ترور اسلامی در پاریس، تعرض ضد اسلامی در جهان!

ترور اسلامی در پاریس، تعرض ضد اسلامی در جهان!

مصاحبه فراز آزادی با محسن ابراهیمی

سردبیر و کاریکاتوریستها و همکاران مجله فکاهی شارلی ابدو در پاریس با فریاد الله اکبر ترویستهای اسلامی به خاک افتادند. این جنایت مجددا مساله تروریسم اسلامی و آزادی بیان و حق نقد مقدسات را به داغترین موضوع تبدیل کرده است. در این زمینه نشریه سهند گفتگویی با محسن ابراهیمی دارد که در پایین ملاحظه میکنید.

فراز آزادی: چرا جنبش اسلامی تروریستهای خود را به سراغ شارلی ابدو فرستاد؟

محسن ابراهیمی: شارلی ابدو به همت سردبیر و کاریکاتوریستهایش در مقابل اخاذی خونین جنبش اسلامی در جهان با توسل به مقدسات گردن کج نمیکرد. شارب، سردبیر سرفراز این نشریه بعد از تهدید اسلامیها گفته بود: ” من ترجیح میدهم ایستاده بمیرم تا اینکه تمام عمرم را به زانو افتاده و تسلیم باشم.” به این معنا شارلی ابدو درکنار همه آن انسانهایی قرار گرفت که در ایران و پاکستان و عربستان و عراق و هر جای دیگر دنیا در کشمکشی مدام با شریعت اسلامی و تروریسم اسلامی هستند. وقتی ده سال پیش “جهان اسلام” یعنی دولتها وسازمانهای مافیایی در واکنش به انتشار کاریکاتورهایی از محمد در روزنامه دانمارکی یولاندز پستن شمشیرهای خونینشان را در هوا چرخاندند و مردم را ارعاب کردند، رسانه های رسمی اندرباب احترام به مقدسات پای همدیگر را لگد زدند؛ اما شارلی ابدوی شجاع در کنار تعدادی نشریه دیگر همه کاریکاتورها را بازنشر کرد و پرچم روشن آزادی بیان را در مقابل پرچم چرکین و خونین اسلام بلند نگه داشت. شارلی ابدو هیولای اسلامی را با تمام توحش و قدرت تخریبش به نیشخند کاریکاتورهایش گرفت و در یکی از سنگرهای خط اول جبهه در مقابله با جنبش اسلامی جا گرفت. خصومت این جنبش مخرب با شارلی ابدو و کارکنان محبوبش خصومت علیه کسانی است که در سست کردن ستونهای این جنبش نقش برجسته ای داشتند.

فراز آزادی: همه میدانند که این اولین جنایت تروریسم اسلامی علیه منتقدین اسلام نیست. آیا واکنش جامعه این بار تفاوت دارد؟

محسن ابراهیمی: بسیار تفاوت دارد.

بار قبل، تعداد کمی از رسانه ها کاریکاتور ها را در دفاع از آزادی بیان و حق طنز مقدسات بازنشر کردند، اما خیلیها با سخنوری در باره مرزهای آزادی بیان و جایگاه مقدسات و احترام به باورها و غیره عملا تسلیم شدند. این بار نه تنها نشریات زیادی به احترام شارلی ابدو و در دفاع از آزادی بیان کاریکاتورهای این نشریه را بازنشر کردند بلکه حتی مهمتر از آن این کاریکاتورها در میان امواج دریای انسانی علیه این جنایت دست بدست شد. امواج مردمی که به چشمان پرخون اسلام سیاسی خیره شدند و فریاد زدند “ما نمیترسیم”. فریاد زدند “ما شارلی ابدو هستیم”. شارلی قلبها را تسخیر کرد. کاریکاتور به خیابان راه پیدا کردند. مردم ارعاب نشدند. قلبشان به درد آمد، چشمشان بازتر شد و عزمشان راسختر شد. تف خونین اسلام سیاسی به صورت سرانش باز گشت.

