فیلم مستند جنگ رباتیک – پهبادهای قاتل

http://vimeo.com/111661789

فیلم مستند جنگ رباتیک – پهبادهای قاتل
مستند توسط کارگردان نروژی Tonje Hessen Schei امسال ۲۰۱۴ ساخته و پرداخته شده و به شیوه ای منحصر بفرد و رویکردی انتقادی، نظرات، دیدگاه ها، اهداف و تبعات حملات پهبادی سازمان سیا علیه مردم پاکستان را که تحت لوای جنگِ به اصطلاح علیه تروریسم تئوریزه می شوند، مورد واکاوی قرار داده است.
مستند از ابتدا تا پایان، سعی دارد تا با ارایه تصاویر و انجام مصاحبه های مختلف، مدرن ترین جنگ تکنولوژیک جهان را که توسط فناوری هواپیماهای بدون سرنشین صورت می گیرد، افشا نموده و نسبت به خطرات فزاینده آن و احتمال استفاده دولت ها از پهبادها برای کنترل و نظارات شهروندان خودشان و سرکوب تظاهرات و انقلابات مردمی در آینده، هشدار داده است و البته این مسئله به هیچ عنوان ابتدا بساکن نبوده و همچنانکه می بینیم، کنگره آمریکا اجازه استفاده از پهبادها را در داخل مرزهای اتازونی نیز صادر نموده و هم اکنون پروازهای پهبادی – نظارتی در داخل آن کشور و تحت بهانه های مختلف صورت می گیرند.
در کل و تا آنجا که مستند توانسته از مسایل مربوط به پهبادها در عرصه داخلی آمریکا گزارش تهیه نماید، می توان به موارد زیر اشاره نمود. اینکه هر دو جناح جمهوری خواه و دمکرات بدون هیچ اختلاف نظری، موافقِ کاربرد پهبادها و کشتار مردمانِ دیگر کشورها توسط آنها بوده و همچنانکه از تاریخچه هواپیماهای بدون سرنشین نیز می توان متوجه شد، طرح اصلی ساخت و استفاده از آنها در زمان بیل کلینتونِ دمکرات کلید خورده و در دوران زمامداری جورج بوش، بخصوص بعد از توطئه یازدهم سپتامبر و حمله کذایی به برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی، به شدت پیگیری و تشدید گردید، همچنین بعد از سرِ کار آمدن اوباما نیز همان رویه کشت و کشتار، البته در ابعادی به مراتب وسیعتر و جنایتکارانه تر، دنبال گشته و تا الان نیز ادامه دارد. اما دلیل این استفاده بی رویه دمکرات های حاکم بر آمریکای کنونی در استفاده از پهبادهای رزمی – جاسوسی به این مسئله بر می گردد که یکی از شعارهای اصلی آقای اوباما در کمپین دروغ های تبلیغاتی اش برای بچنگ آوردن کرسی ریاست جمهوری، قولِ بستن زندان و شکنجه گاه گوانتانامو بود و هر چند تاکنون این آلکانتراس یانکی ها بسته نشده و نخواهد هم شد ولی تعبیر سیاسی این مسئله و البته همانطور که مستند نیز به درست اشاره می کند، این شد که دولت اوباما برای جلوگیری از تکرار رسوایی هایی همچون زندان ابو غریب و زندان بگرام افغانستان، دستور داده که بجای دستگیری و انتقال به اصطلاح تروریست ها به داخل زندانهای مخفی در اقصی نقاط جهان از جمله به کمپ دلتا در خلیج گوانتانامو، آنها را فورا و بمحض مشاهده بکشند تا قال قضیه درجا کنده شود و همانطور که امروزه می بینیم، بهترین وسیله برای تحقق این استراتژی دمکراتیک، همان پهبادها می باشند.
نکته دیگری که در لابلای مستند می توان به آن دست پیدا نمود، خلاء قانونی – حقوقی هم در سطح بین المللی و هم ملی در مورد استفاده از پهبادها می باشد. پدیده هواپیماهای بدون سرنشین تقریبا تازه بوده و با توجه به اینکه هنوز در اول راه می باشند، لذا بشریت بخصوص در جهان مدرن – صنعتی، برداشتی مطمئن و کافی برای تجزیه و تحلیل آن نداشته و حتی در اکثر موارد می بینیم که خیلی ها، پهبادها را بعنوان ابزارهایی بازیچه مانند و اسباب بازی تصور نموده که با قیافه های عجیب و غریب خود، اینطور نشان می دهند که نمی توانند خطرناک باشند در حالیکه مردم کشورهای قربانی این ماشین کشتار در یمن، عراق، افغانستان و پاکستان نظراتی کاملا متفاوت و البته وحشتناک در مورد آنها داشته و همانطور که در مستند نیز به آن اشاره می شود، مردم منطقه وزیرستان در پاکستان می گویند که بهترین اوقات زندگی ما، هنگامی است که هوا ابری بوده یا باران می بارد و پهبادها به علت شرایط جوی نامساعد نمی توانند از پناهگاه خود خارج شده و آدمکشی راه بیاندازند. لذا با توجه به این مسایل و همچنین عدم وجود تجربه همگانی از پهبادها، هنوز هم شاهد تدوین قوانین و لوایح محدود کننده و یا پیشگیرانه در استفاده از آنها نبوده و در چنین فضای بی نظمی که بوجود آمده، می بینیم که اپورتونیست هایی مثل آمریکا و رژیم صهیونیستی، به کرات و در کمال بیرحمی از این رباتهای هوشمند استفاده نموده و جنایت می آفرینند.
مسئله دیگری که مستند به آن اشاره مهمی می کند، رابطه بین بازی های رایانه ای – ویدئویی با صنایع جنگی و سرویس های جاسوسی می باشد. در واقع سالهاست که اتاق های فکر و کنترل اذهانِ سیستم بکمک بازی های رایانه ای مشغول باهوش کردن انسان ها از همان اوان کودکی و کاشتن تخم نفرت و جنگ طلبی در وجود آنها می باشند، لذا همچنانکه می بینیم، بخش بزرگی از بازی های ویدئویی، مربوط به صحنه های فجیع کشت و کشتار و بیرحمی و شقاوت بوده و جالب اینکه سرویس های جاسوسی نیز بخاطر اتصال بازیهای رایانه ای به شبکه اینترنت، براحتی می توانند کودکان بشدت علاقمند به بازیهای جنگی و همچنین افراد هوشمندی که می توانند تا آخرین مراحل بازی ها را طی نمایند، شناسایی نموده و از راههای مختلف آنها را جذب نیروهای مسلح از جمله اپراتوری پهبادهای جنگی و شلیک بیرحمانه موشک های آن بسوی مردم بی گناه و بی خبر از همه جا بکنند.
