جنبش کارگری ایران، خانه کارگر و چشمنداز تشکلهای مستقل کارگری

مصاحبه سایت اتحاد با جعفر عظیم زاده

 جنبش کارگری ایران، خانه کارگر  و چشمنداز تشکلهای مستقل کارگری

سایت اتحاد: ده سال از اولین قدمها و مبارزات موثر کارگران ایران برای بر پائی تشکلهای مستقل کارگری گذشت. اینکه چرا در مقطع سال ۱۳۸۳ چنین فضائی در جنبش کارگری ایران پدید آمد و در طول ده سال گذشته این جنبش در تلاش برای تشکل یابی به کجا رسیده است و در این مدت نهادهای ضد کارگری دست ساز دولتی چه مسیری را پیموده اند و مهم تر از اینها چشمنداز ایجاد تشکلهای مستقل کارگری در ایران چیست همگی مجموعه مسائلی هستند که سایت اتحاد آنها را با جعفر عظیم زاده عضو هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران در میان گذاشته است و عینا از نظر خوانندگان سایت اتحاد میگذرد.

سایت اتحاد: شما در دو مقاله ای که اخیرا و به مناسبت دو موضوع مختلف منتشر کرده اید از تغییر ریل خانه کارگر و حکومت در رویکردشان به تشکلهای کارگری صحبت کرده اید. اولا منظور شما از این تغییر ریل چیست و دوما شما در این مقاله ها بر اساس کدام مشاهدات و واقعیات عینی از تلاش دولت و خانه کارگر برای تحمیل تشکلهای زرد به کارگران ایران صحبت کرده اید؟

