اوضاع سیاسی ایران و ضرورت تشکیل«گرایش مارکسیست‌های انقلابی ایران»

متن سخنرانی افتتاحیه‌ی رفیق مازیار رازی

در کنفرانس گرایش مارکسیست های انقلابی ایران

 

با درود به تمام رفقای حاضر در کنفرانس!

 

می‌خواستم بحثم را با یادآوری یک واقعه تاریخی آغاز کنم. درسال ۱۸۹۸ کنگره کوچکی مرکب از ۹ نفر در شهر مینسک (روسیه) ترتیب داده شد. این عده قلیل گروه کوچکی به نام «حزب کارگران سوسیال دموکرات روسیه» را بنا نهادند. گرچه تمام اعضای این گروه بلافاصله دستگیر شدند، اما بنیاد این گروه منجر به یک واقعه تاریخی مهم شد. این گروه بعدها با  نام حزب کمونیست روسیه (بلشویک‌ها) شناخته شد. کمتر از ۳۰ سال پس از این اجلاس ۹ نفره، بزرگترین انقلاب کارگری در تاریخ بشر را بلشویک‌ها در اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه سازماندهی کردند. ما حامل این سنن تشکیلاتی هستیم.

 

رفقا! کنفرانس امروز نیز یک واقعه تاریخی است. اما امروز در مقابل ما تکالیف عظیمی قرار گرفته است.

 

سوالی که در ابتدا باید پاسخ داده شود این است که چرا ما نخستین کنفرانس خود را در این وضعیت و امروز برگزار می‌کنیم؟ چرا این کنفرانس چند سال پیش و یا  چند سال پس از امروز برگزار نشده است؟

 

پاسخ به این سوال، برای رفقایی که به اصول حزب لنینی اعتقاد داشته و به اهمیت این حزب پی برده و آن را درک کرده، و به انحرافات شبه آنارشیستی و شبه منشویکی و سانترستی آغشته نبوده، و دچار دلسردی و رخوت نشده باشند، بسیار ساده است. یافتن این پاسخ تنها با ارزیابی وضعیت عینی و ذهنی جامعه امکان‌پذیر است.

 

لنین همواره از وجود ۴ اصل مهم برای توضیح وضعیت پیشاانقلابی و تدارک سازماندهی انقلاب آتی جامعه سخن به میان آورده است. ۱- بحران عمیق اقتصادی و سیاسی و انشقاق در درون هیئت حاکم ۲- وخیم‌تر شدن وضعیت توده‌های مردم ۳- سازماندهی و تداوم مبارزات کارگری علیه نظام سرمایه‌داری و ۴- رهبری انقلابی برای سازمان‌دهی انقلاب اجتماعی و استقرار حکومت کارگری.

 

در جامعه ایران تمام شرایط عینی ذکر شده، کم و بیش وجود دارند. تنها عامل ذهنی و یا نبود رهبری انقلابی است که غایب است. اگر این ارزیابی درست باشد؛ بدیهی است که تدارک برای ایجاد یک حزب لنینی در دستور کار مارکسیست‌های انقلابی باید قرار گیرد. به سخن دیگر استراتژی اساسی مارکسیست‌های انقلابی ایجاد یک حزب پیشتاز انقلابی است.

 

بنابراین پاسخ به سوال بالا این است که: وضعیت برای تدارک ایجاد چنین حزبی امروز آماده‌تر از هر زمان دیگری است. پیش از این، شرایط به پختگی امروز نبود (و ما هم خودمان به اندازه کافی آماده نبودیم)، در آینده هم تشکیل آن دیر خواهد بود. زیرا نمی‌توان در دوره اعتلای انقلابی (که در جامعه‌ای نظیر ایران هر چند دهه یکبار است) یک روزه حزب پیشتاز انقلابی را ساخت و تصور کرد که با ظاهر گشتن یک تشکیلات، بخش تعیین‌کننده‌ی توده‌ها به ناگهان به آن خواهند پیوست! خیر چنین ارزیابی‌ای در تقابل با تجربه انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ و سنن بلشویزم است.  تدارک ساختن یک حزب پیشتاز انقلابی از سال‌ها پیش از تشکیل آن باید صورت پذیرد. 

