سرمایه ثابت و سرمایه متغیر
قبلا” نوشتیم که سرمایهدار برای این که بتواند کالایی را تولید کند باید زمین، ساختمان، ابزار و تاسیسات کارخانه، مواد خام، مواد سوختی، آب، برق، تلفن،… و نیرویکار کارگران را خریداری کرده تا کالای مورد نظر را تولید نماید.
بخشی از سرمایهی شخص سرمایهدار که به مصرف خرید نیرویکار کارگران میشود و به عنوان دستمزد به آنان پرداخت میگردد، سرمایهی متغیر نامیده می شود که با حرف انگلیسی V نمایش میدهند. بخش دیگر از سرمایهی او که به مصرف خرید زمین، ساختمان، وسایل و تاسیسات کارخانه، مواد خام، مواد سوختی، آب، برق، تلفن و غیره (به غیر از نیرویکار) میگردد، سرمایهی ثابت نام دارد که با حرف انگلیسی C نمایش میدهند. ( C کار مرده یا کار منعقد شده در کالاست.)
چرا دستمزد را سرمایهی متغیر میگویند؟ چون مزد کارگران همواره مورد تعرض سرمایه قرار میگیرد. سرمایهدار در صورتی که با اعتراض کارگران و تشکلهای کارگری روبرو نگردد، همیشه در فکر این است که به بهانههای مختلف، دستمزد آنها را کاهش دهد. خواست افزایش دستمزد نیز همواره یکی از خواستهای کارگران در طول تاریخ پیدایش نظام سرمایهداری بوده است. این مبارزه واقعی و همیشگی است که باعث میشود سرمایهی متغیر، ثابت نباشد.
اما چرا سرمایهی ثابت؟ در یک جامعهای که اقتصادش در حال تعادل است مقدار هزینهای که صرف خرید زمین، ساختمان، وسایل و تاسیسات کارخانه، موادخام، مواد سوختی، آب، برق، تلفن و غیره میگردد، تقریبا” ثابت است. به همین دلیل به آن سرمایه ثابت میگویند.
منبع اصلی درآمد سرمایهدار از کدامیک است؟ سرمایه ثابت یا سرمایه متغیر؟
منشاء ارزشاضافی (درآمد) و یا در حقیقت سود سرمایهدار، ناشی از سرمایهی متغیر است. سرمایهی ثابت ارزشاضافی تولید نمیکند، بلکه مقدار استهلاک سالیانهی آن به تدریج به کالاهای تولیدی منتقل میشود. فرضا” عمر مفید تاسیسات کارخانهای اگر ۱۰ سال و سرمایهی ثابت ۱۰ میلیون تومان باشد، سالی یک میلیون تومان از ارزش سرمایهی ثابت کاسته شده و به قیمت کالاهای تولیدی اضافه میگردد.
هرچه نسبت سرمایهی ثابت به سرمایهی متغیر، کمتر باشد، ارزشاضافی بیشتر و در نتیجه سود بیشتر خواهد شد. و هرچه نسبت سرمایهی ثابت به سرمایهی متغیر، بیشتر باشد، هر چند که ممکن است ارزشاضافی تغییر نکند اما نرخ سود۱، سرمایهدار کاهش مییابد. یعنی نسبت به مقدار سرمایهی ثابتی که به کار برده، سودش کمتر میشود.
چرا سرمایهدار مجبور است سرمایهی ثابت خود را افزایش دهد؟ برای این که مطلب قابل فهم و آسان باشد، پاسخ این پرسش را با مثالی خواهیم زد که خود شخصا” در یک کارگاه صنعتی شاهد آن بودهام:
یک کارگاه صنعتی تولید نایلکس، با ضایعات پلاستیک و چهار نفر کارگر به صورت شبانهروزی مشغول تولید نایلکس (کیسههای نایلونی رنگی مخصوص حمل زباله، میوه و …) است. دو کارگر در یک شیفت ۱۲ ساعته و دو کارگر دیگر در شیفت بعدی از شنبه تا پنج شنبه مشغول به کار بودند.
در نیمه نخست سال ۱۳۹۲ این کارگاه به دلیل عدم فروش نایلکسهایاش، دچار بحران شد. علت رکود در چه بود؟ نایلکسهایی که این کارگاه صنعتی تولید میکرد دارای ضخامت بیشتری نسبت به نایلکسهایی که از مواد اولیه ساخته شده بودند، بود. این امر سبب میشد که قیمت هر ۱۵۰ عدد نایلکس با وزن یک کیلوگرم برابر ۳۰۰۰ تومان باشد.
از طرف دیگر قیمت هر ۳۰۰ عدد کیسههای نایلکس تولید شده با همان سایز از مواد اولیه، با وزن یک کیلوگرم برابر ۶۰۰۰ تومان بود.
