بررسی گرایشات مختلف درون جنبش کارگری(قسمت هفتم و پایانی)

وضعیت کارگران در ایران و گرایش سوسیالیستی

طبقه کارگر ایران زیر سیطره جمهوری اسلامی درگیر عدم ثبات وضع معیشتی خود بوده و یک شرایط قهقرائی به کارگران و به کل جنبش کارگری تحمیل شده است. مسئله قراردادهای موقت و سفید امضاء، چماق حربه بیکاری، خطر ورشکستگی واحدهای تولیدی، به روز نبودن بسیاری از دستگاههای کارخانجات ایران با کارخانجات نوع خود در سطح بین المللی، پیمانکاری و قطعه قطعه کردن شرکتها و کارخانجات بزرگ، عدم پرداخت دستمزدها برای چندین ماه و گاها چندین سال، دستمزدهای چندین بار زیر خط فقر و نبود بیمه و مزایا و غیره، طبقه و جنبش کارگری ایران را در موقعیت بسیار سختی قرار داده است. گرایش سندیکالیستی که پشتش به قوانین دولتی است، نه زمینه دارد و نه در چنین وضعیتی جوابگوی وضعیت رفاهی نسبی کارگران است. باید شرایط موجود باشد که گرایش سندیکالیستی به اصلاح طرفدار اصلاحات اجتماعی بتواند در آن شرایط مانور بدهد.

واضح است گرایشی که تکیه گاهش قانون باشد، باید شرایط بسیار بهتری از آنچه که طرفداران گرایش سندیکالیستی دنبال آن هستند برایش مهیا باشد. باید یک جنبش وسیعتری برای اصلاحات در جامعه باشد که گرایش سندیکالیستی بتواند بعنوان انعکاس آن در جنبش کارگری قد علم کند و چنین چیزی در چشم انداز این گرایش زیر سیطره جمهوری اسلامی غیرممکن است. هر گاه جنبش وسیعتری برای اصلاحات رفاهی و نه صرفا اصلاح کردن حکومت اسلامی، به راه افتاد و احزابی بر سنت سوسیال دمکراسی سنتی و نه “سوسیال دمکراسی ملی و مذهبی” تشکیل شدند و بخشی از سیستم پارلمانی در آن کشور شدند، مثل ترکیه، شاید گرایش سندیکالیستی و قانونگرا هم شانسی داشته باشد! اما فعلا که چنین چیزی در چشم انداز نیست.

نکته دوم اینکه اگر آن شرایطی که به آزادی فعالیت گرایش سندیکالیستی منجر می‌شود فراهم شود، این گرایش سوسیالیستی است که دست بالا را پیدا خواهد کرد نه لزوما گرایش سندیکالیستی. جنبشی که بخواهد از این شرایط و سیستم فراتر برود، یعنی جنبش سوسیالیستی، و بتبع آن بازتاب آن در جنبش کارگری، بسیار ریشه دارتر از آنی است که گرایش سندیکالیستی بتواند بدون رقیب و با خیال راحت کارگران را برای ملعبه کردن احزاب و اهداف بورژوائی سازمان بدهد. گرایش سوسیالیستی در بین کارگران در ایران به قدمت خود نظام سرمایه داری و یا حتی قبل‌تر از آن است که کارگران مهاجر ایرانی به مناطق روسیه تزاری به دنبال کار مهاجرت می‌کردند و با کوله باری از سنت انقلابی و سوسیالیستی به ایران برمی گشتند و شروع به سازماندهی کارگران می‌کردند. یک چنین چیزی را نمی‌توان درباره دیگر گرایشات شناخته شده سنتی درون جنبش کارگری گفت. کتب و اسناد جنبش کارگری را که مطالعه می‌کنید، این احساس به شما دست نمی دهد که جنبش کارگری دارد توسط گرایش سندیکالیستی و یا آنارکوسندیکالیستی رهبری می‌شود! حتی در دوره جنگ جهانی دوم هم در سندیکاهایی که توسط کادرهای حزب توده سازماندهی و رهبری می‌شدند، چیزی بعنوان قانونگرائی و صنفی گرائی در آن نمی‌بینید. می‌خواهم نتیجه گیری کنم که سنت و گرایش سوسیالیستی چنان در آن جامعه قوی است که کنترل جنبش کارگری برای گرایش سندیکالیستی که بنیان سرمایه داری را به چالش نکشد و یا اینکه این گرایش بخواهد کارگران را در راهروهای مجالس و کمیسیون‌های قانونی محصور کند، بسیار سخت خواهد بود.