 

اما، از آنجایی که این حزب باید همراه با کارگران پیشرو (کارگر روشنفکران) ساخته شود، از امروز باید پُلی برای پر کردن این فاصله ایجاد گردد. پُلی که وضعیت پراکندگی مارکسیست‌های انقلابی را به ایجاد یک حزب پیشتاز انقلابی پیوند زند. این پُل «گرایش مارکسیست‌های انقلابی ایران» است که امروز نخستین کنفرانس آن برگزار شده است.

 

با اشاراتی گذرا به عوامل عینی در جامعه، باید ارزیابی کرد که معیارهای ذکر شده توسط لنین با وضعیت کنونی جامعه ایران چه انطباقی دارد؟

 

وضعیت بحرانی دولت سرمایه‌داری

 

الف) بحران اقتصادی جامعه

 

شاخص سنجش وضعیت اقتصادی تورم و بیکاری است که این دو جزء لاینفک نظام سرمایه‌داری هستند. برای افزایش سود (ارزش افزونه)، سرمایه‌داران مجبورند نیروی کار کارگران را در بازار خریداری کرده و آنها را استثمار کنند. اما این استثمار ساده، کفاف تشنگی سرمایه‌داران را برای ثروتمند شدن، نمی‌دهد. سرمایه‌داران برای رسیدن به سود بیشتر باید تا حد امکان دستمزدها را پایین بیاورند و قیمت‌ها را بالا ببرند. این اقدام در کشورهای صنعتی غربی که از سابقه اتحادیه‌های کارگری و مقاومت‌های کارگری برخوردار بوده‌اند، از طریق بالا بردن فناوری تولید (پیشرفت تکنولوژی) انجام می‌گیرد (ماشین‌آلات نوین به کاهش ساعات کار برای تولید صنایع پیشرفته می‌انجامد). اما، در جوامع واپسگرا سرمایه‌داری (مانند ایران) استثمار کارگران به شکل بدوی (همانند اواخ
ر قرن ۱۹ و اوائل قرن ۲۰ در اروپا) صورت می‌گیرد. دستمزدها نه تنها پائین نگه‌ داشته می‌شود که در بسیاری از موارد، اصولا پرداخت نمی‌شوند! این کار باعث کم شدن قدرت خرید مردم و در نتیجه فروش نرفتن بخشی از محصولات تولید شده می‌شود. برای رفع این مشکل، سرمایه‌داران وارد رقابت شدیدتر با یکدیگر می‌شوند و عده‌ای را از میدان به در می‌کنند. در نتیجه عده‌ی زیادتری بیکار شده و قدرت مصرف جامعه پایین می‌آید. بحران اقتصادی شدت می‌یابد. این بحران به صورت بحران اضافه تولید نمایان می‌شود. یعنی این که جامعه قدرت خرید آن چه را که تولید می‌شود، ندارد. در این شرایط تورم هم به سرعت ازدیاد می‌یابد، زیرا که ورشکستگی بالا می‌گیرد. کارخانه‌ها یکی پس از دیگری یا تعطیل می‌شوند و یا از ظرفیت تولید خود می‌کاهند. پائین آوردن ظرفیت تولید به معنای بالا رفتن مخارج تولید است. بیکاری روزانه افزایش می‌یابد. در مورد ایران آمار و ارقام چنین نابه سامانی‌هایی بسیار است. برای نمونه:

واحد اطلاعات اقتصادی اکونومیست در گزارش ماه جولای ۲۰۰۸ وضعیت بازار کار ایران تا سال ۱۳۹۱ را مورد بررسی قرار داده و پیش‌بینی کرده است که نیروی کار کشور از ۲۳ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر در سال گذشته به ۲۴ میلیون و ۳۰۰ هزار نفر در سال جاری خواهد رسید که افزایش ۲٫۸ درصدی، این میزان را در سال آینده به ۲۵ میلیون نفر خواهد رساند. این واحد انتظار دارد که در سال جاری نرخ بیکاری ایران از ۱۲ (۲ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر) به ۱۲٫۵ درصد و در سال آینده به ۱۲٫۹ درصد افزایش یابد (یعنی بیش از۳ میلیون و ۲۵۰ هزار نفر). طی سال ۸۹ شمار افراد شاغل در ایران معادل ۲۵ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر و نرخ بیکاری برابر با ۱۳٫۲ درصد خواهد بود که این شاخص‌ها در سال ۱۳۹۰ به ترتیب به ۲۶ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر و ۱۴٫۱ درصد خواهد رسید. سال ۱۳۹۱ سالی است که نیروی کار ۲۷ میلیون نفری برای کشور به ثبت خواهد رسید. همچنین در این سال نرخ بیکاری ۱۵ درصدی گریبانگیر دولت خواهد بود (یعنی بیش از ۴ میلیون نفر بیکار).

