نفت را بر سر سفرۀ مردم بُردندُ، نان را گرفتند!!

حکایتِ ریاکاری، چپاول و دُروغ‏گوئی‏های دولت‏ها و حکومت‏ها، در حق محروم‏ترین و ضربه‏پذیرین اقشار جامعه، تمامی نه‏دارد. میلیاردها انسان در دنیای سرمایه‏داری محتاج نان و آب و سر پناه‏اند و روزانه، دارند بر سر ابتدائی‏ترین نیازهای زندگی جان می‏دهند و در مقابل، حاکمان و سرمایه‏داران، در پی زراندوزی و در پی غارت بیش از اینِ، دست‏رنج توده‏های محروم جهان‏اند. عجب دنیایی را طبقه‏ی حکومت کننده، برای طبقه‏ی حکومت شونده، چیدمان نموده استُ، و عجب جهانی را ساخته است که در آن، ندارها، ندارتر، و پول‏دارها، پول‏دارتر می‏شوند. در حقیقت چنین روندی ایستا نیست و دامنه‏ی آن، روز به روز و ثانیه به ثانیه، دارد گسترده‏تر و وسیع‏تر می‏شود. جدا از تعرض خون‏بار به اعتراضات مردمی، افزایش قیمت‏ها و آن‏هم به‏بهانه‏ی بالا بُردن “کیفیت” اقلام اولیه‏ی زندگی و تحصیلی، دارد شانه‏های خمیده‏ی میلیون‏ها انسانِ محروم را خُرد می‏کند. زندگی در زیر سایه‏ی دولت‏های سرمایه‏داری به‏مانند مرگ تدریجی‏ست و چشم‏انداز زندگی بهتر در چنین مناسبات و سیستم‏هایی، محال است. کنترلی در نظم دادن قیمت‏ها و آن‏هم در انطباق با درآمدهای پائینِ کارگران و زحمت‏کشان نیست. سیاست طبقه‏ی سرمایه‏داری این‏روزها و در همه‏جا، واحد است و همه‏جا دارد سیاست “ریاضت‏کشی” را به مردم ندار، تحمیل می‏کند و رژیم جمهوری اسلامی هم در این زمینه مستثنی نبوده و نیستُ دارد، همان روند و سیاستی را در حق کارگران و زحمت‏کشان و دیگر توده‏ای محروم پیشه‏ی خود می‏سازد که سرمایه‏داران بزرگ بین‏المللی در مقابل خود قرار داده‏اند.

به تعبیری، تفاوتِ بنیادی‏ای مابین این نظام‏ها و آن‏هم در حق توده‏های محروم نیست و همه، به‏گونه‏ای واحد در پی سر کیسه کردن مردم‏اند. صرفاً، کار و بار این دولت و یا آن دولت، این عنصر وابسته و یا آن عنصر وابسته به نظام نیست و یکی پس از دیگری، مجاز به انتخابِ و ادامه‏ی همان خطِ و قدم زدن، در جاده‏ای‏ست که طبقه‏ی سرمایه‏داری، برای آنان به رسم نموده است. وعده‏ها در همان حدِ، وعده باقی می‏ماند و آن‏چه مابه ازای عملی به‏خود خواهد گرفت، تعرض بیش‏تر، به معیشت محرومان و تنگ‏تر نمودن فضای سیاسی جامعه به‏منظور جلوگیری از اعتراضات احتمالی‏ست. نه دولت و عنصر “سازنده‏گی” رفسنجانی، سودی برای مردم داشت و نه دولتِ “اصلاح‏طلب” خاتمی، بدرد مردم و جوانان خُورد و نه دولتِ اسلامی احمدی‏نژاد و “مخالف” مفسدان اقتصادی، به‏کار, مردم آمد، و نه دولت “امید و اعتدال” روحانی، به دنبال سر راست کردن زندگی و رفع نداری‏های مردم از زیر سلطه‏ی نظام امپریالیستی‏ست. قرار و مدارها و وعده و عیدها از جانب دولت‏های متفاوت در این چند دهه، بسیار و بسیاران‏اند و هیچ‏یک، ثمره‏ی مثبتی، برای مردم و جوانان نه‏داشت. ازیاد گرسنه‏گانُ، وجود میلیون‏ها کودک خیابانی و میلیون‏ها معتاد و هم‏چنین میلیون‏ها بیکار در جامعه‏ی ایران، گواه‏ی این مدعاست که سیستم و مناسبات کنونی، وظیفه و پیغام‏اش برای محرومان، چیزی جز، بدبخت ‏نمودن و به فلاکت کشاندن بیش از این زندگی آنان نیست. یکی – احمدی‏نژاد -، نفت را بر سر سفره‏ی مردم بُرد و این یکیُ – و دولت روحانی -، نان را از سر سفره‏ی مردم گرفت!! دولت و عنصری که با شعار ” برقراری اعتدال” در درون جامعه و تضمین آزادی‏های سیاسی – مدنی به‏میدان آمد و قصد و مقصودش، باز پس‏گیری اموال مردم از حاکمان، زورگویان و سرکوب‏گران بود!!

