نگاهی نزدیکتر به “هویت ایرانی” در پروژه “همگرائی پایدار ایرانیان”(بخش سوم از نقد “همگرائی پایدار ایرانیان”)

مقدمه:

در بخشهای قبلی (۱) توضیح دادم که همگرائی هم نیاز جامعه است و هم شرط رشد جامعه.همگرائی تلاشی مداوم است که انسانها و جنبشها هم اختلاف را بپذیرند و انرا نیاز رشد بدانند و هم درون اختلافات ، دائم بدنبال اشتراکات باشند.همگرائی یک روند است که هم کار فکری لازم دارد و هم تجربه عملی. هر قدر جامعه انسانی در سطح درون مرزی و بین المللی بیشتر پیوند می خورد و انتگره می شود، نیاز به همگرائی بیشتر می شود.ریزش مرزها و دیوارها ، تفاوتها را ابتدا نشان می دهد و زمینه می سازد که اشتراکات هم جستجو شود.

هوش فردی و اجتماعی بنوعی در توانائی در تشخیص اشتراکات در میان تفاوتها خود را نشان می دهد. فدرت تجرید ، لازمه دیدن اشتراکات درون تفاوتهاست.لذا هر قدر هوش اجتماعی بالا برود این تلاش برای یافتن اشتراکات باید بیشتر شود و نیروهای فردی و جمعی باید بیشتر برای رشد زندگی انسان بکار گرفته شود.

دیکتاتوری ، تاریخا از موانع همگرائی است.تاریخ ایران با دیکتاتوری و قدرت سالاری تنیده شده و جامعه را از جهت فکری پشت دیوار مرزبندیها و جدائی ها نگه داشته است.لذا بخشی از تلاش برای همگرائی ، پایان دادن دوران دیکتاتوری است.فضاسازیست برای دیالوگها و مناظره های اجتماعی و تقویت روشنفکری که بتواند همگرائی را امکانپذیر سازد.

پروژه “همگرائی پایدار ایرانیان” مخاطبش کیست؟ کی ها را قرار است “همگرا” کند؟ برخی پایه گذاران این پروژه (۳) مدعی هستند که این پروژه، “فرای راست و چپ سیاسی است”! طبعا به این دلیل که هیچ حرکت اجتماعی و فرهنگی در جامعه طبقاتی در خلاء انجام نمی شود، نباید این ادعا را جدی گرفت. عملا هم در دو مقاله قبلیم نشان دادم که ایستگاه پایه گذاران این پروژه ، راست میانه است. هم تاکیید بر “هویت ایرانی” و ناسیونالیزم فارسی در مبانی این پروژه مشهود است و هم فرار از ریشه یابی معضلات اجتماعی که نظام سرمایه داری باشد!

لذا بحث مهم همگرائی ، بیرون از سایر بحثهای سیاسی نیست و خواستگاه نیروهائی که در همگرائی می کوشند ، در شکل گیری پروژه های همگرائی انعکاس می یابد.من بعنوان یک فعال کمونیست کارگری، مدعی هستم که می شود گرایشات مختلف سیاسی ، فرمولهای کاملا مختلفی از همگرائی ارائه دهند و این پروژه ها را برای قضاوت جامعه به مناظره بگذارند.

در مقالات قبلی، فرمولبندی خودم را بر پایه های زیر ارائه دادم:

الف: همگرائی بر اساس هویت انسانی، مدرنیته، عقل گرائی و علم گرائی

ب: همگرائی بر اساس پذیرش حقوق جهانشمول انسان که دائم باید تعریف گردد و گسترش یابد

چ: همگرائی بر اساس رفع همه تبعیض ها و ریشه کنی استثمار انسان از انسان

د:همگرائی برای پیوند دادن جامعه انسانی و پایان دادن مرزهای ملی و قومی و جهانی کردن انسانیت آزاد و برابر.

در فرمول بالا، مخاطب نظریه همگرائی من، همه انسانها هستند، آنها که در آزادی و برابری انسانها نفع می برند، یعنی اکثریت مطلق جامعه انسانی. اما در نظریه همگرائی “]مگرایان پایدار ایرانیان” مخاطب کی ها هستند؟ آنها که خودشان را درون ظرف “ایرانیت” و اقوام ایرانی و زبان فارسی و تاریخ پرشکوه ایرانی، تعریف می کنند! آنها که مسئله اصلی انسان معاصر یعنی نظام بهره کشی سرمایه داری را نه می بینند و نه در ریشه کنی آن سودی دارند!