گزارش بانک مرکزی ۱۳۸۷ نشان می‌دهد در پنجمین ماه سال خورشیدی، سیر صعودی قیمت کالاها همچنان ادامه یافته و برنامه‌های دولت و بانک مرکزی برای جلوگیری از رشد قیمت‌ها مؤثر واقع نشده است. نرخ تورم در ایران با محاسبه‌ی قیمت ۳۵۹ قلم کالا و خدمات مصرفی تعیین می‌شود و میانگین قیمت کالاها در مرداد ماه حاکی از ادامه افزایش نرخ تورم در ایران است. بانک مرکزی ایران نرخ تورم را هر ماه محاسبه می‌کند، اما نرخ رسمی تورم معمولا بر اساس تغییرات یک سال گذشته تعیین می‌شود. بر اساس گزارش جدید بانک مرکزی، در دوازده ماه گذشته تا پایان مرداد میانگین نرخ تورم به ۳/۲۲ درصد رسیده است. این گزارش نشان می‌دهد که نرخ تورم در یک سال و نیم اخیر حدود ده درصد افزایش یافته است (البته آمار غیررسمی بیش از این است و به احتمال قوی نزدیک به ۳۵ درصد است).

 

 بهای بنزین نیز که تابستان سال گذشته سهمیه‌بندی شده، هر لیتر، یک صد تومان است و بنزین آزاد با بهای چهارصد تومان عرضه می‌شود. براساس برنامه باید تا سه سال و نیم دیگر، قیمت بنزین از سبد حمایتی دولت خارج و به قیمت بازارهای بین‌المللی عرضه شود. اضافه بر این فشارهای بین‌المللی برای حل مشکل غنی‌سازی اورانیوم و تحریم‌های اقتصادی بانک‌های ایران در سطح بین‌المللی، وضعیت اقتصادی را وخیم‌تر از پیش کرده است.

 

در ماه‌های اخیر بازار کالاهای مصرفی به شدت دستخوش تغییر شده و قیمت کالاهای مصرفی روز به روز در حال افزایش است. افزایش نقدینگی مهم‌ترین علت رشد نرخ تورم به حساب می‌آید (بنا بر اقتصاد دانان سرمایه داری) که بر اساس گزارش‌ها از مرز ۱۶۰ هزار میلیارد تومان فراتر رفته است. گزارش‌ها نشان می‌دهد که در سه سال گذشته بخش عمده‌ای از درآمدهای نفتی به ریال تبدیل شده و نقدینگی از حدود ۷۰ هزار میلیارد تومان به بیش از ۱۶۰ هزار میلیارد تومان رسیده است. بخش عمده‌ی این پول هنگفت به سمت بازار مسکن سرازیر شده و قیمت مسکن را تا چند برابر افزایش داده است. درآمدهای ارزی ایران در سه سال اخیر حدود ۲۵۰ میلیارد دلار برآورد شده که به عقیده‌ی کارشناسان اقتصادی، دولت با تبدیل آن به ریال و تزریق آن به اقتصاد، باعث افزایش شدید تورم شده است. بخشی از این درآمدها در بخش‌های غیرمولد و تامین هزینه‌های جاری دولت صرف شده است که به گفته‌ی تحلیل‌گران اقتصادی، به افزایش نقدینگی و رشد تورم منجر شده است.