نکته دیگری که در مستند خودنمایی کرده و حتی می توان گفت که بصورت کلیشه ای ثابت، در دنیای رسانه ای غربِ امروزه درآمده است، مصاحبه با دو نفر از کهنه جنایتکاران بخش اپراتوری پهبادها می باشد که یکی از آنها شخصا ۱۶۲۶ نفر از مجموع ۳ هزار کشته حملات پهبادی آمریکا در پاکستان را با دستان خودش کشته و چند هزار نفر دیگر را نیز زخمی نموده است. مستند در بخشهای مختلف، این قاتل کثیف را با قیافه ای ظاهرا پشیمان و منتقد به حملات پهبادی نشان داده و چنان بر مظلومیت او پافشاری می کند که اگر بیننده مواظب نباشد، شاید بیشتر از قربانیان پاکستانی که توسط این مار خوش خط و خال، کشته، معلول یا دچار بیماری های سخت روحی – روانی شده اند، برای آن دل سوزانده و ناخودآگاه سمپات وی می گردد. بنظر نگارنده این سطور، یکی از پیچیده ترین سناریوهای اتاق های فکر راسیونالیته و همچنین تلخ ترین واقعیات دنیای رسانه ای و ژورنالیسم نوکرِ حاکم بر جهان غرب اینست که ما با خیل وسیعی از ژنرال های باز نشسته، نادمینِ جنگ های مختلف، شکنجه گران سابق، افشاگران قهرمان و نترس و مدافعان رنگارنگ حقوق بشری مانند تونی بلر روبرو می شویم که بعد از سالها جنایت و کشت و کشتار، ناگهان توبه سختی نموده، جلوی دوربین های رنگارنگ ظاهر شده، مشغول خود زنی و گریه کردن شده و مویه کنان در انتقاد از عملکرد سابق خود و سازمان یا دولت متبوعشان،سخنرانی های غرا می کنند و بعد از کسب اعتماد برای آنها، سال ها بعنوان فردی که به فلان پدیده یا عملکرد انتقاد جدی دارد، مطرح گشته و بهشان تریبون داده می شود و چنین است که اپوزیسیون مجازی و دست ساخت خود را بعنوان مخالفین واقعی جا زده و در تحکیم مبانی قدرت خویش، از آنها بهره می برند. خب، این پدیده را می توان از زاویه دیگری و غیر از آنچه که مدیای غربی می خواهد به ما جهان سومی ها حقنه نماید، نگاه کرد. مثلا طبق یک اصل حقوقی، گذشت زمان تأثیر چندانی بر تعیین نوع مجازاتی که برای فرد خاطی در نظر گرفته می شود، نخواهد گذاشت، بخصوص در مورد جرم هایی که مربوط به قتل و خیانت ملی و غیره می شوند و گرنه آمریکا نمی بایست مثلا اسامه بن لادن را بخاطر توطئه یازدهم سپتامبر، ترور می کرد زیرا زمان نسبتا زیادی از آن گذشته بود و تازه خود جرم نیز هنوز بطور مبرهن اثبات نشده بود، پس با قضاوت در مورد خود عملکردهای دولت آمریکا می توان به این نتیجه رسید که گذشت زمان، نه تنها باعث بخشش محکومان و متهمان توسط دم و دستگاه رژیم حاکم بر آن کشور نمی گردد، بلکه در مواردی باعث سنگین تر شدن حکم مجازات نیز می گردد، حال این سؤال از محضر دمکراسی یانکی و حقوق بشر کذایی آنها پیش می آید که چطور فلان ژنرال آدمکش صرفا بخاطر اینکه باز نشسته گردیده، نباید مجازات گردد یا اپراتور پهبادی که هزاران نفر را کشته یا زخمی نموده، آزادانه با سگ شکاری اش در جنگل ها و خیابان های نیویورک قدم می زند بدون اینکه دچار دادگاه شود و از این هم بدتر، چطور شد که شما بخاطر دادن پناهندگی به اسنودن، نزدیک بود وارد جنگ اتمی با روسیه شوید ولی این یارو اپراتور پهبادی تان دارد هر روز در مورد شما ظاهرا افشاگری می کند و بازهم شما چیزی بهش نمی گویید ؟ یا چطور شد که جنایتکاری مثل تونی بلر که یکی از قاتلان میلیون ها عراقی و افغانی بیچاره می باشد، امروزه در هیبت نماینده صلح و دوستی ظاهر شده و حاضر است که جلوی دیوار ندبه صهیونیست ها، تا زانو دولا شود ولی در دفاع از فلسطین مبارز، حتی کلمه ای بر زبان نیاورد ؟ پس واقعا نیم کاسه ای زیر کاسه داغ دمکراسی و حقوق بشر خوابیده و می توان نتیجه گرفت که این مسایل صرفا سیاسی – ابزاری بوده و با توجه به مطامع و مصالح رژیمهای پلیسی – غربی، رنگ عوض می کنند.