در این بخش نیز من مقداری عمیقتر روی ضعف اساسی پروژه “همگرائی پایدار ایرانیان” یعنی تایکیید بر هویت ایرانی نکاتی را اضافه می کنم:

(۱) تعریف هویت ایرانی از دید جغرافیائی:

طراحان “همگرائی پایدار ایرانیان” می گویند که جامعه ایران بین ۷ تا ۸ هزار سال تاریخ دارد و “قلمروی چغرافیائی آن” بخشی از دستگاه هویتی آنست.

همه می دانند که ایران کنونی بخشی بسیار کوچکی از سرزمینی است که شاید فقط طی چند سده گذشته بتدریج کوچک و کوچک تر شده و دیگر ربطی به اون تاریخ قدیم ندارد! “امپراتوری” که حامیان آریامهری در کتابهای تاریخشان از “شرق تا غرب” ترسیم می کردند که مرزهائی وسیع در روسیه و مناطق شمالی تا نزدیک اروپا و افریقا و بخش مهمی از خاورمیانه را به همت چپاولها و درنده خوئی های امپراتور هایش تسخیر کرده بود کارش رسیده به این شیر بی یال و اشکمی که امروز بخاطر تاثیرات منفی دیکتاتوریها ، و تلاشهای اگاهانه فرهنگسازان خارج کشوری ، در معرض انفجار است. اولین سوال از این دوستان “همگرائی ایرانیان” اینست که منظورشان کدام “جغرافیاست؟” طبعا تعاریف باید با هم بخواند! اگر تاریخ ۸ هزارساله ملاک است که دیگر این گربه کوچولوی امروزی که فردا معلوم نیست به چه شکلی قرار است در اید نمی تواند معیار “هویت ایرانی” باشد!

(۲)هویت ایرانی بخاطر زبان فارسی!

مثل هر ناسیونالیست فارس، طراحان پروژه همگرائی ایرانیان” وسواسی دارند روی زبان فارسی و دلیلشان هم “فردوسی کبیر” است!چرا باید یک زبان ، مردمی را به هم بپیوندد؟ چرا باید این “فارس سالاری” خمیر مایه “همگرائی” باشد؟ چگونه می شود از سایر :ملل و انسانها که زبانهای دیگر دارند” خواست که سیطره فرهنگ فارسی و زبانش را بپذیرند تا با طراحان همگرائی ایرانیان”، “همگرا” شوند؟ این چگونه همگرائی است که در حین اینکه مدعی برابری همه “اقوام” دارد، زبان و فرهنگی را به دیگران تحمیل می کند؟ این پروژه کاری بیش از حکومتهای تاریخ معاصر ایران نمی کند! تاکیید بر زبان زسمی و فارسی محوری!

(۳)عوامل تباری، قومی و نژادی مایه جدائی یا همگرائی؟

طراحان پروژه همگرائی ایرانیان، تاکیید دارند که هویت ایرانی از طریق انتصاب به تبار(؟)و قوم و نژاد حاصل می شود! تبار چیست؟ رفتن سراغ “نسب” و پیدا کردن رگ و ریشه های خونی؟! روشن کردن اینکه من با همسایه ام  از کجا جدا هستیم؟ جد و اباد ما  ریشه خونی شان از کجا می اید؟ دنبال قوم گشتن و تعلث قومی را و تعلق نژادی را “هویت” اعلام کردن؟

ریشه های این “هویتها” حتی درون نظام و فرهنگ سرمایه داری نیست.گرچه نظام سرمایه داری از “هویت سازیهای خونی و تباری و قومی و نژادی” هر جا توانسته دفاع کرده و انرا دامن زده!

تاریخا دنبل این نخود سیاه ها رفتن ابزارهای شناخته شده مرزکشیدنها و جداسازیهای خونی، قومی و نژادیست.کسی نمی اید اینها را بکاود که “از بین ببرد” اختلافها را! اونها که دنبال اینها می روند می خواهند جدائی را دامن بزنند! لذا بحث “هویت سازی” بر اساس اینها حتی از بحث “هویت ایرانی سازی” عقب است و با آنهم نمی خواند!

“هویت سازی ” ایرانی حداقل تاکییدش اینست که ادمها خودشان را درون ظرف مرزی خودساخته بنام ایران تعریف کنند! خون و بار و نژاد را بگذارند کنار و ایرانی باشند! البته تعبیرش از ایرانی همانطور که دیدیم “فارسی کردن” همه ایرانیهاست و چسباندن همه اینها به تاریخ ۸ هزارساله!

لذا من در این نقطه هم یک تاریخسازی دروغین می بینم و هم تضادی بنیادی که از طریق جداسازیها مدعی همگرا کردن است “حول فارسی بودن و تاریخ ۸ هزار ساله”!

(۴)”تجربه ایرانیان در کشورداری”! کارپایه “همگرائی پایدار ایرانیان”!