در نتیجه اگر امروز روی کاغذ چیزی دیده می‌شود، صرفا تئوری‌های بی پایه هستند که گاه گاهی نزد تعدادی از فعالین کارگری هم پژواکشان شنیده می‌شود و توهم ایجاد می‌کنند؛ اما با زندگی واقعی کارگران خوانائی ندارد. توجه را باید بر گرایش سوسیالیستی جنبش کارگری متمرکز کرد.

اما این گرایش هم با موانعی روبروست که باید بر آنها فائق آید. اختلافات تاکتیکی و خرد، همچنین سنتهای جان سخت مخفی کاری نالازم (بر کلمه “نالازم” تأکید می کنم، چرا که قصدم فشار بر فعالینی نیست که خود بنابر شرایط تشخیص داده اند مخفی بمانند.) تا حدودی متحد شدن فعالین گرایش سوسیالیستی را با مانع روبرو کرده است. در چند سال گذشته به درجاتی شاهد نزدیک شدن این فعالین به هم بوده‌ایم که به همان درجه شاهد فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی بوده‌ایم. موقعیت فعلی طبقه کارگر می‌تواند فعالین این گرایش را به هم نزدیک و همدل و همنظر کند. فعالین گرایش سوسیالیستی باید در اعتراضاتی که هر روزه به راه می‌افتند یک تداوم و همبستگی ایجاد کنند که خود این جویبارها به رودی خروشان تبدیل شوند. شاهد بودیم که چگونه اعتراض کارگران نساجی‌های در سنندج، اعتراض کارگران نیشکر هفت تپه و کارگران شرکت واحد، اعتراض قدرتمند کارگران در بافق، اعتراض کارگران پتروشیمی‌های ماهشهر و تبریز، اعتراض کارگران کیان تایر و سال‌ها قبل‌تر هم اعتراض کارگران نفت در دوره ریاست جمهوری رفسنجانی، جرقه امید را در دل کل جنبش کارگری زد و جامعه را به وجد آورد. موقعیت دستمزدها نسبت به تورم امروزی خود می‌تواند جرقه یک حرکت اعتراضی مهم را دامن بزند. اعتراض به وضعیت بازنشستگی می‌تواند تحرکی به کل جنبش کارگری بزند. این جرقه باید به پالایشگاه‌ها برسد و آتش را آنجاها هم شعله ور کند. اگر تاکتیکهای مناسب اتخاذ شوند این وضعیت می‌تواند به یک اعتراض سراسری و اعتصاب عمومی کارگری منجر شود. می خواهم بگویم که کل این موضوع سرنخش به گرایش سوسیالیستی است و گرایش سندیکالیستی درون جنبش کارگری در حاشیه هست و فعالین این گرایش انتظار دارند که مصطفی معینی و یا میرحسین موسوی و خاتمی مانندی پیدا شوند که اجازه فعالیت قانونی به آنها بدهند.

کمپین افزایش دستمزد

کمپین افزایش دستمزد در سالهای اخیر در ایران، یک عرصه مهم فعالیت و عرض اندام گرایش چپ و سوسیالیستی درون جنبش کارگری بوده است. بدنبال جو اعتراضی و اعتراضات کوتاه مدت و موضعی کارگران کارخانجات مختلفی بر سر ناکافی بودن دستمزدها و اعتراض به حداقل دستمزد اعلام شده توسط شورایعالی کار، تعدادی از فعالین کارگری دست به ابتکار دیگری برای جمع آوری امضا در اعتراض به پائین بودن حداقل دستمزدها زدند. این تومار بر مطالبات عاجل میلیون‌ها کارگر در سراسر کشور از قبیل لغو قراردادهای موقت، برچیده شدن شرکت‌های پیمانکاری، پرداخت حقوق‌های معوقه،‌ اجرای قوانین کارهای سخت و زیان آور،‌‌ تعیین حداقل مزد بر اساس ماده ۴١ قانون کار با شرکت و دخالت مستقیم نمایندگان منتخب مجامع عمومی کارگران،‌ حقوق بازنشستگان و توقف اصلاح قانون کار بر مبنای پیش نویس لایحه ضدکارگری دولت و … تأکید کرده بود. ناگفته نماند که خود این کمپین هم عرصه دیگری از کشمکش بین فعالین کارگری گرایشات مختلف و همچنین تعدادی از کسانی که درباره مسائل کارگری اینجا و آنجا اظهارنظر می کردند نیز بود.

