم انتقال خط تولید کارخانه‌های خود به کشورهایی است که نیروی‌کار و مواد اولیه‌ ارزان دارند، مانند وجود شرکت آدیداس در کشورهای آسیایی.

کارل مارکس چه زیبا می‌نویسد:

“زمان، جایگاه توسعه‌ی انسان است. انسانی که فاقد زمان آزاد است، به استثنای وقفه‌های مادی که برای غذا و خواب می‌گذارد، مانند حیوانی بارکش است که کل زنده‌گی و کارش را برای سرمایه‌دار هَدَر می‌دهد. او یک ماشین صرف، برای تولید ثروت با بندی شکسته و ذهنی فرسوده است. کل تاریخ صنعت مدرن، نشان می‌دهد که اگر سرمایه مهار نشود، بی‌پروا و بی رحمانه کل طبقه‌ی کارگر را به کار می‌گیرد و به پایین‌ترین درجه‌ی پستی‌اش فرو خواد بُرد۳.”

ادامه دارد

سهراب.ن ۱۱/۱۱/۱۳۹۳



۱-سرمایه‌/نقداقتصاد سیاسی/کارل مارکس/مجلّد دوم ص۱۳۷ ترجمه حسن مرتضوی/ نشرلاهیتا/ تهران ۱۳۹۳

۲ — مارکس، کارل؛ کار مزدی و سرمایه-ارزش، قیمت و سود ص ۴۵، ترجمه میرجواد سید حسینی و نفیسه نمدیان‌پور، لحظه  ۱۳۸۴

۳ – مارکس، کارل؛ کار مزدی و سرمایه-ارزش، قیمت و سود ص ۲۱۲، ترجمه میرجواد سید حسینی و نفیسه نمدیان‌پور، لحظه ۱۳۸۴