اقتصاد سیاسى به زبان ساده(٢٢)

مقوله دستمزد

دستمزد یکی از چالش‌های مهم در نظام اجتماعی، سیاسی سرمایه‌داری است. در این مناسبات، اکثریت آحاد جامعه برای گذران معاش زندگی خود، ناچارند نیروی‌کارشان را در برابر دریافت دستمزد به فروش برسانند. اما دستمزد چیست و بر چه اساسی تعیین می‌شود؟ مزد واقعی و مزد اسمی کدامند؟ ما در این بخش اقتصاد سیاسی به زبان ساده، به این مسئله مهم و حیاتی می پردازیم.

دستمزد چیست؟

دستمزد مقدار پولی است که توسط سرمایه‌دار به ازای زمان انجام کارلازم به کارگر داده می‌شود تا نیروی‌کار خود، خانواده و کارگر جدید را بازتولید نماید. همان طوری که پیش‌تر نوشتیم برای مثال کارگری در مدت زمان ۸ ساعت کار در روز، کالایی را تولید می‌کند. در این کالای تولید‌ شده، ۴ ساعت کارلازم و ۴ ساعت کاراضافی وجود دارد. سرمایه‌دار با فروش این کالا و پرداخت قیمت‌‌ ۴ ساعت کارلازم، دستمزد کارگر را پراخت می‌کند و بقیه که قیمت‌‌ ۴ ساعت کاراضافی است، به جیب خود می‌ریزد. بنابراین بهای کارلازم مساوی است با دستمزد. یعنی ۴ ساعت کار در روز= دستمزد روزانه‌ی کارگر. (مدت زمانی که کارگر کار می‌کند تا تاوان دستمزد خود را جبران نماید، کارلازم نام دارد.)

سرمایه‌دار بر اساس قرارداد کار، در صورتی به کارگران مزد پرداخت می‌نماید که آن‌ها تمام مدت زمان روز (یعنی ۸ ساعت) برای او کار کنند. در درون و دل کار روزانه، استثمار وجود دارد؛ اما در ظاهر امر حتا بسیاری از کارگران‌ متوجه این استثمار نمی‌شوند. استثمار در نظام سرمایه‌داری‌ پنهان است. چگونه؟

در مثال بالا، کار کارگر در بهترین حالت به دو قسمت ۴ ساعته تبدیل می‌شود که ۴ ساعت آن کارلازم و ۴ ساعت دیگرش کاراضافی است. اگر ارزش نیروی‌کار کارگر در یک ساعت برابر با ۵۰۰۰ تومان باشد و سرمایه‌دار مزد روزانه ۲۰۰۰۰ تومان به او به پردازد، در واقع کارگر مزد ۴ ساعت کار را دریافت می‌کند و مزد ۴ ساعت دیگرش را دریافت نکرده است. ۴ ساعت کاری که مزدش پرداخت شده، کارلازم و ۴ ساعتی که مزدش پرداخت نشده، کاراضافی می‌باشد.

کار مزدی، این تصور را به وجود می‌آورد که سرمایه‌دار ۲۰۰۰۰ تومان را برای تمام مدت کار روزانه (یعنی ۸ ساعت) پرداخته است.

به عبارت دیگر دستمزد روزانه یا ماهیانه این واقعیت را که کار روزانه‌ی کارگران به کارلازم و کاراضافی تقسیم می‌شود را پنهان می‌کند.

بنابراین‌:

ارزش نیروی‌کار = قیمت نیروی‌کار = کار لازم = دستمزد

دستمزد‌ چگونه تعیین می‌گردد؟

نیروی‌کار مانند هر کالای دیگری کالاست. هر فردی که بخواهد کالایی تولید کند، باید مقداری هزینه (مانند مواد اولیه، ابزار، سوخت و … نیروی‌کار‌) نماید که به آن هزینه تولید می‌گویند. سرمایه‌دار برای این که کالای نیروی‌کار‌ را تولید‌ نماید، باید برای تولید آن مقداری هزینه کند تا نیروی‌کار جدیدی تولید شود.

هزینه‌ی تولید نیروی‌کار چیست؟ چیزی نیست جز مایحتاج روزانه‌ی کارگر و خانواده‌اش! کارگر باید بخورد، بپوشد، بخوابد، آموزش ببیند، تفریح و سلامت داشته باشد تا بتواند نیروی‌کار جدیدی برای روز بعد در وجود جسمی خود بازتولید کند. به عبارتی توانایی انجام کار را برای روز بعد به دست آورد.

