در جستجوی صلح

“در جستجوی صلح”
از: زهره مهرجو

برخیز، ای دریای آرمیده
خو کرده به سکون،
فریاد کن
سرود امواجت را –
کلمه به کلمه
جمله تا جمله
بند تا بند!

ماهیان خسته را
دمی تازه دِه،
شتابان کن به سوی یکدگر.
بتاز بی وقفه .. بر کوسه های خصم
و بنواز آهنگ ظفر …
رسم کن تابش روشن آفتاب را
بر آب نقره گون.

*  *  *
بخروش، ای کوه آتشفشان!
برون آر گوهر گداخته ات –
خشمی توأمان با عشق.
ویران کن کاخ های ستم
حصارها .. و فاصله ها را،
بگسل زنجیرهای بردگی ..
و برپا کن، نظمی نوین.

*  *  *
بگستر ای عشق
دنیایی بی نظیر
که در آن هر انسانی
به ضیافت پرشکوه هستی پیوندد،
استعدادها شکوفان گردد،
آزادی و عدل
تجسم یابند  …

و زمین، در سرانجام انتظاری بزرگ
صلح را نظاره گر شود.