 

اما شیوه‌ی همیشگی گردانندکان دولت این است که کلیه‌ی مشکلات و فلاکت‌ها را بر دوش کارگران بیندازد. امروز بیش از هر زمان دیگری، بخش اعظم کارگران در خطر پیوستن به تهیدستان شهری قرار دارند. صدها هزار نفر از کارگران فعال و شاغل کشور به علت سیاست‌های دولت، بیکار و بی‌خانمان شده‌اند. بهای مواد اولیه هر روز در حال افزایش است و کوچک‌ترین اقدام اساسی برای مهار کردن آن انجام نمی‌گیرد. سیاست‌های سرمایه‌داران، کارگران را در معرض نابودی مالی قرار داده است. میلیون‌ها کارگر به نان شب خود و خانواده‌ی خود محتاج‌اند. آنان نیز که هنوز بیکار نشده‌اند، با افزایش قّیمت‌ها به خیل فقرزدگان می‌پیوندند. طبق آمار دولتی ۱۴ میلیو
ن زیر خط فقر هستند (بر اساس خط فقر تعیین شده توسط دولت که ۱۲۰۰۰۰ تومان در ماه است. در صورتی خط فقر واقعی امروز به  ۳۰۰۰۰۰- ۴۰۰۰۰۰ تومان در ماه می‌رسد. یعنی تا ۲۰ میلیون نفر زیر خط فقر می‌توانند قرار گرفته باشند).

 

یک تصویر کلی از چشم‌انداز وضعیت اقتصادی چنین نشان می‌دهد که از جمعیت ۷۰ میلیونی تنها یک سوم آن در بازار کار قرار می‌گیرند (۲۷ میلیون نفر). از این تعداد ۴- ۵ میلیون بیکار خواهند بود. با افزایش فرا تر جمعیت، وضعیت به حالت‌های انفجاری می‌رسد. درآمد نفت نیزعمدتا  صرف خرید سلاح و کمک‌رسانی به حزب‌الله منطقه می‌شود. باقی آن با وام‌هایی بدون حساب و کتاب به چند درصد معدود از حامیان دولت پرداخت می‌شود، بدون هیچ برنامه اقتصادی و چشم‌انداز روشنی برای حل مشکلات توده‌های مردم. در نتیجه خیل عظیمی از کارگران جوان و جوانان تحصیل کرده در مقابل نظام ناتوان سرمایه‌داری خواهند ایستاد. این خیل عظیم معترض نیروی بالقوه انقلاب آتی هستند.

 

ب) بحران سیاسی دولت سرمایه‌داری

 

در سطح سیاسی «حکام» دچار بحران و اتخاذ مواضع متضاد در مورد حل مسایل ملی و بین‌المللی شده‌اند. برای نمونه:

 

در سال‌های پیش همواره جناح‌بندی‌ها بر محور جناح "اقتدارگرا" و "اصلاح طلب" تقسیم می‌شد. با سیاست‌های احمدی‌نژاد چه در عرصه ملی و چه بین‌المللی، اختلافات نه تنها در درون جناح‌بندی‌های سنتی بالا گرفته که در درون هر یک از جناح‌های سنتی نیز افتراق‌های عمیق ایجاد گشته؛ تا جایی که خامنه‌ای درخطبه‌های نماز جمعه  تهران، ۲۹ شهریور ۱۳۸۷، مجبور به دخالت رسمی در حل اختلافات میان طیف اصول‌گرایان شد! و موضع رحیم مشائی رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری درباره دوستی با مردم اسرائیل را که روز پیش از آن توسط احمدی‌نژاد به شکلی توجیه شده بود، را اشتباه دانست! و از طرفین (همانند دو کودک لجوج) درخواست کرد که به دعواها خاتمه دهند!

 

در انتخابات دهم ریاست جمهوری که حدود ۹ ماه دیگر برگزار می‌شود، تعدد کاندیداهای اصول‌گرایان، عمق این اختلاف در هئیت حاکم را نشان می‌دهد. احمدی‌نژاد اینک با همقطاران سابق خود مانند علی لاریجانی (رئیس مجلس) و غلامعلی حداد عادل (رئیس مجلس هفتم و رئیس کمیسیون فرهنگی) و محمد باقر قالیباف (شهردار تهران) در حال رقابت است. بقیه هم در حال برخوردهای شدید علیه یکدیگرند. اعتراضات به وزرا طرفدار احمدی‌نژاد و استعفاهای طرفداران او در جریان است. برای نمونه ۲۸ شهریور سرتیپ علیرضا افشار معاون سیاسی وزارت کشور از مقام خود استعفا داد. رئیس کل بانک مرکزی طهماسب مظاهری که تنها یک سال است که به این مقام انتخاب شده و از نزدیکان احمدی‌نژاد محسوب می شود، تا چند روز دیگر از مقام خود به علت اختلاف نظر با سیاست‌های احمدی‌نژاد استعفا خواهد داد.