جعفر عظیم زاده: اجازه بدهید قبل از اینکه به سوال شما پاسخ دهم بر این نکته تاکید بگذارم که این مسئله تازگی ندارد و سالهاست که این روند جاری است. واقعیت این است که بدنبال تحولات تدریجی که در طول بیش از سه دهه پس از انقلاب در تمامی حوزه های سیاسی اجتماعی و خارج از اراده حکومتگران در ایران بوقوع پیوسته است ما نه امروز بلکه از حدود اوایل دهه هفتاد به این سو شاهد تغییرات زیادی در توازن قوای طبقاتی در ایران بوده ایم. البته و بدون تردید تحولات سیاسی در سطح جهان و پیشرفتهای غول آسای تکنولوژیک بویژه در حوزه اطلاعات از فاکتورهای مهم در این تحول بوده اند. بر متن این تحولات هم بود که جنبش کارگری ایران از سال ۱۳۸۳ با شکل گیری سندیکای واحد، کمیته پیگیری، کمیته هماهنگی و فعل و انفعال در میان کارگران آگاه مراکز تولیدی بویژه در استانهای تهران و کردستان در پس یک دوره ی سرکوب و سکوت سر بر آورد. این یک وجه از تحول در جنبش کارگری ایران بوده است. وجه دیگر این تحول پایان دوره قداره کشی خانه کارگریها و عدم کارایی تعیین کننده نیروی سرکوب دولتی در پایان بخشیدن به عروج جنبش کارگری و تحمیل دوره ای دیگر از سکوت مطلق بر این جنبش بود. اما خانه کارگریها و دولت و کارفرمایان که پس از سرکوب کارگران در دهه شصت برای خود جزیره آرامشی فراهم کرده بودند حداقل در حوزه جنبش کارگری متوجه اوضاع جدید نبودند. از اینرو هم بود که اینان با همان رویکرد دوران اوایل انقلاب در روز ۱۹ فروردین ماه ۱۳۸۴ با گسیل مزدوران خود از نقاط مختلف تهران به محل جلسات سندیکای کارگران شرکت واحد تهران، فعالین این سندیکا را مورد ضرب و شتم قرار دادند، دست به تخریب این محل زدند، شیشه ها را شکستند و تلاش کردند با قداره کشی و ایجاد رعب و وحشت تلاش کارگران شرکت واحد تهران برای احیای سندیکا را در نطفه خفه کنند اما با مقاومت جانانه فعالین این سندیکا و عکس العمل افکار عمومی و فعالین و نهادهای مستقل کارگری در ایران و سایر نقاط جهان مواجه شدند و بسرعت به این نکته پی بردند که دوره قداره کشی بسر آمده است و با اینگونه اعمال سرکوبگرانه نمیتوانند مانعی بر سر راه کارگران در رسیدن به اهداف بر حق شان ایجاد کنند. به همین دلیل هم از آن تاریخ، سرکوب و برخوردهای خشن  با تلاشهای کارگران برای ایجاد تشکل را به نیروهای امنیتی و انتظامی سپردند و خود سیاست مماشات و همدردی با فعالین و تشکلهای تازه سر بر آورده را در پیش گرفتند. اولین اقدام آنها در این زمینه، تشکیل میزگردی با عنوان “وحدت رویه تشکلهای کارگری” بفاصله حدود ۹ ماه از قداره کشی شان در محل سندیکای کارگران شرکت واحد تهران بود که در آن علیرضا حیدری دبیر وقت هیات مدیره کانون عالی شوراهای اسلامی کار کشور، منصور اسانلو رئیس وقت هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد، غلامرضا توکلی دبیر انجمن صنفی کارگران میدان میوه و تره‌‏ بار، تورج ابوذرخانی رئیس هیات مدیره انجمن صنفی روزنامه‌‏نگاران آزاد تهران، کاظم فرج اللهی عضو کانون فرهنگی کارگران، علیرضا ثقفی فعال کارگری و ابوالحسن شفا عضو هیات موسس سندیکای کارگران کفاش شرکت داشتند. در ادامه این سیاست از سوی خانه کارگر، سندیکای کارگران شرکت واحد تهران به کلاس آموزش “آی ال او” در مورد خصوصی سازی که میزبانی آنرا خانه کارگر بر عهده داشت دعوت شد و از آن پس بتدریج هم سوئی بیشتر با مطالبات رفرم گرایانه کارگری از جمله تاکید بر سه جانبه گرائی، استقلال تشکلهای کارگری! تاکید بر حقوق بنیادین کارگران بر اساس مقاوله نامه های سازمان جهانی کار و مسائلی از این دست را بطور ریاکارانه ای به سیاست پایدار خود تبدیل نمود و به موازات آن دست به اتحادیه سازی در نقاط مختلف کشور از جمله اتحادیه کارگران قراردادی، انجمن صنفی کارگران پتروشیمی تبریز، اتحادیه کارگران پتروشیمی بندر امام، انجمنهای صنفی کارگران ساختمانی  و دهها انجمن و اتحادیه حتی در حوزه زنان در نقاط مختلف کشور زد. تشکل سازی از سوی خانه کارگر بویژه از سال ۱۳۸۶ به این سو و تلاش برای قالب دهی به ماهیت این نهادها بر اساس برخی مطالبات رفرم گرایانه و کشمکشهای روزمره کارگری در حالی به یک سیاست پایدار در این نهاد ضد کارگری تبدیل شد  که نیروهای امنیتی با سرکوب و اعمال محدودیتهای شدید نسبت به فعالین سندیکای واحد و هفت تپه عملا این تشکلها را زمینگیر کردند و به این معنا فرصت را از کارگران آگاه و پیشرو در این تشکلها و دیگر نهادهای مستقل کارگری برای شکل دهی به تشکلهای خود ساخته کارگری سلب نمودند. این آنچیزی است که من تحت عنوان تغییر ریل در خانه کارگر و اتاق فکر حکومت در برخورد به جنبش کارگری اسم می برم. یعنی بدست گرفتن مطالبات رفرم گرایانه و خواستهای روزمره کارگری توسط خانه کارگر و دیگر نهادهای دست ساز حکومتی به موازات سرکوب و به این معنا سلب فرصت از کارگران آگاه و متشکل در نهادهای مستقل کارگری برای از میدان بدر کردن آنها با هدف بسط و گسترش تشکلهای زرد کارگری و حتی استحاله بخشی از این تشکلها و فعالین مستقل در اینگونه نهادها. باید بر این نکته نیز تاکید کنم که چنین رویکردی از سوی دولت و خانه کارگر مطلوب کلیت بورژوازی ایران از مخالف و موافق حاکمیت کنونی است و نباید کمترین تردیدی در آن داشت.

