مقاومت کوبانی در دل تحولات کردستان سوریه

موضوع کوبانی امروز چنان برجسته شده است که بنظر میرسد برای همه آشنا است. تا جایی که در مورد آن سیاست اعلام میشود و هر کس از منظر خودش تلاش میکند در این مورد به عنوان صاحب نظر اعلام موضع کند. اما یک واقعیت انکار ناپذیر این است که اغلب افراد و جریاناتی که اظهار نظر کرده اند آگاهی و اطلاعات کمی از اتفاقات آنجا و تحولاتی که در کردستان سوریه میگذرد دارند. مکانیسم آن تحولات را نمیشناسند. اینکه از ابتدا این تحولات چگونه بوده و به کجا سیر میکند. چه جنبشی و چه جریانی و با کدام ماهیت آنجا فعالیت داشته و کدام نیرو از کدام جنبش امروز در حاکمیت قرار گرفته است. و… با خواندن و شنید این همه تحلیل و بررسی ناقص و دلبخواهی من ناچارم یک قدم به عقب برگردم و خوانندگان را به تحولاتی رجوع بدهم که زمینه مقاومت کوبانی امروز را بتوانم به شکل درست و واقعی نه احساسی و دلبخواهی تبیین کنم. من قبلا نوشته و گفته ام که مقاومت کوبانی فقط به دلیل مقابله با نیروی تروریستی مثل داعش قابل دفاع است نه به هیچ دلیل دیگری. کسانی سیاست ما را نادقیق و دو پهلو قلمداد کردند و به دفاع از حزب اتحاد دمکراتیک پرداختند و آن حزب را تا حد یک حزب چپ ارتقا دادند. این تحلیهای دلبخواهی من را فقط به بیان استدلال بیشتر وادار میکند. بیان احساسی و بدون شناخت و بدون سند و مدرک که فقط همرنگ شدن با جماعت را و عمدتا چشم پوشی از ناسیونالیسم نوع پ.ک.ک را وظیفه خود قرار داده است راه به جایی نمیبرد. 

اما در این راه وقتی میتوانید سره را از ناسره تفکیک کنید که خودت از مسائل آنجا مطلع باشید. تحقیق و مطالعه کرده باشید و به رسم ژورنالیسم سطحی امروز فقط به بیان گفته های دیگران اکتفا نکنید. برای مثال بسیاری از “جنبش کردستان سوریه” و “جنبش کوبانی و جنبش انقلابی و….” حرف زده اند اما نمیگویند این جنبش اسم واقعیش چیست. جنبش کدام طبقه و قشر اجتماعی است. جنبش کدام مطالبات است. مشخصات آن چیست و… اگر علاوه بر جنبش ملی کرد جنبش دیگری آنجا مطرح و برجسته است کدام حزب آنرا نمایندگی میکند و یا کدام حرکت مستقل از احزاب ناسیونالیست حاکم خود را نشان داده است و…. کسی یا جریاناتی که سیر وقایع سوریه و کردستان سوریه را تعقیب کرده باشند و استراتژی آینده نیروهای حاکم در آنجا را بشناسند نمتواند به تحلیهای تا کنوی احزابی که با سمپاتی به ناسیونالیسم کرد اعلام موضع کرده اند اکتفا کنند.
واقعیت این است علاوه بر دولت اسد و جریانات اسلامی که تکلیفشان روشن است، بقیه نیروهایی که در کردستان سوریه نقش ایفا کرده اند در دو جبهه مخالف و موافق پ.ک.ک قرار گرفته اند. بقیه جریانات سیاسی عمدتا بر محور این مخالفت و موافقطها و نزدیکی و دوری از آنها خود را تعریف کرده اند. اگر چه واقعیت سیاسی با اعتراف و یا سکوت آنها تغییری نمیکند. اما اغلب جریانات سیاسی آگاهانه یا نا آگاهانه در چهارچوب رقابتهای منطقه ای این جریانات موضع گرفته اند.
شاید گفته شود پ.ک.ک چرا به محور تبدیل شده است آنجا حزب اتحاد دمکراتیک کردستان سوریه باید مورد بحث باشد نه پ.ک.ک. به هر حال پایین تر به پاسخ این سوال خواهم پرداخت.