 

پس از سپری شدن بیش از ۳ سال از ریاست جمهوری احمدی‌نژاد، اصلاح طلبان نیز حملات "بی تعارف" (به قول رفسنجانی) خود به سیاست‌های او را دامن زده‌اند. انتقاد رفسنجانی به اصل ۴۴ قانون اساسی و ناکام ماندن خصوصی‌سازی‌ها (۲۱ مرداد) و انتقادات او به سیاست‌های احمدی نژاد (۲۶ مرداد)، انتقادات خاتمی به احمدی‌نژاد (۲۴ شهریور)  و غیره ادامه دارند.

 

در عین حال در میان خود اصلاح طلبان اختلافات بالا گرفته است. همدستان پیشین درجناح اصلاح طلبان برای انتخابات ریاست جمهوری در مقابل همدیگر کاندید داده‌اند: محمد خاتمی (دو دوره رئیس جمهور)، مهدی کروبی (رئیس پیشین مجلس)، عبدالله نوری (وزیر پیشین کشور)، علی اکبر ولایتی (مشاور رهبر)، حسن روحانی (دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی) و غیره هر کدام با خطی متفاوت وارد رقابت با یکدیگر شده‌اند. کروبی قصد دارد با بخشی از اصولگرایان مخالف احمدی‌نژاد یک بلوک سیاسی تشکیل دهد و از یک سو احمدی‌نژاد و از سوی دیگر خاتمی را کنار بگذارد.

 

بدیهی است که این وضعیت بحرانی است؛ و هیچ نشانی از استحکام و قدرت و یکپارچگی دولت سرمایه‌داری ایران، مشاهده نمی‌شود. عوامل عینی اول و دوم  بحث لنین: یعنی ۱- بحران عمیق اقتصادی و سیاسی و انشقاق در درون هیئت حاکم و ۲- وخیم‌تر شدن وضعیت توده‌های مردم، کاملا در مورد وضعیت ایران صادق است.

 

وضعیت جنبش‌های اجتماعی

 

الف) تداوم مبارزات کارگری

 

با وجود اختناق و سرکوب‌ها و وضعیت بسیار وخیم اقتصادی، می‌توان به جرات اذعان داشت که تناسب  قوا به نفع کارگران و تمام قشرهای تحت ستم در حال تغییر است. تغییر تناسب قوا به نفع کارگران به مفهوم این است که طبقه کارگر در ایران شکست نخورده و کماکان در حا
ل مقاومت و مبارزه با نظام سرمایه‌داری برای تحقق مطالبات خود است. طبقه کارگر نه تنها شکست را نپذیرفته بلکه با امکانات اندک بدون دلسرد شدن، به مبارزات ادامه می‌دهد. در زیر به اعتراضات تنها هفته پیش می‌توان اشاره کرد:

  • اعتصاب و اعتراضات کارگران نیشکر هفت تپه نشان داد که بخشی از کارگران ایران توانایی طرح شعارهای مؤثر ضد سرمایه‌داری (مانند کنترل کارگری) را داشته و با جسارت و شهامت به مقاومت خود ادامه می‌دهند. اخیرا تجمع ۶۰۰ نفری از کارگران هفت تپه به مدیران کارخانه اعتراض کردند.
  • اعتصاب کارگران لاستیک البرز کماکان ادامه داشته و ۵ ماه است که حقوق دریافت نکرده‌اند.
  • شرکت لوله سازی خوزستان در ۱۹ شهریور تجمعی در میدان شهدا اهواز به اعتراض به عدم دریافت ۶ ماه دستمزد، سازمان دادند.
  • شرکت واحد اتوبوسرانی با روشن گذاشتن چراغ اتوبوس‌های خود درخواست آزادی منصور اسالو را مطرح کردند.
  • کارخانه پرریس، فرش غرب بافت سنندج، نساجی کردستان، کارخانه رامشیر و غیره به تظاهرات ادامه داده اند.

