بی نتیجه ماندن دور دوم مذاکرات و تشدید بحران رژیم

اقتصاد ایران فلج شده و بخش مهمی از مراکز تولیدی تعطیل و یا نیمه تعطیل است، بیکاری بطور بیسابقه ای گسترش یافته و کارگران و مردم زحمتکش با فلاکت اقتصادی روبرو هستند. گسترش بیسابقه بحران اقتصادی، کارگران و مردم کم درآمد را از دسترسی به بخشی از کالاهای ضروری و مورد استفاده روزانه محروم کرده است. حتی قیمت نان که اساسی ترین قلم از خوراک روزانه کارگران و مردم محروم ایران را تشکیل میدهد نیز ۳۰ تا ۵۰ درصد افزایش یافته است. مردم دورنمائی برای گشایش و اندک بهبودی در زندگی خود نمی بینند، سران رژیم نیز از ریز و درشت مشغول سرکیسه کردن بیشتر مردم و دزدی و چپاول اموال جامعه هستند. قیمت نفت بشدت کاهش یافته و زیر بشکه ای ۶۰ دلار رسیده و این مشکلات اقتصادی دولت را افزایش داده است. روحانی باز درصدد تعرض به معیشت کارگران است و با شیادی و دروغگوئی از کاهش نرخ تورم صحبت میکند تا دستمزد کارگران را مطابق نرخ تورم ۱۷ درصدی مورد ادعای خود افزایش دهد و نه تورم ۴۰ درصدی. روحانی با وجود فقر مطلقی که حکومت اسلامی به کارگران تحمیل کرده است، هنوز درصدد است بار بیشتری از بحران اقتصادی را روی دوش کارگران و مردم زحمتکش بگذارد.

جمهوری اسلامی در شرایطی سخت، حساس و تعیین کننده ای قرار دارد. اوضاع داخلی و بین المللی، تحریم های اقتصادی، شرایط منطقه و عروج داعش و تضعیف جنبش اسلام سیاسی، در جهت کم وزن شدن حکومت اسلامی ایران عمل نموده و بحران همه جانبه حکومتی را حادتر کرده است. سخنان رفسنجانی در دفاع از دولت روحانی و حمله به جناح اصولگرا، بازتاب این شرایط نگران کننده داخلی و منطقه ای، بی نتیجه ماندن تاکنونی دور دوم مذاکرات و بحران اقتصادی تمام عیاری است که عبور از آن در توان رژیم جمهوری اسلامی نیست. افشاگری رفسنجانی در همان حال تلاشی است در راستای مصلحت امروز نظام اسلامی در جنگ راه حلهای متفاوت جهت بقای رژیم و ساکت کردن مردم در پروسه هفت ماهه تمدید مذاکرات اتمی.

