در جواب ایرج فرزاد , ابتدا فاکتهایتان را چک کنید!

ایرج فرزاد در مطلبی تحت عنوان “حزب کمونیست کارگری “ایران”، حق دخل و تصرف در برنامه یک دنیای بهتر را ندارد” در اعتراض به یک قرار بتصویب رسیده در کنگره نهم حزب کمونیست کارگری به چند مسئله اشاره کرده است که جدا از اینکه با اصلاح در برنامه موافق و یا مخالف باشم در این جوابیه، که فقط جوابی است به ایشان و مخاطبینش، و برای ثبت، جواب نکات ایشان را می دهم.

برخورد مذهبی به مصوبات حزبی

برنامه “یک دنیای بهتر” (برنامه حزب کمونیست کارگری) مصوبه کنگره اول حزب کمونیست کارگری ایران است. این برنامه باید توسط یک نفر نوشته میشد و در این مورد آن یک نفر منصور حکمت بود. اعضا و کادرهای حزب کمونیست کارگری اکنون و بنابه مقتضیات و تحولاتی که از سال ۱۹۹۴، مقطع تصویب “یک دنیای بهتر” توسط کنگره اول حزب کمونیست کارگری، تا بحال شاید بخواهند نکاتی را اضافه و یا تغییر بدهند. حزب کمونیست کارگری و به تلاش سیاسی و آگاهگرانه همین منصور حکمت، به هیچ پدیده ای و از جمله هیچ مصوبه ای بعنوان یک سند مذهبی که حرف زدن درباره آن طرف را راهی جهنم بکند، نگاه نمی کند! (۱) حزب کمونیست کارگری یکی از ضدمذهبی ترین احزاب چپ دنیاست.

ایرج فرزاد می گوید: “برنامه یک دنیای بهتر، درست شبیه به برنامه مانیفست کمونیست است که حزب کمونیست هیچ کشوری مجاز به دخل و تصرف در متن آن نیست.” بی ربطی این به اصطلاح استدلال از بی اطلاعی ایرج فرزاد از دنیای بیرون از اوست. بعد از “اتحادیه کمونیستها” که “مانیفست کمونیست” برنامه آنها بود، دهها هزار حزب و سازمان و دسته ایجاد شده اند که هر یکی برنامه و مصوبات خودش را داشته. اگر کسی دخل و تصرفی در مانیفست کمونیست وارد نکرده، در مصوبات خود هر جا لازم بوده اصلاحاتی را وارد کرده اند. “مانیفست کمونیست” برنامه “اتحادیه کمونیستها” بود و این سازمان در زمان حیات خود نویسندگان آن سند منحل شد. این چه استدلال غلط عجیب و غریبی است که گویا “مانیفست کمونیست” برنامه هر حزب کمونیستی است و هر کسی بخاطر مقدس بودنش بوده که در آن هیچگونه تغییری نداده اند؟!

برنامه‌ای که توسط منصور حکمت نوشته شد، همچنان در سایت نوشته‌های منصور حکمت به همان صورتی که نوشته شده بود، خواهد ماند. اما حزب کمونیست کارگری و یا هر حزب دیگری که آن برنامه را بخواهد مبنای فعالیت خود بگیرد، می تواند و “حق” دارد که نکاتی که لازم می داند را وارد کند.

اما حال که از سخن “حق” به میان آمد، برخورد ایرج فرزاد به همین کلمه “حق” هم مذهبی وار و آمرانه است. اینگونه از “حق” حرف زدن روابط ارباب و رعیتی را به یاد خواننده می آورد. هیچ کسی و از جمله ایرج فرزاد حق ندارد برای هیچ کسی امر و نهی کند که چه چیزی را می تواند بکند و چه چیزی را نه! ایرج فرزاد در حساس ترین برهه تاریخ سیاسی حزب کمونیست کارگری به کمک کورش مدرسی رفت و این حزب را دو شقه کرد. کسی به ایرج فرزاد نگفت که تو “حق” نداری این کار را بکنی. کسی به ایرج فرزاد نگفت که شما “حق” ندارید برنامه حزب کمونیست کارگری ایران را ببری و آن را اعتبار تزهای کورش مدرسی بکنی. ایرج فرزاد از این حزب رفته است و حق دارد نقد کند، اما حق امر و نهی و ارباب گونه برخورد کردن ندارد.