این امر سبب شد که مشتری نایلکسهای با مواد اولیه افزایش پیدا کند و دیگر خریداری برای نایلکسهای دست دوم پیدا نشود.
مدیر این کارگاه صنعتی برای این که در رقابت با کارگاههای صنعتی دیگر، ورشکسته نشود باید دستگاههای (سرمایه ثابت) کارگاه صنعتی خود را بروز می کرد. زیرا دستگاههای قدیمی، نایلکس با ضخامت زیاد تولید میکردند و باید دستگاههای نو و تازهای می خرید که ضخامت نایلکسهایش کم باشد تا بتواند در این بازار رقابتی، دوام بیاورد.
مدیر این کارگاه مجبور شد با صرف هزینهی ۲۰ میلیون تومانی، دو دستگاه دست دوم که از دستگاههای خودش پیشرفتهتر بود را خریداری نماید. با این تصمیم، او موفق شد فعلا” با تولید ۲۵۰ عدد نایلکس با وزن یک کیلو را با قیمت ۳۰۰۰ تومان به فروش برساند.
اکنون این کارگاه با همان ارزشاضافی قبلی و با افزایش سرمایهی ثابت خود به مبلغ ۲۰ میلیون تومان، به کار خود ادامه میدهد. یعنی سرمایهی ثابت نسبت به سرمایهی متغیر افزایش پیدا کرده است و نرخ سود او کاهش یافته، گرچه مقدار ارزشاضافی ثابت مانده است. او باید در این بازار رقابتی هوشیار باشد تا از رقیبان عقب نماند و دستگاههای کارگاه صنعتیاش را بروز نماید؛ در غیر این صورت باید بساطش را جمع کند!
کارل مارکس مینویسد:
“آن بخش از سرمایه که به وسایلتولید یعنی مادهی خام، مادهی کمکی و ابزارهای کار تبدیل میشود، دستخوش هیچ تغییر کمیّ ارزش در فرایند تولید نمیشود. به این دلیل، آن را بخش ثابت سرمایه یا به طور خلاصه سرمایهی ثابت (c) مینامم۲.”
“مفهوم سرمایهی ثابت به هیچ وجه امکان تغییر ارزش در عناصر خود را رد نمیکند. …ارزش کالا یقینا” برمبنای کمیّت کار نهفته در آن تعیین میشود. اما این کمیّت خود از لحاظ اجتماعی تعیین میشود. اگر مقدار زمان کارلازم از لحاظ اجتماعی برای تولید هر کالایی تغییر کند- و مثلا” وزن معینی از پنبه در زمان بدی محصول بازنمود کار بیشتری باشد- این امر بر تمامی کالاهای قدیمی از همان نوع اثر میگذارد زیرا آنها صرفا” نمونههایی منفرد از یک نوع جنس هستند و ارزش آنها همیشه با کارلازم اجتماعی برای تولیدشان یعنی پیوسته براساس کارلازم تحت شرایط اجتماعی موجود سنجیده میشود.”
“همچنین ممکن است ارزش ابزارهای کار، ماشینآلات و غیره که در فرایند تولید استفاده میشوند، همانند ارزش مواد خام تغییر کند؛ در نتیجه آن بخش از ارزش که از آنها به محصول انتقال یافته است نیز ممکن است تغییر کند. اگر مثلا” در نتیجهی اختراعی جدید، نوع خاصی ماشین با صرف کار کمتری تولید شود، ماشین قدیمی کم و بیش ارزش خود را از دست میدهد و بنابراین به تناسب ارزش کمتری را به محصول انتقال میدهد. اما در اینجا نیز، تغییر در ارزش از خارج از فرایند تولیدی ناشی میشود که در آن این ماشین به عنوان وسیلهی تولید عمل میکند. ماشین در این فرایند هرگز نمیتواند ارزشی بیش از آنچه مستقل از این فرایند دارد انتقال دهد۳.”
“آن بخش از سرمایه که به نیرویکار تبدیل میشود، در فرایند تولید دستخوش تغییری در ارزش میشود. این بخش هم همارز ارزش خود را بازتولید میکند و هم مازاد یعنی ارزشاضافی تولید میکند که ممکن است تغییر کند و بنا به اوضاع و احوال کم یا زیاد شود. این بخش از سرمایه پیوسته از مقداری ثابت به مقداری متغیر تبدیل میشود. بنابراین، آن را بخش متغیر سرمایه یا به صورتی خلاصهتر، سرمایهی متغیر(v) مینامم۴.”
در فرمول (C = c + v) که C معرف کل سرمایه و c معرف سرمایهی ثابت و v سرمایهی متغیر میباشد. مثلا” ۹۰ + ۴۱۰ = ۵۰۰ بعد از کامل شدن فرایند تولید، کالایی تولید میشود که ارزش آن برابر است با (C’ = (c+v)+ s) که s ارزشاضافی را نشان میدهد و C’ سرمایه ثانویه را نشان میدهد. مثلا”۹۰ + (۹۰ +۴۱۰ )= ۵۹۰، سرمایه اولیه از C به C’ یعنی از ۵۰۰ به۵۹۰ تغییر کرده است همانا ۹۰ پوند ارزشاضافی است.