 

واضح است که دولت سرمایه‌داری در سال پیش مصمم بوده است که بیشترین ضربه را بر پیکر طبقه کارگر وارد سازد. دستگیری فعالان شناخته شده کارگری مانند محمود صالحی و منصور اسالو (دستگیری و ارعاب صدها نفر از کارگران، معلمان، زنان و دانشجویان شریف جامعه)؛ شلاق زدن کارگران و غیره؛ نمایانگر این روش ارعاب‌آمیز بوده است. دولت سرمایه‌داری به شکل حساب شده قصد داشته که فعالان پیشروی کارگری و دانشجویی و زنان را مرعوب کند. تا آنها دست از فعالیت برداشته و مطیع دولت سرمایه‌داری گردند. بدین وسیله استثمار کارگران آسان‌تر عملی گشته و جیب سرمایه‌داران بیشتر پر گردد.

 

اما آیا دولت سرمایه‌داری در این امر توفیق حاصل کرده است؟ آیا توانسته که تناسب قوا را به ضرر طبقه کارگر سوق دهد؟ آیا دولت سرمایه‌داری، قوی‌تر و طبقه کارگر، ضعیف تر از سال پیش گشته است؟ به نظر من خیر!

 

بدیهی است که ضرباتی نیز کارگران در این دوره خورده‌اند، مبارزه کارگران و دولت سرمایه‌داری در هر نقطه جهان با تهاجم دولت علیه کارگران روبرو می‌شود. و بدیهی است که در میان فعالان پیشرو جو ترس و وحشت از دستگیری‌های فراتر وجود دارد، برخی موقتا دلسرد گشته و توان استمرار مبارزات را از دست داده‌اند. بختک شبکه پلیسی و وزارت اطلاعات بر فعالان کارگری احساس می‌شود.

 

اما، در سطح توده‌های وسیع کارگری شکست اعمال نشده است. طبقه کارگر نه تنها توسط دولت سرمایه‌داری شکست نخورده که در مبارزات و اعتصابات سال پیش توفیق نسبی هم به چنگ آورده است (اعتصاب کارگران نیشکر هفت تپه مهم‌ترین نمودار این واقعه است). زیرا توده کارگر در وضعیت وخیم اقتصادی، فرصتی برای پذیرش شکست در مقابل نظام سرمایه‌داری ندارد! آنها یا باید پیروز شوند و یا خود و خانوده خود را به عرصه نابودی بکشانند. در واقع مبارزات کارگران تداوم داشته است. بنابراین می‌توان اذعان داشت که در مجموع تناسب قوای طبقاتی به نفع کارگران و به ضرر دولت سرمایه‌داری است.

 

عنصر سوم بحث لنین هم به شکل بارزی در ایران مشاهده می‌شود. یعنی  سازماندهی و تداوم مبارزات کارگری علیه نظام سرمایه‌داری توسط کارگران تداوم داشته است.

ب) بحران پیشروی کارگری

 

اما در سطح رهبران عملی (پیشروی کارگری) بر خلاف خود بدنه کارگری بحران وجود دارد. اگر این استدلال صحیح باشد، باید دید ریشه‌ی کند شدن و یا عدم تمایل کارگران پیشرو به تداوم مبارزه در چیست؟ ریشه آن مطمئنا در تقویت وضعیت اقتصادی و قدرت دولت نیست. همان طور که اشاره شد، انشقاق و افتراق در درون دولت افزایش یافته است. بحران اقتصادی نسبت به سال پیش عمیق‌تر گشته است. تحریم‌های اقتصادی محدود بین‌المللی، تاثیرات خود را بر بنیان دولت گذاشته است.