تومارنویسی یکی از سنتهای قدیمی جنبش کارگری است. منتها در اعتراض بخش رفرمیست و سندیکالیست جنبش کارگری هم برجسته است و هم محوری. این بخش از جنبش کارگری سعی می کند از اعتراض و اعتصاب کارگران در محیط کار تا جائی که فشار کارگران دست زدن به چنین شیوه های رادیکالی را تحمیل نکند، بپرهیزد. تناسب قوا بین جنبش کارگری و بورژوازی هر چه هم باشد، رادیکال‌ترین شیوه اعتراض این گرایش همین تومارنویسی و رعایت قواعد بازی در چهارچوب قانون است. تومار اعتراضی کارگران ایران در یکی دو سال گذشته اما چنین نبوده. با در نظر گرفتن تناسب قوا، امضاها را از کارگاه‌های کوچک و کارگران منفرد شروع کردند. این بهترین شیوه ای بود که کارگران در ایران احساس نمی کردند با گذاشتن امضا زیر پای یک بیانیه اعتراضی، شغل، امنیت و آینده خودشان را به مخاطره می اندازند.

هماهنگ کنندگان این تومار، تومارنویسی را تنها سیاست خود تعریف نکردند. در را بر اعتراض و اعتصاب نبستند. یادآوری و تأکید کردند که پشتوانه تومارشان قدرت اعتراضی کارگران است. اگر کسی تاریخ چارتیسم را خوانده باشد، متوجه جدال بین گرایش رفرمیستی و گرایش رادیکال و چپ بر سر قدرت پشت توماری که قرار بود به مجلس انگلیس تقدیم شود، خواهد بود. گرایش رادیکال درون جنبش چارتیستی تلاشی هرکولی کرد که توده وسیعی از مردم معترض را پشتوانه تومار چند میلیونی بکند که فشار تومار بر دولت محسوس باشد. درست همان تصویری که هماهنگ کنندگان تومار ۴٠ هزار امضا از کار خود داشتند. فراخوانشان به کارگران مراکز کارگری بزرگی که امکان تشکل مجمع عمومی و به پیش بردن مبارزه و اعتصاب در آنجاها ممکن تر است این نبود که تشکیل مجمع عمومی را ول کرده و در عوض به کمپین تومار بپیوندند. بارها تأکید کردند که قصدشان بردن این موضوع به جامعه و فشار آوردن به مسئولین دولتی بوده. درست همان تاکتیکی که در اواخر دهه ۶٠ توسط فعالین کارگری در کارگاه‌ها و مراکز کوچک کارگری و در اعتراض به پیش نویس قانون کار احمد توکلی که به “در باب اجاره” معروف است، به کار گرفته شد.

سرنوشت این تومار و این کمپین به هر کجا که بکشد، جدال‌های حول این کمپین جایگاه گرایشات مختلف درون جنبش کارگری را تا حدودی زیر نورافکن گرفت.

