دست خطِ چینی !

در جایی و به نقل از کلیله و دمنه خواندم که مخترع خط ابتدا همین چینی های مارمولک بودند . مگه میذارن این آخرای سال ۲۰۱۴ یه نفس راحتی بکشیم . از اون حسن روحانی که برای عبور از توطئه نفتی ، حس طنز میدهد ومن هم البته برایشان نوشتم که درمقام کل سیستم اگر عبورکردی سلام ما را به فردا نرسان ! تا رئیس جمهور چین و شب یلدا تا حکایتهای آن نخودی…! خلاصه که مطالب طنز مثل برف میبارد . من که با طنز رابطه ام خوب است ولی شماها هم در آن اتاق فکر عمو سام ، انصافا کمی مراعات حال و روز ما را بکنید .

قرار بود با یک تغارماست ، دریایی دوغ بسازند که سابیدند به الک ! قرار نبود با مشتی دست نوشته های میخی یا چینی به نام آقای ایرج مصداقی ، موجبات خنده و شادی مخاطب را تا مرز ترکیدن فراهم کنید !

این رهبری مجاهدین را دست کم نگیرید . بنا به تجربه بر همگان واضح و مبرهن است که اینها به کسی دست خط نمیدهند بلکه همیشه ، انبوهی دست خط و امضاء از افراد میگیرند تا دست از سر نفرات جدا شده بردارند ! اگر هم جایی دست خطی داده اند وزن و اعتبارش مثل همان خطهایی است که گرفته اند . همین الان از خود من انبوهی دست نوشته و دست خط دارند که من بریده ام و مبارزه طولانی شده و از مبارزه خسته شدم و یا نفوذی اطلاعات ایران هستم که برای ترور رهبرعقیدتی اعزام شدم و یا چرنده چراگاه وزارت اطلاعات هستم که فقط مناسبات شخم میزنم و اینا….

آخه نه اینکه جان مامانش اینا….خیلی دستشان پر است و برای ما هم این نوشته ها و امضاء های خودمان انبوهی اعتبار دارد….! در فصل صدام که به کمتر از ترور رهبر عقیدتی راضی نمیشدند ! یاد غلامرضا در بخش پذیرش افتادم که از همین خارجه عازم منطقه شد و حدودا دردهه هفتاد همزمان با ما وارد قرارگاه اشرف شد . خیلی زود به قول خودش فهمید آنجا جایش نیست . برایش نشستی گذاشتند تا جلوی جمع بگوید چرا آمده و چرا میخواهد برود ؟ غلامرضای مادرمرده هم که یا عمدا ، و یا واقعا به سیم آخر زده بود ، خیلی راحت گفت : من آمدم تا زودتر رژیم سرنگون شود و بروم ایران و آزادانه تریاک بکشم و خانم بازی کنم….ولی فهمیدم که این خبرا نیست و درهمان خارجه کشیدن و اینا آزاد است….خلاصه اگر سرنگونی با تریاک و زن میشود که هستم و گرنه همین الان باید بروم !

با تمام قدرتم تلاش کردم تا در جمع از خنده نترکم . صحنه ای از طنز خلق شده بود که توی عمرم ندیده بودم . جماعت حاضر در نشست شروع کرد به عربده و تیغ کشیدن روی ” ن ” علیرضا و در عین عربده زدن ، روی لبش خنده هم بود . یعنی از درون میخندید و از بیرون مبارزه میکرد ! من به یک بهانه ای رفتم زیر میز تا اگراز خنده ترکیدم تکامل با مانع مواجه نشود….اما این آخرش نبود . خواهر مسئول نشست بعد از تلاشی موفق ، جهت استتار خنده خودش ، خطاب به غلامرضا گفت : همه حرفهایت درست….ولی نقطه آغاز اصلی را اول بگو . غلامرضا با تعجب نگاهی کرد که واقعا چه باید بگوید ؟ مسئول نشست هم گفت : باید اعتراف کنی که برای ترور رهبری آمدی و بعد از ترور، سرنگونی و تریاک و زن و اینا…. حالا که متوجل شدی ترور رهبرمقاومت عملی نیست میخواهی برگردی ! غلامرضا هم گفت هر چی شما میگید درسته و یحتمل امضاء کرد . بعدشم کسی نفهمید که چی شد ؟

حالا فکرش را بکنید که اگر دست بر قضا یک جایی دست خطی داده باشند با همان اعتبارِ دست خطهایی که گرفته اند ! با هم نگاهی بکنیم که چه اتفاقاتی خواهد افتاد .