فراز آزادی: در زمینه واکنش سیاستمداران دول غرب چه چیزی بیشتر به چشم میخورد؟

محسن ابراهیمی: در چند کلمه باید بگویم که مثل همیشه سیاستبازانه عمل کردند اما این بار نه دقیقا مثل سابق.

وقتی ونگوگ فیلسماز هلندی به “جرم” ساختن فیلم “تسلیم” به قتل رسید، وزیر دادگستری هلند خواهان محدودیت در آزادی بیان و مجازات کسانی شد که به مقدسات الهی توهین می‌کنند! بعد از جنجال یولاندز پستن ژاک شیراک خواست نقد مقدسات اسلامی در قانون به جرم تبدیل شود. اینها فقط دو نمونه هستند.

این بار جرئت نمیکنند حد اقل فعلا در انظار عمومی در باب احترام به مقدسات موعظه کنند. البته تردید نباید داشت که مشکل اینها این است که تروریسم اسلامی پا به حیات خانه شان گذاشته است و الا با ترور در ایران و عراق و سایر کشورهای منطقه مشکلی ندارند. همچنان نباید تردید داشت که بعد از آنکه آبها از آسیاب افتاد همین رهبران کشورهای غرب با روشهای تازه تری تقسیم بندی اسلام سیاسی و بند و بست با بخشی علیه بخشی دیگر را ادامه خواهند داد. باید اضافه کرد که محاسبات حقیر انتخاباتی این روسای جمهور و نخست وزیران را فعلا مجبور کرده است موقتا کنار مردم بایستند.

فراز آزادی: دلیل واکنش وسیعتر و متعرضتر مردم چیست؟

محسن ابراهیمی: جمهوری اسلامی در ایران – اگر چه به قیمت سنگینی برای مردم – در زمینه خرافه زدایی و مذهب زدایی از جامعه خدمت بزرگی به بشریت کرد. داعش – باز هم به قیمت تراژدی بزرگ انسانی – همین خدمت را در سطح جهان انجام داد. جنایات اسلامی در ایران توسط یک دولت دور از چشم جهان انجام شد. جنایات داعش پیش چشم مردم جهان رخ داد. چشم مردم جهان به ابعاد خطری که جنبش اسلامی میتواند بر بشر تحمیل کند بازتر شده است. مخصوصا اینکه اخیرا قاتلینی از لشکر اسلام سیاسی در خیابان لندن پیش چشم مردم آدم کشتند، در آمریکا زنی به روش داعش توسط کسی سربریده شد که گویا برای جلب همکارانش به اسلام تبلیغات هم میکرده است، و در آلمان با پرچم داعش بساط نهی از منکر “خواهران” راه انداخته اند. یعنی دیگر لازم نیست کسی کاریکاتور محمد را بکشد تا جانیان اسلامی سراغش بروند. شهروند عادی درشهرهای غرب هم جانش در خطر است. همانهایی که در ایران اسید میپاشند و در عراق زن برده میکنند جرئت کرده اند پای کثیفشان را به زندگی عادی مردم در غرب هم دراز کنند.

امروز در ذهنیت شهروند در غرب، ترور پاریس به نحوی یادآور ترور در عراق و ایران و نیجریه است. یک احساس مقاومت و تعرض قبل از اینکه دیر شود بیدار شده است.

