درباره نفرت پراکنی ناسیونالیستی بر علیه مردم کرد زبان(١)

ایسکرا: اخیرا تعدادی تحت عنوان دفاع از آذربایجان در رسانه‌های اجتماعی نفرت پراکنی وسیعی را بر علیه مردم کرد زبان به راه انداخته‌اند. حتی با تروریست خواندن آنها خواستار اخراج ایشان از آذربایجان شده‌اند! ابتدا اگر ممکن است کمی در این باره که اینها می خواهند چه کسانی را از کجا اخراج کنند، توضیح بدهید.

 

ناصر اصغری: درباره این تحرکات بعدا توضیحات لازمی خواهم داد، اما اجازه بدهید از بخش آخر سئوال شروع کنیم. کسانی که مسائل آن بخش از کردستان – آذربایجان را دنبال کرده اند از مشاهداتشان می گویند که تنش‌های بین مردم کردزبان و ترک زبان در برخی از شهرها و بخصوص در ارومیه نگران کننده است. اینها همه زمینه اجتماعی دارند که بدون پرداختن به آنها صحبت کردن درباره این تنش‌ها در محدوده حدس و گمان باقی خواهند ماند.

قبل از انقلاب ۵۷، در ارومیه و روستاهای حومه اش، شما جمعیت محسوسی از کرد زبانان نمی دیدید. شهری با جمعیت زیاد که همگی ترک زبان (آذری) بودند و تعداد معدودی هم آسوری و ارامنه را در خود داشت. منتها ارومیه مرکز تجارت روستاهای دور و بر و روستاهای نوار مرزی ایران – ترکیه است که بیش از ۸۰ درصد جمعیت این روستاها کرد زبان بودند.

اصلاحات ارضی انقلاب سفید و یا همان “انقلاب شاه و مردم” در دهه ۴۰ شمسی ساختار ارباب رعیتی در شمال کردستان ایران را مثل دیگر جاهای ایران در هم نشکست. این هم دلایل سیاسی خاص خود را داشت. ارتش و دم و دستگاه شاه قادر نبود با شورش‌های انقلابیون چریک کرد به راحتی درافتد. اما ساختار عشیره‌ای منطقه کردنشین ارومیه این امکان را به حکومت پهلوی می داد که با استفاده از قدرت منطقه‌ای اربابها راحت آن چریکها را ایزوله و سرکوب کند. شمال کردستان ایران همچنین با کردستان ترکیه و کردستان عراق نیز هم مرز است. نه تنها برای در هم شکستن جنب و جوش چریکهای انقلابی کرد در خود کردستان ایران به عشایر احتیاج داشت – که قدرت بسیج بسیار بالائی داشتند، تا حکومت پهلوی از یک ثباتی در آن منطقه برخوردار باشد، بلکه همین عشایر به حکومت پهلوی و ساواکش کمک می کردند که رفت و آمد مخالفین رژیم شاه از مرز ایران – ترکیه را هم به دقت کنترل کنند. از ورود شورشیان کرد کردستان ترکیه به این طرف مرز جلوگیری کنند. کمک کنند شورش و اعتراض کرد زبانان کردستان عراق به ایران و کردستان ایران سرایت نکند. با در هم شکستن ساختار ارباب رعیتی در آن بخش از کردستان، رژیم شاه باید همه این مسئولیتها را اکنون بر عهده ارتش و ژاندارملی بگذارد که بخاطر جغرافیای صعب العبور آن منطقه برایش بسیار گران و شاید بهتر است گفته شود غیر ممکن می بود.

اما زمانی که اصلاحات ارضی ساختار ارباب رعیتی در ایران را در هم شکست، شهرهای بزرگ مثل ارومیه شاهد هجوم صدها هزار نفره روستائیان بودند که از قید و بند ارباب و رعیتی آزاد می شدند. ترکیب جمعیت در همه شهرها یکسره عوض می شد. برای نمونه بخش وسیعی از مذهبیونی که به دنبال آخوند جماعت در انقلاب ۵۷ راه می افتادند و پای نوحه و روضه خوانی های آنها بودند، همین تازه به شهرها رفته‌های بعد از اصلاحات ارضی بودند. ارومیه، تا جائی که به کرد زبانان روستاهای این شهر برمی گشت، شاهد این عوض شدن ترکیب جمعیت نبود. روستائیان مهاجر بعد از اصلاحات ارزی به ارومیه را جمعیت روستاهای ترک زبان و ارامنه و آسوریان تشکل می دادند.