نگاهی اجمالی به سندیکالیسم در ایران

گرایش سندیکالیستی که در یک دوره‌ای مبلغ فعالیت در نهادهای سرکوب رژیم مثل شوراهای اسلامی کار بود، بعدها و با حلوا حلوا کردن اینکه سازمان جهانی کار در نظر دارد با رژیم ایران کنار بیاید و تشکل‌های کارگری برای کارگران درست کند، این گرایش در “هیأت مؤسس سندیکاهای کارگری ایران” متشکل شد و خودی نشان داد. حلوا حلوا کردند که خاتمی می‌خواهد گفتگوی تمدن‌ها و اصلاحات راه بیاندازد. نامه به وزیر کار جمهوری اسلامی نوشتند و اعلام آمادگی کردند که حاضرند سندیکا راه بیاندازند و عامل کنترل جنبش کارگری بشوند. همین که سر و صدا راه افتاد که بورژوازی بین المللی می‌خواهد با جمهوری اسلامی کنار بیاید و در فکر سرمایه گذاری و مدرنیزه کردن کارگاههای تولیدی و غیره است، اعلام کردند که حاضرند طرف سوم “سه جانبه گرائی” باشند. بعد از اینکه باز مدتی خود را در دفاتر ریاست جمهوری اسلامی و یا کاندیداهایی از جمهوری اسلامی علاف کردند، در نهایت به نقش مشاوره دهنده به و مبلغ شرکت در “انجمن‌های صنفی کارگری” شدند که یکی دیگر از نهادهای دست ساز رژیم اسلامی است. تعدادی (سندیکای کارگران فلزکار و مکانیک و هیات بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و تزیینات ساختمان) به حسن روحانی درباره طرح‌های ایشان برای مقابله با پرونده فساد در تأمین اجتماعی، پیغام دادند که: “در این راه سندیکاهای کارگری و کارگران ایران پشتیبان شما هستند و از هیچ گونه کمکی برای بازگرداندن این اموال، دریغ نخواهند کرد.”

اما حضور اینها فقط در حاشیه جنب و جوش اعتراضات و مبارزات کارگری نبوده، بلکه در خود اعتراضات هم شاهد حضور فعال اینها بوده‌ایم. سندیکای شرکت واحد که حاصل یک دوره مبارزه پرشور کارگران این واحد بود، عرصه رودر روئی گرایش سندیکالیستی و سوسیالیستی نیز بوده است. گرایش سندیکالیستی درون سندیکای واحد بر “مسالمت آمیز” بودن ابراز وجود و مطالبات کارگران تأکید داشت و خواهان روشن کردن چراغ‌های اتوبوس‌ها به نشانه اعتراض بود. در حالیکه گرایش سوسیالیستی این شیوه از اعتراض را ناکارآمد می‌دانست و بر دخالت مستقیم کارگران و اعتصاب یکپارچه تأکید داشت. فعالینی از گرایش سندیکالیستی و از جمله منصور اسانلو رسما در انتخابات جمهوری اسلامی از کاندیداهائی از رژیم دفاع کردند و بر شیوه‌های قانونی و انتظار کشیدن در سالن‌های وزارت کار تأکید می‌کردند که عملا راه بجائی نبرد. حسین اکبری، از چهره های شاخص گرایش سندیکالیستی در ایران و رئیس هیأت مدیره “هیأت بازگشائی سندیکاهای کارگری” رسما از لحن تند سندیکای واحد در مورد حملات رژیم به معیشت کارگران و در مخاطب قرار دادن جامعه و تأکید بر استقلال آن و خود را مقید قانون نکردن، سخت “انتقاد” کرد و گفت که سندیکای مزبور قرار نبود چنین راهی را برود. وی در عین حالی که با سندیکای واحد این چنین صحبت می‌کرد دنبال دوستان خود در خانه کارگر رژیم و شوراهای اسلامی کار می‌گشت و در نهایت رسما به انجمن‌های صنفی کارگری مشاوره داد.

این خط و گرایش که همیشه دنباله رو آخوند جماعت بوده، در عین حال می خواهد چنین جلوه دهد که به سیاست کاری ندارد و فقط از منافع اقتصادی کارگران دفاع می کند. گرچه در جائی مثل ایران وقتی که زیر فشار گرایش چپ و کمونیستها قرار می گیرد قوانین کشورهای دمکراتیک تر را نشان مخاطب می دهند، اما در خود ایران هم دو قدم از قوانین اسلامی فراتر نمی روند. در همان کشورهای دمکراتیک تر سندیکالیستها که از رهبران سندیکا، فدراسیون و کنفدارسیون‌های کارگری هستند، خود از رهبران احزاب سوسیالیست و سوسیال دمکرات کشورهای مربوطه نیز هستند. رأی، منابع و فشار کارگران که در اختیار این نهادهای کارگری قرار می‌گیرند، ابزارهایی برای جلو بردن اهداف سیاسی احزاب نامبرده هستند.

