جنبش دانشجوئی، موقعیت و جایگاهِ آن!

در ایستائی جنبش دانشجوئی و در بی‏تفاوتی سیاسی آن، و بویژه از زمان روی کار آمدن دولت “اعتدال و امید”، مخالفتی نیست. در ادامه این‏که و من‏حیث‏المجموع، در جایگاه و هم‏چنین در موقعیت ویژه‏ی میادین آموزشی – تحصیلی، و آن‏هم به‏عنوان مبشران آگاهی درونِ جامعه و پیش‏قراولان اعتراضات دمکراتیک – اجتماعی، ابهامی نیست. در حقیقتُ جنبش دانشجوئی از دیرباز و سنتاً از چنین نقشی برخوردار بود و تآثیرات بس ارزنده‏ای بر دیگر جنبش‏های اعتراضی بر جای گذاشته است. بنابه چنین موقعیت و جایگاهی‏ست که، حاکمان و سرمایه‏داران، توجه خاصی نسبت به دانشجویان داشته و به انحای گوناگون در تلاش‏اند تا دانشگاه‏ها و دانشجویان را، منفعل و به سمت سیاست پرهیزی سوق دهند چرا که تاریخاً و عرفاً، دانشگاه‏ها و دانشجویان، سرمایه‏داران و ظالمان را به‏مصاف طلبیدند و آرمان، اهداف و تحرکات‏شان، در خدمت به کشفِ درونی و توضیحِ سیاست‏های فریب‏کارانه و ناسالم حاکمان و سرمایه‏داران، در خدمت به رهائی و آزاده‏گی انسان‏ها از زیر یوغ ستم بوده است. به عبارت دیگر، قانون و اساسنامه‏اش را این‏گونه نوشته‏اند و قابل دگرگونی و تغییر بنیادی نیست. اگر چه و در دُوره‏های متفاوت، از خود، سرازیری و افت نشان داده است؛ امّا هرگز و به‏طور دائم، طرفِ سرمایه نه‏رفته است. البته ناگفته نه‏ماند که این خاصیت تمامی جنبش‏های دمکراتیک – اجتماعیِ رادیکال است و کم‏تر، سیاست‏ها، خواسته‏ها و یا مطالبات خود را با جناح‏های متفاوت سرمایه هم‏سو نموده‏اند.

به همین دلیل شانزده آذر امسال – روز دانشجو -، فرصتی‏ست تا یک‏بار دیگر و علی‏رغم سکون چند وقته در دانشگاه‏ها، بر جایگاهِ حقیقی این میادین سرزنده و پُر تحرک، اشاره گردد و تاکید نمود که دانشجویان در درونِ دانشگاه‏ها و علی‏رغم حمل گرایشات متفاوت و سیال بودن‏شان، و آن‏هم در زیر سلطه‏ی نظام‏هایی هم‏چون رژیم جمهوری اسلامی، حامل کدامین وظایف انقلابی‏اند و انتظار جامعه از آنان چیست؟

شکی در اذعان، به یک‏موضوع نیست و آن این‏که، علی‏العموم دانشجویان و دانشگاه‏ها، نقش محرک جنبش‏های اعتراضی را ایفاء نموده‏اند و علیه‏ی سیاست‏های حاکم، بر حاکمان به‏پاخاسته‏اند و بخش پیش‏رو و رادیکال آن، جذب نیروهای انقلابی و کمونیستی گردیده‏اند. این از زمره ویژه‏گی‏های جنبش دانشجوئی‏ست؛ جنبشی که در دُوران ستم شاهنشاهی، صدها رزمنده و کمونیستِ مسلح را در دل خود پروراند و نقش بسزائی در پیش‏رفت انقلاب ضد امپریالیستی ایران ایفاء نموده است؛ جنبشی که این روزها و به‏مانند دیگر جنبش‏های رادیکال و بویژه در زمان حاکمیت جمهوری اسلامی، حامل تعلل، خطا و بی‏دقتی در برابر انجام وظایف خودی‏ست. تعلل، خطا و بی‏دقتی که منجر به دستگیری و عقب‏گرد بعضاً دانشجویان رادیکال و کمونیست، از میادین آموزشی و جامعه گردیده است و رژیم را در تحقق سیاست‏های ارتجاعی و ظالمانه‏اش مصمم‏تر نمود.