هم‌چنین هزینه زن و فرزندان کارگر نیز جزء هزینه‌ی تولید نیروی‌کار کارگر است. زیرا کارگران باید علاوه بر نیروی‌کار، توانایی تولیدمثل برای تولید کارگران جدید که بتوانند بعد از مرگ، جای خالی کارگران بازنشسته در کارخانه را بگیرند، داشته باشد.

پس مجموعه هزینه‌هایی که به خاطر تولید نیروی‌کار، به کار برده می‌شود، هزینه‌ی تولید‌ نیروی کار‌ است.

در این رابطه کارل مارکس می‌نویسد:

“ارزش نیروی‌کار همانند هر کالای دیگر براساس زمان کارلازم برای تولید و بنابراین، بازتولید این کالای ویژه تعیین می‌شود. تا جایی که این کالا واجد ارزش است، چیزی جز بازنمود مقدار معینی از میانگین کار اجتماعی شیئیت یافته در آن نیست. نیروی‌کار تنها به عنوان توانایی فرد زنده وجود دارد. بنابراین، وجود آدمی پیش‌انگاشت تولید نیروی‌کار است. تولید نیروی‌کار، با توجه به وجود فرد، عبارت است از بازتولید او یا حفظ و نگهداری او. انسان برای حفظ و نگهداری خود نیازمند مقدار معینی وسایل معاش است. بنابراین، زمان کارلازم برای تولید نیروی‌کار همان مدت زمانی است که برای تولید این وسایل معاش ضروری است؛ به بیان دیگر، ارزش نیروی‌کار همانا ارزش وسایل معاشی است که برای حفظ و نگهداری مالک آن ضروری است. با این همه، نیروی‌کار تنها با تجلی یافتن خویش به واقعیت تبدیل می‌شود؛ نیروی‌کار فقط از طریق کار فعال می‌شود. اما در جریان این فعالیت، یعنی کار، مقدار معینی از عضلات، اعصاب، مغز انسان و نظایر آن‌ها مصرف و می‌باید جبران شود. هرچه بیشتر مصرف کند، باید بیشتر دریافت کند. اگر مالک نیروی‌کار امروز کار کند، فردا باید بار دیگر قادر به تکرار همان فرایند در همان شرایط تندرستی و قدرت باشد. بنابراین، وسایل معاش او باید برای حفظ و نگهداری‌اش در حالتی متعارف به عنوان فردی کارکن کافی باشد. نیازهای طبیعی او مانند خوراک، پوشاک، سوخت و مسکن متناسب با شرایط آب‌و هوایی و سایر ویژگی‌های فیزیکی کشورش فرق می‌کند. از سوی دیگر، تعداد و گستره‌ی نیازهای به اصطلاح ضروری او و نیز نحوه‌ی برآورده کردن آن‌ها خود محصول تاریخ است و بنابراین تا حد زیادی به سطح تمدنی که یک کشور به آن دست یافته، وابسته است؛ به طور خاص آن‌ها به شرایطی وابسته‌اند که طبقه‌ای از کارگران آزاد در آن بر مبنای سنن و توقعات، شکل گرفته است. بنابراین، برخلاف کالاهای دیگر، تعیین ارزش نیروی‌کار شامل عنصری تاریخی و اخلاقی است. با این همه، در کشوری معین و در دوره‌ای معین، میانگین وسایل معاش ضروری برای کارگر داده‌ای است معلوم.”

“مالک نیروی‌کار فانی است. پس اگر قرار است حضور او در بازار مداوم باشد، و تبدیل مداوم پول به سرمایه مستلزم چنین فرضی است، آن‌گاه فروشنده‌ی نیروی‌کار باید خود را جاودانه سازد، به همان ترتیب که هر موجود زنده خود را جاودانه می‌کند یعنی با زاد و ولد به جای نیروی‌کاری که در نتیجه‌ی فرسودگی و مرگ از صحنه‌ی بازار خارج می‌شود، باید پیوسته دست‌کم همان میزان نیروی‌کار تازه نشانده شود. به همین دلیل، مجموع وسایل معاش لازم برای تولید نیروی‌کار باید شامل وسایل ضروری برای جایگزینی کارگر یعنی فرزندان او باشد تا این تبار از مالکان کالایی خاص بتواند حضور خود را در بازار تداوم بخشد.”