مستند همچنین، به پاکستان رفته و در آنجا با مردمان عادی، خبرنگاران و قربانیان حملات پهبادی مصاحبه می کند. یکی از نکات جالب در این بخش اینست که در داخل پاکستان نیز، دفاع از قربانیان هواپیماهای بدون سرنشین را بنیاد دفاع از حق و حقوق اساسی که توسط یک انگلیسی رهبری می گردد، بعهده گرفته که این مسئله نیز خود مورد ابهام می باشد زیرا از یک طرف خود غربی ها دارند مردم پاکستان را می کشند و از سوی دیگر نیز، دارند ظاهرا الام و زخم های آنها را پانسمان می کنند. همچنین علاوه بر بنیاد مذکور، یکی از افرادی که بعنوان اپوزیسیون فعلی مافیای حاکم بر پاکستان مطرح گشته و تاکنون چندین تظاهرات نیز ظاهرا در حمایت از مردم منطقه وزیرستان براه انداخته و کلی شعار داده و گلو پاره کرده است، عمران خان، سرکرده حزب تحریک انصاف پاکستان می باشد که این روزها نیز موافقت ارتش پاکستان را و البته بعد از مذاکرات مخفیانه با سازمان سیا، برای خیز برداشتن بسوی قدرت، بدست آورده است. واقیعت اینست که ده ها سال از حاکمیت ارتش و مافیایی بسیار وحشتناک بر پاکستان می گذرد و حاکمان این کشور علاوه بر ایجاد بی ثباتی و فضای جنگ و نفرت علیه کشورهای همسایه از جمله هندوستان، افغانستان و ایران، حتی به کوچکترین مسایل معمول دولت ها از جمله دفاع از امنیت ملی و حفظ جان شهروندان خودشان در قبال نیروهای مهاجم خارجی نیز عمل نکرده و همچنانکه شاهدیم و مستند نیز به آن اشاره می کند، پاکستان بصورت یک روز در میان مورد حملات پهبادی سیا قرار گرفته و تا کنون هیچ بخاری از ارتش مجهز به بمب اتمی این کشور در دفاع از مردم بلند نشده و در سایه سکوت مطلق آن، این حملات کشنده ادامه داشته اند. در ذیل دو مقاله را بصورت برداشت آزاد از دنیای مجازی، انتخاب نموده و برای کمک به روشن شدن بیشتر مسایل، برای شما عزیزان خواننده می گذارم.
آمارها در مورد حملات پهبادی آمریکا چه می گویند ؟
هواپیماهای بدون سرنشین که در ایران با عنوان پهپاد شناخته می‌شوند یکی از تسلیحات اصلی آمریکا در به اصطلاح، جنگ علیه تروریسم بوده است. ایده استفاده از این هواپیماها در عملیات‌های ترور دشمنان در دولت بیل کلینتون کلید خورد. سپس جرج بوش ان را بسط داده و دوران اوباما به اوج خود رسید. طی سالیان گذشته مقامات و مردم کشورهای قربانی پهپادها بارها نسبت به وارد آمدن تلفات غیرنظامی از جانب این نوع تسلیحات، بالاخص در پاکستان اعتراض نموده‌اند. اما ظاهرا دولت اوباما نه تنها قصد کنار گذاردن پهپادهای تهاجمی را ندارد بلکه از آنجایی که در این نوع تسلیحات جان سربازان آمریکایی کاملا در امان است قصد دارند استفاده از آن را روز به روز افزایش دهند. در گزارش حاضر سعی شده تا نگاهی به حملات بدون سرنشین آمریکا طی یک دهه گذشته انداخته شود.
دولت کلینتون پروژه هواپیماهای بدون سرنشین تهاجمی را کلید می‌زند

نخستین بار در سال ۱۹۹۸ دولت بیل کلینتون، رئیس‌جمهور وقت آمریکا عملیات پیدا کردن مخفیگاه بن‌لادن با استفاده از موشک‌های کروز، که خسارات جانبی بالغ بر ۳۰۰ نفر زخمی بر جای گذاشته بود و تنها نزدیک به ۵۰ درصد از انتظارات عملیات‌های اطلاعاتی را محقق کرده بود را متوقف کرد. بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۱، نیروی هوایی آمریکا تلاش کرد بتواند قابلیت موشک‌های ضد تانک را بر روی هواپیماهای بدون سرنشین که با اهداف جاسوسی مورد استفاده قرار می‌گرفتند اعمال کند. شورای امنیت ملی سازمان ملل متحد نیز در نشست خود یک هفته پیش از توطئه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، با استقرار هواپیماهای بدون سرنشین در عملیات‌های جاسوسی موافقت کرد. نخستین بار در نوامبر سال ۲۰۰۱ میلادی، محمد عاطف، معروف به عاطف المصری از فرماندهان ارشد القاعده افغانستان بوسیله هواپیماهای بدون سرنشین نظامی آمریکا کشته شد.
تداوم و تشدید حملات مرگبار پهپادها در دوران بوش و اوباما
پس از موفقیت اولیه پهپادها، دولت آمریکا تصمیم گرفت که استفاده از این نوع تسلیحات را افزایش دهد. بدین ترتیب پهپادها جزو یکی از ضروری‌ترین ادوات ماشین جنگی آمریکا در خاورمیانه شدند. در طول یک دهه گذشته بیش از سیصد حمله توسط پهپادها در پاکستان، یمن، لیبی، افغانستان و عراق روی داده است. در حدود ۹۵ درصد از این حملات در کشور پاکستان انجام گرفته و مابقی اکثرا در یمن و لیبی رخ داده‌اند.
پاکستان: هدف اصلی پهپادهای آمریکا
اگرچه آمار و ارقام رسمی تعداد کشته شدگان غیرنظامی پاکستان را در حدود ۴۷۹ الی ۸۱۱ نفر اعلام داشته‌اند اما رحمان مالک، وزیر کشور پاکستان، اخیرا اعلام داشته است که اکثریت افرادی که در این حملات جان خود را از دست داده‌اند غیرنظامی‌های بی‌گناه هستند. به گفته مالک، تنها در حدود ۲۰ درصد از کشته شدگان افراد شبه‌نظامی هستند. مالک طی سخنانی در بیرون پارلمان پاکستان اعلام داشت که در حدود ۳۳۶ حمله در پاکستان انجام گرفته که طی آن ۲۳۰۰ نفر کشته شده‌اند.
بر اساس گزارشی که اخیرا توسط محققین دانشگاه استنفورد انجام گرفته است، حملات پهپادهای آمریکایی غیرنظامیان را بیش از تروریست‌ها مورد هدف قرار داده، ملتی را دچار وحشت کرده و قوانین بین المللی را نقض کرده است. در این گزارش با عنوان، زندگی زیر پهپادها، محققین دانشکده حقوق دانشگاه استنفورد چنین نتیجه‌گیری کرده‌اند که حملات پهپادها مردان، زنان و کودکان را دچار وحشت کرده و جمعیت غیرنظامی را دچار نگرانی شدید و آسیب‌های روانی نموده است. بر اساس این گزارش، تعداد تروریست‌های سرشناس که در این حملات کشته شده‌اند به نسبت مجموع تلفات بسیار پایین بوده و در حدود ۲ درصد کل کشته‌ها است.
