اُفق جنبش مسلحانۀ کُردستان سوریه و کوبانی!

ممیزه‏های جنبش کوبانی، متمایز از دیگر جنبش‏های اعتراضی‏ست. سلاح به‏دست گرفت و در مقابل جانیان بشریت به صف شد. به‏خودی خود جنبش مسلحانه‏ی کوبانی، جنبش ابتداء به ساکن نبوده و نیست. آلامِ توده‏های در بند بود و دهه‏ها و در زیر چکمه‏های نظام‏های سرمایه‏داری، لگد مال شده است. این توده‏ی رنج‏دیده، در دُوره‏های متفاوت و به‏دلیل دست‏یابی به‏حقوق دیرینه‏‏اش به‏پاخاست و پس زده شد و امروزه، با مقاومت و با ایستاده‏گی‏اش، به نمادِ جنبش‏های اعتراضیِ همه‏ی محرومان جهان تبدیل گردیده است؛ جنبشی که در خلافِ روالِ سیاست‏های تاکنونی منطقهُ و در اثرِ، تنش و تضادهای فی‏مابین امپریالیست‏ها و دولت‏های وابسته‏ی‏شان، خود را سازمان داد و یک‏پارچه و در صفی واحد، خواهان حقوق اولیه‏ی‏اش می‏باشد. بر مبنای چنین حقایق روشن، و پتانسیل مبارزاتی‏ست، که دارد تاکید می‏گردد، بر آمده‏ها و نماهای این جنبش، متباین از، دیگر به‏پا شدن‏های مردمی‏ست؛ جنبشی که شوراهای محلی و هم‏چنین یگان‏های مسلح و مدافع‏ی خلق را در مقابلِ ارگان‏های مسلح امپریالیستی و نیروهای وابسته به آنان هم‏چون داعش، سازمان داد و به‏مقابله‏ی رو در رو با آن‏ها برخاست.

به سخن دیگر جنبش کوبانی و تا حدودی، بی نشانه، از جنبشِ مسلحانه‏ی کُردستان ایران – و آن‏هم در دُوران سه ساله‏ی اوّل حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی – نیست. خواسته‏ها و مطالبات‏اش من‏حیث‏المجموع بر سر کسب خودمختاری و حق تعیین سرنوشت و رهائی از زیر جور و ستمِ امپریالیستی‏ست و بی دلیل هم نیست،  که جانیان بشریت دارند، تحرک سازمان‏یافته و مسلحانه‏ای را علیه‏ی توده‏های محروم این منطقه سازمان می‏دهند و به قتل و کُشتار آنان می‏پردازند. قدرت‏مداران بین‏المللی به‏همراه دولت‏های دست‏نشانده‏ی‏شان تا توانسته‏اند، بر محدودیت‏ها و بر تضیقات مردم جهان و بویژه توده‏های ستم‏دیده‏ی سوریه افزوده‏اند؛ تا توانسته‏اند به تتمه‏های آنان تعرض نموده‏اند و تا توانسته‏اند به سرکوب و استثمار خلق‏های دربند، پرداخته‏اند. حاکمان همه‏جا دارند مردم را، توسط ارگان‏های مسلح و سرکوب‏گرشان، له و لوده می‏کنند؛ همه‏جا دارند با قلدری تمام، سیاست‏های منفعت‏طلبانه‏ی خود را تحت لوای “محترم شمردن به حقوق انسانی” پی می‏گیرند و گوشه‏ای از جهان و بویژه منطقه‏ی خاورمیانه را نمی‏توان، سراغ داشت، که مردم در امان باشند؛ گوشه‏ای از جهان را نمی‏توان به‏عنوان اماکنِ امن و آسایش مردمی نوشت. تولیدِ بی‏وقفه و فروش سلاح‏های مرگ‏بار و کُشنده، و هم‏چنین تخریب زیر ساخت‏های جوامع‏ی متفاوت، به سیاست‏های روتین و روزمره‏ی سرمایه‏داران تبدیل گردیده است و دارند، به بهانه‏ی برقراری دمکراسی و نجات مردم از شر دیکتاتورها، سلاح به منطقه وارد و با مستمسک مبارزه با “تروریسم”، مردم را از خانه و کاشانه‏ی‏شان آواره و قتل عام می‏کنند.