ایرج فرزاد در ادامه نوشته اش داستانی را تعریف می کند که بقول خودش استدلال او باشد. او داستانش را با این نتیجه گیری بپایان می رساند: “در هیچکدام از چنان مواردی متن برنامه حزب کمونیست ایران نه دستکاری و نه “به روز” نشدند.” خیلی خوب. آنجا نشد، ما اینجا می کنیم! در کدام کتاب مقدس آمده است که بعد از آن داستان کسی “حق” ندارد نوشته و مصوبه ای را “دستکاری و یا “به روز” کند؟!

ایرج فرزاد می گوید: (حزب کمونیست کارگری) “قطعا نه حق دارد و نه مجاز است که در متن برنامه، دخل و تصرف کند.” کلمات و جملات قبل از این اوامر هر چه باشند، جواب من به این حرفهای بیخود و مفت این جمله است: حزب کمونیست کارگری از هیچ اتوریته ای اجازه نمی گیرد!

نفرت ایرج فرزاد از حزب کمونیست کارگری

ایرج فرزاد در این نوشته یک صفحه ای به هر چیزی آویزان شده که نفرتش را از حزب کمونیست کارگری، که میراث دوران فعالیتش کنار دست کورش مدرسی است، برای چندمین بار تکرار کند. به “رسانه”ها حمله می کند که این حزب “رسانه”ای است. به فیسبوک و تویتر و یوتیوب و غیره لعن و نفرین می فرستد، خودش غافل از اینکه هر کس امروز بخواهد جائی ایرج فرزاد را پیدا کند، همین تویتر و فیسبوک است. کشف کرده است که حزب زیر فشار این و آن “خشونت گریز” شده است. بی پرینسیپ شده است؛ برای اینکه جرأت کرده حرف از اصلاح برنامه زده است!

درک ایرج فرزاد از حقوق بشر

ایرج فرزاد در جائی از نوشته اش می گوید: “و همه ما آگاهیم و میدانیم که حزب موجود کمونیست کارگری ایران بر اثر فشار جنبش های موجود و فشار ناشی از میراث “خشونت” استالینیستی، بیشتر به سوی حزب نقد کاپیتالیسم دنیای فعلی از زاویه حقوق بشری و “اکس مسلم” لغزیده است و سُرّ خورده است.”

اینها به نظر من یک مشت ادعاهایی توخالی ای هستند که ایرج فرزاد کناری نشستن خود را با آنها توجیه می کند. “همه ما آگاهیم و میدانیم” گفتن هم استدلال محکم ایشان پشت همین توجیهات است که ظاهرا “همه ما” را قانع کرده است! من جواب این همه “استدلال” را نمی توانم بدهم.

ایرج فرزاد در این مطلبش چند بار “حقوق بشری” و “اکس مسلم” را بعنوان فحش و ناسزا بکار برده که من توان رقابت در این عرصه را هم با او ندارم. اما می خواهم جواب سیاسی اش را بدهم و نشان بدهم که او اتفاقا هنوز هم دنباله رو سفت و سخت متد کورش مدرسی است، حتی اگر هر دو سه هفته ای یکبار کلی برخورد شخصی با خانواده کورش مدرسی و عبدالله مهتدی هم بکند که دائم می کند.

ایرج فرزاد به کمپینهای علیه اعدام، دفاع از کارگران زندانی، رفع تبعیض از زن، علیه سنگسار، دفاع از حقوق کودک، دفاع از زندانیان سیاسی، دفاع از کمپین افزایش دستمزد، کوتاه کردن دست مذهب از زندگی مردم، مبارزه بر علیه اسلام سیاسی و غیره “کمپینهای بورژوائی” و فعالیتهای “حقوق بشری” می گوید. این را باید به حساب عدم اطلاع ایشان از نقد مارکسیستی به مقوله “حقوق بشر” گذاشت. توصیه می کنم دست از تنفر کور از حزب کمونیست کارگری بردارد و برود کمی در این مورد مطالعه کند. مارکسیستها نه تنها هیچ جائی دفاع و مبارزه برای حق زندگی را تقبیح نکرده‌اند، بلکه خود فعالین اصلی عرصه مبارزه بر علیه تبعیض و بر علیه اعدام و بیحقوقی بوده‌اند. نقد مارکسیستها و خود مارکس هم از مقوله “حقوق بشر” به نه ظاهرا دفاع طرفداران “حقوق بشر” از لغو اعدام و تبعیض و غیره، بلکه دفاع از مالکیت خصوصی و مقدس دانستن آن از طرف این طرفداران است. خواننده علاقمند را به نوشته “دنیای واقعی “حقوق بشر”” رجوع می دهم.