در خود ایران زیر سیطره جمهوری اسلامی هم، هیأت مؤسس سندیکاهای کارگری که فعالین گرایش راست جنبش کارگری در این نهاد گرد آمده اند، همیشه دنبال کسانی چون صفدر حسینی، حسین کمالی، مصطفی معین و چنین جانورانی بوده است. حسین اکبری هم که گفتم سخنگوی هیأت مؤسس سندیکاهای کارگری است، از نزدیکترین افراد به نهادهای دست ساز دولت است و زیر پوشش “نقد کارگری” تندترین حملات را بعد از علیرضا محجوب و حسن صادقی متوجه رادیکالیسم کارگری در سندیکای کارگران واحد و هر جائی که کسی ادعای نمایندگی از کارگران کرده که چرا از چهارچوب قانون پایش را فراتر گذاشته است!

فعالین گرایش راست حتی پا را از قوانین نانوشته رژیم اسلامی هم فراتر نمی گذارند. مثلا مازیار گیلانی نژاد، یکی از چهره‌های شاخص گرایش راست درون جنبش کارگری ایران می‌گوید: “کارگران فلزکارمکانیک جز با رسانه‌های داخلی از جمله ایلنا و روزنامه  کار و کارگر، قائل به مصاحبه با رسانه‌های غیر نیستند. این سیاست ماست.” حسین اکبری هم در یکی از همان “نقد”هایش به سندیکای واحد می نویسد: “کثرت مانورهای تبلیغاتی به جا و نا به جا و مصاحبه های فراوان با رسانه هایی که از نظر مردم بی اعتبارند و با بودجه کنگره آمریکا فعالیت می کنند و یا مصاحبه مستقیم با صدای امریکا …”.

گرایش راست و همخوابی با عوامل خانه کارگر

گرایش راست درون جنبش کارگری در ایران، که حتی عناوین “سندیکالیسم”، “رفرمیسم” و “پراگماتیسم” هم برایش زیاد است، بازتاب جنبشی وسیعتر در ایران بوده که دل از رژیم جمهوری اسلامی نمی کند. هدف این نوشته وارد شدن به آن جنبش وسیعتر نیست؛ اما تا آنجا که به جنب و جوش آن در جنبش کارگری برمی گردد، اشاره به زیر عبای نهادهای سرکوب رژیم خزیدن مهم است. این گرایش در بحبوحه سرکوب فعالین کارگری و انحلال تشکل‌های مستقل کارگری، به کارگران فراخوان دادند که به نهادهای جاسوسی رژیم اسلامی در بین کارگران بپیوندند. فعالین این گرایش که می‌دانستند با کارنامه‌ای که رژیم جمهوری اسلامی در سرکوب تشکل‌های کارگری به هم زده و به کت کارگران نمی رود، دلیل فراخوانشان را به اصطلاح استفاده از فرصت قانونی‌ای که رژیم به قول اینها ایجاد کرده بود اعلام کردند. اینجا گفتن نکاتی درباره کارکرد دو نهاد اصلی رژیم در بین کارگران، “شوراهای اسلامی کار” و “انجمن صنفی کارگران” مهم هستند تا گوشه دیگری از کارکرد گرایش راست درون جنبش کارگری در ایران زیر نورافکن قرار بگیرد.