در حقیقت سلاح به‏عنوان یگانه ابزار و تأمین کننده‏ی منفعتِ سرمایه‏داران به حساب آمده و بدون استفاده‏ی روزانه از آن، قادر به پیش‏برد سیاست‏های‏شان نیستند. کار بست زور و سرکوب در ذات ظالمان است و در مقابل هم، هیچ جنبش و خلقی، بدون توسل جستن به زور سازمان‏یافته، قادر به دست‏یابی به حقوق اولیه‏یاش نمی‏باشد. بر مبنای چنین ضمانت‏های مبارزاتی‏ست که خلق‏های ستم‏دیده‏ای هم‏چون توده‏های محروم کُرد سوریه، به‏مقابله‏ی عملی، با مرتجعینِ مسلح و حامیان سرمایه برخاسته‏اند؛ توده‏ای که به تجربه دریافته است، مطالبات و مبارزات‏شان بدون اتخاذ تاکیتک‏های مبارزاتی و مسلحانه، عقیم خواهد ماند و محال به پیش‏رویی‏ست. به یقینُ و به عینه، اندیشه و جنبش مسلحانه‏ی کوبانی، یک‏بار ثابت نموده است‏که در برابر زور سازمان‏یافته‏ی دشمن، تنها با زورِ سازمان‏یافته و مسلحِ توده‏ای‏ست که می‏توان، به ضرورت‏های عملی جنبش‏های اعتراضی پاسخ مثبت داد و دشمن را در تحقق سیاست‏های ارتجاعی‏اش عقیم گذاشت. آری، جنبش کوبانی. یک‏بار دیگر این اندیشه‏ی باطل را کنار زد و مدلل نمود که، تأمین و تضمین منافع‏ی کارگران و زحمت‏کشان و پس زدن دشمنان طبقاتی خلق‏های ستم‏دیده، در گروُ انتخاب عالی‏ترین شکل از مبارزه، یعنی مبارزه مسلحانه است.

با این تفاصیل، دو، و یا به‏طور دقیق‏تر، ماهیتِ سه موضوع، پیرامون اوضاعِ سوریه و نیروهای درگیر در آن، آشکار می‏باشد. اوّل این‏که، در شناخت و از جایگاهِ طبقاتی و هم‏چنین در انگیزه‏ی اصلی داعش و آن‏هم به‏عنوان نیرو و دشمن “اصلیِ”، مردم سوریه – و دیگر مناطق -، شک و تردیدی نیست؛ دوّم این‏که، ماهیتِ درونی حامیان این نیروی مرتجع – یعنی قدرت‏مداران بین‏المللی و حامیان منطقه‏ای‏اش -، بسیار گویا و عیان می‏باشد، و سّوم این‏که، در غرض و در جوهره‏ی جنبش کُردستانِ سوریه و کوبانی هم، کم‏ترین دودلی و بدگمانی‏ای وجود نه‏دارد. مسلماً و در ذاتِ غیر انسانی و خواستِ باطنی دو گروه‏ی اوّل، شبهه‏ای نیست و بیش از این‏هم، نیازی به برشماری عمل‏کردِ جنایت‏بار آنان، در حق بشریت، مخالفین و آزادی‏خواهان نیست، چرا که بیش از اندازه، این دو گروه و دیگر حامیان سرمایه و آن‏هم در اقصا نقاط دنیا، زیر ساخت‏های جوامع‏ی متفاوت را زیر و رو نموده‏اند و دست به جنایات شنیع زده‏اند، مضافاً این‏که بیش از اندازه، اسناد و فاکت‏ها موجود است که دارد، راهِ هر گونه ادعای انسان‏دوستی و خیراندیشی مخالفین طبقاتی کارگران و زحمت‏کشان و بویژه جنبش کوبانی را می‏بندد. توده و جنبشی که با تحرکات مستقلانه‏ی خود، مُهر و حقانیت مبارزاتی‏اش را در برابر زیاده‏خواهی‏ها و سیاست‏های سرکوب‏گرایانه‏ی قدرت‏مداران بین‏المللی و دار و دسته‏های‏شان کوبیده‏ و بیهوده هم، نبوده و نیست، که دلاوری‏ها و جان‏فشانی‏های زنان و مردان این منطقه، به سر تیتر نگاهِ میلیون‏ها انسان محروم دنیا تبدیل گردیده است،