به اصطلاح تحقیقات مقامات سازمان ملل
شورای حقوق بشر سازمان ملل در ۳ ژوئن ۲۰۰۹ با انتشار گزارشی به شدت از تاکتیک‌های جنگی آمریکا انتقاد نمود. در این گزارش اعلام شده بود که دولت آمریکا از ارائه آمار تلفات غیرنظامی‌های کشته شده در عملیات‌های این کشور، شامل حملات پهپادها، و نیز ارائه ابزار لازم به شهروندان کشورهای هدف برای کسب اطلاعات در مورد تلفات و هر گونه تحقیقات قضایی در مورد آنها اجتناب می‌ورزد. به علت ماهیت کاملا محرمانه عملیات‌های پهپادها هر نوع اطلاعات ارتش آمریکا در این حوزه خارج از دسترس عموم است. در ۲۷ اکتبر ۲۰۰۹، فیلیپ آلستون،‌ بازرس شورای حقوق بشر سازمان ملل، از آمریکا خواست که ثابت نماید مردم غیرنظامی را به صورت فله‌ای و بر خلاف نص صریح قوانین بین‌المللی مورد حمله قرار نمی‌دهد. آمریکا از عدم پاسخگویی آمریکا در قبال نگرانی‌های سازمان ملل به شدت انتقاد نمود. ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، در ۷ ژوئن ۲۰۱۲ و پس از دیداری ۴ روزه از پاکستان درخواست انجام تحقیقات در مورد حملات پهپادهای آمریکایی شد. وی بارها اعلام داشت که این عملیات‌ها اهداف را به صورت دسته‌جمعی مورد حمله قرار می‌دهند و اینکه نقض صریح اصول حقوق بشر به شمار می‌روند. کریستوف هاینز، بازرس ارشد سازمان ملل در حوزه اعدام‌های غیرقانونی از دولت اوباما خواست که به جای تلاش برای دستگیری رهبران القاعده یا طالبان، استفاده از ترورهای هدفمند را توجیه نماید.
راه‌پیمایی صلح در وزیرستان
عمران خان، سرکرده حزب تحریک انصاف پاکستان، اعلام نمود که در ۶ و ۷ اکتبر سال ۲۰۱۲ یک راه‌ پیمایی صلح در وزیرستان جنوبی برگزار خواهد شد تا مردم جهان در مورد کشتار افراد غیرنظامی بی‌گناه توسط هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا مطلع گردند. وی پیشنهاد داد که ۱۰۰ هزار نفر در این راهپیمایی که از اسلام‌آباد تا وزیرستان جنوبی امتداد خواهد داشت شرکت نمایند. بسیاری از سازمان‌های حقوق بشری و غیردولتی جهان حمایت خود را از این راهپیمایی اعلام کرده‌اند. این در حالی است که آنه رایت، سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا به همراه ۳۰ آمریکایی دیگر و نیز برخی فعالین حقوق بشری بریتانیا نیز در این راهپیمایی حضور داشتند ! طالبان پاکستان نیز در پاسخ به ادعای مقامات پاکستانی مبنی بر احتمال انجام حملات انتحاری علیه راهپیمایی کنندگان اعلام نمود که هیچگاه تهدیدی برای این راهپیمایی نخواهد بود و حتی برای تأمین امنیت این راهپیمایی اعلام آمادگی نمود. البته ارتش پاکستان از ورود راهپیمایی کنندگان به وزیرستان جنوبی جلوگیری نمود. سپس راهپیمایی کنندگان در یکی از شهرهای نزدیک به وزیرستان جنوبی تجمع کرده و به سخنرانی عمران خان گوش دادند.
طبق لیست کشتار اوباما، هر کس در محل وقوع حمله پهپادها باشد، تروریست است!
مقاله اخیری که در روزنامه نیویورک‌ تایمز منتشر گردید اطلاعات زیادی را در مورد برنامه حملات هواپیماهای بدون سرنشین کاخ سفید ارائه نموده است. اگرچه حملات پهپادها جزو شاخصه‌های اصلی دولت اوباما محسوب می‌گردند اما هرگاه سخن از این برنامه‌ها به میان می‌آید مقامات آمریکایی و نیز خود اوباما سکوت پیشه می کنند. بالاخص آمار تلفات غیرنظامیان بی گناه که طی حملات مرگبار پهپادهای آمریکایی کشته شده‌اند یا مسکوت گذارده شده و یا بدتر از آن، مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند. به گزارش روزنامه نیویورک تایمز، دولت اوباما در مورد اینکه چه کسی باید کشته شود و چه کسی باید زنده بماند دارای عقاید و ایده‌های رسواکننده‌ای است. کاخ سفید خود را متقاعد نموده است که حملات پهپادها تلفات غیرنظامی زیادی به همراه نداشته‌اند زیرا به اعتقاد رئیس‌جمهور، تمام مردانی که نزدیک اهداف هواپیماهای بدون سرنشین قرار دارند دشمنان آمریکا بوده و می توان آنها را بدون اینکه جزو تلفات غیرنظامی محسوب گردند اعدام نمود. به گزارش نیویورک ‌تایمز،‌ به گفته چندین نفر از مقامات رسمی، هر فرد در بازه سنی نظامی و داخل محدوده هدف به عنوان یک جنگجو قلمداد می‌گردد مگر اینکه بر اساس اطلاعات دقیق این افراد بی‌ گناه تشخیص داده شوند…. مقامات مبارزه با به اصطلاح تروریسم بیان می‌دارند که این رویکرد از یک منطق ساده پیروی می کند: مردمی که در اماکنِ مشهور به فعالیت‌های تروریستی زندگی می‌کنند، و یا در کنار یکی از مقامات رده بالای القاعده هستند، احتمالا کاری نادرست انجام می‌دهند. این مقاله در ۲۹ می ۲۰۱۲ به قلم جو بکر و اسکات شین که در مورد عملیات‌های پهپادها با چندین منبع نزدیک به اوباما گفتگو کرده بودند منتشر شد. چندین ساعت پس از اینکه این مقاله در مطبوعات منتشر گردید، شین با حضور در برنامه ساعت خبری شبکه پی‌بی‌سی گفت: سازمان سیا اغلب اجساد مذکر را که در سن نظامی قرار دارند به عنوان شبه‌نظامی قلمداد می کند مگر اینکه مدارکی عینی در مورد بی‌گناه بودن آنها در دست داشته باشند. برخی از نیروهای وزارت دفاع و سازمان‌های دیگر در مورد این روش انتقاداتی مطرح کرده‌اند. در ادامه مقاله روزنامه نیویورک‌ تایمز چنین نوشته شده است که اوباما دخالت کاملا مستقیم و نزدیکی در حوزه عملیات‌های ضد تروریستی و نیز حملات هواپیماهای بدون سرنشین دارد به گونه‌ای که این او است که می‌گوید چه کسی باید و چه کسی نباید کشته شود. به گفته شین،‌ بجای اینکه وی دخالت خود را انکار نموده و تا می‌تواند از این برنامه مرگ‌ آسا خود را دور نماید، در حقیقت می‌خواهد که بعنوان بخشی از آن مطرح شود. این امر نشان می‌دهد که چرا فرماندهی کل قوای نیروهای مسلح آمریکا هیچگاه این حملات را محکوم نکرده است. اوباما اوایل سال جاری اعلام داشته بود که حملات پهپادها، تعداد زیادی تلفات غیرنظامی بر جای نگذارده ‌اند. اما اداره تحقیقات ژورنالیستی انگلستان با انتشار گزارشی اعلام داشت: تعداد افراد غیرنظامی کشته شده طی حملات پهپادهای آمریکایی احتمالا ۴۰ درصد بیشتر از آماری است که توسط مقامات امریکایی ارائه می‌گردد: بین سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۱۱، آنها اعلام نمودند که در حدود ۳۸۵ نفر کشته شده‌اند اما این رقم می‌تواند در حدود ۷۷۵ نفر باشد.