(ارزش یک کالا برابر است با قسمتی از سرمایه ثابت به اضافه سرمایه متغیر به اضافه ارزشاضافی. یعنی:
ارزش یک کالا= C+V+S
نرخ ارزشاضافی
نوشتیم که کار از دو قسمت تشکیل شده یکی کارلازم و دیگری کاراضافی. کارلازم به عوض دستمزد انجام میگیرد و کار اضافی بدون دستمزد (بدون معوض) و به صورت رایگان برای سرمایهدار انجام میگیرد.
در یک کارگاه صنعتی نرخ ارزشاضافی چگونه محاسبه میگردد؟
منظور از نرخ ارزشاضافی (نرخ استثمار)، این است که نشان دهیم که درجهی استثمار تا چه حد میباشد. وقتی ما نرخ ارزشاضافی (نرخ استثمار) را به دست بیاوریم، پی خواهیم برد که کارگران چه مقدار از کار روزانه را برای خود کار کردهاند و چه مقدار برای سرمایهدار.
با این فرض که اگر نرخ ارزشاضافی (نرخ استثمار) ۱۰۰% باشد بدین معنی است که کارگر نصف کار روزانه را برای خود، یعنی به جای دستمزدش کار میکند و نصف دیگر را بدون دریافت حتا یک ریال، برای سرمایهدار کار میکند.
تعیین نرخ ارزش اضافی به چند روش صورت میگیرد:
روش نخست: اگر زمان کاراضافی را بر زمان کارلازم تقسیم کنیم و عدد حاصله را در عدد ۱۰۰ ضرب کنیم، نرخ ارزشاضافی یا درجهی استثمار بر حسب درصد به دست میآید.
در کار روزانهی ۸ ساعته نرخ ارزش اضافی چنین است:
زمان کاراضافی
۱۰۰× ـــــــــــــــــــــ = نرخ ارزشاضافی (درجهی استثمار)
زمان کارلازم
۴
%۱۰۰=۱۰۰× ـــــــــــــــــــــ = نرخ ارزشاضافی (نرخ استثمار)
۴
روش دوم: مقدار ارزشاضافی را بر سرمایهی متغیر تقسیم میکنیم و عدد حاصل را در عدد ۱۰۰ ضرب میکنیم:
۱۰۰× = نرخ ارزشاضافی (نرخ استثمار)
در فرمول فوق حرف انگلیسی S معرف ارزشاضافی است و حرف انگلیسی V معرف سرمایهی متغیر است. اگر سرمایه متغیر ۹۰ دلار و ارزش اضافی هم ۹۰ دلار باشد، در این صورت نرخ استثمار برابر است با:
%۱۰۰=۱۰۰× = نرخ ارزشاضافی (نرخ استثمار)
مثالی دیگر: فرض کنیم کارگری در روز ۸ ساعت کار میکند و روزانه ۲۰۰۰۰ تومان مزد میگیرد؛ مبلغ بیست هزار تومان معادل کار لازم او که ۴ ساعت است میباشد و ۴ ساعت باقیماندهی روز کار، کار اضافی است که آن هم معادل ۲۰۰۰۰تومان است. نرخ ارزشاضافی (نرخ استثمار) او چقدر خواهد بود؟
۱۰۰× = نرخ ارزشاضافی (نرخ استثمار)
%۱۰۰=۱۰۰× = نرخ ارزشاضافی (نرخ استثمار)
در هر دو روش میبینیم نرخ ارزشاضافی (نرخ استثمار) صدر صد شده است و این به آن مفهوم است که کارگر نصف زمان کار را برای خود کار کرده است و نصف دیگر را برای سرمایهدار. یعنی کار لازم ۴ ساعت و کار اضافی هم ۴ ساعت میباشد.
کارل مارکس مینویسد:
“مدت زمانی که طی آن او از این نیروی کار استفاده میکند به دو دوره تقسیم میشود. طی یک دوره، کارگر فقط ارزشی را تولید میکند که با ارزش نیروی کارش برابر است، و بنابراین همارز آن را تولید میکند. به این ترتیب، سرمایهدار به ازای قیمتی که برای نیروی کار پرداخت کرده، محصولی با همان بها دریافت میکند. این مانند آن است که وی محصول یاد شده را حاضر و آماده در بازار خریده باشد. برعکس، در دورهی دوم، دورهی ارزشاضافی، استفاده از نیروی کار ارزشی را برای سرمایهدار خلق میکند بدون آنکه به ازای آن هزینهای کرده باشد. به این ترتیب، او قادر میشود تا نیروی کار را بدون پرداخت قیمتی برای آن به کار وا دارد. در این مفهوم است که کار اضافی را میتوان کار پرداخت نشده نامید۵.”
