در یکی از صفحات فیسبوکی دیروز مطلبی کوتاه در مورد بازگشت رضا براهنی به ایران همراه دو نامۀ براهنی در مقطع قبل از قیام به یزدی و خمینی آمده بود که امروز صاحب صفحه خبر بازگشت را برداشت و این عنوان را گذاشت :”رضا براهنی هیچگاه نویسنده و شاعر مردم نبود و همواره چشمی به قدرت داشت و دستانی دراز کرده به سوی آنان .” کامنت گذارانی هم در مخالفت با براهنی نظر داده اند .
موضع گیری این پست در مجموع منصفانه و عادلانه نیست و به مثابه یک بررسی و ارزیابی از شخصیتی شناخته شده غیر قابل اعتبار است . نظر دادن و کارنامۀ انسانها را ارزیابی کردن باید متکی به زندگی و رویداد های واقعی آنها باشد .خائن و دشمن مردم نامیدن کسی که زندگی و آثارش روشن و دم دست است ،یک روش ناپسندیده و استالینیستی است .
کوتاه زندگی براهنی را میآورم :
– بنیانگذار اصلی نقد ادبی موثر و جدی در عرصۀ ادبیات در دهه های گذشته .
– مبارزۀ قلمی با سنت و سنت گرایی موجود در عرصۀ ادبیات .
– معرف شعر و قصۀ امروز ایران . همراه با نقد و بررسی بر کارنامۀ چهره های ادبی ایران .
– نگارش دو کتاب ارزنده در زمینۀ قصه و شعر بنام های قصه نویسی و طلا در مس .
– ترجمۀ بیوگرافی لنین به قلم تروتسکی بنام لنین جوان .
– سروده های تغزلی و عاشقانه و ماندگار در زبان فارسی .
– و صاحب قلمی شیوا در عرصۀ ادب .
براهنی در عصر پهلوی زندانی شد و احتمالا” در این رژیم هم . او در عرصۀ تفکر صاحب التقاط است . در طرح مسائل به روش علمی به عرفان و مذهب هم گرایشی دارد . مذهبش فناتیک نیست و عرفان هم در مشغله اش جانبی است . سمت و سوی نظری او سوسیالیسم و چپ است و این گرایش در آثار او نمو دارتر است . مقولۀ آزادی و جامعه در آثارش مسائل اصلی اند . مدتی هم با تروتسکیست ها در قبل از قیام فعالیت داشت . گرایشش به اسلام باعث شد که از جریان خمینی در ابتدای کار دفاع کند . ناهماهنگی او با این نظام باعث عدم نزدیکی و بلکه دوریش شد . در طول حیات جمهوری اسلامی او بیشتر با این رژیم در اختلاف بوده ،مگر اینکه با جریانی مذهبی در زمینه ای همسویی داشته است ( همچون حمایت او از اعتصاب غذای گنجی در مقابل سازمان ملل و مبارز نامیدن گنجی ) .
اکنون براهنی هشتاد ساله و مریض است و طبق خبر گاهی گرفتار فراموشی و حواس پرتی ( آلزایمر ) و میگویند دلش میخواهد به ایران برگردد . هنوز خبری از برگشتنش نیست .
بهروز شادیمقدم
۲۰۱۵٫۱٫۲۷