١) “شورای اسلامی کار”: شوراهای اسلامی کار اصلی‌ترین نهادهای کارگری رژیم هستند که در برابر شوراهای کارگری که پس از قیام ۵٧ در کارخانجات مختلف در حال گسترش بودند علم شدند. جمهوری اسلامی که از یک سو شاهد محبوبیت و اعتبار شوراهای کارگری در میان کارگران بود و از سوی دیگر از ناحیه کنترل کارخانه‌ها توسط شوراهای کارگری و نفوذ روزافزون فعالین گرایش سوسیالیستی در میان کارگران احساس خطر می‌کرد دست به کار ایجاد شوراهای اسلامی شد. با همه اینها، “شوراهای اسلامی کار” بعد و قبل از سرکوب سال ۶٠ هم تفاوتهای اساسی‌ای با هم دارند. دوره اول؛ دوره قبل از سرکوب خرداد شصت به همراه شوراهای کارگری، کارگرانی که حساسیت خاصی نسبت به کلمه “اسلامی” نداشتند، عنوان “شوراهای اسلامی کار” را از فعالین مذهبی کارگری که سر به جریانات اسلامی بودند پذیرفتند که نه تنها کارگران بلکه بسیاری از همین فعالین هم تصویری که چه بلائی اضافه کردن همین کلمه “اسلامی” می تواند بر سر تشکل‌های کارگری بیاورد نداشتند. جریانات اسلامی با متوسل شدن به همین پسوند “اسلامی” فعالین کمونیست را از همین “شوراهای اسلامی” بیرون کردند. با همین کلمه “اسلامی” کارگران از دست زدن به بسیاری از کارها منع می شدند که مغایر اسلام هستند. با سرکوب‌های سال‌های اولیه دهه شصت و انحلال تشکل‌های کارگری، همین “شوراهای اسلامی” هم تحمل نشده و منحل شدند. اما در دوره دوم که مبارزه بر سر قانون کار و پیشنویس اولیه آن حاد شد رژیم همین “شوراهای اسلامی” منحل شده را فراخواند که در مقابل مطالبه کارگران برای دخالت داشتن نمایندگان کارگران در تدوین قانون کار، این “شوراهای اسلامی” را بعنوان نمایندگان کارگران به خورد کارگران بدهد.

وظیفه ایجاد شوراها و انجمن‌های اسلامی و تقابل و سرکوب شوراهای کارگری برعهده حزب جمهوری اسلامی به رهبری بهشتی و شاخه کارگری این حزب با مسئولیت علی ربیعی، علیرضا محجوب و چند نفر دیگر قرار گرفت. در بهار سال ١٣۵٨ ساختمان خانه کارگر که محل تجمع کارگران پیشرو بود مورد یورش عوامل شاخه کارگری حزب جمهوری اسلامی با همراهی پاسداران و دیگر نظامیان وابسته به رژیم تحت رهبری ربیعی و محجوب قرار گرفت و به تصرف عوامل رژیم درآمد. این دو نفر باضافه حسین کمالی، بعدها تشکیلات خانه کارگر اسلامی کنونی را بوجود آوردند و عضو شورای مرکزی آن شدند. خانه کارگر که خود دم و دستگاهی دارد و بطور همه جانبه از سوی کل رژیم حمایت می‌شده، وظیفه هدایت و رهبری شوراهای اسلامی کار را برعهده داشته است.

تیرماه سال ١٣۵٩ لایحه قانون تشکیل شوراهای اسلامی تحت هدایت بهشتی تدوین شد. جمهوری اسلامی همزمان با تشدید سرکوب مستقیم شوراهای کارگری، در سال ۶٠ با اعزام افرادی از سپاه پاسداران و وزارت کار، در هر کارخانه به کمک انجمن اسلامی آن کارخانه، تحت عنوان “قانونی کردن شوراها” شوراهای کارگری را منحل و شوراهای اسلامی کار را جایگزین آن کرد. هزاران تن از فعالین کارگری متشکل در شوراهای کارگری از طریق جاسوسان رژیم در همین شوراهای اسلامی شناسایی و اخراج شدند. صدها تن دستگیر و تعداد زیادی اعدام شدند. پس از قلع و قمع کامل شوراهای کارگری، قانون تشکیل شوراهای اسلامی کار را در دیماه سال ۶٣ تصویب کرد و به مرحله اجرا گذاشت. رئوس اصلی وظایف شوراهای اسلامی کار از بدو تاسیس همکاری ارگانیک با مدیریت و کارفرما، پیشبرد برنامه آن‌ها در کارخانه، جلوگیری از ایجاد وقفه در تولید، هماهنگی با مدیریت در امور کارخانه از طریق شرکت مستمر مدیران و اعضای شورای اسلامی کارخانه در جلسات همدیگر به منظور پیشبرد بهتر برنامه‌های مدیریت و تحقق اهداف کارفرما، اخلال در مبارزه و اعتراض و اعتصاب کارگران، منحرف ساختن مبارزات و مقابله با آن، خبرچینی، شناسایی و معرفی کارگران فعال و پیشرو، خاموش ساختن صدای کارگران معترض و در یک کلام حمایت عملی از کارفرما و دولت اسلامی بوده است. قانون کار جمهوری اسلامی که سال ۶٨ در مجلس ارتجاع به تصویب رسید بر تشکیل و حضور شوراهای اسلامی کار در کارخانه‌ها تاکید نمود و بر آن مهر قانونی زد.