سایت اتحاد: شما در پاسخ به سوال قبلی از زمینگیر کردن تشکلها و نهادهای مستقل کارگری صحبت کردید این در حالی است که همیشه در مقالات متعددی که منتشر کرده اید جنبش کارگری ایران را یک جنبش رو به پیش و نه تدافعی و زمینگیر شده معرفی نموده اید این تناقض را چگونه توضیح میدهید؟

جعفر عظیم زاده: من تناقضی بین این دو موضوع نمی بینم چرا که در هر مقطعی چه در گذشته، چه امروز و چه در آینده، دو واقعیت دفاع و تعرض در جنبش کارگری و چرخه ی آن بمثابه بنیان مبارزه طبقاتی در کنار هم وجود داشته و وجود خواهد داشت. تلاش کارگران برای خلاصی از وضعیت موجود یک سوی این واقعیت عینی  و تلاش طبقه حاکم برای به شکست کشاندن مبارزات کارگران و تحمیل شرایط برده وارتر سوی دیگر آن است. این واقعیتی است که از زمان تولد سیستم سرمایه داری و به این معنا از زمان تولد طبقه کارگر همیشه وجود داشته است. اینکه بیائیم و این  دو واقعیت را که همیشه و بطور عینی نه تنها دوشادش هم بلکه تاریخا و تا بدینجا در کلیت خود به نفع طبقه کارگر به پیش رفته است با این مباحث که الان چنین و چنان است مقطع بندی بکنیم و تقابل طبقه کارگر با تعرض بورژوازی به وضعیت حالش را تدافعی بنامیم و از آن نتایج عجیب و غریبی بگیریم به نظر من غیر تاریخی و ساده انگارانه است. اتفاقا آنجا که بورژوازی به زندگی و معیشت فی الحال طبقه کارگر تعرض میکند معنایش این است که بیش از همیشه در بن بست قرار گرفته است و این به لحاظ عینی و تاریخی یعنی لحظه تعرض طبقه کارگر. من می فهمم که در مقاطعی طبقه کارگر  در دفاع از وضعیت حالش دست به مبارزه میزند اما تئوریزه کردن و استنتاجات عجیب و غریب از آنرا نمی فهمم. طبقه کارگر در طول تاریخ معاصر همیشه هم برای زیر و کردن وضعیت موجود و هم برای بهبود شرایط معیشتی خود و  هم در مقابل تعرض سرمایه به زندگی و معیشت اش مبارزه کرده است. آنجا هم که نه صرفا برای بهبود شرایط زندگی اش بلکه در دفاع از موجودیت حالش مبارزه ای را به پیش برده است به نظر من این مبارزه، مبارزه ای تدافعی و در جا نبوده است بلکه شروع یک دوره تعرض از سوی کارگران به وضعیت تحمیل شده و بعضا  سر آغاز انفجاری بزرگ در تحولات سیاسی اجتماعی یک جامعه بوده است. به نظر من چنین وضعیتهایی  را باید بر متن روندهای عینی و تاریخی موجود در یک جامعه قرار داد و از اینجا دست به استتناج های عملی و تئوریک زد. اگر این بحث درست است که به نظر من درست هم است آنوقت من خواهم گفت که به لحاظ تاریخی طبقه کارگر ایران علیرغم تهاجم بی رحمانه و وحشیانه به زندگی و معیشت اش و قرار گرفتن در موقعیت دفاع از بقایش، همچنین در موضع تعرضی روزمره به وضعیت تحمیل شده و تعرضی تاریخی به کل وضعیت موجود قرار گرفته است. تعرضی که ده سال است در قالب عروج جنبش کارگری و ایجاد تشکلهای مستقل و تبدیل یک فعل حرام از نظر حاکمیت(اعتصاب) به یک عمل روزمره و بدیهی ادامه دارد و با تداوم وضعیت موجود انکشاف بیشتری پیدا خواهد کرد. در این زمینه و برای ارائه تصویری زنده از موقعیت کنونی طبقه کارگر و جایگاه این طبقه در تحولات ایران شما را به مقاله ای که خرداد ماه ۹۲ تحت عنوان ” تاثیر وقایع ۸۸ بر جنبش مطالباتی طبقه کارگر، موانع، موقعیت و چشم اندازها” منتشر کردم ارجاع میدهم. این مقاله از طریق سرچ در گوگل قابل دسترسی می باشد.