 

فشارها، ارعاب‌ها و دستگیرهای دولت ضعیف و بحران‌زده سرمایه‌داری، تنها زمانی می‌تواند کارآیی داشته باشد که جنبش کارگری فاقد سازماندهی و رهبری باشد. بدیهی است که سازمان‌دهی توده‌ای کارگری در وضعیت اختناق دشوار است. توده‌های کارگری تنها در وضعیتی که صبرشان سر آمده باشد، وارد درگیری با دولت سرمایه‌داری می‌شوند. اما مهم‌تر از آن، مسئله بر سر عدم آمادگی پیشروی کارگری برای مقابله با وضعیت کنونی است. پیشروی کارگری در ایران هزینه‌های زیادی پرداخت کرده است. مبارزات دو دهه فعالان کارگری قابل تقدیر است. اما پیشروی کارگری به علت فقدان هماهنگی، نداشتن سازمان‌دهی متحد و عدم رعایت دمکراسی درونی و عدم حضور و دخالتگری مستمر در میان توده‌های کارگری، دچار بحران گ
شته است. و این وضعیت بحرانی، دست دولت را بر سرکوب‌ها بیشتر باز می‌گذارد.

 

ج) نیروی گریز از مرکز معلمان و زنان و دانشجویان

 

تداوم اعتراضات و مقاومت‎های لایه‎های مختلف اجتماعی در دوره پیش، به ویژه معلمان، کارگران، زنان و دانشجویان، دولت را به شدت نگران کرده است. این قشرهای اجتماعی عمدتا دارای گرایش‎های گریز از مرکز بوده‎اند. به سخن دیگر قشرهایی هستند که تا چندی پیش یا از طرفداران اصلاح‎طلبان حکومتی بوده و یا از نظام به شکلی حمایت می‎کرده‎اند.

 

این تحولات و گرایش‎های گریز از مرکز را در درون دفتر تحکیم و حتی خانه کارگر و در درون حرکت‎های معلمان نیز می‎توان مشاهده کرد. در واقع می‎توان اذعان داشت که نگرانی دولت سرمایه‎داری بیشتر از این ریزشی است که در میان طرفدارانش در حال شکل‎گیری است. اما این گرایش‎های گریز از مرکز در مقابل خود تنها یک راه پیدا می‎کنند و آن هم عقاید و برنامه‎های سوسیالیستی به مفهوم عمومی آن است. اتفاقی نیست که در میان دانشجویان دفتر تحکیم وحدت بسیاری به سوی عقاید سوسیالستی گرایش پیدا کرده‌اند. در آینده نه چندان دور این گرایشات در میان بخش وسیعی از معلمان، کارگران و زنان نیز مشاهده خواهد شد. تردیدی نیست که نهایتا گرایشات سوسیالیستی در جنبش‎ها دست بالا را خواهند گرفت.

 

د) جنبش دانشجویی

 

سرکوب‎های سال پیش اکثرا به منظور هراساندن و خسته کردن مبارزین بوده است. دوران اعدام‎ها و سرکوب‎های درازمدت و بگیر و ببندهای دوره‎های پیش، در وضعیت کنونی سپری شده است (مقاومت خود دانشجویان و فشارهای بین المللی این وضعیت را بر دولت تحمیل کرده است). اما این وضعیت به مفهوم آن نیست که ما در شرف ورود به گشایش‎های دموکراتیک در جامعه هستیم. در کشورهایی چون ایران، به دلیل رشد ناموزون سرمایه‎داری، تا زمانی که یک دولت سرمایه‎داری بر مصدر کار قرار داشته باشد، به هیچ وجه نباید انتظار گشایش‎های سیاسی همچون دول غربی داشت، بنابراین سرکوب‎ها و ارعاب‎ها ادامه خواهند یافت (و همچنان با حمایت دول غربی)، اما بر خلاف دهه‎ی شصت، با هدف "خسته کردن" فعالین و نه کشتار و زندان‎های دراز مدت. بدیهی است که  باید سازمان‌دهی دقیق‎تر، مشخص‎تر و منطبق‎تر با وضعیت کنونی صورت پذیرد.