به‏طور قطع چنین اراجیفی را باید در ردیف طنز تاریخ گذاشت و دانست که چهره‏ی “خندان” و ادعا و زبانِ “مردم‏دوستی” چنین جانیانی، فقط و فقط در خدمت به روان‏تر نمودن چرخه‏های اقتصاد امپریالیستی‏ست و طبعاً، تاریخ رژیم جمهوری اسلامی را هم، به‏همان گونه‏ای نوشته‏اند که مجریان رنگارنگ آن، بی‏وقفه در پی انجام آنند. مگر می‏شود و می‏توان انتظاری به‏غیر از این، از دست‏اندرکاران و حافظان نظام‏های امپریالیستی داشت و به امید تغییر زنده‏گانی مردم محروم و اقشار جامعه نشست؟ توهم است و کم‏ترین باوری بدان‏ها، چیزی جز، انحراف افکار عمومی و مهم‏تر از آن، تطهیر ماهیت کثیف امثالی هم‏چون، رفسنجاین، خاتمی و روحانی و دیگر دار و دسته‏های نظام سراسر استثمار و چپاول نیست. در هر صورت و اگر شعارها و وعده و عید این دولت و یا آن دولت را به کنار نهیم و به کارکرد دولت‏های متفاوتِ درونِ نظام جمهوری اسلامی، نیم نگاهی بی‏اندازیم، آن‏وقت پی به مضمون و مفهوم حقیقی شعارهای ارائه شده از جانب آنان خواهیم بُرد و به این نتایج روشن دست خواهیم یافت، که نه تنها سیاست‏ها و شعارهای هیچ‏یک از دولت‏ها، در خدمت به سازنده‏گی جامعه و در خدمت به رفع و رجوع پایه‏ای‏ترین نیازهای زندگی میلیون‏ها انسان رنج‏دیده‏ی ایران نبوده و نیست، بلکه در خدمت به چپاول و در خدمت به تخریب زنده‏گانی هر چه بیش‏تر کارگران و زحمت‏کشان بوده و می‏باشد.

حقیقتاً که در این چند دهه، در هیچ عرصه‏ای از معیشت زندگی کارگران و زحمت‏کشان و در هیچ عرصه‏ای از حقوق سیاسی – مدنی را نمی‏توان شاهد گرفت که از جانب سردمداران رژیم جمهوری اسلامی، مورد تعرض قرار نه‏گرفته باشد. کُشتار مردم و دست‏اندازی روزانه به سفره‏ی ناچیز آنان و غارت منابع‏ی طبیعی کشور و سرازیر نمودن اموال عمومی به جیب سرمایه‏داران، نمایان‏گر ماهیت حقیقی شعارها و مضامین واقعی دولت‏های متفاوت رژیم جمهوری اسلامی‏ست. از همان آغاز دولت‏های رنگارنگ رژیم جمهوری اسلامی، پا به سفره‏ی تهی کارگران و زحمت‏کشان گذاشته‏اند و از همان آغاز، سیاستِ چپاول و دزدی را بنا ریخته‏اند و از همان آغاز، تلاش ورزیده‏اند تا هر آن‏چه را که در توان دارند، توده‏ها را سر کیسه نمایند. دُروغُ ریا و تزویر، جز رفتار و کردار دولتی‏یان متفاوتِ نظام جمهوری اسلامی بوده و می‏باشد و خلافِ آن، و گام نهادن آنان در مسیر منفعت مردم، از عجایب به‏حساب خوادهد آمد. تحریب جامعه و هم‏چنین روند سراشیبی زنده‏گانی میلیون‏ها کارگر و زحمت‏کش را می‏توان در این چند دهه، شاهد گرفت و نشان داد که نه تنها، به زندگی بخور و نمیر توده‏های ستم‏دیده رحم نه‏کرده‏اند و نفت را بر سر سفره‏ی مردم نه‏بُردند، بلکه بر قیمت آن افزودند. سفره‏ی مردم در زیر این نظام‏ها خالی‏ست و در عوض، سفره‏ی عده‏ی قلیلی از آحاد جامعه، دارد رنگین‏تر و رنگین‏تر می‏شود. پیشاپیش مردم در تهیه‏ی ابتدائی‏ترین و پیش‏پا افتاده‏ترین نیازهای زندگی‏شان – یعنی نان – مانده بوده‏اند و دولت “امید و تدبیر” روحانی هم اخیراً، بر قیمت آن افزود و مردم را در تهیه‏ی آن، ناتوان‏تر و آنانرا در مخمصه‏ی بیش‏تری قرار داده است؛ نانی که در سه ساله‏ی اخیر، سه بار افزایش قیمت داشته است و در مقابل دست‏مزدهای ناچیز کارگران و بعضاً عدم پرداخت چندین ماهه و چند ساله از جانب کارفرمایان و صاحبان تولیدی هم، هم‏چنان به‏قوت خود باقی‏ست.