مذاکرات رژیم با آمریکا و غرب در دور دوم بی نتیجه ماند و این فشار مخالفین این روند به دولت روحانی را افزایش داد. فشارهای سپاه پاسداران و تندروهای درون حکومتی با واکنش تند روحانی و رفسنجانی و اصلاح طلبان بیرون از حکومت روبرو شد. روحانی با افشای یک قلم نجومی از فساد مالی و اختلاس در دولت احمدی نژاد، و رفسنجانی نیز با چند روز تاخیر، سخنان روحانی را با لحن تندتری ادامه داد و رقمهای نجومی فساد مالی را به “نوک کوه یخ” فساد تشبیه کرد و گفت با وجود این همه افراطی که تندروها برای ایجاد وقفه در کارها انجام میدهند، دولت روحانی برای جلوگیری از سواستفاده دشمنان از بیان کل این دریای فساد پرهیز میکند و در برخورد به مخالفین خود نجابت به خرج میدهد. سازندگان جمهوری اسلامی و جریانات ملی اسلامی نیز در داخل و خارج حکومت تمام تلاش خود را برای نجات حکومت از این شرایط بکار بسته اند تا بلکه بن بست کنونی را بشکنند. این درهم تنیدگی و این مشکلات چند بعدی و بحران حادی که رژیم با آن دست و پنجه نرم میکند، همه را به تکاپو انداخته و بار دیگر جناحهای حکومتی را در مقابل هم قرار داده است. از نظر سپاه و تندروهای حکومتی، توافق هسته ای تا جایی قابل تحمل است که قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی آنها لطمه ای نخورد و تغییرات چندانی در استراتژی منطقه ای جمهوری اسلامی وارد نشود. چرا که طی ۳۰ سال گذشته صدها میلیارد دلار هزینه صرف دخالت در منطقه و تقویت تروریسم و سازمانها و نهادهای مسلح اسلامی و دولتهای هم پیمانشان شده است. این بخش از جمهوری اسلامی چنین شکستی را ضربه بزرگی به موجودیت خود محسوب میکند و حاضر به قبول آن نخواهد شد. به همین دلیل امروز یک پای مسئولین جمهوری اسلامی در سوریه و لبنان و پای دیگرش در عراق است و نیروی نظامی به عراق میفرستند و میگویند در هر شرایطی حمایت مالی و نظامی خود را از دولت اسد ادامه میدهیم. دعوای امروز روحانی و رفسنجانی و فشار ملی اسلامی های داخل و خارج به این بخش از حکومت، تلاشی برای کنار زدن موانع و هموار کردن راه جهت توافق جامع با آمریکا و غرب است. اساسا رسالت روحانی برای جمهوری اسلامی به نتیجه رساندن مذاکرات و لغو تحریم های اقتصادی بود، و اگر در هفت ماه باقی مانده موفق نشود، خاصیت خود را ازدست میدهد. برای همین رفسنجانی و ملی اسلامی ها تلاش میکنند تا جائی که ممکن است این بخش از حکومت را با فشار اجتماعی روبرو نمایند و مشکلات جامعه و فساد مالی را به “مدیریت غلط” دولت قبلی نسبت دهند و نیشی هم به سپاه و تندروها بزنند، تا روحانی و دولتش را که بودجه سالانه سپاه را ۵۱ درصد افزایش داده و هزینه دفاعی را ۳۰ درصد بالا برده، و اینها را با تعرض به معیشت کارگران و مردم محروم، کاهش هزینه زندگی آنان و تحمیل فقر و فلاکت و محرومیت بیشتری به مردم انجام داده است، از تعرض مردم مصون نگاه دارند.

محمد نوری زاد که از نزدیکان سابق خامنه ای است، نیز گوشه ای از پرونده وی را رو میکند و خطاب به خامنه ای میگوید: این شما بودی که در ایام جنگ با عراق از طریق حجاجی که عازم مکه بودند، اسلحه و تی ان تی را به دست شیعیان عربستان سعودی میرساندید و آنها را مسلح میکردی و به جان وهابی ها می انداختید! میگوید این شما بودید سیاست شیعه گستری را سامان دادید و باعث ظهور طلبان، القاعده و داعش شدید، پیش از ظهور انقلاب اسلامی، از این خبرها نبود! نوری زاد مجموعه ای از اقدامات جنایتکارانه را به خامنه ای نسبت میدهد. با وجود این مثل روحانی، خامنه ای را “مشکل گشای بحران کنونی” میداند، بشرطی که قدرت سپاه را کاهش دهد و پولهای نجومی آن را صرف عبور از بحران نماید و نخبگان را از زندان آزاد نماید و کارها را به آنها بسپارد. نوری زاد نیز تلاش میکند با دنبال کردن خط رفسنجانی و روحانی بخش تندرو را تحت فشار قرار دهد. افشاگری محمد نوری زاد و تجمعات اعتراضی خانم نسرین ستوده و جمعی دیگر از ملی اسلامی های داخل ایران و اعتراض دانشجویان سبز به سخنان شریعتمداری در دانشگاه تهران، همه در راستای تحت فشار گذاشتن بخش تندرو حکومت و هموار نمودن راه برای عملی شدن سیاست رفسنجانی و روحانی است. “رهبر” نیز که خطر این شرایط را میبیند و میداند اگر این اوضاع در بالا مهار نشود، این احتمال وجود دارد که با اعتراض کارگران و مردم محروم جامعه روبرو شوند و قبل از همه خودش طعمه آن شود، به همین دلیل و با توجه به درک موقعیت فعلی تلاش میکند تا اطلاع ثانوی سکوت کند تا کشمکشهای درون حکومتی که نتیجه اوضاع بشدت بحرانی جمهوری اسلامی و ترس از انفجار اجتماعی است، به مرحله حادی نرسد.

