تشکیل حزب مقدم بر مبارزه با دشمن است یا نتیجه آن / “بیژن جزنی”-بهار سال ١٣۵٢ – زندان

تشکیل حزب مقدم بر مبارزه با دشمن است یا نتیجه آن

به قلم زنده یاد رفیق فدائی خلق “بیژن جزنی”-بهار سال ١٣۵٢ – زندان

در طرح مسئله حزب باز مسئله قدیمی گاری و اسب به میان آمده است. در این مورد نیز کسانی پیدا شده اند که می خواهند گاری را جلو اسب ببندند. اینها کسانی هستند که مبارزه جدی و همه جانبه با دشمن را موکول به ایجاد حزب طبقه کارگر کرده اند. ما معتقدیم حزب طراز نوین طبقه کارگر نمی تواند قبل از یک دوره مبارزه جدی با دشمن خلق و دشمن طبقه کارگر به وجود آید. ما معتقدیم حتی در شرایطی که آزادی های اجتماعی تا حدودی از جانب رژیم حمایت می شود احزابی که امکان موجودیت پیدا کرده اند علیرغم عناوین خود فاصله زیادی تا یک حزب طراز نوین طبقه کارگر داشته اند. در اثبات این مطلب سه نمونه تاریخی را ذکر می کنیم.
در روسیه حزب سوسیال دمکرات کارگری مدتها فاقد خصوصیات حزب واقعی طبقه کارگر بود. حزب طبقه کارگر به صورت حزب بلشویک از پروسه طولانی مبارزه با دشمن متولد شد. با همه اینها حزب سوسیال دمکرات تا پیش از ظهور حزب بلشویک نقش پیش آهنگی طبقه کارگر را به عهده داشت. ممکن است فکر کنیم در این مدت هنوز لنین خصوصیات حزب انقلابی طبقه کارگر را تعیین نکرده بود. این مطلب درست است
ولی می پرسیم چرا لنین تا سال ١٩٠٣ یعنی هنگام کنگره دوم حزب ضرورت یک چنین حزبی را مطرح نکرده بود؟ زیرا فقط پس از رشد و گسترش جنبش سیاسی طبقه کارگر بود که ضرورت یک چنین حزبی احساس شد و مسئله حزب تبدیل به مهمترین مسئله کنگره دوم شد. حال ببینیم پس از اعلام انترناسیونال سوم در سال ١٩١٩ که خصوصیات حزب طراز نوین طبقه کارگر تعیین شده بود احزابی که زیر همین نام به وجود آمدند تا چه حد واجد خصوصیات چنین حزبی بودند. نمونه دوم حزب کمونیست چین است. در سال ١٩٢١ در جمهوری کومین تانگ بر اساس اصل دوستی و همکاری کومین تانگ با دولت شوروی و جریان های کارگری امکان تشکیل رسمی حزب و فعالیت علنی آن در منطقه تحت حاکمیت کومین تانگ به وجود آمد. حزب کمونیست در این سال با حضور یازده تن به نمایندگی هفتاد تن موجودیت خود را اعلام کرد. نمایندگان انترناسیونال نیز در جلسه تاسیس حزب شرکت کردند ولی این حزب گرچه نام حزب کمونیست را داشت برای رسیدن به محتوای واقعی حزب طراز نوین طبقه کارگر در چین نیازمند شرکت در فعالیت های وسیعی بود. حزب توانست رهبری طبقه کارگر را در شهرهای بزرگ جنوبی به دست بگیرد و پروسه هائی چون جنگ ضد فئودالی ١٩٢۴ تا ١٩٢١ را از سر گذراند. لازم بود با اپورتونیسم راست به رهبری جین توسیو مبارزه شود و حزب از دنباله روی کومین تانگ خلاص گردد و سرانجام پس از مبارزه با اپورتونیسم چپ به رهبری لی لی سان، حزب خصوصیات انقلابی کامل و خط مشی صحیح را به دست می آورد. حزبی که راه پیمائی بزرگ را به انجام رساند، حزبی که جنگ ضد ژاپنی را رهبری کرد جز نام خود شباهتی به حزب ١٩٢١ نداشت. باز می گردیم به ایران. در سال ١٩٢١ حزب کمونیست ایران اعلام موجودیت کرد. این حزب علیرغم پذیرش ایدئولوژی کارگری فاصله زیادی تا محتوای واقعی حزب طراز نوین طبقه کارگر داشت. در سال بیست حزب توده با یک برنامه دموکراتیک کار خود را آغاز کرد. این حزب از شرایط آزاد استفاده کرد و به سرعت رشد یافت و با گسترش جنبش توده ای طبقه کارگر رهبری این جنبش را به دست گرفت،نوسان هائی چون جنبش آذربایجان و پانزدهم بهمن را از سر گذراند و مخفی شد. همه اینها زمینه هائی بود برای رشد حزب. اگر این حزب می توانست علیرغم ضعف هایش بحران بزرگ پس از کودتا را از سر بگذراند، اگر صفوف و رهبری آن تصفیه می شد و زیر ضربات سهمگین می توانست به حیات خود ادامه دهد، می توانست تبدیل به یک حزب انقلابی شده محتوای حزب طراز نوین طبقۀ کارگر را دارا شود.
طبقه کارگر را دارا شود. ولی چنانکه می دانیم این حزب از حرکت بازماند، متلاشی شد و جزبقایائی از آن نماند. حزب انقلابی طبقه کارگر به مثابه عالی ترین نوع پیشاهنگ طبقه فقط می تواند به دنبال یک مبارزه طولانی و همه جانبه به وجود آید. آنها که می خواهند از طریق تشکیل گروه های سیاسی مخفی( چنانکه طی چندین سال در این راه کوشش به عمل می آمد)حزب طبقه کارگر را تشکیل دهند به راستی می خواهند گاری را جلو اسب ببندند. چنین حزبی هرگز بهتر از حزب توده فعلی (و نه حزب توده در سال های بیست تا ٣٢ ) نخواهد بود. گروه هائی در کشور ما دیده شده اند که پس از یا از خستگی از نام گروه برای پنهان ساختن بی عملی خود نام خود را به سازمان یا حزب تبدیل می کنند. مثلا مارکسیست های آمریکائی نام « حزب کمونیست ایران» را بر خود گذاشته بودند و « ساکا» مخففذ سازمان انقلابی کمونیستی ایران بود. پس نظر ما روشن و صریح است. ما فقط در پراتیک انقلابی می توانیم شرایط لازم برای تشکیل حزب را فراهم سازیم. حزب در مرحله معینی از پروسه طولانی مبارزه بوجود می آید نه در آغاز آن.