حقیقت این است که در میان جریانات چپ و راست ایرانی کمترین اطلاع و دانش از تحولات آنجا وجود دارد. آنچه گفته و نوشته میشود برداشت آنها از اخبار رسانه های فارسی زبان است و تعداد کمی هم از رسانه های کرد زبان استفاده میکنند. اما هیچکدام از این رسانه ها کل واقعیت آنجا را منعکس نکرده و نمیکند. شرط دانش و اطلاعات هر کس یا جریانی برای وارد شدن به بحث کردستان سوریه این است که ابتدا تاریخ و تحولات آن جامعه و مشکلات آنرا تا حدی بشناسد. ماهیت حزب اتحاد دمکراتیک و احزاب رقیب او در کردستان سوریه، و بویژه رابطه این حزب با پ.ک.ک را بشناسد. تحلیل و نقد این جریانات از همدیگر را بشناسد و بلاخره از یک متد درست تحلیلی پیروی کند. اگر این ویژگیها را نداشته باشد اظهار نظرها در چهارچوب کار ژورنالیستی این دوره قرار میگیرد و ارزش تحلیلی آن را از دست میدهد.
جریاناتی که ندانند تعلق خاطر پ.ک.ک به اوجلان و سیاست و دیدگاههای او همانقدر است که حزب اتحاد دمکراتیک و صالح مسلم خود را به آن متعلق میدانند، معلوم است که یا واقعیتها را انکار میکنند و یا نمیشناسند. اما هنگامیکه از ماهیت پ.ک.ک و اوجلان حرف میزنیم اغلب جریانات چپ ایرانی تا کنون پ.ک.ک و اوجلان را یک جریان ناسیونالیستی میدانسته اند. میگویم تا کنون چون بعد از تحولات کوبانی کسانی در حال تجدید نظر در این زمینه هستند. اما در میان همین جریانات چپ هنگامیکه از ناسیونالیسم کرد و احزاب سیاسی این جنبش حرف میزنند باز هم اغلب یک تصویر قدیمی و سنتی از ناسیونالیسم کرد و احزاب آن دارند. زیرا برای اغلب جریانات چپ ایرانی، سنت و سیاست احزاب ناسیونالیستی کرد معرفه است. احزابی که تا کنون جنبش ناسیونالیستی کرد را نمایندگی کرده اند مانند حزب بارزانی، طالبانی و یا احزاب دمکرات کردستان ایران و… احزابی سنتی و در یک چهاچوب معین از ناسیونالیسم کرد قابل شناسایی هستند. چپ ایران و عراق و حتی چپ جهانی خارج از این چهار چوب سنتی شناخت درستی از پدیده ای به اسم پ.ک.ک ندارد. بعضیها پ.ک.ک را در جبهه چپ و بعضیها پ.ک.ک را در چهار چوب همان احزاب ناسیونالیست سنتی معرفی میکنند. به همین دلیل بسیاری گفته و نوشته اند که این سیاستهای پ.ک.ک و حزب اتحاد دمکراتیک هیچ شباهتی به سیاست ناسیونالیستها ندارد. منظورشان از ناسیونالیستها احزاب سنتی جنبش ناسیونالیسم کرد است.
در حالیکه پ.ک.ک که خود نشات گرفته از جنبش ملی کرد است در عین حال منتقد جنبش و جریانات سنتی ناسیونالیسم کرد است. همین یک فاکتور کافی است که بعضی از جریانات چپ پ.ک.ک را در جبهه چپ و جز جریانات چپ قلمداد کنند. زیرا اوجلان خود را منتقد سیاست بارزانی، طالبانی، قاضی محمد و همه سران جنبش ناسیونالیستی میداند. به همین خاطر پ.ک.ک و احزاب اقمار او اوجلان را رهبر کردها معرفی میکنند نه رهبر پ.ک.ک و یا حتی رهبر کردهای ترکیه. اولین بار لغات و اسم گذاری کردستان شمالی، جنوبی شرقی و غربی را اوجلان به فرهنگ ناسیونالیسم کرد اضافه کرد و اکنون حتی بعضی از چپها هم وقتی میخواهند از کردستان سوریه حرف بزنند آگاهانه یا ناآگاهانه آنرا به تبعیت از اوجلان کردستان غربی و یا “روژآوا” مینامند.
(بد نیست همینجا به بکار بردن اسم “روژاوا” از جانب یکی از چپهای عراق اشاره کنم. این چپ ما که اخیرا شیفته حزب اتحاد دمکراتیک شده است و او را نه ناسیونالیست بلکه نوعی از چپ معرفی کرده است، یک بار از اسم “روژاوا” استفاده کرده بود اما توضیح داده بود منظورمن از غرب و “روژاوا” کردستان غربی نیست بلکه من از “روژاوا” حرف میزنم. یعنی همان غرب! معلوم نبود غرب کدام جغرافیا، اما همین یک نمونه گیج سری و کم عمقی این نوع چپ را به وضوح نشان میدهد.)
