ازآخرین مجازاتهای تاریخی سوئد، که به سوژه موزه ها تبدیل شده است!

(نگاهی مقایسه ای از جامعه سوئد در تقابل با جهل و جنایت اسلامی در زمینه مجازات).

۲ قرن پیش فقر در کشور سوئد بیداد میکرد. دزدی و قتل در جامعه سوئد پدیده ای روزمره بود. مجازات اعدام در آن مقطع نیز اعمال میشد. در سالهای ۱۸۶۴-۱۸۰۰ در این کشور با جمعیت یک سوم کنونی، ۶۴۱ نفر اعدام شدند(اعدام ۱۰ نفر بر اساس میانگین سالانه). با پیشر فت صنعت ، تکنولوژی و رشد آگاهی و شعور انسانها  برای اداره جامعه، و به دور از قدرت کلیسا، آخرین اعدام در ۱۰۴ سال پیش صورت گرفت.

اعدامی فردی به «نام یوهان آلفرد- آندرسون- آندره» بود که زنی را «ویکتوریا» که در باجه تعویض پول(صرافی) کار میکرد در تاریخ ۵ ژانویه ۱۹۱۰ به قتل رسانید. در این دزدی جنایی ۵۲۰۰ کرون نصیب قاتل شد که بعدا پلیس به آن دست یافت. وی در تاریخ ۱۴ هم  ماه مه همان سال به اعدام محکوم گردید و در۲۳ نوامبر همان سال حکم اعدام به اجرا درآمد. نام آندره بعنوان آخرین فرد محکوم به اعدام در تاریخ سوئد ثبت شد. گیوتین یا تبر گردن زنی، پس از ۱۱ سال منبعد به کار گرفته نشد  و بلا استفاده ماند. در نتیجه، در سال ۱۹۲۱ میلادی  قانون مجازات اعدام برداشته شد و گیوتین هم بمانند ابزاری ناپسند جزو عتیقه های تاریخی شد و در موزه قرار گرفت.

اما در کشورهایی که دین و بخصوص اسلام دارای نفوذ است، آمار اعدام و قتل به حدی نجومی است که ماموران آمار را دچار سردرگمی، کیجی و «دیوانگی» نمود است.  مشخصا در سایه نظام جمهوری اسلامی: میدانهای شهرها، جرثفیل ها، چراغهای برق بوی تناب اعدام را در مشام پخش میکند. دیوار ساختمان زند انها،منزل فعالین سیاسی، مکان اجتماعات سیاسی و غیره به مکانی برای خون ریزی مردم تبدیل شده است. فحشا، اعتیاد، بیکاری و بیسوادی میلیونی و دهها مصائب دیگر مزید بر دیگر دستاوردهای این نظام شده است.

  در سوئد به برکت تضعیف قدرت مذهب، مجازاتهای اخلاقی نیز به موزه ها سپرده شده است. عکسهایی از این اتفاقات را در موزه شهر استکهلم دیدم و از آن عکس گرفتم که در صفحه فیس بوک بگذارم.

زنی در سال ۱۷۴۹ بنام «ستینا سویدرستروم» به خاطر اینکه ازمرد دریانوردش چند سال بی خبر بود و فکر میکرد که مرده است، با مرد دیگری رابطه جنسی آغاز کرده بود و صاحب یک دختر شده بود. پس از برگشت شوهر قبلی، به حکم قوانین کلیسا به پرداخت نصفی از ثروت مشترک با مرد جدید(پدر دخترش) و ۱۵۰ سکه نقره (دالار) محکوم شد.


در سال ۱۸۹۷ دو فرد به نامهای« فلانس پترشون و لارش یوهانسون» بخاطر همجنسگرایی و رابطه جنسی«نامشروع» به حکم کلیسا به ۳ ماه کار اجباری محکوم میشوند. عکسهای این دو نفر در رونامه های وقت به شیوه دیگر است اما به عنوان سیمبولیک عکسی را در موزه شهر استکهلم گذاشته اند.

۲۰۰۰ سال پیش تمدن از کناره رود نیل و رود اردون و دیگر کشورهای این منطقه به دنیا «صادر» می شد و حال مردمان ما غرق در خرافات دینی کجا، و آن کشورها که دین را به کنج معبدگاهها و کلیساها انداختند کجا ؟

اگر در ایران اسلامی مساجد مثل قارچ رشد میکند و سالانه کشور چین ۵۰۰ میلیون دلار تسبیح و سنگ نماز برای خرافی کردن مردم به ایران میفروشد، اگر ایران همچنین بالاترین رتبه آمار اعدام را در دنیا بخود اختصاص میدهد، اما در مقابل همین کشور کوچک سوئد که ما بیشتر با کارخانه های الکترولوکس، ولوو، سکانیا، و اریکسون میشناسیم دهها کارخانه بهمان اندازه مهم دارد( بوربورینگ سازی اس-ک-اف، دارو سازی، ساختمانی، روبوت آ-ب-ب و هواپیما جنگی یاس و ….) که در سطح جهان حرف اول را نزند اما مطرح است. در مورد سرمایه دار بودن سوئد حرفی نیست، آنهم در شکل مدرن و پیچیده اش که استثمار را نیز پیچیده و بیرحمانه به پیش میبرد که در اینجا بدان نمیپردازم. اما حقوق انسانی در تقابل با قوانین نماینده گان خدا در روی زمین ، قابل مقایسه نیست( آیا میدانید که در افغانستان اسلامی میگویند  بچه و دختر دارم،  دختر بمثابه بچه بحساب نمیآید). این عاقبت کشورهایی است که سابقه هزاران سال فرهنگ و دانش آن توسط دین به یغما رفته است.

در ممالک متمدن امروزی مزاحمت برای افراد دیگر جرم است، ولی در ایران اسلامی اسید پاشی ، چاقو زنی و  یورش گله حزب الله «امر به معروف» به زنانی که موی سرشان پیداست، روزمره است.  آری این جهالت و جنایت اسلامی بر زندگی مردم در قرنی  روی میدهد که انسان در سیارات دیگر مشغول تحقیقات است!

دین و ناسیونالیسم از یکدیگر تغذیه و در مواردی همدیگر را به خاطر مصلحت رها میکنند، آما فقط از روی ناچاری است و الی در فریب دادن مردم و خاک پاشیدن در چشم جامعه برای اینکه حقایق را به دور از دسترس مردم قرار بدهند، متحدان جانفشان همدیگرند!

سخن فراوان در این باب باید گفت، اما همچنان که در ابتدا اشاره کردم این مقایسه ای سطحی و در بعدی بسیار محدود برای نشان دادن تفاوت جامعه با و یا بدون نفوذ و قدرت دینی بود.

هر نوع چهره «معتدل سیاسی» تراشیدن از اسلام  و یا هر دین دیگری، چیزی جز شریک شدن در حفظ جهالت نیست !!

ابراهیم رستمی ۳ دسامبر ۲۰۱۴