این دوره، دوره تعامل و همسوئی خامنه ای با خط اعتدال رفسنجانی و روحانی بود و هنوز هم بدرجه ای چنین است، هر چند روند مذاکرات در دور دوم به مذاق خامنه ای خوش نیآمد، اما فعلا مجبور است دندان رو جگر بگذارد و منتظر بماند. رفسنجانی و روحانی راه برون رفت از این شرایط را همراهی کامل با آمریکا و غرب میدانند. آنها این شرایط را برای ادامه قدرقدرتی در منطقه، تقویت مالی جریانات اسلامی و ایجاد شبکه های تروریستی مناسب نمی دانند. رفسنجانی خود یکی از پایه گذاران صدور تروریسم است، اما امروز جمهوری اسلامی را در چنین موقعیتی نمیبیند که توان ادامه این روند را داشته باشد. عبور از بحران اقتصادی و چشم انداز بقای جمهوری اسلامی را در شرایط فعلی هم او و هم روحانی در توافق با غرب و وصل شدن اقتصاد ایران به نظام اقتصادی جهان میبینند. اگرچه این اقدامات دیپلماتیک و بده و بستان ها همه با توافق خامنه ای صورت میگیرد و ولایتی وزیر خارجه اصلی رهبر همواره بر آن تاکید کرده است، اما خامنه ای و بخش تندرو حکومت مایل نیستند تمام رشته هائی که طی چند دهه در منطقه بهم بافته اند یکدفعه پنبه شود. نمیخواهند اهرم هائی را که برای دخالت در منطق ساخته اند نادیده بگیرند و خود را خلع سلاح نمایند. جمهوری اسلامی پدیده پیچیده تری از رژیم های نرمال سرمایه داری است. بخش هائی از آن در داخل و در منطقه از این سیاست خشنود نیستند. حتی اگر خامنه ای هم با حفظ موقعیتش مجبور به سکوت در مقابل روند مذاکرات شود، جناحی از حکومت و بخشهائی از سپاه پاسداران ساکت نمی ماند و مشکلاتی بوجود می آورند که جمهوری اسلامی قادر به حل آن نخواهد بود.

دعوای جناحی و سیبل کردن دولت احمدی نژاد برای اینست که اذهان مردم را از مسائل اساسی منحرف نمایند. اما واقعیت اینست که جمهوری اسلامی تمام شگردها و شیادی هایش را بکار گرفته و دولت های سیاه، سبز و بنفش را برای بازی دادن مردم در مقابل جامعه قرار داده است. دیگر ماهیت دولتهای رنگین کمان برای مردم روشن است، دیگر دولتها و جناحهائی که نقش سوپاپ اطمینان نظام اسلامی را بازی می کنند در میان مردم اعتبار چندانی ندارند. مردم هنوز مثل سابق منتظر فرصتی هستنند و بعید نیست شرایط بحرانی جامعه و بحران حکومتی در مرحله معینی به فرصتی تبدیل شود که از دل آن توفان خشم مردم سر بلند کند.

هر دو طرف این جنگ درون خانوادگی قاتلین دهها هزار نفر از کمونیستها و آزادیخواهان هستند. تصمیم گیرندگان و اجرا کنندگان صدها مورد حکم سنگسار، عاملین اصلی به اعتیاد کشاندن میلیونها انسان و تحمیل فقر و فلاکت به مردم ایران هستند. اینها مجریان زن ستیزترین قوانین هستند. اینها بانیان حکومتی هستند که استثمار شدید کار ارزان و دیکتاتوری عریان سرمایه را به خشن ترین شکل تداوم داده اند و تباهی روحی و جسمی را به تولید کنندگان ثروت جامعه تحمیل نموده اند. اینها اختناق سیاهی را بر جامعه گسترانده اند که جهت دسترسی به کوچکترین روشنائی باید جنگید و تلفات تحمل کرد. برای خاتمه دادن به این وضعیت و برای یک زندگی شایسته انسان امروزی، این رژیم را باید به طرق انقلابی سرنگون کرد. هیچ راه دیگری وجود ندارد. *

۲۰۱۴-۱۲-۲۵