حقوق کارگر را دارند ۶۵۰ هزار تومان می‏دهند و در عوض یک قرص نان سنگگ، از مرز ۷۰۰ تومان گدشته است. خطر فقر را ۱ میلیون و ۸۵۰ هزار تومان اعلان نموده‏اند و در حالی‏که گوشت، قبوض آب و برق و دیگر مایحتاج اولیه‏ی زندگی، ثانیه به ثانیه در حال افزایش است. “دولت تدبیر و اعتدال” روحانی، از یک‏طرف بر قیمت نان می‏افزاید و از طرف‏دیگر، افزایش ۳۲٫۵ درصدی نهادهای نظامی را در سال ۱۳۹۴ به مجلس ارائه می‏دهد. مگر به‏غیر از این است‏که ارائه‏ی چنین طرحی، نمایان‏گر ماهیت درونی دولت “امید و اعتدال” روحانی‏ست و تردیدی در آن نیست که نیاز این دولت و اختصاص بیش از این بودجه‏ی نظامی، به‏مراتب، بیش از انتخابِ سیاست تعادل اقتصادی درونِ جامعه و هم‏چنین رفع و رجوع زندگی فلاکت‏بار میلیون‏ها انسان تهی‏دست می‏باشد؟
واقعیت این است‏که این نظام‏ها بیش از هر چیز نیاز به تقویت ارگان‏های سرکوب‏گر دارند؛ ارگان‏های نظامی‏ای که در مواقع‏ی شورش و در مواقع‏ی خیزش و اعتراضات کارگری – توده‏ای به‏کارشان خواهد آمد و می‏توانند با استفاده‏ی بی‏وقفه از آن‏ها، آینده‏ی سراسر نکبت‏بارشانرا تضمین نمایند و بر سرمایه‏های نجومی‏شان بی‏افزایند. بر اساس چنین سیاست و کارکردی‏ست که تاکید می‏گردد، کم‏ترین مغایرت و ناسازگاری‏ای، در دولت روحانی با دولت‏های پیشین نظام جمهوری اسلامی نیست و یکی پس دیگری، دارد، قدم در میدانی می‏گذارد که دولت‏های قبلی، گذاشتندُ و مطئمناً و در زیر سایه‏ی چنین دولت‏هایی، حالُ وضع، و روز و روزگار مردم بهتر از آن‏چه هم‏اکنون است، نه‏خواهد شد.
بنابر این، چاره‏ی کار دز نابودی این‏دست دولت‏ها و نظام‏هاست و تا مادامی‏که مناسبات کنونی بر سر جوامع‏ی گوناگون و از جمله جامعه‏ی ایران سنگینی می‏کند، نان و آب و برق، کرایه‏ی وسائل نقلیه و عمومی و دیگر اقلام و هزینه‏های زندگی، رو به صعود خواهد بود و اوضاعِ کارگران و زحمت‏کشان، وخیم‏تر خواهد شد؛ چاره‏ی کار در سازمان‏دادن اعتراضات کارگری – توده‏ای از جانب مدعیان و مدافعین‏شان می‏باشد؛ چاره‏ی کار در عکس‏العمل به‏جا و سازنده‏ی نیرو و سازمان کمونیستی‏ست و چاره‏ی کار، کار در میان مردم و سامان‏بخشی، به انرژی‏های مبارزاتی‏شان علیه‏ی نظام‏های امپریالیستی و وابسته‏ی رژیم جمهوری اسلامی‏ست. تا زمانی‏که میدان خالی‏ست و تا زمانی‏که هیچ نیرو و سازمان کمونیستی – و آن‏هم در عمل -، در مقابل نهادها و ارگان‏های متفاوت و سرکوب‏گر نظام به صف نه‏شود، سران حکومت بر تعرض و بر یکه‏تازی‏های خود و آن‏هم در زمینه‏های متفاوت و از جمله بر قیمت نان خواهند افزود و سر کسیه نمودن بیش از این کارگران و زحمت‏کشان را، پی خواهند گرفت.

۱۲ دسامبر ۲۰۱۴
۲۱ آذر ۱۳۹۳