اوجلان در آخرین کتاب خود به اسم “مانیفست تمدن دمکراتیک” خود را نه تنها منتقد جنبش سنتی ناسیونالیسم کرد بلکه منتقد سوسیالیسم، لیبرالیسم، کمونیسم، سرمایه داری مدرن، دولت و ملت و همه مکاتب تا کنون شناخته شده بشر میداند!؟ او در نقد اغلب متفکرین مهم جهان از چپ و راست سعی کرده است خود را از ماتریالیستها، ایدالیستها، رئالیستها و …. جدا کند.! او یک تئوری شناخته شده و معرفه ندارد. از نظر خودش بعد از اینکه به زندان رفت نسبت به گذشته تجسیس نظر کرده و در پی درست کردن “اخلاق جامعه” است.!
به همین خاطر دنیای مورد علاقه خود را “یک دنیای با اخلاق، بدون دولت، بدون ملت، بدون سرمایه داری و بدون سوسیالیسم اما با برسمیت شناسی و محوریت (حق ملت کرد) و حق مقدس مالکیت با برسمیت شناسی زن و نقش مهم مادر و جسارت برای تغییر سیستم حاکم کنونی” معرفی کرده است.
اوجلان برای این تغییر هم نسخه اش این است که ” ملت کرد باید با حاکمان فعلی در کشورهایی که کردها در آن زندگی میکنند شریک شوند و قدم به قدم دمکراتیزه اش کنند. اسلام هم ابتدا رهائیبخش بوده است. اما اسلامیهای تندرو اسم اسلام و پیغمبر اسلام را خراب کرده اند و….” این نوع ناسیونالیسم اوجلانی را نمیشود با ناسیونالیسم شناخته شده و سنتی بارزانی و طالبانی و قاضی محمد توضیح داد. مشکل اغلب چپها برای شناخت از پ.ک.ک و اوجلان و امروز حزب اتحاد دمکراتیک از همینجا آغاز میشود.
آنها متوجه نیستند که اوجلان ابتدا از دل جریانات چپ چریکی تحت تاثیر استالین پا به میدان سیاست گذاشت. و با پرچم استقلال کردستان و تشکیل دولت کردستان وارد سیاست شد. از همان اوایل به دلیل فضای شهری و مدرن ترکیه و به دلیل تاثیر پذیری از چپ نوع استالین در دانشگاههای ترکیه، برخلاف جریانات سنتی ناسیونالیست کرد که همیشه چهره ای مردانه داشته اند، اوجلان و تعدادی زن و مرد با همدیگر پ.ک.ک را تشکیل دادند. بنابر این نقش و حضور زن در پ.ک.ک به دوره کنونی و حضورجنگجویان زن در کردستان سوریه در حزب اتحاد دمکراتیک محدود نیست. برعکس تصور غالب چپ که فکر میکند حضور زنان در صف نیروهای مسلح کردستان سوریه ابتکار صالح مسلم و حزب اتحاد دمکراتیک بوده است، حضور زنان در کردستان سوریه در میان نیروهای جنگجو تحت تاثیر سیاست اوجلان بود. همه آنهایی که مسلح شده و در صف حزب اتحاد دمکراتیک هستند خود را آپوئیست میدانند. خارج از آنها جریان دیگری در کردستان سوریه وجود ندارد که زنان را مسلح کرده باشد و در مقامات حکومتی جایگاهی برای آنها قائل باشد.
نه تنها این بلکه در حزب ب.د.پ و ‌ها.د.پ. در ترکیه هم به همین منوال است. یکی از پرنسیبهای پ.ک.ک و احزاب اقمار تحت تاثیر اوجلان این است که مسئولیت احزاب و ارگانهای سیاسی و نظامی باید بوسیله زنان و مردان به شکل مساوی پیش برده شود. نقش زن مسلح و مسئولیت داشتن در پ.ک.ک از ابتدای تشکیل پ.ک.ک محرز بوده است. اما در میان نیروهای مسلح پ.ک.ک همانند مجاهدین خلق ایران ازدواج کردن و رابطه جنسی گرفتن ممنوع است. در چند سال اخیر هم در پ.ک.ک و هم در حزب اتحاد دمکراتیک و پژاک نقش زنان بیشتر مطرح شده است زیرا این سیاست آگاهانه خود پ.ک.ک بود که مانند مجاهدین از حضور زنان میخواهد استفاده سیاسی خود را ببرد. جریاناتی که این سابقه و سنت را نمیشناسند و برای اولین بار عکس زن مسلح کردستان سوریه را در جنگ کوبانی دیدند شیفته آن سنت شدند. این شیفتگی بیش از هر چیز از بیخبری گویندگان و نویسندگان آن خبر میدهد. حتی هنگامیکه قوانین منطقه جزیره منتشر شد کسانی شاخ درآوردند زیرا تصویر آنها از یک جریان ناسیونالیست کرد همان تصویرسنتی از ناسیونالیسم قاضی محمد و بارزانی و طالبانی بود.
