در مورد خشونت علیه زنان در ایران

 زمانی‌ که نگاهی‌ به مطالب و مقالات مربوط به خشونت علیه زنان می‌اندازیم با این دیدگاه مواجه می‌شویم که خشونت در تمامی کشورها وجود داشته فقط در برخی‌ پر رنگ تر و در برخی‌ کم رنگ تر است. دلیل این نو دیدگاه این است که بسیاری خشونت را صرفاً کتک زدن،آزار جنسی‌ و امثال این ها می ‌دانند.

در حالی‌ که خشونت صرفاً یک دست شکسته یا چشم کبود نیست.خشونتی که در ایران بر زنها اعمال میشود بسیار سنگینتر از اینهاست به شکلی‌ که اگر به مردم برخی‌ جوامع غربی مثل سوئد که زن در آن از بالاترین موقعیت‌ها برخوردار است دربارهٔ مشکلات و خشونت علیه زنان در ایران بگویید ممکن است برایشان غیر قابل باور،عجیب و حتی خنده دار باشد.در اینجا به ذکر چند مثال می ‌پردازیم.
دوچرخه سواری‌ کردن که یکی‌ از ابتدایی ترین حقوق انسان به شمار میرود،برای زنان ایران ممنوع است و از نگاه حکومت ایران تخلف از قوانین اسلامیست.
حتی در حوزه خانواده این مرد است که ریاست می‌کند و خبری از تساوی حقوق نیست.
مرد این حق را دارد که بسیاری از محدودیت‌ها را نسبت به زن خود اعمال کند.این لباس را اجازه نداری بپوشی‌!با فلان شخص نباید معاشرت کنی‌!سر کار نباید بروی!و بسیاری موارد دیگر.در مورد خواهر و برادر‌ها هم این تبعیض وجود دارد و آزادی هایی که حتی توسط خانواده‌های روشنفکر تر به فرزند پسر داده میشود کاملا بیشتر از فرزند دختر است.در بسیاری از خانواده‌ها در ایران میتوانید این مسائل را به عینه ببینید.به طور مثال پسر میتواند تا هر ساعتی‌ از شب با دوستانش بیرون بوده و تفریحات مختلفی‌ داشته باشد،میتواند دوست دختر داشته باشد،میتواند سیگار بکشد،هر گونه که دوست دارد لباس بپوشد،با دوستانش بلند بخندد و غیره.حال اینکه دختر هیچ کدام از این حقوق را ندارد.دیر به خانه برگشتن،دوست پسر داشتن،سیگار کشیدن،لباس باز پوشیدن و حتی بلند خندیدن در جمع برای دختر زشت و غیر قابل قبول است.نگاه به زن در خانواده و جامعه ایران نگاه به فردی ضعیف است که اعتماد به نفس از وی گرفته میشود و او را شخصی‌ وابسته بار میاورد.اندکی‌ جلوتر بیائیم به مبحث باکرگی قبل از ازدواج میرسیم.
موضوعی که صدمات روحی‌ و جسمی زیادی را برای دختران به بار آورده است.بیقراریهای دختر جوانی که بکارت خود را از دست داده است!ترس از پی‌ بردن خانواده به خصوص پدر خانواده به این موضوع از یک طرف و حساسیت این موضوع در زمان ازدواج از سوی دیگر دختر را با چالش‌های بزرگی‌ مواجه می‌کند.آزمایشات باکرگی قبل از ازدواج در قرن بیست و یکم،هنوز در ایران مرسوم است!  می‌توان به این موضوع از زاویهٔ دیگری هم پرداخت.بسیاری از دختران در ایران برای حفظ باکرگی از یک طرف و داشتن لذت جنسی‌ با دوست پسر خود از طرف دیگر اقدام به اورال سکس میکنند و مشکلات روحی‌ و جسمی بسیاری را به جان می‌خرند.لزوم باکرگی هم باز مختص دختران است و هیچ کس از آقای داماد در موقع ازدواج در مورد روابط جنسی پیشینش نمی‌پرسد.البته در صورت مثبت بودن جواب برای مرد،هیچ ایرادی وارد نیست چرا که او مرد است!
به علاوهٔ تبعیضی که از سوی خانواده‌ها بر دختران و یا از سوی مرد بر همسرش اعمال میشود،نظام حاکم بر ایران نیز قوانین تبعیض آمیزی علیه زن در حوزه خانواده  می‌کند.
نکتهٔ جالب این است که دولتمردان ایران مدعی دفاع از حقوق زنان هم هستند.پس بد نیست نگاهی‌ به ماده ۱۱۱۷ قانون مدنی ایران بیندازیم که می‌گوید:
مرد میتواند بر حسب صلاحدید خود زن را از شغلش منع کند.گویی زن شعورش در حد مرد نیست و این مرد است که باید صلاح او را تعیین کند!
همچنین در قانون مدنی ایران آماده است مرد میتواند بدون اجازه همسر اقدام به ازدواج موقت کند.بیایید از خود بپرسیم آیا زنان حتی با اجازه همسر خود میتوانند ازدواج موقت داشته باشند؟جواب روشن است.نه تنها همچین اقدامی امکان پذیر نیست بلکه در صورتی‌ که زن شوهر دار با مرد دیگری رابطه داشته باشد حکمش سنگسار یا اعدام خواهد بود! آیهٔ ۶ سوره  نور می‌گوید:و کسانیکه زنان خود را به زنا متهّم میکنند،اگر نتوانند ۴ شاهد پیدا کنند میتوانند خود ۴ بار شهادت دهند در راه خدا که او از راستگویان است.توجه کنید،یک مرد میتواند ۴ بار در راه خدا شهادت دهد و زنش را متهّم به اعدام کند.نگاهی‌ به یک قانون واقعاً تبعیض آمیز دیگر بیندازیم.
درقانون مدنی ایران آماده است که مرد هر موقع بخواهد میتواند زنش را طلاق دهد.حال تصور کنید زنی‌ بخواهد از همسرش طلاق بگیرد.در اینجا هم به هیچ عنوان این امکان وجود ندارد و انواع اقسام قوانین در جلوی راه زن قرار می‌گیرد تا این اقدام را برای او دشوار کند.
و اما وقتی‌ نگاهی‌ به جامعه می‌اندازیم متوجه می‌شویم که مشکلات و مسائل زنان فقط به فرهنگ و تفکر نا درست خانواده خلاصه نمی‌شود.موارد ریز و درشت بسیاری هستند که ریشه در نوع اداره جامعه فعلی ایران دارند. از ناپسند بودن دست دادن زن و مرد به یکدیگر گرفته تا اسیدپاشیها و اعدامهایی که این روزها در حال رخ دادن هستند همه و همه نشان دهندهٔ ماهیت ضد زن حکومت فعلی ایران است. حکومتی که با اجباری کردن حجاب و برخوردهای شدید با متخلفین عرصه را به روی زنان تنگ و تنگ تر کرده.
همین حجاب اجباری خود آشکارترین نوع تبعیض جنسی‌ در ایران است.و اما برخوردها و عواقب بدحجابی هم در تمامی بخش‌های مختلف جامعه قابل لمس است.برخوردهای کمیته‌های انضباطی دانشگاه‌ها که گاها به اخراج از دانشگاه هم منجر میشود،دستگیری توسط گشت ارشاد و توقیف ماشین زنان بدحجاب و حت زنانی که لباسهای رنگی‌ به تن دارند چرا که لباس رنگی‌ باعث جلب توجه میشود،اجازه نداشتن زن‌ها برای تماشای مسابقات ورزشی،ممکن نبودن ورود به برخی‌ از بیمارستان ‌ها بدون داشتن چادر،حت ممانعت از سفر زنان بدحجاب در فرودگاه،عدم موافقت با استخدام زنان بد حجاب در بسیاری از ادارات دولتی،از جمله مشکلاتی هستند که زنان در جامعه با آنها مواجه میشوند.
جدا از ازار و رنجی‌ که این مسائل برای زنان به همراه دارند،این محدودیتها مانع از پیشرفت و رشد زنان نیز میشوند.به طور مثال زنان اجازه خوانندگی ندارند و نهایتا میتوانند با مردها همخوانی کنند.داشتن شغلهای مانند خلبانی‌ و قضاوت نیز برای زنان در ایران امکانپذیر نیست.زنها نمیتوانند قاضی باشند و حتی در مواردی که نیاز به شهادت دادن است شهادت زنان نصف حساب میشود.چنانچه به این محدودیتها و مشکلاتی که گریبانگیر زنان در ایران است پدیده هایی مثل اسیدپاشی و حمله با چاقو به باسن زنان که اخیرا شاهد آنها بودیم را اضافه کنیم متوجه عمق فاجعه در جامعه کنونی ایران خواهیم شد.

سوالی‌ که این روزها مطرح است این است که چه کسی‌ مسوول این اقدامات وحشیانهٔ ضد زن است؟همزمانی صحبتهای امام جمعه اصفهان محمد تقی‌ رهبر و احمدی خاتمی که از تندروهای نظام به شمار میرود با اسیدپاشیها در اصفهان و چاقوکشیها در جهرم کلیدیست برای یافتن پاسخ به این سوال..

نویسنده: مریم براری
آبان ۹۳