سایت اتحاد: بر اساس صحبتهایی که شما کردید چشمنداز ایجاد تشکلهای مستقل کارگری در ایران را چگونه می بینید؟ ده سال از تلاش و مبارزات کارگران آگاه برای ایجاد تشکلهای مستقل کارگری میگذرد اما همانطور که خود شما تصریح کردید سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت تپه تاحدود زیادی نسبت به دوران شکل گیری خود زمینگیر شده اند. کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری علیرغم نقش تاریخی که در جنبش کارگری ایران ایفا کرد و بدنبال آن کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری تقریبا دیگر آن تاثیرات دوران شکل گیری خود را بر مبارزات کارگران ندارند. در این میان کانون مدافعان حقوق کارگر نیز سرنوشت بهتری نسبت به این دو کمیته پیدا نکرده است و  ما میدانیم که شما نیز از شرایط موجود در اتحادیه آزاد کارگران ایران راضی نیستید. بخواهید نخواهید همه اینها نومید کننده است. شما چه پاسخی دارید؟ در این میان جایگاه بحث ایجاد تشکل سراسری کارگران را که از سوی کانون مدافعان و بخشی از اعضای کمیته هماهنگی مطرح شده است چگونه ارزیابی میکنید؟

جعفر عظیم زاده: اجازه بدهید قبل از هر چیزی بر این نکته تاکید بگذارم که هیچیک از اینهایی که شما مطرح کردید به نظر من نومید کننده نیستند. درست است که دو سندیکای شرکت واحد و هفت تپه نسبت به دوران شکل گیری خود در موقعیت بدتری قرار گرفته اند و دیگر نهادهای مستقلی که شما از آنها نام بردید چنین وضعیتی دارند و اتحادیه آزاد کارگران ایران نیز قادر نشده است آنچنانکه باید و شاید به اهداف خود دست یابد اما این تشکلها و وضعیت دیروز و امروزشان مطلقا تمام واقعیت جنبش کارگری ایران نمی باشد. اولا تا آنجا که به تاثیر دیروز و همین امروز این تشکلها و نهادهای مستقل کارگری بر میگردد به نظر من کل پروژه تغییر ریل خانه کارگر از یک نهاد سیاه و قداره کش به یک نهاد زرد که بناچار همراه و هم سو با برخی مطالبات کارگری میشود و بعضا حتی به مثابه یک اهرم فشار به دولت و کارفرمایان عمل میکند به یمن وجود همین نهادها و تشکلهایی است که علی الحساب! همه ما از تضعیف آنها صحبت میکنیم. اگر شما همین امروز این تشکلها را در حد همین موجودیت نحیف شان به کناری بگذارید آنوقت خواهید دید که خانه کارگر و دیگر نهادهای دست ساز حکومتی به همان ماهیت قبل از دهه هشتاد خود بر میگردند. دوما، این تشکلها و نهادها پس از ده سال فعالیت، بطور عینی و واقعی در تکاپوی یک نقطه چرخش رو به پیش قرار گرفته اند. همینکه امروز من و شما این بحثها را میکنیم و در میان طیفی از فعالین کارگری بحث ایجاد تشکلی فراگیرتر (کاری به درستی و غلطی اش ندارم) مطرح است خود گویای یک خیز دیگر در جنبش کارگری پس از ده سال پیشروی و تجربه و آزمون و خطاست. اینکه بگوئیم فلان تشکلها و نهادهای مستقل زمینگیر شده و موضوعیت خود را از دست داده اند اثباتا حرفی در باره پایان چیزی نزده ایم. به هر حال مبارزه سختی در طول ده سال گذشته در جریان بوده است و حکومت از تمامی ابزارهای سرکوب نرم و خشن برای بازگرداندن جنبش کارگری به سالهای قبل از دهه هشتاد استفاده کرده است. اما آیا حکومت در این زمینه موفق بوده است و جنبش کارگری ایران در نقطه قبل از دهه ۸۰ قرار گرفته است. به نظر من نه تنها چنین نیست بلکه هیچ نیروئی نیز دیگر قادر به بازگرداندن جنبش کارگری به سالهای قبل از دهه هشتاد نیست و همانطور که اشاره کردم جنبش کارگری ایران در تکاپو و آستانه یک خیز رو به پیش دیگر قرار دارد. سوما و بسیار مهم تر اینکه، این تشکلها و نهادها مطلقا تمام واقعیت جنبش کارگری ایران نیستند و به تعبیر عینی تری نوک کوه یخ یک جنبش عظیم در ایران هستند. در طول ده سال گذشته مبارزات کارگری در ایران از چنان انکشافی برخوردار شده است که به هیچ وجه قابل مقایسه با سالهای قبل از دهه هشتاد نیست. در این سالها در همه مراکز تولیدی  و به یمن وجود سندیکای کارگران شرکت واحد و هفت تپه و اتحادیه آزاد کارگران ایران و به واسطه تاثیراتی که کمیته های پیگیری و هماهنگی بر مبارزات کارگران گذاشتند امروز خیلی بیش از سالهای گذشته کارگران ایران در محیط کار از وجود رهبران و فعالین آگاه و ساز و کار مبارزاتی و سازماندهی اعتراض برخوردار شده اند که به دلایل قابل فهمی خود را متصل به این تشکلها و نهادها نمیکنند. به نظر من این واقعیت عینی، پایه و بنیان جنبش کارگری ایران است و دیر نیست روزی که ما شاهد به میدان آمدن فعالین و رهبرانی در صفوف طبقه کارگر و سازماندهی آنچنان اعتراضات قدرتمندی باشیم که مبارزات کنونی و صف قابل مشاهده فعالین و رهبران کارگری در  اندک تشکلها و نهادهای مستقل موجود در مقابل آن بسیار ناچیز و ضعیف است. من چشمنداز برپائی تشکلهای مستقل کارگری در ایران را در این واقعیت عینی و محرز می بینم و نه در موجودیت نحیف شده نهادها و تشکلهای کارگری مستقل موجود. هر چند که به نظر من با فعل و انفعالاتی که هم اکنون در سندیکای واحد و تا حدودی در سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه و بطور مشخص تری در میان تمامی فعالین کارگری جاری است من وضعیت رو به پیشی را نیز برای این بخش از جنبش کارگری قائلم. بویژه که اگر جنبش کارگری ایران را بر متن کل اوضاع و احوال و چشمنداز تحولات سیاسی اجتماعی در ایران قرار بدهیم آنوقت نسبت به وجوه مختلف جایگاه رو به پیش این جنبش میتوان خوشبینانه تر نیز قضاوت کرد.