پهپادها ابتدا می کشند سپس می‌پرسند !
بر اساس گزارشی که اخیرا در روزنامه وال‌استریت ژورنال منتشر شده است بخش اعظمی از حملات پهپادها بدون شناسایی رسمی اهداف صورت می‌گیرند. به جای این امر، گروهی از افرادی که مظنون به رابطه با گروه‌های تروریستی هستند، به امید نابودی دشمن، مورد هدف قرار می گیرند. این نوع عملیات ها در زمان دولت بوش آغاز شده و در دوران اوباما نیز علی‌رغم مخالفت شدید مقامات پاکستانی ادامه داشته است. پس از حمله تأیید نشده به مقر اسامه بن لادن نیز خشم مقامات پاکستانی نسبت به عملیات‌های آمریکا در داخل خاک این کشور افزایش یافته است. در حملات اخیر نیز بدون اینکه عملیات‌های شناسایی کافی انجام گیرد و یا اینکه مجوزهای لازم اخذ گردد، پهپادهای آمریکایی به پرواز در آمده و دست به کشتار جمعی در مناطق هدف می‌زنند تا شاید در میان آنها تروریست‌هایی نیز وجود داشته باشد.
مقاله دوم ….
گفتگو با مارک مازتی روزنامه نگار آمریکایی که توسط بخش فارسی روزنامه شرق الوسط انجام گرفته است.
مارک مازتی روزنامه نگار آمریکایی و برنده جایزه پولیتزر است که با نیویورک تایمز همکاری می کند. او از سال ۲۰۰۶ میلادی اخبار مربوط به امنیت ملی آمریکا را پوشش می داد. وی پیش از آن و پس از دریافت مدرک فوق لیسانس خود از دانشگاه آکسفورد در سال ۱۹۹۸ میلادی، با هفته نامه اکونومیست، مجله خبری، یو اس نیوز و ورلد ریپورت و روزنامه، لس آنجلس تایمز، همکاری کرده است. مازتی در سال ۲۰۰۷ قضیه از بین بردن نوارهای ویدئوی بازجویی، توسط سازمان سیا که تصاویری از شکنجه بازداشت شده های القاعده را نشان می داد، افشا نمود. او اخیرا اولین کتاب خود را باعنوان، از طریق چاقو : سازمان اطلاعاتی سیا، ارتش سری و جنگی در نقاط انتهایی کره زمین، انتشارات پنگوئن، به چاپ رسانده است. این کتاب به تبدیل سازمان سیا و نیروهای عملیات ویژه آمریکا به یک دستگاه کشت و کشتار و شکار انسان در نقاط تاریک دنیا به عنوان روش جدید جنگ توسط آمریکا، پرداخته است. آنچه می خوانید گفتگویی ویرایش شده با مازتی است.
پرسش : چرا عنوان کتاب را، از طریق چاقو، انتخاب کرده اید؟
مارک مازتی : جان برنان مشاور امنیت ملی اوباما که بعدها مدیر سازمان سیا شد زمانی گفت که از این به بعد آمریکا به جای چکش به چاقوی کوچک جراحی تکیه خواهد کرد. این قیاس به خاطر این است که در مقایسه با جنگ هایی که هزینه سنگین مالی و جانی برای آمریکا به همراه دارد، این نوع جدید از جنگ همانند یک جراحی ساده، سریع و بدون عوارض است.
این نوع جنگ جدید توسط سازمان سیا شبیه به یک چاقوی جراحی یعنی همان، از طریق چاقو است. این روش، دشمنان زیادی برای ما بوجود آورده و دوستان معدودی برای ما باقی گذاشته است؛ همچنین به جای ایجاد صلح و آرامش در حال حاضر، موجب بی ثباتی درآینده دراز مدت نیز خواهد شد. برای نخستین بار در طول تاریخ و همچنین در طول تاریخ جنگ ها، امکان از بین بردن دشمنان در حالی که در فاصله هزاران کیلومتری واقع هستند وجود دارد. رئیس جمهور آمریکا به جای این که علیه کشوری اعلام جنگ کند، اکنون درجلسه ای با مشاوران خود در داخل ساختمان کاخ سفید به فهرستی از اسامی نگاه می کند تا بگوید کدام یک از آن ها باید در پاکستان، افغانستان، یمن و یا در کشوردیگری در دور دست کشته شوند. این روش، حتی دیگر کشتن از طریق چاقو محسوب نمی شود بلکه نوعی کشتن با چاقو از طریق کنترل از راه دور است.