آیا پیش آهنگ طبقه کارگر در همه شرایط الزاما به صورت حزب است؟
قبلا یاد آور شدیم که پیشاهنگ طبقه کارگر در هر شرایطی الزاما فرم تکامل یافته حزب را نخواهد داشت. این هم در گذشته و هم در حال صادق است. گروه ها و سازمان های سیاسی- نظامی مارکسیست- لنینیست در شرایط حاضر می توانند برای یک مرحله از مبارزه پیشاهنگ طبقه کارگر به شمار روند. نه فقط امروز که این جریان ها بخشی از پیشاهنگ طبقه کارگر به شمار می روند بلکه در فردا نیز که این جریان ها به وحدت رسیده و دیگر جریان های جنبش کارگری را در جهت مشی خود کانالیزه خواهند کرد و در نتیجه جنبش انقلابی طبقه کارگر از وحدت نسبی برخوردار خواهد شد، هنوز این احتمال وجود دارد که پیشاهنگ طبقه کارگر صورت «حزب» را به خود نگیرد.
اولا در ادغام ارتش آزادی بخش یا نیروی نظامی در « حزب طبقه کارگر » تفاوت عمده چنین پیشاهنگی با سازمان سیاسی قرار دارد. به این معنی که در غیاب حزب، ارتش از سازمان سیاسی جدا نیست و مبارزه جنبه یک جبهه اساسا نظامی را دارد. ثانیا این جبهه سیاسی- نظامی با جریان های سیاسی و جنبش های سیاسی و اقتصادی وحدت سازمانی ندارد. بدیهی است تفاوت های دیگری نیز در نحوه عمل، وظایف و سازمان دهی بین آنها وجود خواهد داشت. در شرایط حاضر این یک فرضیه است و مثل همیشه تحقق آن موکول به رشد جریان های فعلی و پیاده شدن این فرضیه در عمل است. طرح این مسائل ناشی از تجاربی است که اهمیت مسئله حزب را برای ما مسجل می سازد والا آسان می توان از مسئله حزب به طور کلی حرف زد و اعلام کرد که ما طرفدار تشکیل حزب طبقه کارگر در اولین موقعیتی که شرایط مبارزه آن را ممکن و ضرور گرداند هستیم. اینک ما به این مسئله می پردازیم که:

آیا حزب طبقه کارگر در همه شرایط خصوصیات واحدی دارد؟
اینجا دیگر بحث بر سر پیشاهنگ طبقه کارگر که می تواند اشکال مختلفی داشته باشد نیست. بحث بر سر این است که حزب طبقه کارگر یعنی تکامل یافته ترین فرم پیشاهنگ طبقه کارگر در همه شرایط فرم و محتوای واحدی دارد یا نه؟ در اینجا می خواهیم خصوصیات چنین حزبی را در جریان جنبش انقلابی حاضر ودر آینده آن بررسی کنیم.
تحلیل جنبش جهانی طبقه کارگر نشان می دهد که احزاب طبقه کارگر در شرایط مختلف فرم های مختلفی را برگزیده اند و وظایف آنها بسته به خصوصیات مبارزه ای که بر عهده داشته اند تعیین شده است. به عبارت دیگر فرم و محتوای حزب طبقه کارگر در همه شرایط امر واحدی نیست. مثلا حزب بلشویک در جریان انقلاب ١٩٠۵ -٧ وظایف انقلابی نظامی به عهده گرفت و پس از شکست انقلاب ناچار شد سازمان وسیع خود را تبدیل به شبکه های بسیار فشرده با کیفیتی عالی کند.