اما تا آنجا که به تلاش بخشی از فعالین کارگری حول ایجاد تشکل سراسری کارگران ایران بر میگردد قبل از هر چیز باید بگویم ما در اتحادیه آزاد کارگران ایران از هر تلاش پیش برنده ای در جنبش کارگری ایران حمایت میکنیم. خودمان را برج عاج جنبش کارگری ایران نمیدانیم. ما نیز ضعفهای زیادی داریم و بنوبه خود در تلاشیم دستاوردهای ده سال گذشته طبقه کارگر را آنچنانکه باید و شایسته است مبنای حرکتهای رو به پیش مان قرار بدهیم. اما اگر به هزار و یک دلیل به این نتیجه میرسیم که نمیتوانیم در کنار دوستانی قرار بگیریم (البته از ما دعوت مشخصی به عمل نیامده است- هر چند که این دوستان رو به بیرون و علی العموم از همه دعوت کرده اند) که بحث تشکل سراسری کارگران را مطرح کرده اند راستش دست به قضاوت عجولانه و مبصر گونه نیز در قبال این تلاشها نمی زنیم. این سنت ماست. ما حتی زمانیکه از کمیته پیگیری بیرون آمدیم برای جلوگیری از تضعیف این کمیته، رو به بیرون استعفای خود را اعلام نکردیم چرا که علیرغم هر ملاحظه ای هم که برای خروجمان از این کمیته داشتیم اعتقاد داشتیم که هر تلاشی برای اعمال فشار بر علیه وضعیت موجود طبقه کارگر هر چند که از نظر ما اعمال فشاری ناقص و کوچک باشد نهایتا به نفع طبقه کارگر است. ما اعتقاد داریم هر سنگ ریز و درشتی که در فضای جنبش کارگری و مصاف طبقاتی بکار گرفته میشود نهایتا یا به دیگر سنگهای مورد نیاز و ذخیره شده در صف طبقه کارگر غل میخورد و میافتاد و یا به به صف اقلیت صاحبان سرمایه حاکم. به این معنا ما علیرغم هر ملاحظه ای که به کانون مدافعان حقوق کارگر و کمیته هماهنگی داریم تلاشهای تاکنونی این دوستان را که بحث ایجاد تشکل سراسری کارگران را بر جسته کرده اند به نفع طبقه کارگر ارزیابی میکنیم.