خلاصه کلامه، “شورای اسلامی کار” را با هیچ معیاری نمی توان “تشکل” کارگری، حتی نوع زرد آن هم بحساب آورد. اینها عمدتا نهادهای از جمهوری اسلامی هستند که هدف اولیه و اصلی شان کنترل کارگران و دفاع از کیان رژیم اسلامی است. مثلا اولیاء علی بیگی که در رأس شوراهای اسلامی کار قرار دارد در گفتگویی با ایلنا می گوید: “بنده ی علی بیگی ابتدا سرباز ولایت هستم و در مرحله ی دوم از حقوق کارگران دفاع می کنم. حفظ نظام از خواندن نماز هم واجب تر است.” خانه کارگر در قطعنامه خود در نشست سراسری سال ٢٠١١ می آورد: “حفظ نظام جمهوری اسلامی ـ پیروی از ولایت فقیه و استمرار راه شهدای انقلاب و امام راحل و پایبندی به قانون اساسی از اصول جدایی ناپذیر جامعه کارگری است و جامعه کارگری همانطور که تاکنون اثبات کرده پای آن خواهد ایستاد.”

٢) یکی دیگر از نهادهای مهم رژیم در میان کارگران “انجمن صنفی کارگران” است که گرایش راست ارادت خاصی به آن دارد. داستان این نهاد هم چنین است که در سال‌های اخیر و بدنبال کشمکش بین جناح‌های مختلف رژیم، شوراهای اسلامی کار تضعیف شده اند و خانه کارگر سعی می‌کند کاهش نفوذ خود در کارخانه‌ها و محیط‌های کارگری که توسط شوراهای اسلامی کار تأمین می شد را با ایجاد تشکل‌های وابسته و دست‌ساز دیگری جبران کند. از این روست که “واحد انجمن‌های صنفی کارگری” خانه کارگر فعال و فورا دست به کار می‌شود. این انجمن‌های صنفی اساسا زیرنظر خانه کارگر بوجود می‌آمدند به نحوی که حتا صلاحیت اعضای هیات مدیره انجمن صنفی را خانه کارگر بایستی تایید می‌کرد. دبیر کانون انجمن صنفی کارگری نیز توسط خانه کارگر تعیین می‌شد. رئیس کانون عالی انجمن‌های صنفی کارگری نیز می‌بایستی از میان اعضای اجرایی خانه کارگر می‌بود و ۵۵ درصد حق عضویت‌ها نیز بایستی به حساب خانه کارگر واریز می‌شد.

در پایان

درباره گرایشات درون جنبش کارگری و تاریخ آن، احساس می کنم که نکات مهمی که به فعالین سوسیالیست جنبش کارگری در برخورد به فعالین و سیاستهای گرایشات راست درون جنبش کارگری کمک خواهند کرد را بیان کردم. گرایش چپ درون جنبش کارگری در ایران اکنون به وسعت کل اعتراضات کارگری است. به وسعت اعتراض سال ٨٨ است که جمهوری اسلامی را تا دو قدمی سرنگونی راند. اعتراضات پتروشیمی های ماهشهر، اعتراضات کارگران کیان تایر، اعتراض کارگران بافق، تومار ۴٠ هزار امضاء، اعتراض کارگران معادن چادرملو، فریاد کارگران دربند و صدها و هزاران اعتراض ریز و درشت روزانه کارگری، جلوه هایی از این گرایش اند. اما برای شکست کامل ارتجاع از همه نوعش، راه پرتلاطمی در پیش دارد. جمهوری اسلامی حکومتی نیست مثل دیگر دولتها که معضلات اجتماعی و از جمله مشکلات کارگران را در نهادها و کنگره ها و مجالسش به بحث بگذارد و کارشناسی کند. دولتی است که سرانش شب دور هم جمع می شوند که حول دو مسئله برنامه بریزند: ١) چگونه چپاول کنند، ٢) چگونه سرکوب کنند. جنبش کارگری باید این رژیم با این سیاستهای وحشیانه، چپاول و سرکوب، را شکست بدهد.

(پایان)