باری، جنبش کُردستان و کوبانی، علی‏رغم کاستی‏ها و علی‏رغم نامعینی در انتخاب سیاست پرولتری، و علی‏رغم رعایت و اجرای گام به‏گام قواعدِ جنگِ توده‏ای، و هم‏چنین علی‏رغم پی‏ریزی و دنباله‏رویی روشن از برنامه‏های سیاسی، اقتصادی و نظامی پرولتری و آن‏هم در مناطق تحت نفوذِ خودی، توانسته است پرچم مبارزات حق‏طلبانه‏ی خلق رزمنده‏ی کُرد سوریه را برافرازد و انرژی تازه و نوینی را، به دیگر توده‏های ستم‏دیده دهد. به همین سبب، جنبش کوبانی، نیاز به وُرودِ سیکل دیگری از مبارزه، نیاز به پیش‏رویی و نیاز به انتخابِ سیاست و طرحی تازه‏تر، تعرضی‏تر و شفاف‏تر دارد. سیاست و طرحِ تعرضی‏ای که از یک‏سو، پاسخ‏گو و متضمن نیازهای خلق ستم‏دیده‏ی کِرد سوریه، و از سوی‏دیگر، زمینه‏ساز راندن و پس زدن قدرت‏مداران بین‏المللی، به‏همراه دار و دسته‏های‏شان از آن سرزمین می‏باشد. با این اوصاف نه تنها تاکید بر سایه‏ها، اضطراب‏ها و نگرانی‏های موجود در درونِ جنبش کُردستان سوریه و کوبانی، ناصحیح نیست، بلکه برشماری دقیقِ نارسائی‏ها و کمبودهای آن – و آن‏هم به‏منظور پیش‏رفت وسیع‏تر و موثرتر -، جایز و به‏جاست.

به تعبیر روشن‏تر، ضمانتِ هر جنبشی و بویژه جنبش کوبانی، در تعیین و در حکمیت سیاست‏ها و تاکتیک‏های کمونیستی و هم‏چنین در گُرو پی‏گیری و اجرائی اقتصادِ مردمی و پرولتری و آن‏هم، در رویارویی با سیاست و اقتصاد امپریالیستی‏ست. شکی در آن نیست کهآن نیست کهآن نیست در چنین عرصه‏هایی، جنبش‏های اعتراضی و انقلابات جهانی، تاکنون آزمون‏های بس غنی و گرانبهائی را از خود باقی گذاشته‏اند؛ آزمون‏هایی که نه تنها قابل رد و کتمان نیستند، بلکه قابل اجراء و عمل‏اند. تشویش و دلواپسی، مخالفت و یک‏دنده‏گی زورمداران هم، در انتخاب سیاستِ مستقلانه‏ی توده‏ها، از سیاست‏ها و روش‏های انتخابی طبقه‏ی سرمایه‏داری و دم و دستگاه‏های حکومتی‏اش می‏باشد و همه‏ی تلاشِ طبقه‏ی ظالم و سودجو در آن است، تا به‏طرق گوناگون، مانع‏ی تجمعات رادیکالِ مردمی و بویژه مبارزه‏ی مسلحانه‏ی توده‏ای – و آن‏هم حول سازمان انقلابی و مسلح – گردد. پُر واضح است‏که وُرود توده به چنین عرصه‏ای از مبارزه و تعقیب نقشه‏های اقتصادیِ خارح از مناسبات کنونی، خط قرمز به‏حساب آمده، و می‏بایست با تمام توان و قوا، مورد تعرض و سرکوب قرار گیرد. در هر صورت و جدا از تغییر و تحولات، و جدا از معادلات سیاسی بوقوع پیوسته در کُردستانِ سوریه، آن‏چه قابل رویت و پافشاری‏ست، آن است‏که، شفافیت و خالصی هر چه بیش‏تر جنگِ کوبانی‏، در پاسخ‏گوئی به ضرورت‏های کنونی جامعه و مردم سوریه، از جانب هدایت‏گران اصلی آن، یعنی کمونیست‏هاست و طبعاً، کم‏ترین تعلل و وقفه در آن، این جنبشِ سرزنده و مسلحانه را، کسل و فرسوده خواهد کرد.