سایت اتحاد: اما شما در مقاله ای که اخیرا منتشر کرده اید مباحث آقای ثقفی از کانون مدافعان حقوق کارگر را مورد نقد قرار داده اید و رویکرد ایشان را بنفع پروسه ای ارزیابی کرده اید که مورد نظر دولت و خانه کارگر است. آیا بحث کنونی شما در تناقض با صحبتی که در سوال قبلی در مورد کانون مدافعان کردید نیست؟

جعفر عظیم زاده: نه خیر چنین نیست. من در پاسخ به سوال قبلی شما فعالیتهای تاکنونی کانون مدافعان حقوق کارگر را  به نفع طبقه کارگر ارزیابی کردم. اما خیلی روشن است که در مصاف طبقاتی هر کس و هر تشکل و نهادی و منجله خود ما (بطور مذهبی گونه ای معصوم که نیستیم) ممکن است سنگی را که از فلاخنمان پرتاب میکنیم به نفع طبقه حاکم بر زمین بنشیند و خوب شکست نیز بخوریم. مبارزه طبقاتی که هندوانه به شرط چاقو نیست. من بحث آقای ثقفی در مورد تشکلهای دست ساز دولتی را مورد نقد قرار داده ام. بحث ما بحثی سیاسی بر متن کشمکش طبقاتی در ایران است.  ما در اتحادیه آزاد کارگران ایران از نزدیک با دوستانی که بحث ایجاد تشکل سراسری کارگران را مطرح کرده اند صحبتی نداشته ایم اما با استناد به مقاله آقای ثقفی باید بگویم ایشان تلاش کرده است این نکته را ثابت کند که گویا پروسه ایجاد تشکلهای کارگری در محیطهای کار به اندازه ای جلو رفته است که میشود و باید تشکل سراسری کارگران را بر پا کرد. من در نقدم به مقاله آقای ثقفی و هم در پاسخ به سوال اول همین مصاحبه مستندا نشان دادم که تشکلهایی که طی چند سال گذشته با عنوان اتحادیه و انجمن صنفی (به استثنای انجمنهای صنفی خبازان در سنندج و سقز و اتحادیه کارگران پروژه ای) ایجاد شده اند تماما زیر دست خانه کارگر بر پا شده اند هر چند که خانه کارگر در پروسه ایجاد این نهادها تلاش کرد نماینده های کارگران در اعتصابات و مبارزات کارگران را وارد آنها بکند اما در این زمینه چندان نیز موفق نبوده است. به عنوان مثال ما اطلاع کاملا موثق داریم که از ۲۰ نماینده کارگران پتروشیمی بندر امام در جریان مبارزات کارگران این مرکز، خانه کارگر موفق شد فقط یکی از آنها را به حضور در اتحادیه کارگران پتروشیمی بندر امام جلب کند، البته یک نفر نماینده دیگر هم فقط یک جلسه در زمان شکل دهی به این نهاد حضور پیدا کرد و دیگر سراغ آن نرفت. به همین دلیل بحث ما با این دوستان این است که اگر آنگونه که در مقاله آقای ثقفی بطور غیر قابل انکاری ملحوظ است قرار است وجه اثباتی و مشروعیت تراشی برای ایجاد تشکل سراسری کارگران را از نهادها و تشکلهایی که در طی چند سال گذشته در محیطهای کار توسط خانه کارگر شکل گرفته اند کسب کنید این خدمت به همان روندی است که سالهاست خانه کارگر برای آن تلاش کرده است و خوب ما بر سر طرح اینگونه مسائل و مبارزه و کشمکش بر سر آنها با رفیق بغل دستی خودمان نیز تعارفی نداریم. اما اگر این دوستان میخواهند  بدور از روندی که خانه کارگر در تلاش است آنرا به جنبش کارگری ایران حقنه کند دست به ایجاد تشکلی بزنند (و با کمی خوشبینی میتوان گفت که چنین است) که حال ممکن است تشکل فعالین باشد یا چیز دیگری، این تلاش آنان را علیرغم تمامی ملاحظاتی که داریم و بعضا نیز از سوی بخشی از فعالین کارگری مطرح شده است در کلیت خود به نفع طبقه کارگر ارزیابی میکنیم و تلاش میکنیم با عدم ورود به چند و چون مباحث کلیشه ای آئین نامه ای و دست و پاگیر و منزه طلبانه، حداقل وزنه ای بر دست و پای این دوستان نباشیم

سایت اتحاد: ممنون از شرکت تان در این مصاحبه

جعفر عظیم زاده: من هم از فرصتی که در اختیار من قرار دادید تشکر میکنم.

سایت اتحاد – ۱۶ آذر ماه ۱۳۹۳