یک توصیه

ایرج فرزاد با اینگونه نوشته ها هر چه بیشتر خودش را در چشم این و آن سبک می کند. اگر می تواند نقد کند، بهتر است نقد کند. اگر توانش را ندارد، بهتر است از متلک گفتن دست بردارد. در اینگونه موارد سکوت بهترین گزینه است. واقعیت این است که تعدادی از ماها در حزب کمونیست کارگری از اینگونه برخوردهای نازل ناراحت می شویم. تعدادی از دشمنان ما با دیدن اینکه کسی به ما با دست و دلبازی اینچنین بی احترامی می کند از خوشحالی سر از پا نخواهند شناخت. اما ۹۹ درصد بقیه دنبال منطق در نوشته اش خواهند گشت که ابدا چیزی از این نوع در آن پیدا نمی شود. اگر روزگاری کنار دست کورش مدرسی در شهر کوران برای اینگونه متلک گفتنها کسی برای ایرج فرزاد کلاه از سر برمیداشت، امروز هر چه بیشتر باعث ایزوله شدنش می شود. آن دوران گذشته است.

توضیح

—————–

(۱) توجه ایرج فرزاد را به بخشی از مصاحبه ای که منصور حکمت با رادیو انترناسیونال در تاریخ ۱۵ دسامبر ۲۰۰۱ انجام داده است جلب می کنم.

“مصطفی صابر: بعنوان آخرین سؤال این بخش از صحبت ما که دو سه دقیقه وقت داریم، الآن بعد از شش سال خود شما فکر نمیکنید که نیازى به تغییر و حک و اصلاح داشته باشد؟

منصور حکمت: تا آنجا که من فکر کردم، در بخش دوم بعضى از مطالبات و خواستها را باید به آن اضافه کرد که بیشتر در آن دقیق شده‌ایم. مثلاً اینکه حجاب اسلامى سر جوان زیر هجده ساله کردن باید ممنوع باشد. هر کسى میخواهد حجاب سرش کند بعد از هجده سالگى خودش تصمیم بگیرد و دولت آزاد در ایران نباید اجازه دهد که هر فرقه‌اى بیاید با بچه‌اش بعنوان خرگوش یا خوکچه آزمایشگاه هر کارى میخواهد بکند، یکى لچک سرش بکند، یکى فلانجاى بدنش را ببرد، یکى به فلان قیافه درش بیاورد و از فلان چیز محرومش کند! دولت باید بگوید بچه حقوقش معلوم است، مسجل است و شما نمیتوانید بچه را از شنا کردن و راه رفتن و شادى کردن و بازى کردن محروم کنید، یا از اینکه بخندد، بدود و با هم سنهاى خودش بازى کند و این حجاب براى مثال تحمیل است به بچه. هیچ بچه نُه ساله‌اى بلند نمیشود برود بگوید من بروم یک متر پارچه بخرم بیندازم روى سرم. در نتیجه با یک سال بحث ممنوعیت حجاب اسلامى براى کودکان باید بیاید بعنوان یک بندى از حقوق کودک و جاهاى دیگر هم مطرح شود. نکات اینطورى هست که میشود در بخش دوم بخصوص مشخصتر و دقیقتر راجع به آنها صحبت کرد. در رابطه با اتفاقهایى که در این هفت هشت سال افتاده. من فکر میکنم شاید اگر الآن هم این برنامه را بنویسیم باید برگردیم و به مسیرى که بعد از سقوط شوروى طى شد، دوباره نگاه کنیم. بندهایى داشته باشیم که نشان میدهد الآن به کجا رسیده. نظم نوین جهانى چه شد. دنیاى یک قطبى بالأخره به چه وضعیتى در آمد. دورنما و افق انقلاب کمونیستى و رهایى کمونیستى در جهان چقدر آسانتر و چقدر سختتر شده. وضعیت نیروهاى طبقه الآن چه است. به یک معنى نگاه مجدد به جهان سرمایه‌دارى آن چیزى که الآن هست و همینطور به کمپ کمونیسم، به کمپ طبقه کارگر همانطور که الآن هست. این هم جایش باز است. البته واضح است که هر وقت سندى را بعد از پنج شش سال نگاه کنیم میتوانیم خیلى جاهایش را اصلاح کنیم. اگر دست بکارش بشویم ممکن است جاهاى بیشترش تغییر کند، ولى اینها آن بندهاى اصلى است که فکر میکنم میتواند تغییر کند.”

۲۱ نوامبر ۲۰۱۴