فراز آزادی: باز هم تعدادی راه افتاده اند و نقد مقدسات را به جریحه دار شدن عواطف مسلمین گره میزنند. نظرتان چیست؟

محسن ابراهیمی: در جریان کاریکاتورهای محمد در دانمارک، ماهها طول کشید تا تعداد بسیار قلیلی در کشورهایی مثل پاکستان و هندوستان به خیابان بریزند و خون و آتش بپا کنند. چرا از میان یک و نیم میلیارد بشر که به زور بر پیشانیشان مهر مسلمان چسبانده اند فقط تعداد کمی آنهم بعد از مدت طولانی احساساتشان جریحه دار شد؟ جوابش روشن است. برای جنبش اسلامی چهار ماه طول کشید تا بتواند عواطف تعدادی را جریحه دار کند و تحریکشان کند و تعدادی هم کرایه کند و به خیابانها روانه کند. آخوندهایی از دانمارک و شیوخی از ایران و عربستان و کشورهای اسلام زده نشستند و طرح ریختند که از این فرصت برای گرم کردن تنور جنبش اسلامی که معمولا با خون داغ میشود استفاده کنند. موضوع جریحه دار شدن احساسات نبود. موضوع این بود که جنبش اسلامی خوب میداند با تمسخر مقدسات اسلامی بنیادهای جنبش اسلامی سست میشود و با آن منافع نامقدسشان لطمه میخورد. “عواطف” این جنبش جریحه دار شده بود.

در ضمن، کسانی که شغلشان جریحه دار کردن عواطف انسانی است در موقعیتی نیستند که از عواطف انسانی صحبت کنند. معلوم نیست چرا این احساسات لطیف و قلبهای حساس به خاطر سیصد دختری که در نیجریه لشکر اسلام از آغوش خانوده ربودند و به برده پیروان پیامبر تبدیل کردند به درد نیامد و به خیابانها نریختند؟ چرا وقتی داعش زنان را در عراق به زنجیر کشید و بازا برده فروشی راه انداخت عواطف نازکشان جراحت بر نداشت؟

فراز آزادی: چرا جنبش اسلامی این همه به مقدسات و مشخصا تقدس پیامبر تاکید میکند؟

محسن ابراهیمی: ابزار جنبش اسلامی برای پیشبرد پروژه سیاسی اش وحشت آفرینی است. چه در حکومت و چه خارج از آن این جنبش باید رعب و وحشت ایجاد کند تا امرش را پیش ببرد. در دستگاه ایدئولوژیک جنبش اسلامی، بی حرمتی به زن، تجاوز به کودک، کشتار منتقد همه بر اساس دستوارت خدا و قران و سنت پیامبر اعمال میشود. حفظ حریم محمد از هرگونه نقد و مزاح و طنز عملا به معنای حفظ حریم این جنبش در عرصه سیاسی و اجتماعی از تعرض است. میدانند که نقد و هجو پیامبر راه را به تعرض مردم علیه خود این جنبش باز میکند. حفظ حرمت پیامبر برای حفظ منافع این جنبش از تعرض است. برای این جنبش الم شنگه سیاسی در باب تقدس محمد یک پروژه حساب شده سیاسی است.

میدانید که نه تنها هجو پیامبر بلکه حتی نشر تصویر ساده از او حرام و ممنوع است. تصویر از پیامبر او را شبیه آدمهای کره زمین میکند. ابهت آسمانی اش را برهم میزند. فضای لاهوتی و راز آلودش را در هم میشکند. و بالاخره خاصیتش به مثابه ابزاری مقدس و مرگ آفرین و وحشتزا برای این جنبش را از بین میبرد.

فراز آزادی: از نقطه نظر آزادی بیان، طنز و تمسخر مقدسات مذهبی چرا مهم است؟

محسن ابراهیمی: مقدسات مذهبی فقط امری مربوط به باور و ایمان فردی نیست که مثلا تنها ضررش این باشد که فرد باورمند را از شادی و هنر و موزیک و رقص و رنگ محروم کند. مذهب یک دستگاه ایدئولوژیک، یک سازمان سیاسی مربوط به قدرت سیاسی است. جنبش مذهبی و اینجا جنبش اسلامی یک حرکت تماما سیاسی است و مقدسات کلیدی ترین ابزار این جنبش است. با مقدسات است که مذهب خطرناکترین ظرفیتها را در شخصیت یک فرد میکارد و از افراد هیولایی میسازد در خدمت منافع واقعی و زمینی سران این جنبش. با مقدسات است که مذهب بشر را در مقابل حقایق کور میکند، به هیجان میاورد، تحریک میکند، قاتل میسازد و بسیج میکند و به صورت یک نیروی بشدت مخرب به جان جامعه میافتد.