پرسش : اینکار اصلا چگونه آغاز شد ؟
پاسخ: سر ریچارد دیرلاو، رئیس دستگاه اطلاعات سری بریتانیا، ام آی ۶، درست بعد از توطئه یازدهم سپتامبر، به منظور اعلام همدردی با سازمان سیا به واشنگتن سفری داشت. او همچنین همه پرونده های مربوط به القاعده را در اختیار سیا گذاشت. بخاطر داشته باشید که بریتانیایی ها نه تنها در جاسوسی کردن در سراسر جهان بلکه در جمع آوری و بایگانی اطلاعات سری مربوط به دولت های خاورمیانه نیز پیشگام بودند. زمانی که ما به جنگ جهانی دوم پیوستیم، بریتانیایی ها هنر چگونه جاسوسی کردن را به ما آموختند. به ویژه به این علت که روش ما در این زمینه با روش بریتانیایی ها متفاوت بود. این فقط نظر من نیست بلکه وینستون چرچیل نخست وزیر وقت بریتانیا نیز چنین گفته بود: طبع آمریکایی ها، نتایج سریع و در عین حال تماشایی می طلبد. اما خط مشی بریتانیایی ها به طور کلی دراز مدت و خسته کننده است. او همچنین گفت : کار سربازان آمریکایی بیشتر انفجار انبار مهمات، قطع خطوط تلفن، کاشت مین در مسیر تدارکاتی دشمن و همچنین تقلید از گاوچرانان و سرخپوستان است. چرچیل حتی هشدار داده بود که روش ما برای جنگ، ممکن است برای هم پیمانان نیز ایجاد دردسر کند. ولی بهر حال آن جنگ، جنگ جهانی دوم بود. در جنگ کنونی علیه تروریسم، ما به بریتانیایی ها و کل دنیا نشان دادیم که روش ما در مقابله با دشمن نه تنها متفاوت بلکه تماشایی نیز هست. حتی گفته می شود که سر دیرلاو در هنگام تماشای ویدئویی از کشتن دشمنی در افغانستان با استفاده از یک هواپیمای بدون سرنشین گفته است: این فیلم، فیلم ورزشی که نیست! هست ؟
پرسش: سازمان سیا در پی رسوایی واترگیت در دهه ۱۹۷۰ میلادی و همچنین پس ازافشای قتل های قبلی و یا سوء قصد علیه رهبران کشورهای دیگر همچون فیدل کاسترو رهبر کوبا، از کشتن افراد بیگانه منع شده بود. این ممنوعیت چه زمانی لغو شد ؟
پاسخ : سازمان اطلاعاتی سیا، حتی قبل از حملات یازدهم سپتامبر و پیش از فرمان مخفیانه جرج دبلیو بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا مبنی بر از سرگیری قتل ها، پرونده افرادی که می توانست به قتل برساند را در اختیار داشت. چند هفته بعد از حملات یازده سپتامبر، ماموران سیا در دفتر دیک چینی معاون رئیس جمهور وقت، عکس ها و فیلم هایی از افرادی را به وی نشان دادند که به محض دریافت فرمان، آماده کشتن آن ها بود. صاحب یکی ازعکس ها مامون درکازانلی بود. وی مردی سوری، ساکن کشور آلمان و متهم به دست داشتن درطراحی حملات یازده سپتامبر بود. و دیگری مربوط به عبد القادر خان، از پیشگامان در تولید بمب هسته ای پاکستان بود. وی متهم به انتقال اطلاعات سری هسته ای به دو کشور ایران و لیبی بود. هدف اصلی آن جلسه با چینی کاملا واضح بود : اگر ما بتوانیم به این افراد کاملا نزدیک شویم، قادر به قتل آن ها خواهیم بود البته به شرط این که از طرف شما اجازه داشته باشیم. آن ها اجازه را دریافت کردند. بلافاصله پس از آن، صدها جاسوس از سیا به مرکز ضد تروریسم این سازمان منتقل شده و مامور به ساخت فوری اتاقک هایی شدند. سپس به منظور سهولت در رفت و آمد، علائمی با اسامی خیابان ها همچون، کوچه اسامه و خیابان ظواهری، بر روی اتاقک ها نصب کردند. و یک علامت بزرگ تحت عنوان، امروز دوازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ است، نصب شد. نکته این بود که تروریست ها هر لحظه می توانستند حمله کنند و بنابراین بکشند، پیش از این که کشته شوند.
پرسش : و ۱۰ سال بعد، رئیس جمهور اوباما، سازمان سیا و هواپیماهای بدون سرنشین ؟
پاسخ : اگر این بوش بود که قتل های هدفمند را آغاز کرد، اما اوباما نه تنها آن ها را ادامه داد بلکه به روند آن سرعت نیز بخشید و از همه مهم تر این بود که او تلاش بسیاری در جهت مخفی نگه داشتن این عملیات داشت. و این همان مسئله ایست که کتاب من به طور خاص به آن پرداخته است. تعجب این جاست که این مسئله در حقیقت سری نبود. چگونه می توانست محرمانه بماند؟ فقط چون در فاصله خیلی دورتر از ما اتفاق می افتاد؟ در عصر اینترنت؟
سال گذشته، هیات منصفه ای متشکل از سه قاضی در یک دادگاه فدرال در واشنگتن، مشغول بررسی پرونده ای از اتحادیه آزادی های مدنی آمریکا بودند. این پرونده خواستار پایان دادن به تلاش هایی برای مخفیانه نگه داشتن قتل های هدفمند بود. قاضی مریک گارلند، وکیل سازمان سیا را برای این که حتی از پذیرفتن وجود پهبادها سرباز می زد مورد انتقاد قرار داد. چیزی که خود اوباما شخصا درباره آن صحبت کرده، و در زمان مبارزات انتخاباتی خود در سال ۲۰۱۲ میلادی با افتخار از آن یاد کرده بود. قاضی به وکیل سیا رو کرد و گفت: تو از ما می خواهی که بگوییم امپراتور لباس به تن دارد در حالی که افراد ما فوق او همگی می گویند که او لباس بر تن ندارد.
پرسش : برخی کتاب شما را به خاطر عنوان آن و از آن مهم تر به خاطر محتوای آن مورد انتقاد قرار داده اند. هفته نامه محافظه کار ویکلی استاندارد گفته است که اسامه بن لادن رهبر القائده و دشمن شماره یک آمریکا به وسیله همان روشی کشته شد که شما در کتاب خود مورد انتقاد قرار داده اید.