قابل قبول است که جنگ ادامه‏ی سیاست است و مهم‏تر از آن پیش‏رویی هر جنگِ توده‏ای و انقلابی، با تعرض و با تسلط گام به‏گام مناطق تحتِ نفوذِ سرمایه‏داران و حامیان‏شان گره خُورده است؛ قابل قبول است که بدون انتخاب و طی نمودن مراحل میانی و بویژه پایانی جنگِ انقلابی، هر جنبش اعتراضی – و حتی مسلحانه – را، در نیمه‏ی راه متوقف، به کج‏راه و به شکست خواهد کشاند و حاکمیت سرمایه هم‏چنان – و آن‏هم در شکل و شمایل دیگری ، بر دوام خواهد ماند؛ قابل قبول است که هر سیاستی برخاسته از منفعت اقتصادی‏ست و منطقاً جنگ کوبانی و سوریه هم، خارج از قانونِ کلی جنگ‏های طبقاتی در دنیای کنونی نیست. مضافاً این‏که ارائه‏ی چنین نظری هم، خلافِ حقیقت نیست که جنبش کوبانی و مبارزات خلقِ ستم‏دیده‏ی کُرد سوریه – و به‏مانند ده‏ها جنبشِ اعتراضی دیگر -، حاصلِ فقر و نداری و حاصلِ تعرض طبقه‏ی بالائی‏ها، به جان و مال کارگران و زحمت‏کشان و محرومان می‏باشد؛ ارائه‏ی چنین نظری هم خلافِ حقیقت نیست که گاهاً، تضادِ درون طبقه‏ی بالائی‏ها، زمینه‏های رشد و به‏پاحاستن کارگران و زحمت‏کشان و هم‏چنین خلق‏های ستم‏دیده را فراهم نموده و در صورت استفاده‏ی به‏جا و سازمان‏دهی صحیح، اعتراضات مردمی، مسیر سالم خود را باز خواهند یافت و دشمنان را در مخصمه‏ی جدی‏تری قرار خواهد داد.

به علاوه باور بر آن است که، جنگ و بحرانِ درونِ بالائی‏ها و تنش و کشمکش‏ها، طبقاتی‏ست و در این‏میان وظیفه‏ی هر جریان و عنصر کمونیستی‏ست، تا جدا از پا درمیانی و جدا از راه‏اندازی عملی مبازه علیه‏ی حاکمان (و آن‏هم با مرزبندی روشن و قاطع از جناح‏های رقیب سرمایه)، توده‏ها را حول برنامه‏های روشن، گرد هم آورند و مبارزات‏شانرا به‏مسیر حقیقی و سالم رهنمون سازند. در حقیقت جنگ قدرت‏مداران بین‏المللی و دیگر دار و دسته‏های‏شان، بر سر تسلط‏ یابی هر چه بیش‏تر منابع‏ی طبیعی و به‏طور اولی، سوخت و گاز است؛ گازی که ۷۵ درصد آن در دست دولت روسیه است و دارد بخش عظیمی از گاز اروپا را تأمین می‏نماید؛ جنگ و دعواهایی که، اقتصادی و بر سر کنترل دو خطِ گاز و لوله‏ای‏ست که قرار بود از سرزمین عربستان و قطر، به عراق، سوریه و ترکیه و بعد از آن به دریای مدیترانه عبور نماید. بر مبنای چنین منفعت و طرح اقتصادی‏ای‏ست که شعله‏های جنگ را در منطقه، گسترده‏تر نموده‏اند و باعث آواره‏گی و خانه‏خرابی بیش از این مردم محروم کُردستان سوریه گردیده‏اند. لشکرکشی‏ها و تخریب زنده‏گانی مردم محروم منطقه و سوریه از جانب دولت امریکا و دیگر حامیان دولتی‏اش هم‏چون قطر، عربستان و ترکیه و هم‏چنین جناح‏ها و نیروهای غیر دولتی‏ای هم‏چون داعش، برگرفته از چنین منفعت اقتصادی‏ست، که دارد این‏روزها تجلی خود را در جنگ‏های سیاسی – نظامی منطقه به‏نمایش می‏گذارد؛ جنگ‏ها و تنش‏های سیاسی‏ای که باعث مرگ و میر کودکان و دربدری خلق ستم‏دیده‏ی کُرد سوریه گردیده است.