به این اعتبار، هر چیزی که مقدسات مذهب را زیر سئوال ببرد و هجو کند و نامقدسش کند عملا یک ستون حیاتی مذهب را تخریب کرده است. طنز و هجو مقدسات صرفا مشغله ای هنری، ادبی و نظری نیست. یک حرکت، یک مقابله و مبارزه سیاسی است. به این حقیقت مذهب سازمانیافته و جنبش اسلامی به خوبی واقف است.

فراز آزادی: این بحث در باره مقدسات همه مذاهب یکسان است؟ یا اسلام این جا ویژه تر ست؟

محسن ابراهیمی: بعد از جنجال یولاندز پستن نشریه “فرانس سوآر” با عنوان “بله، ما حق داریم کاریکاتور خدا را بکشیم” در صفحه اولش یک کاریکاتور چاپ کرد که در آن خدای مذاهب بودایی، یهودی، مسیحی و مسلمان ضمن پرواز روی ابری درد دل میکردند. خدای دین مسیح به محمد میگوید: “شکایت نکن محمد، کاریکاتور همه ما را قبلا کشیده اند”.!

در این طنز یک حقیقت تاریخی مهم نهفته است. خدای دین مسیح دارد اینجا انقلاب کبیر فرانسه را به محمد یادآوری میکند. اینکه یک رنسانس عظیم فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مسیحیت را همراه با فوج آدمخواران انگیزیسییون به گوشه عزلت کلیساها و صومعه ها رانده است. نوبت محمد و پیروانش هم دارد میرسد. جنبش اجتماعی و سیاسی برای راندن اسلام به مساجد اگرچه با قدرت آغاز شده است اما هنوز به فرجام نرسیده است.

همه مذاهب مقدسات دارند و نقد همه آنها مهم است. با این تفاوت که امروز دیگر هجو مسیح بیشتر مایه تفریح است تا یک مبارزه سیاسی. هجو محمد هم مایه تفریح است اما در عین حال یک مبارزه سیاسی است.

فراز آزادی: مدتی است که حرکتهایی شبیه آتش زدن مساجد با علامت صلیب شکسته را شاهد هستیم که بعد از ترور پاریس بیشتر شده است. موضوع چیست؟

محسن ابراهیمی: راسیسم یک محصول جانبی و قابل انتظار در مقاطعی است که سرمایه در بحران است، بیکاری وسیع است و مردم در مقابل چشم انداز اقتصادی تیره ای قرار دارند. معمولا راسیسم “کارگران خارجی” را به عنوان مسبب بیکاری به تصویر میکشد و مسبب واقعی بیکاری را پنهان میکند. میدانیم ترکیب بالایی از مهاجرین و پناهجویان از خاورمیانه و آفریقا مخصوصا از کشورهای اسلام زده هستند که معمولا مهر مسلمان بر پیشانیشان کوبیده شده است. مضاف بر این، عملیات منزجرکننده اسلامیون مخصوصا در خود غرب علیه شهروندان فضا را برای نیروهای راسیستی آماده کرده است که جامعه را علیه این بخش جمعیت تحریک کنند و به راسیسم مضون و ظاهر ضد اسلامی بدهند. وجه خطرناک مساله هم دقیقا همینجاست. روشن است که مردمی که مسلمان محسوب میشوند نه تنها ربطی به جنبش اسلامی ندارند بلکه اکثر از دست این جبنش خانه و زندگیشان را رها کرده اند. اما راسیسم دارد از منفور بودن اسلام سیاسی علیه مهاجرین کشورهای اسلام زده استفاده میکند. توجه کنید که یک جریان فاشییستی فعال در آلمان اسمش را “پیگیدا” گذاشته است که مخفف “اروپایی های میهن پرست علیه اسلامی کردن غرب” است! اما حضور گسترده مردم در خیابانها با پرچم آزادی بیان – و نه پرچم ضدیت با مهاجر – نشان میدهد که فضا برای دست بالا کردن جنبشها و جریاناتی که هم علیه جنبش اسلامی و علیه راسیسم هستند بیش از پیش فراهم تر است.