 در جنگ جهانی اول کمیته های حزبی در ارتش نفوذ کرد و در خطوط جبهه گسترش یافت. پس از پیروزی انقلاب اکتبر حزب سازمان و وظایف متفاوتی را خود گرفت، و در تمام این مدت حزب همچنان حزب لنینی طبقه کارگر بود. احزاب کمونیست در تمام کشورها چنین دگرگونی هائی را از سر گذرانده اند. نمونه ها بسیار است. می توان به حزب کمونیست فرانسه قبل از اشغال فرانسه توسط هیتلری ها و در مدت اشغال اشاره کرد. نه فقط یک حزب در موقعیت های مختلف فرم و محتوای مختلفی به خود می گیرد بلکه احزاب طبقه کارگر در کشورهای مختلف ویژگی های مخصوص به خود دارند. مثلا حزب کمونیست ویتنام شمالی با حزب کمونیست آلبانی از نظر فرم، ترکیب اجتماعی و وظایف اختلاف های چشمگیری دارد در حالیکه هر دو، قدرت را در دست دارند. حزب کمونیست در برزیل، کامبوج و عراق تفاوت های بسیاری دارد. ما معتقدیم حزب طبقه کارگر در شرایط کشور ما وظایف خاص و فرم خاص خود را خواهد داشت. مهمترین خصیصه این حزب خصلت نظامی آن خواهد بود. مهمترین وظیفه این حزب آماده ساختن توده ها برای یک انقلاب قهر آمیز است. لنین که واضع خصوصیات حزب طراز نوین طبقه کارگر است به وظایف حزب در رهبری توده ها عمیقا توجه داشت و می گفت « آماده کردن روانی توده ها به قهر انقلابی یکی از وظایف حزب کمونیست است»
حزب طبقه کارگر موظف است کارگران و روشنفکران انقلابی را آماده برخورد نظامی قطعی با دشمن کند. هنگامی که ارتش و پلیس ضد خلقی با آخرین تکنیک و تجارب ضد انقلابی مجهز است چگونه حزب طبقه کارگر می تواند خود را به کار طبقات مسلط که سلاح ها را تکمیل می کنند و به ارتش های خود »: سیاسی محدود سازد؟ انگلس می گوید روش های نوین جنگ را می آموزند، سطح خشونت را تعیین می کنند. احزاب انقلابی اگر می خواهند پیروز شوند باید از سطح فراتر روند» ما در شرایط حاضر عمیقا به خنثی کردن خشونت و قهر ضد انقلابی رژیم اعتقاد داریم و به همین جهت مبارزه مسلحانه را تاکتیک اساسی خود قرار داده ایم. رشد و گسترش این مبارزه ایجاب می کند حزب طبقه کارگر در آینده بیش از هر چیز خصوصیات یک ستاد سیاسی- نظامی را دارا باشد تا یک سازمان سیاسی و اداری را. مهمترین وظیفه چنین حزبی سازماندهی ارتش آزادیبخش و رهبری جنگ توده ای خواهد بود. اکثریت کادرهای این حزب افراد و فرماندهان ارتش آزادیبخش خواهند بود. این حزب سازمانی جدا از ارتش خواهد داشت. در واحد های ارتش عناصر غیر حزبی می توانند به فرماندهی عناصر حزبی برسند ولی فرماندهی و رهبری کل ارتش در هر حال در دست حزب خواهد بود. مهمترین وظایف چنان حزبی صرفنظر از سازماندهی ارتش و رهبری نیروهای مسلح عبارت خواهد بود از:
الف- رهبری فعالیت های سیاسی در جهت جنگ توده ای و به مثابه جبهه دومی برای این جنگ و زمینه دائمی برای تدارک نیرو و نیازهای جنگ توده ای. به این ترتیب احتمالا عده ای از کادرهای حزب وظایف غیر نظامی بر عهده خواهند داشت.
ب- جلب نیروها و جریان های غیر کارگری بسوی انقلاب، تامین وحدت با آنها در چارجوب یک جبهه متحد آزادیبخش و رهبری جناح سیاسی چنین جبهه ای.
د- تربیت ایدئولوژیک کادرهای نظامی و سیاسی خود، تجدید تربیت نیروها و عناصر غیر کارگری که به صفوف حزب و ارتش راه می یابند در جهت کنترل خصوصیات ایدئولوژیک حزب و تعیین مسیر انقلاب. پیش آهنگ انقلابی طبقه کارگر قبل از رسیدن به چنین مرحله تکامل یافته ای بخش مهمی از این وظایف را به عهده خواهد گرفت. فقط به این شرط است که این پیشاهنگ می تواند در مرحله معینی به حزب طراز نوین طبقه کارگر تبدیل شود.