واقعیت این است‏که سردمداران رژیم جمهوری اسلامی از آغاز، انرژی بس عظیمی را مصروف دانشگاه‏ها نموده‏اند. بستن درِ دانشگاه‏ها به‏بهانه‏ی “انقلاب فرهنگی” و به طبع از آن، سازمان‏دادن و وُرود نیروهای خودی به درون دانشگاه‏ها و کشف و شناسائی مخالفین و غیره، از زمره تلاش‏های رژیم جمهوری اسلامی از زمان به‏قدرت رسیدن‏اش در درونِ دانشگاه‏ها بوده است. جمهوری اسلامی از یک‏سو به تعرض خو در درون دانشگاه‏ها افزود و از سوی‏دیگر دانشجویان و به‏دلائل متفاوت دست به اعتراض و اعتصاب زد‏ه‏اند؛ اگر چه کمیت اعتراضات و اعتصابات دانشجوئی دُوران حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی به‏مراتب، گسترده‏تر و وسیع‏تر از زمان رژیم شاهنشاهی می‏باشد، امّا و به جرأت می‏توان تاکید ورزید که جنبش دانشجوئی گذشته – یعنی در دُوران  رژیم شاهنشاهی -، به‏مراتب، خالص‏تر، تعرضی‏تر و بُرنده‏تر بود. در حقیقت غیر خالصی و نشیب‏های جنبش دانشجوئی فعلی، به‏مراتب بالاتر از فرازهای آن می‏باشد؛ جنبشی که کم‏تر، سیاست رادیکال و مستقل را انتخاب نمود و من‏حیثالمجموع در خدمت به خواسته‏ها و مطالبات سیاسی جناح‏های “مغلوب” حکومتی – دولتی بوده است. تفاوت است مابین، اعتراضات خالصِ دانشجوئی، با اعتراضات آغشته به جناح‏های رقیب حکومتی؛ تفاوت است مابین سازمان‏دادن اعتراضات رادیکال، با اعتراضات سامان‏یافته‏ی جناح‏های رقیب حکومتی – دولتی و طبعاً وُرود دانشگاه‏ها و دانشجویان به چنین حوزه‏ای از فعالیت و آن‏هم با هر دلیل و بهانه‏ای، خطاست و بدون کم‏ترین تردیدی، صدمه‏ی جبران ناپذیری را به جنبش‏های دمکراتیک – اجتماعی و هم‏چنین به میادین روشن‏فکری – آموزشی وارد خواهد ساخت و متأسفانه، چند سال و یا چند دهه‏ای‏ست که دانشجویان و دانشگاه‏ها، از مسیر اصلی خود باز مانده‏اند و سرگردان سیکل‏های انتخابی جناح‏های رقیب سرمایه‏اند.