خیلی موقعها نیروهای ارتجاعی متقابلا به رشد هم کمک کرده اند. روشن است که جریانات اسلامی که فضای سیاسی دارد برایشان تنگتر میشود با هر تحرک راسیسم ضد مهاجر – مخصوصا امروز که زیر پایشان در فضای اجتماعی غرب خالی تر میشود – تقلا خواهند کرد خود را نماینده همین مهاجرین قالب برنند. باید در مقابل اینها با قدرت ایستاد. بخش اعظم مهاجرین که از دست حکومتهای مستبد و مذهبی فرار کرده اند نیرویی بالقوه و مهم در مقابل این جریانات هستند. کافی است ظرف اعتراض و صدای خود را پیدا کنند تا به یک نیریی بسیار قوی در مقابل هم راسیسم و هم جنبش اسلامی تبدیل شوند.

فراز آزادی: واکنش جمهوری اسلامی چه بود؟

محسن ابراهیمی: هم سخنگوی وزارت خارجه و هم امام جمعه تهران (همان که کسی وقتی حرکات و سکناتش موقع اقامه نماز را اگر یک بچه ببیند از کابوس رها نمیشود) کشتار را محکوم کردند و گفتند اسلام اجازه کشتن “بیگناهان” را نمیدهد! باید برای کسی که کلمات مناسب برای بیان عمق ریاکاری و رذالت نهتفه دراین “محکوم” کردن پیدا کنند جایزه داد! خمینی با فتوای قتل سلمان رشدی در اول صف جانیان علیه منتقدین اسلام قرار دارد. حکومت اسلامی با کشتن آته ئیستها زنده مانده است. همین الان سهیل عربی به جرم “سب النبی!”، به زبان آدمیزاد یعنی تمسخر پیامبر در صف اعدام است.

آنچه جالب توجه است تفاوت واکنش همین حکومت در دو دوره متفاوت به یک موضوع مشابه است. در جریان کاریکاتورهای روزنامه دانمارکی دار و دسته حکومت اسلامی به کمتر از توبه “گناهکاران” به جرم توهین به پیامبر رضایت نمیدادند و در صف اول تحریک به قتل بودند. چه چیزی عوض شده است که این حکومت اینجا قتل “بیگناهان” را محکوم میکند؟ اولا پشم و پیله جمهوری اسلامی ریخته است و به دلایلی که اینجا فرصت بحث مفصلش نیست دولت “تدبیر و امید” قرار است چهره ای “معتدل” از جمهوری جنایت و توحش ارائه کند. ثانیا ترور پاریس به شاخه سنی تروریسم اسلامی مربوط است و ظاهرا فرصتی برای جانماز آب کشیدن شاخه شیعی تروریسم اسلامی فراهم شده است!

در یک جمله، جمهوری اسلامی تروریسم شاخه سنی جنبش اسلامی را فرصتی برای پنهان کردن ماهیت تروریستی خودش، در آمدن از انزوای جهانی و ساخت و پاخت با دول غرب و جا باز کردن برای خودش به عنوان یک نیروی منطقه ای تلقی میکند.

فراز آزادی: از طنز ضد مذهبی در آذربایجان خیلی مختصر تصویر بدهید.