پاسخ : بله این نوع جدید از جنگ کنترل از راه دور موفقیت های زیادی همچون کشتن بن لادن را نیز به همراه داشته است. ولی این مسئله قاعده بازی را برای آمریکا به منظور ورود به جنگ، ساده تر کرده ، کشتن دشمنانمان را آسانتر نموده و از همه مهم تر این که کشتن دشمن را راحت تر و سریع تر از صحبت کردن با او کرده است. این چیزی است که کتاب من بدان پرداخته است. کتاب من کمتر به بایدها و نبایدها و بیشتر به آنچه که در حال اتفاق است پرداخته است. اما ما چگونه می توانیم بدون داشتن آگاهی، در مورد چیزی قضاوت کنیم. من به عنوان یک خبرنگار بر اساس دانسته های خود، تصمیم به نوشتن کتابی درباره اتفاقات جاری گرفتم .
البته قضاوت نهایی بر عهده مردم آمریکا است. ولی آن ها چگونه می توانند در مورد چیزی که نمی دانند داوری کنند. تصمیم دولت برای محرمانه نگه داشتن این نوع از جنگ، انگیزه اصلی من برای نوشتن این کتاب بود. این تصمیم جلوی آگاهی مردم آمریکا را می گیرد چه برسد به اینکه بتوانند در مورد آن قضاوت کنند.
پرسش : شما برای سالیان متمادی، اخبار مربوط به سازمان سیا، هواپیماهای بدون سرنشین و دیگر فعالیتهای فوق سری این سازمان را پوشش داده اید. شما چقدر به منابع خود اطمینان داشته و کتاب چقدر قابل اعتماد است؟ آیا بخاطر این منابع مورد انتقاد قرار گرفته اید؟
پاسخ : پوشش دادن اخبار مربوط به یک جنگ درحال وقوع آسان نیست چه برسد به جنگی سری. اما من برای نوشتن کتابم از صدها نفر در داخل و خارج آمریکا استفاده کرده ام. ابتدا از افراد سئوال می کردم که اسم آن ها را به عنوان منبع ثبت کنم و اگر موافقت می کردند نام آن ها را ذکر می نمودم. در غیر این صورت نکات اصلی گفتگوی با آن ها را بدون نقل قول مستقیم استفاده می کردم. می دانم که این کار، روش مطلوبی نیست اما حداقل به انتشار اطلاعات از افرادی می پرداختم که بیشترین آگاهی را در این زمینه داشتند. البته که بعضی از منابع نسبت به بقیه قابل اعتمادتر هستند و من بیشتر به آن ها اتکا می کردم. ولی در هر صورت، این بخشی از ریسک های موجود در کار تلقی می شود.
پرسش : هفته نامه ویکلی استاندارد، شما را همچنین به خاطر انگشت گذاشتن بر روی همکاری سازمان سیا با دستگاهای اطلاعاتی کشورهای دیگر مورد انتقاد قرار داده است. این هفته نامه گفته است که این همکاری هیچ تاثیری بر روی سیاست ها و عملکردهای سازمان سیا به گونه ای که شما بیان کرده اید نداشته است.
پاسخ : وابستگی شدید و ناگهانی سیا به این بنگاه های اطلاعاتی خارجی، چیزی بود که من در مورد آن در کتابم نوشته ام. البته سازمان سیا پس از حملات یازدهم سپتامبر، وارد مرحله تازه ای شد. و همکاری آن با دستگاه های جاسوسی برخی ازکشورهای استبدادی، راه را به گونه ای هموار کرد تا تحت تاثیر دستورکار آن ها قرار بگیرد.
نکته دیگر این است که در جریان بهار عربی، سازمان سیا اطلاعات کافی در زمینه نیروهای مخالف دولت در اختیار نداشت. و علت آن، اتحاد قبلی آن با دستگاه های اطلاعاتی رژیم های سابق بود. تاکید من بر این است که اگر چه ممکن است همکاری سیا با جاسوسان کشورهای استبدادی، در کوتاه مدت به نفع این سازمان تمام شود ولی شاید هم سیا و هم کشور ما، تاثیرات منفی این نوع همکاری بویژه در وجهه و اعتبار این سازمان و ایالات متحده آمریکا در دنیا را در دراز مدت درک کنند.
پرسش : روزنامه محافظه کار واشنگتن تایمز گفته است که هر مشکلی که‌ هواپیماهای بدون سرنشین داشته باشند ولی مهم این است که در حال حاضر، سربازان آمریکایی کمتری در جنگ با تروریست ها جان خود را از دست می دهند.
پاسخ : بله، عملیات های پهبادی، بعد مثبت هم دارند. القاعده ای که ما آن را در جریان حملات یازدهم سپتامبر شناختیم، دیگر وجود ندارد. بیشتر رهبران آن به وسیله هواپیماهای بدون سرنشین و یا به روش های دیگر از پا در آمده اند. اما بحث اصلی من مربوط به تاثیرات آن در دراز مدت است. افراد بیشتری در حال رادیکال و افراطی شدن هستند. بویژه در جهان اسلام که اغلب جنگ های بر ضد تروریسم در آن رخ می دهد، ما با دشمنان بیشتری مواجه می باشیم. این مسئله در آینده چگونه نمود پیدا خواهد کرد؟ بسیار زود است که در مورد آن بدانیم. پرسش این است که آیا هر چه تروریست بیشتری بکشیم، تروریست بیشتری تولید می کنیم ؟
پرسش: وب سایت خبری هافینگتن پست، شما و همکار شما در روزنامه نیویورک تایمز، یعنی دیوید سنگر را بخاطر استفاده زیاد از منابع دولتی و نظامی بدون ذکر نام آن ها، موردانتقاد قرار داده است. سنگر برنده جایزه پولیتزر و نویسنده دو کتاب زیر است. مقابله و مخفی کاری: جنگ های سری اوباما و استفاده شگفت آور از قدرت آمریکا و، وراثت : دنیایی که اوباما با آن مقابله می کند و چالش های پیش روی قدرت آمریکا
پاسخ : من مطمئن هستم که سنگر می تواند از خودش دفاع کند. و اما در مورد خودم باید بگویم که همان طور که گفته ام من واقعا آرزو می کردم که ای کاش همه منابعی که من از آن ها استفاده می کردم قبول می کردند که نامشان را ثبت کنم. برخی از آن ها اجازه می دادند و برخی نه. اسامی زیادی از مقامات در کتابم وجود دارد که در جلسات مهم شرکت کرده بودند و با من صحبت کردند و در پایان اجازه دادند که نامشان قید شود.