اما انقلاب ۵۷ بعد از حدود ۱ دهه و نیم وقفه، وظیفه اصلی اصلاحات ارضی را که در هم شکستن ساختار ارباب رعیتی و مهاجرت میلیونی رستائیان به شهرها برای فراهم آوردن نیروی کار جدید و کافی برای کارخانجات و شیوه جدید تولید بود، در آن بخش از کردستان را هم شروع و سرعت بخشید. ترکیب جمعیت شهر ارومیه و حاشیه نشینانش کاملا عوض شد و می شود گفت که ارومیه در عرض یکی دو سال شاهد جمعیتی ۳۰ درصدی از کرد زبان بود. ملاحسنی، که معرف حضور همه خوانندگان این نوشته است، در نماز جمعه هایش می گفت که کردها در چند سال اخیر شهر ارومیه را محاصره کرده اند. به مرور زمان این ۳۰ درصد، پایگاهی برای بقیه فامیلهای دیگر شد که اکنون می توان گفت جمعیت شهر ارومیه با احتساب حاشیه نشینانش به بالای ۵۰ درصد هم می رسد.

اینجا می شود به مسائل زیاد دیگری اشاره کرد که هم این مصاحبه را طولانی می کند و هم ربط چندانی به بحث حاضر ندارد؛ اما باید به چرائی ایجاد تنش بین کرد زبان و ترک زبان، تا آنجا که در چهارچوب این تغییر ترکیب جمعیت می گنجد، اشاره کنم.

جمعیت بیش از ۵۰ درصد از شهری به بزرگی ارومیه هیچوقت نتوانست از لحاظ اشتغال در مراکز ثبت آمار به درست ثبت شود. بخش بسیار زیادی از این جمعیت، گرچه در شهر ارومیه و حاشیه آن زندگی می کنند، اما هنوز از لحاظ تأمین درآمد به محصولات و درآمد زمین‌های ناچیزشان در روستاهای دور دست تر وابسته هستند. این درآمد ابدا کفاف گذارن زندگی شان را نمی دهد. بخش وسیعی از این جمعیت به کارهای کاذب و بعضا بسیار خطرناک روی می آورند. قاچاق اجناس از ترکیه به ایران و بالعکس. کار در مزارع با ساعات کار طولانی و دستمزد بسیار پائین. قاچاق و خرده فروشی مواد مخدر؛ طوری که ارومیه و آذربایجان غربی شامل بیشترین آمار اعدامی ها در ایران است که بیش از ۹۵ درصد از این اعدامی ها کسانی هستند که در حین خرید و فروش چند گرم مواد مخدر دستگیر شده اند.

در عین حال کمتر کرد زبانی را در ادارات دولتی می توان شاغل دید. کارها به “کارهایی که کرد زبانان انجام می دهند” و “کارهایی که ترک زبانان انجام می دهند”، تقسیم شده اند. ظاهرا کارهای غیرقانونی، کاذب و “غیرمحترمانه” بر دوش کرد زبانان است و کارهای “محترمانه” و قانونی و کار در ادارات دولتی و با بیمه بازنشستگی (حال بیمه ها در جمهوری اسلامی چه هستند فعلا بماند) بر دوش ترک زبانان است.

در نبود یک افق روشن و راه نشان دهنده، مردم ترک زبان تحت تأثیر تبلیغات تفرقه افکنانه و ضدبشری دار و دسته های مختلف اسلامی که سرنخ همه اینها در دست سپاه پاسداران و جانوران وحشی ای مثل ملاحسنی است، که به نظر من گاها به اشتباه به آنها ناسیونالیست ترک هم گفته ایم، باعث و بانی مشکلات خود را همین کرد زبانانی می دانند که گفتم از طریق غیررسمی امرار معاش می کنند.

این را دیگر هر کسی که اهل فکر کردن و تعمق در مسائل اجتماعی است می داند که نه تنها در ارومیه و دیگر جاهای ایران، بلکه در هر جای دیگر جهان هم فقط “افراد خاطی” به صدر اخبار رسانه ها می روند و ژورنالیسم “باشرف” هم با این نوع نمونه برداری، مهندسی افکار می کند. در نبود یک آلترناتیویی که نشان بدهد بانی فقر در بین ترک زبانان نه کرد زبانان هستند، بلکه در مورد مشخص جمهوری اسلامی همین حکومت بانی تمام بدبختی ها در این کشور است، واضح است که کسی که امکانات رسانه ای دارد می تواند به ایجاد شرایط ناامنی دامن بزند و زمینه و اسباب کشت و کشتار را فراهم کند. همین دار و دسته های آدمکش که گفتم افسارشان دست ملاحسنی و دیگرآدمکشان جمهوری اسلامی است، ظاهرا در فضای مجازی از تسویه آذربایجان و بخصوص ارومیه از کرد زبانان می گویند. (همینجا خواننده این نوشته را به مصاحبه محسن ابراهیمی که در شماره ۵۸۸ نشریه “انترناسیونال” تحت عنوان “در مقابل نفرت پراکنی ناسیونالیستی باید ایستاد!” که در همین رابطه نوشته شده است و حاوی اطلاعات مهمی است، رجوع می دهم.)

با این توضیحات فکر کنم به اندازه کافی روشن شده باشد که چه کسانی می خواهند چه کسانی را از جائی اخراج کنند.

ادامه دارد