محسن ابراهیمی: در شرایط معاصر و زیر سلطه حکومت اسلامی طنز ضد مذهبی در آذربایجان هیچ ویژگی ندارد. مثل بقیه مردم در ایران در آذربایجان هم مسخره کردن مقدسات اسلامی رایج است. مردم آذربایجان هم میدانند مقدسات آسمانی ابزارهای سیاسی هستند در دست فاسدترین مقامات و برای اهداف زمینی. برای مثال “مزاح خمینی” که مدتی پیش رسانه های اجتماعی را فراگرفت ویژگی منطقه ای نداشت. همه در ایران از جمله در آذربایجان برای مدتی خمینی را دست انداختند و از این طریق هم حال کردند و هم مبارزه ای علیه وضع حاکم را پیش بردند.

در یک برنامه مستقیم به زبان ترکی که به “مزاح خمینی” اختصاص داشت، بیننده ای از اردبیل زنگ زد و آدرس و مشخصات دقیق امامزاده ای را داد که در دوره حکومت اسلامی در پایانه فاضلاب یک منطقه برپا شده بود. بیان یک واقعیت در برنامه ای تحت عنوان “مزاح خمینی” در قالبی طنز آلود نمونه ای از هزاران طنزی است که در کل ایران در پیامگیرها میچرخد.

اما تاریخ آذربایجان از سنت قوی و جذاب و جالبی در زمینه هجو اسلام و آخوند و شریعت اسلامی دارد. روزنامه محبوب ملانصرالدین به سردبیری جلیل محمد قلیزاده یک نمونه برجسته است که خرافات اسلامی و شریعت و آخوند و منبر و مسجد را سکه یک پول میکرد.

جالب است که دقیقا مثل امروز دستاربندان اسلامی به نمایندگی از “عواطف مسلمین” به تکفیر و آزار مدیر و کارکنان و حتی فروشندگان نشریه دست میزدند و تهدید به قتلشان میکردند با این تفاوت که آن موقع هنوز اسلامیون به یمن پول نفت شیوخ عربستان و مشاور و مربی وسلاح برادران بوش به نمایندگی از محافل حاکم آمریکا در جایی به قدرت نرسیده بودند و از قدرت تخریب جنبش اسلامی معاصر برخوردار نبودند.

فراز آزادی: از جایگاه هجو مقدسات در مقابله با این جنبش صحبت کردید. شکست این جنبش مستلزم چیست؟

محسن ابراهیمی: هجو مقدسات اسلامی یک وجه مهمی در نبرد علیه اسلام سیاسی است. آگاهگری و افشاگری از این جنبش همه مهم هستند. اما شکست دادن اسلام سیاسی نبردی همه جانبه در جبهه های متنوعی را لازم دارد. از جمله در کنار تعرض به مقدسات اسلامی باید مردم این بار میدان را برای هرگونه مماشات دول غرب با هر شاخه و شعبه این جنبش تحت هر نام و عنوانی مثل جناح اهلی و اصلاح طلب و میانه رو و غیره تنگ کنند. باید تمام شریانهای این جنبش برای تامین مالی خود توسط نهادهای ظاهرا فرهنگی در غرب را بست. باید مراکز تحریک و مغزشویی و پرورش تروریست تحت نام مدارس اسلامی و مراکز فرهنگی و مساجد را بست. باید با توسل به جنبشهای اعتراضی مردم دریچه هر گونه مماشات و بده بستانهای دول غرب با حکومتهای اسلامی و هر شاخه جنبش اسلامی را مسدود کرد. و مهمتر از همه باید سر این مار سمی را در سوراخهای منطقه ای اش یعنی حکومت قومی – مذهبی عراق و افغانستان و شیخ نشینهای منطقه و مهمتر از همه در لانه اصلی اش یعنی جمهوری اسلامی ایران در هم کوبید. شرایط بیش از هرزمان دیگر برای یک هجوم جهانی علیه جنبش اسلامی فراهم شده است. *

نشریه سهند شماره ۲۷

۲۲ دی ۱۹۳، ۱۲ ژانویه ۲۰۱۵