به تعبیری دیگر، ایرادات جنبش چپ و بویژه جنبش دانشجوئی، قابل پرده‏پوشی نیست و به همین دلیل چنین جنبش‏هایی و بویژه جنبش روشن‏فکر ی ایران، نیاز به درس‏آموزی و نیاز به تغییر ریل سیاست‏ها و برنامه‏های خلافِ جناح‏های رقیب حکومتی – دولتی، و مهم‏تر از همه‏ی این‏ها، نیاز به انتخاب سیاستِ مستقل و حمایت از دیگر اعتراضات کارگری – توده‏ای دارد. چرا که سُنن و آداب و رسوم این جنبش‏ها، با سُننُ و آداب و رسوم اعتراضات جناح‏های رقیب سرمایه، متضاد است و بی‏گمان عروج از آن، در رد، و در دُوری از انحرافات گذشته و در مرزبندی قاطع و عملی با جناح‏های متفاوت سرمایه، و هم‏چنین در انتخابِ فعالیت‏های رادیکال سیاسی‏ست؛ سیاستی که دانشجویان ۱۶ آذر ۳۲ پیشه‏ی خود ساختند و ورقِ تازه و نوینی را، در صفحه‏ی تاریخ مبارزاتی توده‏های محروم جامعه‏ی‏مان گشودند. ساختار مبارزاتی که، نه تنها قابل کتمان نیست بلکه و هم‏چنان قابل اتکاءست و می‏توان و به‏جاست، تا راه و افکار دانشجویان ۱۶ آذر ۳۲ را، پی گرفت و به‏عنوان الگوی فعالیتی خود قرار داد؛ افکار و راهی که بعد از گذشت چندین دهه از عمر آن، هم‏چنان قابل پی‏گیری و تداوم است. چرا که افق و نگاه‏اش، بنیاداً در تقابل با منفعت سرمایه‏داران و حاکمان بود؛ چرا که دگراندیش بودُ ایستاد و خون داد و طرفِ حاکمان را، نه‏گرفت. در حقیقت اعتبار ۱۶ آذر ۳۲ بر گرفته از چنین منش و سیاستی بود و بی‏دلیل هم نبوده و نیست که آن روز، در تاریخ مبارزاتی توده‏های ستم‏دیده‏ی ایران – و هم‏چنین در تاریخ جنبش روشن‏فکری – ، به‏عنوان رویدادی تاریخی و بی‏بدیل ثبت گردیده است.

در روزهای قبل از ۱۶ آذر ۳۲ بود که دانشجویان، در تقابل با سیستم و مناسبات حاکم بر جامعه‏ی ایران، دست به اعتراض زدند و با نظام شاهنشاهی درگیر شدند که ماحصل آن، دستگیری‏های وسیع دانشجویان و استادان، زخمی شدن چندین دانشجوی معترض و جان‏باختن سه تن از آنان، به‏نام‏های “قندچی، شریعت رضوی و بزرگ‏نیا” بود. در آن‏زمان رژیم شاهنشاهی به سوی دانشجویان رادیکال و معترض آتش گشود و به تبع‏ی آن، تلاش گسترده‏ای به‏خرج داد تا از انعکاس آن روی‏داد خون‏بار، جلوگیری به‏عمل آورد، امّا، ابعاد جنایات و تعرض به بدیهی‏ترین خواسته‏های دانشجویان و آن‏همه در هنگامه‏ی سفر نیکسون آن‏چنان گسترده و ناگوار بود، که در کوتاه‏ترین مدت، منجر به اعتراضات مردمی ایران و هم‏چنین دانشجویان خارج از کشوری تبدیل گردید. وقایع‏ی خون‏باری که از یک‏سو، بر بی اعتباری و بر عدم حقانیت و تعلق رژیم شاهنشاهی به جامعه و به مردم افزود و از سوی‏دیگر، به اثبات رساند که دانشگاه‏ها و دانشجویان، کم‏ترین تعلقی به نظام‏های سرمایه‏داری نه‏دارند و از آنِ مردمُ و از آنِ، جامعه‏ی آزاد و رهائی از زیر سلطه‏ی استثمارگران و زورگویان‏اند.