“هزینه‌های آموزش به تناسب میزان پیچیدگی نیروی‌کار مورد نیاز تغییر می‌کند. این مخارج کارآموزی (که در مورد نیروی‌کار معمولی بی‌نهایت ناچیز است) بخشی از کل ارزش مصرف شده در تولید نیروی‌کار را تشکیل می‌دهد.”

“ارزش نیروی‌کار را می‌توان به ارزش مقدار معینی وسایل معاش تجزیه کرد. بنابراین، این ارزش متناسب با تغییر ارزش وسایل معاش، یعنی متناسب با مقدار زمان کارلازم برای تولید آن‌ها تغییر می‌کند.”

“برخی وسایل معاش مانند خوراک و سوخت روزانه مصرف می‌شوند و بنابراین باید روزانه جایگزین شوند. سایر وسایل معاش، مانند پوشاک و اثاثیه، دوام طولانی‌تری دارند و در فواصل دراز مدت‌تری باید جایگزین شوند. نوعی از اقلام را می‌توان هر روز خرید و پولش را پرداخت کرد، و وسایل دیگر را هر هفته و برخی را در هر فصل و الی آخر. اما به هر نحو که مجموع مبلغ این هزینه‌ها در طول سال سرشکن شوند، باید میانگین درآمد روزانه سر به سر شوند. اگر کل کالاهای روزانه برای تولید نیروی‌کار را با A و کالاهایی که در هفته لازم است با B و کالاهایی که در هر فصل لازم است با C و … نشان دهیم، آن‌گاه میانگین روزانه‌ی این کالاها عبارت خواهد بود از … + C 4 + B 52 + A365 تقسیم بر ۳۶۵ ، فرض کنید که این حجم از کالاهای لازم برای یک روز میانگین، شامل ۶ ساعت کار اجتماعی باشد، در این صورت روزانه نیم روز از میانگین کارِ اجتماعی در نیروی‌کار شیئیت یافته است، یا به بیان دیگر برای تولید روزانه‌ی نیروی‌کار، نیم روز کارلازم است. این کمیت کار، ارزش نیروی‌کار روزانه، یا ارزش نیروی‌کاری را که روزانه بازتولید می‌شود، تشکیل می‌دهد. اگر نیم‌روز میانگین کار اجتماعی در ۳ شلینگ بازنموده شود، آن‌گاه ۳ شلینگ قیمتی است که با ارزش نیروی‌کار روزانه منطبق است.”

“حد نهایی یا کمینه‌ی ارزش نیروی‌کار را ارزش کالاهایی تعیین می‌کنند که باید روزانه در اختیار حامل نیروی‌کار، یعنی انسان، گذاشته شود تا وی بتواند فرایند زندگی خود را تجدید حیات بخشد. به بیان دیگر، این حد را ارزش وسایل معیشتی تعیین می‌کند که از لحاظ فیزیولوژی اجتناب‌ناپذیرند. اگر قیمت نیروی‌کار تا این مرز کمینه سقوط کند، از ارزش آن پایین‌تر قرار می‌گیرد، زیرا تحت چنین شرایطی نیروی‌کار فقط در حالتی پژمرده می‌تواند خود را حفظ کند و تکامل دهد.۱

“ارزش نیروی کار با ارزش وسایل معاشی تعیین می‌شود که به طور متعارف مورد نیاز کارگری متوسط است. مقدار این وسایل معاش که شکل آن می‌تواند تغییر کند، برای جامعه‌ای معین و در دوره‌ای معین معلوم است و در نتیجه باید مقداری ثابت تلقی شود. آن‌چه تغییر می‌کند، ارزش این مقدار است. علاوه بر این دو عامل دیگر در تعیین ارزش نیروی کار نقش دارند. از یک‌سو، هزینه‌های رشد این نیرو بنا به شیوه‌ی تولید تغییر می‌کند. ازسوی دیگر، در نیروی کار تفاوت‌های طبیعی وجود دارد، یعنی نیروی کار مردان و زنان، کودکان و بزرگسالان متفاوت از هم است. استفاده از این نیروهای کار متفاوت، که خود نیز توسط شیوه‌ی تولید مشروط می‌شوند، تفاوت بزرگی را در هزینه‌ی بازتولید خانواده‌ی کارگر و ارزش کارگران مرد بزرگسال به‌وجود می‌آورد۲.”