با اولین دست خطی که رو شد ، تومان ایرانی به ارز بین المللی تبدیل شد و بازار بورس چائید ! دومین دست خط روی نوسانات موجی شعور تاثیرات عمیق نهاد . سومین دست خط سرنوشت بشر را ۲ سانتی گراد تغییر مسیر داد و به سمت خلق کهکشانی جدید راند ! و بالاخره شاهکار آن تکامل که رئیس جمهور اونجا نوشت وداد . من نمیدانم کدام مارمولک نظم نوینی به ذهنش زد که الان وقت دست خط است… البته از بابت طنز بد نیست !

نمیدانم که در زمین سیاست اسکول شد ، اسکول بود یا اسکولش کردند ؟ هرچی که بود یک حالتهای معنوی خاصی در مایه های شیرین عقلی سیاسی در جناب ایرج مصداقی فوران میکرد . حتی خودم را جای اون گذاشتم ودست خطهای خودم را مرور میکردم و تنها سوالی که داشتم و ازخودم میپرسیدم : خُب که چی ؟ مگراینکه در تمام تاریخچه سازمان مجاهدین یک نمونه و فاکت مشخصی سراغ داشته باشید که عضو جدا شده ای مامور رژیم نباشد و البته منتقد هم باشد ! رهبرعقیدتی میداند واقعییت چیست ولی نمیتواند بیان کند . برای این ناتوانی هم ۲ دلیل اصلی دارد . اول به هم نخوردن میز سیاست خط موازی با غرب ، که حفظ نیروهایش درعراق و امید به آن استراتژی مرده هم درش مستتر است….و دوم هم ، به دلیل ساخت و سازهای معیوب گذشته اش ، کل دستگاهش توان تبعات تشکیلاتی و نیرویی بعدش را ندارد .

و اما آن نخودی سیاسی که خودش متوجل نیست خیلی ناجور در زمین سیاست خنده دار شده است . ما هم تلاش انسانی خودمان را کردیم و میکنیم تا شاید طرف به سلامتی سیاسی خودش بازگردد ! در اتاق فکر عمو سام میدانند چه میکنند . رهبرعقیدتی را درغیبت لجستیکِ کامل میکند وهمزمان مثلا خیز استحاله کردن برداشته اند . ولی استحاله رهبرعقیدتی تا بازگشت ناپذیری حکومت اسلامی در توافق جامع با غرب عملی نیست ! اگر استحاله ولی فقیه حاکم در تهران مشروط است به آماده کردن محیط درونی و زنجیره ای ازعوامل بیرونی دیگر….در مورد ولی فقیه در تبعید ( رهبر عقیدتی ) هم همان قوانین حاکم است . یکی در حاکمییت و یکی در تبعید….فقط روشها متفاوت است .

مسعود رجوی با همان کاراکتر مقدسش ، ولی شاخص های خلص سیاسی دارد . حتی آن مثلا مقاومتش با سیاست خط موازی کاملا منطبق است ! با شاخصهای تماما سیاسی قدم برمیدارد . معنی سیاسی انتقال گروههای ۱۰۰ نفره به آلبانی را میفهمد که فقط در ید قدرت آمریکاست . نقطه مذاکرات غرب با حکومت اسلامی شاخص سیاسی حرکتش است . میداند که سیاست خط موازی با غرب ، تا زمان انتقال کامل نیروهایش به خارج از عراق ، اعتبار دارد . خروج کامل نیروها از عراق ، تمام شدن تاریخ اعتبارغیبت حضرتش را نوید میدهد ، و تا آن زمان تلاش میکند تا نگاه همه را متوجه جزئیات عاطفی صحنه مثل محاصره زندان لیبرتی کند ! حتی فریاد یا حسین و یا حسن را برای نیروهای داخلی ، با زمین سیاست تنظیم است .

حالا ادامه این بازی تمام شده وغیر سیاسی ، توسط ایرج مصداقی ، بیشتر به حالت همان قماربازی است که کاملا همه چیز را باخته است ولی بازی را ادامه میدهد وهی میگوید به تخمم که باختم . ولی هر کودکی این حرف و برخورد قمارباز مال باخته را میفهمد که اگه همین را هم نگوید ، دق میکند !

جمیعا شاد باشید .

اسماعیل هوشیار
۲۷٫۱۲٫۲۰۱۴