طراحان همگرائی با دید تمرکز روی هویت ایرانی، مدعی هستند که یک تجربه سیاسی در تاریخ ایران هست که نامش “کشورداری و تجربه ایرانیان” است!

منظور این عزیزان چیست؟ منظورشان کشورداری شاهان قبل از اسلام در ایرانست؟ بعد از اسلامی شدن؟ دوران اخیر یعنی رضا قلدر و محمد رضا پهلوی اول؟ رژیم اسلامی؟ کدام یک از مدلهای “کشورداری ایرانی” را اینها محور “همگرائی” اعلام می کنند؟!

طبعا از نگاه انسانی که دنبال ازادی و عدالت باشد هیچکدام از “تجربه ها” ازادی و عدالت در جامعه نیاورده.برعکس تاریخ حکومتها در ایران تاریخ جنایات و خونریزیهاست و دورانهای کوتاه استثنائی  نماینده تاریخ ایران نیستند .

چگونه می شود همگرائی را بر اساس تاریخ زورگوئی چپاول به سیخ کشیدنها به دار سپردنها توی تشتهای روغن سرخ کردنها پایه گذارد؟ نکند این دوستان هم شیفته کوروش کبیر و لوح خودشاخته اش هستند؟!

از دید من تلاش برای همگرائی نباید بر اساس تاریخ حکومتها و “کشورداری” در ایران استوار باشد.باید بر اساس قیامها و شورشهای ازادیخوهانه و برابری طلب استوار باشد .بر اساس قیامهائی مثل قیام بابک یا مزدک یا سایر قیامهای ضد حکومتی تا برسد به قیامهای تاریخ معاصر ایران! هیچکدام از اینها، “کشورداری” نبودند بلکه یکسره ستیز با کشورداری ایرانی بوده اند که محورش استبداد تاریخی و شاه محوری و سرکوب و خونریزی بوده.

خلاصه:

در این بخش، تاکیید من بر “هویت سازی” طراحان همگرائی پایدار ایرانیان بود و یک لایه دیگر عمیق شدن در ماهیت طبقاتی طراحان این نظریه مشخص. توضیح دادم که مخاطب این پروژه راست میانه است.قرار است این همگرائی جامعه را پشت ناسیونالیزم فارس و تاریخ خودساخته ای که تاریخ حاکمان و شاهان و سرکوبگران است به خط کند.قرار است “استراک” را در جستن تبارها و قومها و نژادها جستجو کند! قرار است ادمها را حول این هویتها به خط کند!

در مقابل این پروژه دیدگاه چپ و کمونیستی و انسانگرا براحتی می تواند الترناتیو خود را ارائه دهد و نشان دهد که عبور از تاریخ ایرانی و هویت خودساخته ای که مندرس و نخ نماست، رسیدن به اصل انسان و نیازهایش و جهانی کردن انسان و پایان دادن به اسثمار انسان از انسان ، تمدن و عقل گرائی و علم گرائی، راه سعادت انسانست و راه پیوند دادن انسانها به هم.زبان مشترک واقعیست بین ادمها با زبانها و زندگیهای متفاوت! پیوند دادنی که از ریشه واقعی و مادی برمی خیزد و نه اسطوره سازیهای کاذب طبقات حاکمه!

منابع دیگر:

 (۱)مقالات این نویسنده در نقد پروژه “همگرائی ایرانیان”

تضاد گفتمانهای انسانگرا و ملی گرا در تلاش برای همگرائی

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۵/۷۴۷-تضاد-گفتمانهای-انسانگرا-و-ملی-گرا-در-تلاش-برای-همگرائی

نگاهی به پروژه “همگرائی پایدار” ، تلاشی برای ارائه فرمول همگرائی

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۵/۷۴۶-نگاهی-به-پروژه-همگرائی-پایدار-،-تلاشی-برای-ارائه-فرمول-همگرائی

(۲)منابعی در موضوع پروژه همگرائی پایدار:

سایت همگرائی پایدار:

http://hampairan.net/fa/category/%D8%AA%D8%B9%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D9%81-%D9%88-%D9%85%D9%81%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85/

درباره همگرائی پایدار(مسعود اسماعیل لو)

http://hampairan.net/fa/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D9%87%D9%85%DA%AF%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84%D9%88/

درباره مفهوم پایداری(مسعود اسماعیل لو)

http://hampairan.net/fa/%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%DB%8C-%D9%85%D9%81%D9%87%D9%88%D9%85-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9

(۳)تریبون مناظره شماره ۵۲: نگاهی انتقادی به همگرائی و پروژه “همگرائی پایدار ایرانیان”

با شرکت مسعود اسماعیل لو، سپهرداد گرگین و سعید صالحی نیا

با مدیریت سیمین مجد

https://www.youtube.com/watch?v=Gmc89MOZfds&feature=youtu.be