با این تفسیر باید گفت که تعیین‌کنندگان دستمزد اگر انصاف داشته باشند و قیمت واقعی‌‌ کالاهای مصرفی مورد نیاز یک خانواده کارگری در مدت ۲۴ ساعت را در عدد ۳۰ ضرب نمایند، می‌توانند دستمزد ماهیانه کارگران را محاسبه نمایند.

اکنون مثالی می‌زنیم تا موضوع را بهتر دریابیم:

هزینه‌ی متوسط روزانه یک خانواده ۴ نفره کارگری را که نه ماشین دارد و نه مسکن به ترتیب زیر بیان می‌نماییم:

هزینه‌ی مسکن: ۱۵۰۰۰ تومان

هزینه‌ی خوراک: ۱۵۰۰۰ تومان

هزینه‌ی پوشاک: ۱۵۰۰ تومان

هزینه‌ی درمان: ۳۰۰۰ تومان

هزینه‌ی آموزش: ۱۰۰۰۰ تومان

هزینه‌ی تفریح: ۱۰۰۰ تومان

هزینه‌ی حمل و نقل: ۲۰۰۰ تومان

هزینه‌ی آب: ۵۰۰ تومان

هزینه‌ی برق: ۵۰۰ تومان

هزینه‌ی گاز: ۱۰۰۰ تومان

هزینه‌ی تلفن: ۱۵۰۰۰

……………………………………………

جمع کل هزینه‌ی روزانه: ۵۱۰۰۰ تومان می‌شود که اگر آن را در عدد ۳۰ ضرب کنیم حقوق ماهیانه ۱۵۳۰۰۰۰ تومان به دست می‌آید.

یک شیوه‌ی دیگر تعیین دستمزد، محاسبه‌ی هزینه‌ی یک خانواده ۴ نفر در یک ماه می‌باشد.

لازم به توضیح است که تعیین حداقل هزینه‌ی قابل قبول ماهیانه۳ برای یک خانواده ۴ نفره در مهرماه ۱۳۹۲ به صورت واقعی صورت گرفته است که البته خالی از اشکال نیست. هدف خانواده‌ی مورد گفتگو این بوده است که حداقل‌های لازم مواد پروتئینی برای بدن را مصرف نمایند تا کم‌تر به پزشک مراجعه نمایند.

نیازهای مادی و روانی یک خانواده کارگری ۴ نفره در مدت یک ماه از این قرار است:

حداقل هزینه‌ی قابل قبول ماهیانه برای یک خانواده ۴ نفره در مهرماه ۱۳۹۲

مسکن،حمل‌ونقل،پوشاک و …

بهداشت و درمان

خوراکی ها و آشامیدنی‌ها

تومان

موارد

تومان

مقدار

موارد

تومان

مقدار

موارد

۳۰۰۰۰۰

مسکن

۲۴۰۰۰

۱۸قالب

صابون

۲۶۰۰۰۰

۱۰ کیلو

گوشت گوساله

۳۰۰۰۰

حمل و نقل

۲۵۰۰۰

۲عدد

شامپو

۳۰۰۰۰

۱کیلو

گوشت‌گوسفند

۱۰۰۰۰

آب

۱۰۰۰۰

جمعا”

پودرماشینی

۲۸۰۰۰

۴کیلو

مرغ

۱۰۰۰۰

برق

۲۵۰۰

۱عدد

مایع‌ظرفشویی

۴۰۰۰۰

۴ کیلو

ماهی

۱۰۰۰۰

گاز

۵۰۰۰

۱عدد

خمیردندان

۱۰۵۰۰۰

۱۵کیلو

برنج

۲۵۰۰

۱عدد

جرم‌گیر

۱۶۰۰۰

۱۲۸ لواش

نان

۵۰۰۰۰

پوشاک

۱۰۵۰۰۰

جمعا”

پوشک بچه

۱۲۵۰۰

۵کیلو

سیب زمینی

۶۰۰۰۰

تلفن

۵۰۰۰۰

جمعا”

درمان

۶۰۰۰

۶ کیلو

پیاز

۲۵۰۰۰۰

لوازم‌خانگی

۱۰۰۰۰

جمعا”

آرایشگاه

۲۰۰۰۰۰

جمعا”