نکته مهمتر این است که منتقدانی که شما از آن ها سخن می گویید بیشتر به موضوعات حاشیه ای همچون منابع، اشتباهات و پیروزی ها پرداخته اند وموضوع اصلی داستان را به بوته فراموشی سپرده اند.
کتاب من فهرستی از اشتباهات و دستاوردهای سازمان سیا نیست. کتابم درباره پدیده ای خطرناک یعنی تبدیل سیا به یک بنگاه قتل و کشتار، سخن می گوید. بله درست است که سیا بهار عربی را از دست داد اما این سازمان، شکست دیوار برلین را نیز از دست داده بود. این موضوع، مطلب مورد علاقه من نیست. مطلب مورد علاقه من این است که سازمان سیا به چیزی شبیه پنتاگون تبدیل شده است و پنتاگون نیزبه شکلی شبیه سیا در آمده و به جمع آوری اطلاعات می پردازد. محو شدن مرزها، چیزی است که من روی آن کار می کنم. این نوع جدید از جنگ که خارج از مناطق جنگی بر پا است، بحث اصلی من است.
از زمانی که جورج بوش، رئیس جمهور وقت، پس از حملات یازده سپتامبر به سیا اختیار تام داد، این سازمان به یک ماشین قتل و شکار انسان در سراسر دنیا تبدیل شده است. موضوع بحث هر چه که باشد، واقعیت امر این است که این سازمان دیگر سیای سابق نیست.
پرسش: ولی به نظر می رسد که مردم آمریکا یا همان نمایندگانشان در کنگره از این موضوع نگران نیستند. ماه گذشته، برای نخستین بار و با حمایت تنها یک نماینده جمهوری خواه یعنی آلن گریسون، گروهی از پاکستانی هایی که مورد هدف هواپیماهای بدون سرنشین قرار گرفته بودند برای یک جلسه دادرسی در صحن کنگره حضور پیدا کردند.
پاسخ : بله، من در آن جلسه شرکت داشتم، اولین بار بود که من وقایعی را از زبان شاهدان عینی می شنیدم. چنین چیزی نادر و در عین حال جذاب بود. من از آنجایی که بر این باورم که گام نخست، روشن گری در مورد این جنگ سری است، پرسش های زیر از ذهنم خطور کرد: آیا این جلسه دادرسی به شفاف سازی منجر خواهد شد؟ آیا شاهد رو راستی بیشتری خواهیم بود؟
من واقعا متاسفم که سکوت، سیاست کلی کنگره و البته دولت اوباما محسوب می شود. روراستی، بسیار به ندرت مشاهده می شود. و سیاست راهبردی دموکرات ها و جمهوری خواه ها نه تنها حمایت از عملیات های پهبادی و قتل های هدفمند است بلکه آن ها ازپنهان کاری و لاپوشانی کردن این عملیات نیز حمایت می کنند.
پرسش : آیا تناقضی بین نبیله، دختر پاکستانی که نزدیک بود توسط سازمان سیا کشته شود و اصلا مورد توجه قرار نگرفت و مالالا، دختر پاکستانی که نزدیک بود توسط طالبان کشته شود و مورد توجه گسترده رسانه ها در سراسر دنیا واقع شد وجود ندارد ؟
پاسخ : من شنیدم که وقتی مالالا به کاخ سفید رفت و با اوباما دیدار کرد، او از عملیات پهبادی شکوه کرده بود. اما بله درست است که محبوبیت جهانی مالالا، نتیجه عوامل و گرایش های سیاسی آمریکا است. دقیقا چیزی که من در کتابم از آن سخن گفته ام.
پرسش : علت حمایت سیاستمداران و همچنین مردم آمریکا از این قتل های هدفمند چیست ؟
پاسخ: سیاستمداران همیشه سیاستمدارند. چشمان خود را به انتخابات بعدی می دوزند تا شاید انتخاب شوند. مردم آمریکا هم تنها به خاطر عدم آگاهی لازم در آن میان، گیر افتاده اند. اگر بخواهیم منصفانه برخورد کنیم باید بگوییم که در حقیقت راهی برای دستیابی به اطلاعات کافی وجود ندارد. بعنوان مثال در مورد هواپیماهای بدون سرنشین، طرح بیمه سلامت اوباما و یا جزئیات مربوط به هر یک ازمصوبات مجلس، آگاهی لازم را ندارند. مردم سالاری ما این گونه است. مردم سیاستمداران را برای سر وکار داشتن با جزئیات مربوط به دولت انتخاب می کنند.
ولی اغلب اوقات آن ها به دنبال برنامه شخصی خودشان می روند. این موقع است که مردم می گویند که به چنین افرادی اعتماد ندارند. نگاهی به نظر سنجی های اخیر در مورد محبوبیت نمایندگان کنگره بیاندازید، سیر نزولی طی می کنند. مردم آمریکا هم حداقل به حالت انتزاعی مدافع مصوبات و سیاست هایی هستند که از آن ها در مقابل دشمن محافظت می کنند و اگر دشمنان آن ها کشته شوند در حالی که سرباز آمریکایی کمتری جان خود را از دست بدهند، چرا که نه ؟ من بر این باورم که این مسئله، دلیل اصلی مخالفت مردم با فرستادن نیروهای آمریکایی به سوریه بود. حملات هوایی اشکالی ندارد، ماندن نیروهای نظامی در مناطق جنگی هم نه، بزبان ساده، این همان جنگ بدون خطر است. مردم به مسائل انتزاعی زیادی اعتقاد دارند در حالی که درباره علل و عواقب مسائل مهم تر اطلاعات لازم را ندارند، من این کتاب را به همین دلیل نوشتم و این گامیست کوچک در جهت شفاف سازی و اطلاع رسانی درباره سری ترین جنگ تاریخ بشر.
مترجم مستند : فریدون حسین زاده