حتی کسانی برای اینکه مرز خود را با حزب اتحاد دمکراتیک بکشند اعلام کردند که آنها ناچار شده اند که این قوانین را به نفع زنان بپذیرند. این هم یک تصویر نادرست و ایدئولوژیک است. زیرا بدون نقش حزب اتحاد دمکراتیک و بدون پیروی این حزب از سیاستهای اوجلان قوانینی به این شکل از دل جنبشهای فی الحال موجود جامعه کردستان سوریه امروز ممکن نبود. در عین حال لازم به تاکید است اغلب شخصیتهای سیاسی و نه نظامی حزب اتحاد دمکراتیک فعلی از جبهه بارزانی و حزب الپارتی جدا شده و در فواصل مختلف به جبهه اوجلان پیوسته اند. همین صالح مسلم ابتدا و تا اواخر دهه ٩٠ در حزب الپارتی بود و بعدا باجدا شدن از آن به جبهه اوجلان پیوست. صالح مسلم میگوید من در دهه ٩٠ میلادی به جرم حمایت از بارزانی بوسیله نیروهای امنیتی اسد بازداشت و زندانی شدم.
اما یک فاکتور مهم کردستان سوریه این است که اقامت بیست ساله عبدالله اوجالان در سوریه و فعالیت های گسترده پ.ک.ک در زیر چطر حمایت حاکمان دمشق تا اوخر دهه ٩٠ میلادی در حلب، دمشق، قامیشلو، کوبانی و دیگر مناطق شمال سوریه تحولاتی را باعث شد که به مرور زمان میزان طرفداران اوجالان چند برابر هواداران بارزانی شد.
اما بعد از اخراج اوجلان از دمشق در سال ١٩٩٩ و وقفه ای چند ساله در فعالیت قانونی پ.ک.ک در سوریه با آغاز انقلاب سوریه علیه اسد فاز دیگری از تاریخ همکاری آنها گشوده شد. شهر کردنشین قامیشلو یکی از شهرهای کردستان بود که ابتدا به حرکت اعتراضی علیه اسد پیوست. برخی تصمیم گیری های سیاسی و حزبی که خارج از کنترل پ.ک.ک بود با راه انداختن چند راهپیمایی علیه رژیم اسد کل فضای شهر را تحت تاثیر خود قرار داد و این تظاهراتها در حال اوج گرفتن بود. اما بعد از یکی از تظاهراتهای بزرگ این شهر رهبر اصلی این اعتراضات ترور شد. اغلب مردم فکر میکردند رژیم اسد او را ترور کرده است اما کسانی انگشت اتهام را رو به پ.ک.ک و اقمار او یعنی حزب اتحاد دمکراتیک نشانه رفتند. چرا که آنها در این تظاهراتها شریک نبودند و در حال ایجاد رابطه های پنهانی با مقامات محلی اسد بودند.
از آن مقطع به بعد طولی نکشید که تحولات کردستان سوریه و تعیین سیاست و جهت تحولات در این منطقه به شکلی مستقیم و آشکار به دو مرکز تعیین سیاست خارج از کردستان سوریه محول شد. این دو مرکز اربیل به عنوان مرکز اقتدار بارزانی و قندیل به عنوان قرارگاه سیاسی و نظامی پ.ک.ک بودند که طرح و سیاست و چگونگی ادامه مبارزه در کردستان سوریه را تعیین میکردند. پ.ک.ک هم برای تعیین سیاست استراتژیک و منطقه ای خود از زندان ایمرالی از اوجالان دستور میگرفت. در همین اثنا و در سال ٢٠١٢ بود که انقلاب سوریه شکست خورد و جنگ داخلی نیروهای تروریستی حاکم و اپوزیسیون به ویران کردن جامعه و کشتار همدیگر و کشتار مردم جنایت را به اوج رساندند. اسد در حالت سقوط قرار گرفت و برای ادامه حکومت خود به هر ریسمانی چنگ مینداخت. در چنین شرایطی بود که جنگ پ.ک.ک و جمهوری اسلامی در مرزهای ایران و عراق تمام شد.
