قرنهاست که ناسیونالیسم و مذهب دو تکیه گاه اصلی حاکمان علیه توده های مردم هستند!

اصل قضیه چیست؟ شرارۀ مذهب و ناسیونالیسم، انسانها را به سهل ترین شیوه در مقابل هم قرار می دهد. توجه کنید. یکی دو متر پارچۀ ساده در هرمکان، یا در هر جمعی، هر طوری که بخواهید می توانید از آن استفاده کنید. از سوختن و پاره کردن، تا استفاده از آن برای تمیزی، کسی چیزی نخواهد گفت. احساس کسی را خدشه دار نمی کند. تعصبی ببار نمی آورد، خشونت آمیز نیست. اما زمانیکه رنگی بر آن پاشیده شد یا شکلکی برآن نمایان گشت. نقش رنگ بر همین پارچه ساده، به حیثت جمعی از انسانها تبدیل می شود و از آن ُبت درست می گردد.
حاکمان برای دفاع از قلمرو حاکمیت و ثروت خویش تحت پشتیبانی وسیع ترین بخش مالی، استادان و اندیشمندان را برای تحمیق توده مردم بخدمت گرفته اند. از نا آگاهی آنان سواستفاده می نمایند. توانسته اند. مرز، خاک و پرچم و نژاد را در زمرۀ شرف و حیثیتِ به مردم بقبولانند. برای بقایش خون ریخته می شود. دقت کنید این یک متر پارچه بخاطر اینکه یک وجب این طرف یا آنطرفِ همان خاک که اسمش را مرز گذاشته اند کوبیده شود، چه قتل عامی صورت می گیرد، چه خونهایی در زیر آن یک متر پارچه بنا حق سر مرزهای نا “مقدس” ریخته می شود؟! گله های وسیع از سخنگویان و مبلغین و جیره خواران این هویتِ کاذب، توانسته اند هویّت انسانی انسانها را مثل انسان گم کنند و هویّت ملی را بر پرچم و خاک و مرز حک نمایند. انسان باید کمی بیاندیشد، چرا بخاطر یک متر زمین، چرا بخاطر یک متر پارچه اینچنین انسانها همدیگر را سلاخی می کنند. ؟! سوال اینجاست ما کشته شویم تا منافع چه کس، یا کسانی تأمین گردد. آیا در زمان جنگ ایران و عراق پسران، یا اقوامی از صدام حسین در جبهه حضور داشتند؟ آیا آقازاده های رهبران ایران در جبهه بودند؟ چند نفر از آخوندهای ایران در راه خدا و این خاک مقدس کشته شدند؟ در میان صدها هزار کشته این جنگ، آیا آقا زاده ای کشته شد؟ یا با پولهای که از خون فرزندان مردم بدست می آمد درغرب دنبال عیاشی بودند.
دقّت کنید که مردم را به چه سیه روزی ای انداخته اند. با پاشیدن نمک بروی زخمِ تعصب، به راحت ترین شیوه توده عظیم مردم را در مقابل هم قرار داده و به جان هم می اندازند. آیا سرنوشت مردم و کارگر فلسطینی با کارگر اسرائیلی، سرنوشت مردم عراق با مردم ایران، هند با پاکستان، آسیا، اروپا و…. سرنوشت و سرگردانی مردم در ادیان مختلف،اسلام، شیعه، سنی، کاتولیک، هندو، و غیره، مانند کل کارگران و زحمتکشان دنیا یکی نیست؟ کارگران و زحمتکشان “که “مرزی ندارند در هر جایی از این کره زمین قرار می گیرند باید استثمار شوند تا زنده بمانند. اما براحتی در مقابل هم قرار می گیرند تا همدیگر را سلاخی کنند. از این کشتار چه کسی نفع می برد؟ چه کسی در فقر و فلاکت و نا آگاهی دست و پا می زند؟
این بر انگیزانندۀ تعصب کور، مرز، پرچم، نژاد و دین و مذهب بدست انسان درست شده است. پس جایگاه خودِ انسان کو؟ پس انسانیت کو؟ دفاع از حرمت انسانی انسانها چه شد؟
نتیجۀ این تعصبات، بسیاری از انسانها را چنان از انسانیت خارج کرده، که به شیئ تبدیل شده اند. به بمب، به گلوله، به دیوار گوشتی، به ماشینی که بی اختیار دارد سر می برد و دست و پا قطع می کند.
آری این دردِ زخمی است که حاکمان بر پیکر بشریت نشانه رفته اند. آنها اینچنین از ناسیونالیسم استفاده می نمایند، اینچنین از مذهب استفاده می کنند و روی زخمِ خود کرده اینچنین نمک می پاشند . اگر جنگی در مقابل نابرابریها ی جامعه قرار است روی دهد، فقط برای آسایش و آرامش و بر قراری برابری در بین انسانها وعدالت اجتماعی باید صورت پذیرد. باید اعلام کرد که هیچ نهاد دولتی و غیر و دولتی حق ندارند جوانها را تحریک کند. بلکه باید تمام امکانات در اختیارشان قرار بگیرد تا تحصیلات عالیه را به ا تمام برسانند. نه برای دفاع از مرز و سر زمین و پرچم، یا جهاد در راه اسلام بکشند یا کشته شوند.
اساساٌ تعصب و سنت گرایی هویت انسانی انسانها را از بین برده است. مسئلۀ خاک و قوم و نژادِ خود؛ با سایر مسائل انسانی، بیگانه است.
اینجا موجودیّت خود انسان بعنوان انسان گم شده است. حرمتش بی معنی شده و ارزشی ندارد. بنظر من جز انسان، هیچ چیزی برای انسان مقدس نیست. نه دین نه مذهب، نه نژاد، نه خاک نه مرز و پرچم. ناسیونالیسم و مذهب قرنهاست که دو تکیه گاه اصلی حاکمان بوده و هستند. دسته ای جهت دفاع از پرچم و خاک و نژادمی کشند. دستۀ دیگر تحت نام دفاع از مذهب. اگر نسلهای آینده، تاریخِ گذشتگان و حال ما را بخوانند، چه تصویری می گیرند؟ جز اینکه بگویند “گذشتگان ما مشتی جانی و روانی بوده اند!” امیدوارم که مسیر تاریخ هر چه زود تر با نواندیشی ای که نسل آینده دارد بر بستر این مسیر هولناک، قطع گردد و مسیر انسانی تری را پیش گیرد. زنده باد انسانیت. محمدامین کمانگر.
۲۸ دسامبر ۲۰۱۴