“در کار مزدبگیری حتا کار اضافی یا کاری که ارزش آن پرداخت نشده، همچون کاری بهنظر میرسد که ارزش آن پرداخت شده است۶.”
“نسبت ارزشاضافی به سرمایهی متغیر که با فرمول بیان میشود نرخ ارزشاضافی میگویند۷.”
لازم به توضیح است که کار اضافی در نظام سرمایهداری هیچ وقت صفر نخواهد بود در آن صورت، سرمایهدار بساطش را جمع خواهد کرد زیرا سودی دریافت نمیکند. اما سرمایهدار همیشه در تلاش است که کارلازم کم شود و به طرف صفر حرکت کند زیرا در این صورت مقدار نرخ ارزشاضافی (نرخ استثمار) او بیشتر و در نتیجه سودش بیشتر خواهد شد.
“برای اینکه کاراضافی کل کار روزانه را جذب کند (یعنی میانگین کار روزانه در هفته یا در سال و غیره)، کار لازم باید صفر شود. اما اگر کارلازم حذف شود، کار اضافی هم حذف خواهد شد زیرا کاراضافی تابعی از کارلازم است۸.”
“تنها نابودی شیوهی تولید سرمایهداری امکان میدهد تا کار روزانه به اندازهی کار لازم کاهش یابد۹.”
در اینجا نحوه محاسبه نرخ ارزشاضافی از کاپیتال جلد یکم میآوریم:
“به طور خلاصه روش محاسبهی نرخ ارزشاضافی، به شرح زیر است: کل ارزش محصول را در نظر میگیریم و سرمایهی ثابت را که فقط بار دیگر در آن ظاهر میشود صفر فرض میکنیم. مجموع ارزشی که باقی میماند به واقع در فرایند تولید کالا خلق شده است. اگر مقدار ارزشاضافی معلوم باشد، ما فقط باید آن را از این باقیمانده کم کنیم تا سرمایهی متغیر را بیابیم. اگر سرمایهی متغیر معلوم باشد و بخواهیم ارزشاضافی را معین کنیم، سرمایهی متغیر را از این باقیمانده کم میکنیم. اگر هر دو معلوم باشد، ما فقط باید عملیات پایانی یعنی نسبت را محاسبه کنیم، به عبارت دیگر نسبت ارزشاضافی به سرمایهی متغیر را معین کنیم۱۰.”
ادامه دارد
سهراب.ن ۱۴/۱۰/۱۳۹۳
۱ – اگر سرمایهی ثابت و سرمایهی متغیر را با هم جمع کنیم کُل سرمایهی شخص سرمایهدار به دست میآید. حال اگر مقدار ارزش اضافی (S) را بر کل سرمایه تقسیم کنیم، نرخ سود به دست میآید: نرخ سود برابر است با ارزش اضافی تقسیم بر سرمایه: = نرخ سود
و اگر ارزش اضافی را بر سرمایهی متغیر تقسیم کنیم، و آن را در عدد ۱۰۰ ضرب کنیم، نرخ ارزش اضافی بر حسب درصد به دست میآید: نرخ ارزش اضافی برابر است با ارزش اضافی تقسیم بر سرمایهی متغیر ضربدر صد؛ ۱۰۰× = نرخ ارزش اضافی
مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یکم ص۳۶۱ترجمه حسن مرتضوی، ۱۳۸۶ انتشارات آگاه
۲ – مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یک ص۲۳۹ترجمه حسن مرتضوی، ۱۳۸۶ انتشارات آگاه
۳ – مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یک ص۲۴۰ترجمه حسن مرتضوی، ۱۳۸۶ انتشارات آگاه
۴ – مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یک ص۲۳۹ترجمه حسن مرتضوی، ۱۳۸۶ انتشارات آگاه
۵ – مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یک ص۵۷۲ترجمه حسن مرتضوی، ۱۳۸۶ انتشارات آگاه
۶ – مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یک ص ۵۸۰ ترجمه حسن مرتضوی، چاپ یکم سال ۱۳۸۶
۷ – مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یک ص ۲۴۶ ترجمه حسن مرتضوی، چاپ یکم سال ۱۳۸۶
۸ – مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یک ص ۵۷۰ ترجمه حسن مرتضوی، چاپ یکم سال ۱۳۸۶
۹ – مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یک ص ۵۶۸ ترجمه حسن مرتضوی، چاپ یکم سال ۱۳۸۶
۱۰ – مارکس. کارل ؛ کاپیتال جلد یک ص۲۴۸ترجمه حسن مرتضوی، ۱۳۸۶ انتشارات آگاه