پُر واضح است‏که اعتراضات گسترده‏ی دانشجویان در آن‏زمان، انعکاس جامعه‏ی طبقاتی ایران بود؛ جامعه‏ای که به فقرا و غنی تقسیم شده بودُ که امروزه، دامنه‏ی آن و آن‏هم در زیر سایه‏ی سردمداران رژیم جمهوری اسلامی گسترده و گسترده‏تر شده است. جامعه‏ای که فقر و نداری، سراپای توده‏های محروم را فرا گرفته است و مردم برای تهیه‏ی لقمه‏ای نان، در تقلاءاند. میلیون‏ها کودک به‏دلیل نداری والدین‏شان از رفتن به سر کلاس‏ها و فراگیری دانش باز مانده‏اند و هزاران کودک دیگر، در خیابان‏های ناامن ایران سرگردان‏اند. هزاران زن و مرد و پسر و دختر فارغ‏التحصیل، به خیل بیکاران جامعه پیوسته‏اند و دارند تن به کارهای ناخواسته و اجباری می‏دهند. کارتن خواب‏ها افزایش یافته است و بنابه آمار و ارقام رژیم جمهوری اسلامی، بیش از ۸۰ درصد آحاد جامعه، به‏دلیل تنگ‏دستی، دچار افسرده‏گی‏اند. گرانی روز افزون اقلام اولیه‏ی زندگی و افزایش ۳۰ درصدی نان در چند روزه‏ی اخیر و آن‏هم در زیر لوای “دولت تدبیر و امید”، دارد کمر مردم را خُرد می‏کند. محدودیت‏های سیاسی و بگیر و به‏بندهای مخالفین و معترضین به اوضاع کنونی هم، تمامی نه‏دارد و پاسخ پائین‏ترین اعتراضات مردمی، سرکوب و شکنجه است. بنابر این و بر مبنای چنین پارامترهای تلخ و دردناک در درونِ جامعه، جنبش روشن‏فکری ایران و بویژه قشر دانشجو، وظایف‏اش مملوس‏تر و فوری‏تر شده است و جامعه و مردم – و آن‏هم به‏دلیل فقدان نیروهای انقلابی و کمونیستی -، در انتظار نمایش قدرت و در انتظار رو نمودن ظرفیت مبارزاتی و هم‏چنین در رد کج‏اندیشی‏ها و ابهامات جنبش دانشجوئی‏اند؛ در انتظار انتخابِ سیاست فعال از جانب دانشجویان رادیکال‏اند و در انتظار، تغییر فضای کنونی دانشگاه‏ها به فضای سیاسی جامعه می‏باشند. مسلم است‏که طرح وظایف – و آن‏هم در عرصه‏های متفاوت – کم نیستند و آن‏قدر شکاف طبقاتی در ایران گسترده شده است، آن‏قدر بی‏عدالتی‏های درون جامعه و هم‏چنین در درون دانشگاه‏ها و از جمله، بر سر تقسیمات اجباری و جدائی دختران از پسران و مردان از زنان عریان است، آن‏قدر تحمیل دروس انتخابی حکومتی‏یان و هزینه‏های تحصیلی بالاست و به تبع‏ی آن‏ها، آن‏قدر محدودیت‏های سیاسی زیاداند که می‏توان به مخالفت از آن‏ها برخاست و بار دیگر فضای اعتراضی – سیاسی را در درون دانشگاه‏ها و در درونِ جامعه زنده نمود. این پیش درآمد مبارزات دانشجوئی به‏منظور کار گسترده‏تر و سازمان‏یافته‏تر است. یعنی زنده نگه‏داشتن سیاستِ فعال در درون دانشگاه‏ها، از زمره وظایف بدیهی دانشجویان مبارزه و رادیکال به‏حساب آمده و در مقابل، تلاش رژیم و جناح‏های رنگارنگ‏اش هم در آن است تا مقوله‏ی سیاست منفعل، سکون و غیر اعتراضی را بر فضای دانشگاه‏ها حاکم گردانند.

با این اوصاف پاس داشتن روزهای مبارزاتی – تاریخی و از جمله روز دانشجو، روز جهانی زن و روز کارگر و هم‏چنین سازمان‏دادن اعتراضات دانشجوئی بر سر تضییقات و محدودیت‏های صنفی، اقتصادی و سیاسی در درون دانشگاه‏ها و مهم‏تر از همه‏ی این‏ها، توضیح نقشه‏ها و سیاست‏های رژیم جمهوری اسلامی و هم‏چنین حمایت و پشتی‏بانی از اعتراضات کارگری – توده‏ای، بنوبه‏ی خود می‏تواند ریل سیاستِ منفعلِ کنونی را متغییر سازد و انرژی تازه‏تری را به درونِ دانشگاه‏ها تزریق نماید. این آن درس بزرگی‏ست که دانشجویان ۱۶ آذر ۳۲ از خود بر جای گذاشتند و دانشجویان دُوره‏های متفاوت، به‏عنوان آموزه‏های فعالیت‏های انقلابی – کمونیستی خود قرار دادند.؛ آموزه‏هایی که در زمان‏های دیگر، حاکمان و سرمایه‏داران را با مشکلات و با مخاطرات جدی مواجه ساخته است.

۶ دسامبر ۲۰۱۴

۱۵ آذر ۱۳۹۳