 

در شرایط کنونی ایجاد اتحاد عملها هنوز در دستور کار قرار دارند. تجربه ۱۳ آذر سال پیش بار دیگر نشان داد که تناسب قوا به نفع هیچ گروه و طیف خاصی نیست که بتواند به تنهایی به اعتراض دست زند. مراسم یادبود ۱۶ آذر سال پیش نیز، مانند سال پیش از آن، می‎بایستی توسط تمام نیروها و طیف‎های متنوع صورت می‎پذیرفت تا دولت نتواند طیف خاصی را در انزوا مورد تهاجم قرار دهد. در این رابطه، پس از هجوم و دستگیری، صحت روش اجرای مشترک مراسم با سایر گرایشات و گروهای دانشجویی تائید شد. به این دلیل این روش به جای تکروی تائید شد که گرایشات و گروه‎های مختلف همگی با هم در حمایت از دستگیرشدگان اقدام کردند. فعالین دانشجویی در عمل آموختند که نمی‎توان با عمده کردن فقط یک شعار و یک گرایش، وارد میدان شد اما از همه‌ی سایر گرایشات درخواست حمایت و ورود به کارزار کرد. از همه مهم‌تر تجربه سال پیش بار دیگر نشان داد که سازمان‎دهی یک اکسیون توده‎ای را نمی‎توان علنی انجام داد. رهبری و سازمان‌دهی یک اعتراض باید مخفی انجام گیرد تا سازمان‌دهندگان از پیش دستگیر نگردند و بتوانند در روز موعود رهبری اعتراضات را در دست داشته باشند. کار توده‎ای الزاما  به مفهوم سازمان‌دهی علنی امور نیست (فعالین دانشجویی می‎بایست در جمع‎بندی از اعتصاب شرکت واحد درس لازم برای این منظور را آموخته باشند. نوع سرکوب در هر دو حالت کاملا مشابه بود، همان طور که نوع سازمان‌دهی هر دو اعتراض مشابه بود).

 

ه) بحران سازمان‌های سنتی

 

بحران سیاسی در سازمان‌های سنتی خارج کشور امروز به اوج خود رسیده است. انشعابات، چند دستگی‌ها، استعفاها، کناره‌گیری‌ها، اخراج و به جان هم افتادن‌ها به یک امر عادی این گرایشات خرده بورژوایی مبدل گشته است. این سازمان‌ها نه تنها قادر نیستند که نقش رهبری‌ کننده در میان قشرهای اجتماعی ایفا کنند، بلکه نمی‌توانند خود را نیز سازمان دهند (در مورد این سازمان‌ها به تفصیل مقالات متعددی در پیش نگاشته شده است و به علت ذیغ وقت از آن می گذریم).

 

حل مسئله  بحران رهبری

 

بدیهی که اصل چهارم یاد شده توسط لنین هنوز تحقق نیافته است. به سخن دیگر هنوز در ایران یک حزب بلشویک معتبر و مورد اعتماد توده‎های کارگر
ی و دانشجویی ساخته نشده است. احزاب و سازمان‎های موجود که با یدک کشیدن نام‎های پرطمطراق مانند "کمونیستی" و "کارگری" وارد صحنه سیاسی شده، هیچ یک نه  بدیل رهبری ارائه داده  ونه  خود با عملکردهای حساب شده و مشی سیاسی درست وارد کارزار سیاسی شده‎اند. در نتیجه بحران درون جنبش کارگری را تشدید کرده‎اند.

 

در چنین شرایطی است که ما به عنوان گرایش‎ مارکسیست‎های انقلابی فعالیت‎های نظری و عملی خود را در تداوم تجارب گذشته، برای ایجاد پُلی برای رسیدن و ساختن حزب پیشتاز انقلابی و همراه با کارگران و تمامی قشرهای تحت ستم، در راستای استقرار نظام شورایی و درنهایت ساختن یک جامعه سوسیالیستی، آغاز کرده‎ایم.

 

ما در دوره آتی باید کوشش کنیم که اعتبارسیاسی در درون جنبش کارگری بدست آوریم. کسب این اعتبار امر ساده‎ای نیست. با چند شعار و معرفی چند "رهبر" این کار شدنی نیست. رفقا ما باید در کنار طبقه کارگر و در میان مبارزات تمام قشرهای تحت ستم حضور داشته باشیم و همراه با مبارزات ضد سرمایه‎داری آنان گام برداریم. تنها با شرکت و درگیری از نزدیک است که به اهداف نهایی خود خواهیم رسید.

 

رفقا، پیروزی با ماست!

زنده باد مارکسیستهای انقلابی ایران!

زنده باد سوسیالیزم!

 

۱ مهر ۱۳۸۷