صلح غیر رسمی پ.ک.ک. و جمهوری اسلامی در مرز ایران و عراق به آشتی و هم پیمانی باز هم غیر رسمی پ.ک.ک و اسد رسید. اسد با پیدا کردن این همکار در کرستان سوریه قدم به قدم از منطقه کرد نشین عقب نشست و آنها را تسلیح کرد که به جای ارتش حاکمیت را ازآن خود کنند. تنها شرط اسد این بود که پ.ک.ک و اقمار او (حزب اتحاد دمکراتیک) اجازه ندهند دیگر نیروهای اپوزیسیون بویژه ارتش آزاد و دیگر جریانات اسلامی و حتی طرفداران بارزانی و حزب الپارتی در کردستان سوریه جایگاهی پیدا کنند.
پ.ک.ک از این فرست خوب استفاده کرد. گفته میشود تا همین امروز هم حقوق ماهانه کارمندانی که بوسیله حزب اتحاد دمکراتیک تایید بشوند از جانب اسد پرداخت میگردد. همچنانکه پایگاه هوایی اسد هنوز در شهر قامیشلی حضور دارد. با اتکا به کمک ارتش اسد بود که حزب اتحاد دمکراتیک توانست در ماههای اول چندهزار نیروی خود را تسلیح و سازمان بدهد.
اکنون در کردستان سوریه رقابت در میان “شورای میهنی کردهای سوریه” با بیش از ۱۵ حزب و نهاد سیاسی که خود را نزدیک به بارزانی میدانند و “شورای مردم غرب کردستان” به عنوان چتر سیاسی و تشکیلاتی سیاستمداران وابسته به اوجالان در جریان است. طرفداران بارزانی اجازه فعالیت آزادانه ندارند و اجازه ندارند نیروی مسلح خود را داشته باشند. به همین دلیل مرتب تحت تعقیب و بازداشت هستند. جریانات نزدیک به بارزانی ناچارا مرکز خود را به اربیل در کردستان عراق انتقال دادند. قدرت و امکانات حزب اتحاد دموکراتیک (PYD) که در مدت کوتاهی به کمک ارتش سوریه توانست ٩ هزار نفر نیروی مسلح را سازمان بدهد برتری و حاکمیت مطلق خود را اعمال کرد و دیگر احزاب اگر تابع او نباشند عملا در حاشیه قرار خواهند گرفت. این تحولات علاوه بر تاثیراتش بر فضای سیاسی سوریه و کردستان سوریه، فضا و امکان جدیدی برای چانه زنی های اوجالان و پ.ک.ک در برابر ترکیه، سوریه و اقلیم کردستان عراق به وجود آورده است.
اوجالان در سال ۲۰۱۲ در یکی از نامه هایش که بوسیله پ.ک.ک منتشر شد تاکید کرده بود که کردهای سوریه باید نیروهای مسلح خود را به ۱۵ هزار نفر برسانند. او همچنین در دیدار با هیات ۳ نفره حزب ب.د.پ. در زندان امرالی اعلام کرد: “الزاما در برابر نظام اسد قرار نگیرید هر گروهی که راضی شد حق شما را بدهد، با همان گروه همکاری کنید.” روزنامه ملیت تاریخ پنجشنبه ۲۸ فوریه ۲۰۱۳
این تاکیدات اوجلان فقط یک موضع دلبخواهی سیاسی و آرزو نبود. او با اتکا به نیرو و کادرهایی از کردستان سوری در پ.ک.ک حرف زده است که توان و وفاداری آنها به خود را در تاریخ سی ساله مبارزات مسلحانه پ.ک.ک با نظامیان ترکیه تجربه کرده است. بیشترین میزان کشته شدگان پ.ک.ک در جنگ با ترکیه اهل کردستان سوریه بوده اند و هم اکنون کادرهای با نفوذی در پ.ک.ک از کردستان سوریه هستند که در رهبری سیاسی/ نظامی پ.ک.ک نقش بازی میکنند. او ظرفیتهای آنها را میشناسد. باهوز اردال، شاهین جیلو، رستم جودی، شیلان کوبانی، نورالدین صوفی و… از شهرهای کردستان سوریه هستند و در راس مسئولیتهای بالای پ.ک.ک قرار دارند. این تحولات را اگر مد نظر داشته باشیم آن وقت تحلیل و ارزیابی از مقاومت کوبانی سخت نخواهد بود. در قسمت بعدی به جنگ در کوبانی و سیاست کمونیستی در قبال آن خواهم پرداخت.*