به هر حال و جدا از بررسی دلائل اصلی تغییرِ و تحولات و معادلات سیاسی بوجود آمده در درونِ جوامع‏ای هم‏چون سوریه، جنبش کُردستانِ سوریه، نیازمند پیش‏رویی و دگرسازی بیش از این است؛ نیازمند سازمان‏دهی متناسب یا قوانین جنگِ پرولتری و مهم‏تر از همه‏ی این‏ها، نیازمند پی‏ریزی طرح و برنامه‏های سیاسی، اقتصادی، جنگی و فرهنگیِ شفاف‏تر، در مناطق خودی‏ست؛ نیازمند آن است تا جدا از پی‏گیری نقشه‏های نظامی علیه‏ی ارگان حافظ بقای سلطه‏ی امپریالیستی، به خواسته‏های اولیه و پایمال شده‏ی چندین دهه‏ی خلق ستم‏دیده سوریه، پاسخِ درخور شایسته دهد و گام به‏گام و آن‏هم با سازمان‏دهی صحیح، دشمنان طبقاتی کارگران و زحمت‏کشان را از آن سرزمین براند و پرچمِ رهائی و آزاده‏گی را برافرازد. تردیدی در آن نیست که در جائی، ایستائی و دفاع صرف مسلحانه از خانه و منطقه‏ی خودی، این جنبش را در درازمدت فرسوده نموده و بر خسران‏های آن خواهد افزود. با این اوصاف لازم است تا جنبش مسلحانه‏ی خلق ستم‏یده‏ی کُرد سوریه، با درس‏آموزی از دیگر مبارزات مردمی، و هم‏چنین با فراگیری از دیگر تجارب و جنگ‏های مسلحانه‏ی توده‏ای، سازمان سیاسی – اقتصادی منطبق با منطقه‏ی خودی را پی ریزد، و به نمادی دیگر از مقاومت، سیاست‏ها و تاکتیک‏های مردمی و پرولتری تبدیل گردد.

در پایان این‏که، پیش‏رفتِ جنبش مسلحانه‏ی خلق ستم‏دیده‏ی کُرد سوریه، منوط به وساطت عملی و منوط به اجرائی گام به‏گام سیاست‏ها و تاکیتک‏های کمونیستی‏ست؛ سیاست‏ها و تاکتیک‏هایی که بنوبه‏ی خود، سبب افتخاری و سربلندی همه‏ی آزادی‏خواهان، و هم‏چنین سبب حقانیت و بالا آمدن یگانه شیوه‏ی اصلی مبارزه‏ی ثمربخش و آن‏هم در تقابل با دشمنان طبقاتی و مسلح کارگران و زحمت‏کشان و همه‏ی خلق‏های ستم‏دیده‏ی منطقه‏ی خاورمیانه و اقصا نقاط جهان خواهد گردید.

۲۲ نوامبر ۲۰۱۴

۱ آذر ۱۳۹۳