میوه‌وسبزیجات

۳۰۰۰۰

تحصیل

۶۰۰۰

۱عدد

دستکش

۲۵۰۰

۱ کیلو

قند

۱۰۰۰۰

روزنامه

۴۸۰۰

۳ کیلو

شکر

۱۰۰۰۰

اینترنت

۱۰۰۰۰

۲۵۰گرم

چای

۵۰۰۰۰

تفریح

۱۶۰۰۰

۲کیلو

پنیر

۰

دخانیات

۶۰۰۰۰

۴۰کیلو

شیر

۰

پس‌انداز

۶۰۰۰

۴ کیلو

ماست

۲۰۰۰۰

حوادث

۲۰۰۰

مختلف

نوشیدنی‌ها

۳۰۰۰۰

هزینه‌خودرو

۶۰۰۰

۳کیلو

نخود

۴۵۰۰

۱کیلو

نخود لپه

۲۵۰۰

۲۵۰گرم

لوبیا سفید

۱۰۰۰۰

۱کیلو

لوبیا قرمز

۵۰۰۰

۱کیلو

عدس

۳۵۰۰۰

۵لیتر

روغن

۶۰۰۰

۲کیلو

رب گوجه

۸۰۰۰

۳کبلو

ماکارونی

۲۰۰۰

۱۰۰گرم

زردچوبه

۲۰۰۰

۱کیلو

نمک

۵۰۰۰

مختلف

ترشی‌های

۵۰۰۰

۱کیلو

خیارشور

۴۲۰۰۰

جمعا”

خشکبار

۸۷۰۰۰۰

۲۴۰۰۰۰

۹۳۱۸۰۰

جمع

جمع کل:۲۰۴۱۸۰۰تومان

مزد اسمی و مزد واقعی

در نخستین مراحل تکامل سرمایه‌داری، مقدار بسیار زیادی از مزد کارگران به صورت اجناس مورد لزوم آن‌ها مانند برنج، نان، روغن، و غیره پرداخت می‌شد. در آخر وقتی سرمایه‌دار و کارگر می‌خواستند تصفیه حساب کنند، کارگر یا اصلا” چیزی طلب‌کار نمی‌شد و یا مقدار بسیار کمی طلب‌کار می‌شد که آن را به صورت پول نقد دریافت می‌نمود.

امروزه در بیش‌تر کشورهای سرمایه‌داری مزد کارگران به صورت پول پرداخت می‌گردد. مزدی را که به صورت پولی پرداخت گردد، مزد اسمی و مزدی را که به صورت اجناس به کارگران داده شود، مزد واقعی می‌گویند.

آن‌چه روشن است این است که کارگران دستمزد پولی (مزد اسمی) خود را نمی‌توانند بخورند. آن‌ها با آن پول نان، برنج، گوشت، پنیر، لباس، کفش و غیره می‌گیرند که این مزد واقعی آن‌ها محسوب می‌شود. مزد واقعی نشان می‌دهد که کارگران تا چه اندازه‌ای می‌توانند با پولی که به دست می‌آورند معاش زندگی خود و خانواده‌شان را بگذرانند .

اگر مزد اسمی کارگران کمی بیش‌تر شود و در کنار آن قیمت کالاها هم به نسبت زیادتری بالا رود، مزد واقعی پایین می‌آید. با مثال زیر، موضوع را بررسی می کنیم:

فرض کنیم کارگری روزی ۱۰۰۰۰ تومان مزد می‌گیرد و گوشت گوساله هم کیلویی ۳۰۰۰۰ تومان است. او با این پول می‌تواند ۳۳۳ گرم گوشت گوساله بخرد که مزد واقعی اوست. حال اگر مزد روزانه کارگر از ۱۰۰۰۰ تومان به ۱۲۰۰۰ هزار تومان افزایش یابد و قیمت‌‌ گوشت نیز به ۴۰۰۰۰ تومان در هر کیلو افزایش یابد، در آن صورت کارگر می‌تواند با مزد جدید، ۳۰۰ گرم گوشت گوساله که مزد واقعی اوست را خریداری کند.

یعنی وقتی قیمت کالاها دو یا چند برابر شود، دستمزد واقعی کارگران پایین می‌آید. که در مثال فوق دیدیم که مزد واقعی کارگر از ۳۳۳ گرم گوشت گوساله به ۳۰۰ گرم تنزل کرد.

مارکس در کاپیتال جلد یکم در مورد مزد اسمی می‌نویسد:

“مجموع پولی را که کارگر برای کار روزانه یا هفتگی و غیره خود دریافت می‌کند، مقدار کل مزد اسمی‌اش یا مزدی است که به ارزش برآورده شده است۴.”

شرایط واقعی و عینی نظام سرمایه‌داری،‌ کارگران‌ را ناچار می‌کند که برای افزایش دستمزد خود، دست به مبارزه‌‌ای اجتماعی بزنند. مبارزه‌ی فردی برای افزایش دستمزد نوعی خودکشی است.

اکنون می‌خواهیم بدانیم که در سه شرایط اقتصادی یک جامعه، (ثروت در حالت سقوط، ثروت در حالت افزایش، ثروتمند یا پیشرفته) دستمزدها چه تغییری می‌کنند؟ پاسخ را از دست‌نوشته‌های اقتصادی فلسفی می‌گیریم که بسیار قابل درک و آموزنده است:

“پایین‌ترین و ضروری‌ترین سطح دستمزد آن است که معاش کارگر را برای دوره‌ای که کار می‌کند، تامین نماید. این سطح تا آن اندازه است که برای نگه‌داری یک خانواده و بقای نسل کارگران ضروری تلقی می‌شود. بنا به نظر آدام اسمیت، مزد معمولی پایین‌ترین مزدی است که با زندگی انسانی عادی یعنی حیات حیوانی منطبق باشد.”

تقاضا برای کار انسان، همانند هر کالای دیگر، ضرورتا” سطح تولید آدمی را تنظیم می‌کند. هرگاه عرضه بیش از تقاضا می‌شود، بخشی از کارگران به ورطه‌ی گدایی یا بینوایی می‌غلتند. از این‌رو بقای کارگر تابع همان شرایطی است که بقای هر کالای دیگر. کارگر تبدیل به کالا می‌شود و باید بخت و اقبال یارش باشد تا خریداری بیابد. تقاضا برای کار کارگر که زندگیش در گرو آن است، به هوس ثروتمندان و سرمایه‌داران بستگی دارد. اگر کمیت عرضه از تقاضا فزونی گیرد، آن‌گاه یکی از اجزای قیمت کالا یعنی سود، اجاره‌بهای زمین و دستمزد، پایین‌تر از میزان آن پرداخت می‌شود؛ … کارگر به خاطر رابطه‌ی زیردستانه‌ای که با سرمایه‌دار دارد، نخستین کسی است که از این وضعیت آسیب

می‌بیند۵.”

“هنگامی که سرمایه‌دار سود می‌برد کارگر لزوما” سودی نمی‌برد، اما هرگاه سرمایه‌دار ضرر می‌کند کارگر لزوما” ضرر می‌کند. مثلا” اگر سرمایه‌دار قیمت بازار را به کمک فرآورده‌هایی جدید یا ترفندی بازرگانی، یا به کمک انحصار یا ایجاد وضعیتی مطلوب در مالکیت خود، بالاتر از سطح قیمت طبیعی نگاه می‌دارد، کارگر سودی نمی‌برد.” … “به طور کلی باید در نظر داشت در مواردی که کارگر و سرمایه‌دار یکسان رنج می‌برند، کارگر به خاطر هستی خویش رنج می‌کشد و سرمایه‌دار به خاطر سودی که باید از مال بی‌جانش در آورد.”

“کارگر نه تنها به خاطر ابزار مادی معاشش بلکه به خاطر پیدا کردن کار یعنی برخوردار شدن از امکان و ابزاری برای به اجرا درآوردن فعالیتش باید مبارزه کند.”

“اگر ثروت جامعه در سراشیب سقوط قرار گیرد، کارگران بیش از همه دچار سختی می‌شوند؛ به این دلیل که اگر چه در وضعیت رونق جامعه، طبقه کارگر نمی‌تواند به اندازه‌ی طبقات صاحب ثروت بهره برد، اما در دوره‌ی سقوط آن، هیچ طبقه‌ای به اندازه‌ی طبقه‌ی کارگر چنین بی‌رحمانه دچار رنج و سختی نمی‌شود.”

“حال جامعه‌ای را در نظر می‌گیریم که ثروت آن در حال افزایش است. این تنها وضعیتی است که مطلوب کارگران است.” این وضعیت باعث تشدید کار کارگران می‌شود. “اگر درآمد بیشتری بخواهند، باید اوقات فراغت خویش را بیشتر قربانی کنند و به خاطر حرص و طمع، کار بردگی کنند و تمام آزادی خویش را به طور کامل از دست دهند و بدین‌سان از عمر خویش می‌کاهند. اما این کاهش میزان عمر آن‌ها شرایط مطلوبی برای کل طبقه‌ی کارگر است زیرا باعث می‌شود عرضه‌ی همیشه تازه‌ی کار ضروری گردد. این طبقه همیشه باید بخشی از خود را قربانی سازد تا به طور کامل نابود نشود.”

وانگهی، ثروت جامعه در چه شرایطی افزایش می‌یابد؟ هنگامی که سرمایه‌ها و درآمدهای یک کشور رشد کند. اما این امر فقط هنگامی امکان دارد که: کمیت عظیمی از کار انباشته گردد زیرا سرمایه کار انباشته است؛ و بنابراین در نتیجه‌ی این واقعیت، محصولات کارگر هرچه بیشتر از او گرفته می‌شود تا آن‌جا که حتی کارش به عنوان دارایی شخص دیگری در مقابل او قرار می‌گیرد و ابزار هستی و فعالیتش به نحو فزاینده‌ای در دست‌های سرمایه‌دار متمرکز می‌شود۶.”

“بنابراین در چنین جامعه‌ای که بیش از همه برای کارگران مطلوب است، نتیجه‌ی ناگزیر برای کارگران، کار بیش از حد، مرگ زودرس، تنزل تا سطح ماشین و نوکر مطیع سرمایه شدن است، نتیجه‌ای که به گونه‌ای خطرناک، بر دوش او و علیه‌اش انباشته می‌گردد و بخشی از آنان را به رقابت بیشتر، گرسنگی و نهایتا” گدایی محکوم می‌سازد۷.”

“بدین‌سان در شرایطی که جامعه در حال نزول است، کارگران بینواتر می‌شوند؛ در جامعه‌ای که در حال رشد و ترقی است، بینوایی کارگران افت و خیز دارد و در جامعه‌ی کاملا” پیشرفته بینوایی ثابت می‌ماند.”

“اقتصاددان سیاسی به ما می‌گوید که همه چیز با کار خریده می‌شود و سرمایه چیزی جز کار انباشته نیست اما در همان حال اعلام می‌کند که کارگری که قادر نیست هرچیزی را بخرد، مجبور است خود و هویت انسانی‌اش را بفروشد۸.”

ادامه دارد

سهراب.ن ۲۷/۱۰/۱۳۹۳



۱ – مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یک ص۲۰۰-۲۰۳ترجمه حسن مرتضوی، ۱۳۸۶ انتشارات آگاه

۲ – مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یک ص۵۸۸ترجمه حسن مرتضوی، ۱۳۸۶ انتشارات آگاه

۳ – در تاریخ ۲۲/۰۷/۱۳۹۳ سایت تابناک نوشت: “بررسی‌های ۳ ماهه اول سال جاری(۱۳۹۳) که به صورت میدانی انجام شد نشان داد که براساس قیمت‌های کف بازار، هزینه یک خانوار ۴ نفره کارگری ماهیانه به ۲ میلیون و ۲۰۰ هزارتومان افزایش یافته است. در آخرین بررسی صورت گرفته که مربوط به سال گذشته می‌شود، این رقم به میزان یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان بوده که نشان دهنده افزایش ۵۰۰ هزار تومانی هزینه‌های مربوط به معیشت کارگران در ۳ ماهه نخست سال جاری است.” منبع:http://www.tabnak.ir/fa/news/441941

۴ – مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یک ص۵۸۳ترجمه حسن مرتضوی، ۱۳۸۶ انتشارات آگاه

۵ – مارکس کارل؛ دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی۱۸۴۴ صص ۵۵-۵۶  ترجمه حسن مرتضوی، سال ۱۳۸۷ انتشارات آگاه

۶ – مارکس کارل؛ دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی۱۸۴۴ صص۵۷- ۵۸ترجمه حسن مرتضوی، سال ۱۳۸۷ انتشارات آگاه

۷ – مارکس کارل؛ دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی۱۸۴۴ ص۶۰ترجمه حسن مرتضوی

۸ – مارکس کارل؛ دست‌نوشته‌های اقتصادی و فلسفی۱۸۴۴ ص۶۱ترجمه حسن مرتضوی